RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
خب این ها که میگین که حساسیت خودتون را کم کنین، خیلی خوبه. اما در مورد ارتباط بهتر با شوهرتون، من یه پیشنهاد دارم، البته نمی دونم که جواب میده یا نه. آخه همین جوری به فکرم رسید.
من میگم می تونین با شوهرتون خیلی دوستانه و رمانتیک یه بحث را شروع کنین و بهش یه پیشنهاد بدین.
شما: شوهر خوبم:43: می دونم که تو هم مثل من به فکر بهتر شدن زندگی مونی. من تلاش می کنم که بهتر شیم. اما نمی دونم چرا باز هم زندگی مون پر از محبت نیست. دیروز یه چیزی به ذهنم رسید.
شوهر: چی؟
شما: بالاخره من یه سری خوبی هایی دارم که شما خوشت میاد و یه بدی هایی که بدت میاد. شما هم همین طور.
شوهر: خب.
شما: من میگم بیا هر کدوم از ما دو تا از توقع هامون را از هم بنویسیم و بعد بدیم به همدیگه.
شوهر: که چی بشه.:324:
شما: اون وقت طرف مقابل یکی از اون دو تا را انتخاب می کنه و مثلا قرار میزاریم که تا آخر تابستان یا تا اخر مهر ماه، اون را برآورده کنیم. یعنی من یکی از توقع های شما را انتخاب می کنم و برآورده می کنم و شما هم یکی از توقع های منو انتخاب می کنین و برآورده می کنین.:310: این جوری کم کم میریم به سمتی که با هم بهتر بشیم.
البته من نمی دونم که این مسئله چقدر جواب بده. شاید شوهرتون استقبال کنه:310: و شاید هم بگه: برو بابا حال نداری.:311: دیگه به شانستون هم ربط داره و شیوه ی اجرای این سناریو.
می خواهید اینو امتحان کنین؟ شاید جواب داد.:303: راستی اگر قرار باشد دو تا توقع از شوهرتون بگین که اون یکی را انتخاب کنه چی می خواهید؟ به نظرتون دو تا توقع شوهرتون چی خواهد بود؟:303:
یادمه که قبلا این کار را کرده بودین، اما نه دو تا بلکه هفت هشت تا از توقعات همو نوشتین که این باعث دلخوری میشه و هر دو فکر می کنین که من از دید همسرم خیلی ایراد دارم. بهتره یکی یکی برین جلو. فقط دو تا را بنویسین و هر کس یکی انتخاب کنه. انتخاب هم برای اینه که ممکنه اگر یکی بیان کنین برای طرف مقابل سخت باشه تا برآورده اش کنه.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
آقای sci همینکه یه ذره فکر میکنم داره رابطش با من خوب میشه باز با یه موضوع دیگه آزارم میده.:302:
دیشب خیلی اتفاقی دفترچه حساب خودم و شوهرمو چک کردم از اون پولی که قرار بود واسه خاطر فروختن خونه تو حسابمون باشه 5 میلیون کمتر بود.(آخه واسه اینکه میخوایم وام بگیریم یه یک ریالی هم واسمون مهمه که میانگینمون برسه)اومدم ازش پرسیدم مگه تمام پولو بهت نداده و تو خونه روتحویلش دادی!!!!!!!!(آخه از این کارا زیاد میکنه کلا با مردم خیلی رودرواسی داره و زیادی کوتاه میاد!!!!!!!!!)چیزی که من ازش خیلی میترسیدم و بارها ازش خواهش کرده بودم این کارو نکنه.
شروع کرد به داد زدن که چرا رفتی سر جیب من؟ چرا انقد فضولی و هزار تا حرف بی ادبی دیگه.
هرچی میگفتم منظورمو بفهم و جواب سوالمو بده. گیر نده به رفتن من سر جیبت ،اصلا تو راست میگی من اشتباه کردم ببخشید باید از خودت میگرفتم، خوبه ؟حالا جوابمو بده خیلی نگرانم.اما فقط داد میزد و بارها و بارها حرفشو تغییر میداد و یه چیز دیگه میگفت(توی یه حساب دیگمه!!!!واسه خونه خرج کردم!!!!! تو کوری ندیدی تو همون حساب خودمه و هزار تا چیز دیگه)هر لحظه یه دروغ جدید.حتی ازش چندین بار خواهش کردم گفتم بگو نمیخوام تو بدونی اما انقد دروغ نگو شدی مثله آفتاب پرست هر لحظه یه رنگی داری.میدونی از دروغ متنفرم دروغ نگو حداقل پنهان کن اما.......
عصبانی شدم و گفتم از همون اول باید میدونستم یه کاسه ای زیرنیم کاسه هست و تو میخوای سرم کلاه بذاری:163:
بهم حمله کرد و واقعا زیر دست و پاش نمیدونید.................................. .................................................. ......:302::302:
هر وقت حرفی مخالف میلش باشه همینه
حالم از خودم زندگیم و این موجود لعنتی به هم میخوره.خستم دیگه.
بعد هم طبق معمول کفش و کلاه کرد که خونه رو ترک کنه که باز من نذاشتم.من تا قرون آخر حقوقمو دارم بهش میدم و جز همون حقوقای من هیچ واریز وجه دیگه ای نبود و فقط برداشت از حساب بود!!!این حق منه که بدونم.واسه اول مهر یه چک 40 میلیونی داره که به هیچ وجه تا اون موقع میانگینمون نمیرسه ،واممون درست نمیشه و چکش برگشت میخوره و باز از اونجا که میشنامش که واقعا مرد نیست انگشت اشارش به سمت من میشه که همش تقصیر تو بود!!!!!!!!!!
هر وقت حرفی مخالف میلش باشه همینه. یه بار اشتباهاتشو به گردن نمگیره همیشه میگه مینا اینو گفت مینا این جوری خواست!!!!!!!
آخرش گفت پولی رو که بابام بهم قرض داده بود ازم پس گرفت و من روم نمیشد به تو بگم !!!!!!!
اولا اصلا باورم نمیشه باباش در این طور شرایطی که ماداریم .......و انقدر هم پشتیبان مامانو باباشه که فقط خدا میدونه و بس!!!.واسه اینکه کم نیاره
دوما به نظر من گفتن حقیقت حتی اگه به ضررمون باشه خیییییییییییلی بهتر از دروغ گفتنه .اینو بارها ازش خواستم و بارها هم بهم دروغ گفته(من الان تو آبدارخونم!!!!!!!در حالی که اصلا سرکار نرفته بود!!!!!!).
هیچ اعتمادی بهش ندارم . از حساب کردن یه میانگین وام طفره میره و بی خیالی میکنه و گند میزنه، توقع داره بهش اعتماد هم بکنی و هیچی هم نگی.بارها از این خرابکاریها کرده. بعد من بدبخت باید برم زجر بکشم باید برم پول قرض بگیرمو......
خیلی ..............:302:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
من هر روز که بیشتر زندگی شما را بررسی می کنم، می بینم که مشکلات زندگی شما، بیشتر به خاطر بدرفتاری های شما رخ میده.:163: ناراحت نشین، اما به نظر من، مقصر اصلی شمائید. :163:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
چیزی که من ازش خیلی میترسیدم و بارها ازش خواهش کرده بودم این کارو نکنه. (یک زن خانم معلم. مگر قراره هر چی شما بگی، شوهرت بگه باشه.)
شروع کرد به داد زدن که چرا رفتی سر جیب من؟ (این رفتار در مقابل یک زن غرغرو طبیعیه.) چرا انقد فضولی و هزار تا حرف بی ادبی دیگه.
هرچی میگفتم منظورمو بفهم و جواب سوالمو بده.(به به، زن پلیس) گیر نده به رفتن من سر جیبت ،اصلا تو راست میگی من اشتباه کردم ببخشید باید از خودت میگرفتم، خوبه ؟حالا جوابمو بده خیلی نگرانم. (اشتباه خودتون را معمولی جلوه میدی و اشتباه اونو بزرگ.) اما فقط داد میزد و بارها و بارها حرفشو تغییر میداد و یه چیز دیگه میگفت(توی یه حساب دیگمه!!!!واسه خونه خرج کردم!!!!! تو کوری ندیدی تو همون حساب خودمه و هزار تا چیز دیگه)هر لحظه یه دروغ جدید.حتی ازش چندین بار خواهش کردم گفتم بگو نمیخوام تو بدونی اما انقد دروغ نگو شدی مثله آفتاب پرست هر لحظه یه رنگی داری. (یه مسئله ی ساده را به کجاها کشوندی!!!:163:) میدونی از دروغ متنفرم دروغ نگو حداقل پنهان کن اما.......(اینقدر به شوهرت نگو این کارو بکن اون کارو نکن.:161: مگه شما مامانشی.)
عصبانی شدم و گفتم از همون اول باید میدونستم یه کاسه ای زیرنیم کاسه هست و تو میخوای سرم کلاه بذاری. (واقعا این ادبیات حرف زدن شرم آوره.:158:)
بهم حمله کرد و واقعا زیر دست و پاش نمیدونید............... (میشد حدس زد که اون حرفای شما کار را به اینجا برسونه.)
هر وقت حرفی مخالف میلش باشه همینه. (منم زنم این جوری باهام حرف بزنه، احتمالا همین جوری رفتار کنم.:163:)
حالم از خودم زندگیم و این موجود لعنتی به هم میخوره.خستم دیگه. (خانم محترم، شما 10 ماهه توی این سایت مشورت می گیرید، اما هنوز یه ذره نتونستین تو رفتارتون تغییر ایجاد کنید.)
بعد هم طبق معمول کفش و کلاه کرد که خونه رو ترک کنه که باز من نذاشتم. من تا قرون آخر حقوقمو دارم بهش میدم و جز همون حقوقای من هیچ واریز وجه دیگه ای نبود و فقط برداشت از حساب بود!!!این حق منه که بدونم.واسه اول مهر یه چک 40 میلیونی داره که به هیچ وجه تا اون موقع میانگینمون نمیرسه ،واممون درست نمیشه و چکش برگشت میخوره و باز از اونجا که میشنامش که واقعا مرد نیست. (کی گفته واقعا مرد نیست. همین نگاه تو به شوهرت در رفتارت نشون میده که قبولش نداری. شوهرت هم قطعا اینو حس می کنه و نتیجه اش هم همینه.) انگشت اشارش به سمت من میشه که همش تقصیر تو بود!!!!!!!!!
هر وقت حرفی مخالف میلش باشه همینه. یه بار اشتباهاتشو به گردن نمگیره همیشه میگه مینا اینو گفت مینا این جوری خواست!!!!!!!
دوما به نظر من گفتن حقیقت حتی اگه به ضررمون باشه خیییییییییییلی بهتر از دروغ گفتنه .اینو بارها ازش خواستم (همش نقش یک مادر فهمیده را براش بازی می کنید که قرار راه و رسم زندگی را بهش یاد بدین.:161:) و بارها هم بهم دروغ گفته.
هیچ اعتمادی بهش ندارم . از حساب کردن یه میانگین وام طفره میره و بی خیالی میکنه و گند میزنه، توقع داره بهش اعتماد هم بکنی و هیچی هم نگی. (شما جوری رفتار می کنی که انگار عقل کلی و از اون بیشتر می فهمی و همش می خوای اون خودش را با شما تطبیق بده.:158:) بارها از این خرابکاریها کرده. بعد من بدبخت باید برم زجر بکشم (به نظر من شما بیش از حد خودت را مسئول همه چیز می دونید و نمی گذاری که اون حس کنه که مرده زندگیه و تو بهش نیاز داری. هر کاری می کنه تا خودش را بهت ثابت کنه تو قبل از اون میگی این کارو نکن و اون کارو بکن.) باید برم پول قرض بگیرمو......
اینقدر خودتون را در کارهای بیرون خونه که مسئول اصلی اش شوهرته وارد نکن. اینقدر نگو این درسته و اون غلط. کی گفته شما بیشتر می فهمی؟ نمی خواد دستش را بیگیری که تو چاه نیافته. چرا فکر می کنی از اون بیشتر می فهمی. تو بهش فرصت بده، حتما تو این جور موارد از شما بیشتر و بهتر می دونه. اما نمی گذاری کاری را که صلاح میدونه انجام بده. تو مردانگی اش را ازش میگیری.:163:
از این که جدی و بی پرده حرف زدم ناراحت نشین. اون که از مسائل جنسی، اینم از رفتارهای زن سالاری ات. به نظر من شما با این رفتارهات مردانگی ای برای اون نمی گذاری. اون وقت دلت می خواد هر وقت خواستی یه مرد واقعی ببینی. من یه زن غرغرو و ناظم می بینم و یک مردی که از این همه جواب پس دادن و غرغر اعصابش به هم ریخته. شما چطور؟
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
تسوكه نوشته:
از این که جدی و بی پرده حرف زدم ناراحت نشین. اون که از مسائل جنسی، اینم از رفتارهای زن سالاری ات. به نظر من شما با این رفتارهات مردانگی ای برای اون نمی گذاری. اون وقت دلت می خواد هر وقت خواستی یه مرد واقعی ببینی. من یه زن غرغرو و ناظم می بینم و یک مردی که از این همه جواب پس دادن و غرغر اعصابش به هم ریخته. شما چطور؟
منم همينطور تسوكه. منم همينو مي بينم.
ببين مينا جان تو مردونگي را به طور كامل از شوهرت گرفتي (جسمي و روحي) و توقع داري برات مثل يك مرد به تمام معنا رفتار كنه.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نه آقای تسوکه اصلا این طورینیست.
قبول دارین؟ وقتی که مرد پنهان میکنه زن پلیس میشه و بازجویی میکنه.
اصل اول یه زندگی صداقته.
اصلا این طوری نیست که اون از من بیشتر میفهمه اینو از روی خودخواهیی نمیگم. نه اینکه اون نفهمه، نه، اما
1.خیلی خیلی با غریبه ها رودرواسی داره. حتی دانشجوهاش واسه نمره میرن پیشش التماس، نمیتونه نه بگه بعد میاد به من میگه نتوستم بگم نه اما واقعا نمره قبولی حقش نبود.واسش ماموریت میذارن نظر خودشم میپرسن نمیتونه بگه نه با هزار تا بدبختی میره و از درس و زندگیش میمونه.
2.بارها ثابت کرده که اصلا اصول معامله کردن رو هم بلد نیست.موقع خریدن همین خونه لعنتی یه ماه پولو داده بود بعد خودش و بابام و پدرش دنبال صاحب خونه میگشتن. التماس میکرد تخلیه کن!!!!!!!!!!
فقط فرمول بلده و به مدرکش مینازه. اصلا تو چیزای اقتصادی همیشه گند میکاره و خیلی هم بی خیاله.اینو حتی خودشم قبول داره.
آره بارها بهم ثابت شده.این که من میگم مواظب چکت باش. میانگینتو حساب کن و به قول شما نقش یه مامان رو واسش انجام میدم به خاطر رفتارهای خودشه.
چون تا حالا چوب این ندانم کاریهاشو خوردم.
3.اصلا مسولیتشو قبول نمیکنه تازه اون موقع میگه مینا هم هیچی بهم نگفت منم خیلی درگیر پروژه هام بودم اینه که یادم رفت!!!!!!!!!!!
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
(خانم محترم، شما 10 ماهه توی این سایت مشورت می گیرید، اما هنوز یه ذره نتونستین تو رفتارتون تغییر ایجاد کنید.)
من با تسوکه ی عزیز؛ موافقم!
مینا جان! ببین! 10 ماهه که داری درجا میزنی که هیچ! بعضی وقت ها اوضاع رو از اون چیزی که بود هم بدتر میکنی؟!
بعد از کلی وقت اومدی و گفتی که بچه ها! مشکلم حل نشده! همه دوباره جمع شدیم و بزرگترین و اولین مشکل شما و البته مهم ترین اون رو در رابطه ی جنسی شما و همسرتون دونستیم، و از شما خواستیم که به خودت و همسرت کمک کنی که دوباره هیجان و صمیمیت وارد رابطه تون بشه! اما شما چی کار کردید؟ خیلی راحت از این بخش گذشتید و بدون پیدا کردن یه راه حل رفتید سراغ یه مشکل دیگه!
ببین مینا جان تا وقتی نخوای که زن و خانوم همسرت باشی؛ نمی تونی و البته نمیشه که بشی فرمانبردار قلبش!:72:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا نوشته:
بارها ثابت کرده که اصلا اصول معامله کردن رو هم بلد نیست.موقع خریدن همین خونه لعنتی یه ماه پولو داده بود بعد خودش و بابام و پدرش دنبال صاحب خونه میگشتن. التماس میکرد تخلیه کن!!!!!!!!!!
فقط فرمول بلده و به مدرکش مینازه. اصلا تو چیزای اقتصادی همیشه گند میکاره و خیلی هم بی خیاله.اینو حتی خودشم قبول داره.
آره بارها بهم ثابت شده.این که من میگم مواظب چکت باش. میانگینتو حساب کن و به قول شما نقش یه مامان رو واسش انجام میدم به خاطر رفتارهای خودشه.
شايد شوهرت قبلا يكم اينطوري كه تو تعريف كردي بوده ولي شما با رفتارت به اين ضعف ها و مشكلاتش دامن زدي.:305:
تو الان براي شوهرت يك مادر بداخلاق و حسابگر و بازجو هستي مينا نه يك همسر مهربان و دوست داشتني.:305:
بازم مي گم تا مشكل رابطه جنسي تون را حل نكنيد. مشكلاتتون حل كه نمي شه هيچ روز به روز هم بيشتر مي شه.:305:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
آقای sci منتظر راهنمایی شما هستم.:303:
اصلا حرفای تسوکه و خانوم دل رو قبول ندارم.به هیچ عنوان.
خیلی از رفتارهای من در اثر رفتارهای شوهرمه.
بذارین بدون رودرواسی و خجالت یه بار حرف دلمو بزنم.یه بار با جرات حرفمو بزنم
اگه تو مسائل جنسی باهاش نیستم: چون هیچ وقت منو از نظر عاطفی تامین نکرده
چون همیشه احساسات منو مسخره کرده و بهم گفته لوس بازی ممنوع!!!بارها بهم گفته پشت آیفون پشت تلفن صدات خیلی دخترونس اه یه کم مرد باش.من یه دخترم نمیتونم مرد باشم.از کادویی که واسم گرفته خوشحال شدم پریدم هوا زده تو ذوقم که اه چقد بچه ای!!!!!!
چون مثل یه آدم آهنی رفتار کرده که فقط میخواد نیازه خودشو براورده کنه و سریع بخوابه
چون مثل یه چوب خشک، بی احساس و عاطفس.
چون نمیتونی وقتی کسی رو دوستش نداری و میدونی هم که اون دوست نداره در اختیارش باشی.
باور کنید منم آدمم منم .....................
اگه پلیسم و بازجویی میکنم چون
هیچ وقت منو به عنوان شریک زندگیش شریک اقتصادیش در جریان هیچی نمیذاره.آخر کارم همه تقصیرا رو میندازه گردن من که از همه جا بی خبر بودم!!!!!!!!!!!فکر میکردم مردی دارم که میتونم بهش تکیه کنم.اما سراب بوده.
چرا منو مثله دوست خودش نمیدونه جای دروغ گفتن بگه بابام پولشو ازم گرفته من حتما باهاش همدردی میکنم چون شاید بابای خودمم فردا به خودم همین حرفو بزنه.میدونین چرا نگفته طبق معمول بدبینی بیش از حدش به من بدبخت.
میدونه از دروغ متنفرم.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
پاسخ به پست 82
سلام مينا،
خب اين موضوع مهميه كه شما رو آزرده كرده... اما شما چند خطا داريد
بيان اين خطاها به معناي تاييد كار شوهر شما نيست! متاسفانه ايشون دو قطبي ، منفعل/ پرخاشگر هستند، مثل شما! وقتي دو نفر اينگونه رفتار مي كنند پيامد اون همين پست 82 هست كه ديديم! يعني عدم صميميت! توجه كنيد اين فقط در اين گفتگو نيست... هميشه هست!
1. اين جمله " ديشب خيلي اتفاقي" يك رفتار منفعلانه است... به نظر خودت احترام بگذار و خيلي واضح بگو ديشب براي كنترل حساب و كتابمون رفتم حسابمون رو چك كردم
2. ذهن خواني
3. قضاوت سريع ( ازش پرسیدم مگه تمام پولو بهت نداده و تو خونه روتحویلش دادی!!!!!!!!)
4. بي اعتبار سازي!!! جلوي اين پونصد تا ستاره بزنيد
5. عكس العمل سريع!!!
تو اداب گفتگو اينها رو مطالعه كنيد.... در اين مواقع عصبي مي شيد و مي خواهيد موضوع مهمي رو مطرح كنيد... بايد خوب فكر كنيد... در زمان و مكان مناسب با جملات و شيوه صحيح مطرح كنيد! هميشه در نظر داشته باشيد كه هميشه نمي شه وارد گفتگو در مورد موضوعات مهم شد...
مهارت گفتگو رو ياد بگيريد
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
ممنونم اما میشه بهم راه حل بدین.حرفاتونو قبول دارم من خیلی زود عصبی مشم.چون توقع دروغ و پنهان کاری رو ندارم.چون قسم میخورم یه بار بهش دروغ نگفتم حتی اگه به ضررم بوده.
مهارت گفتگو رو از کجا باید یاد بگیرم؟ امروز چطوری برخورد کنم؟
چی کار کنم که خودش مسئولیت کارهای اقتصادی رو به عهده بگیره و بعدا منو مقصر ندونه.آخه میگه من حواسم نبود مشغله داشتم تو چرا هیچی نگفتی؟
وقتی بهم دروغ میگه احساس میکنم بهم میگه (ببخشید) خر باش و نفهم.
آقای sci کجا رفتین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!!!!!!!!!!