RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
اونهایی را که موافقم سبز کردم. میانه ها را بنفش، مخالف هم ندارم.
1. به من خیلی احترام بذار و با یه چیز خوب صدام بزن
به نظر من خواسته ی معقولی است. مگه شما ایشون رو چطوری صدا می کنید که این درخواست را کرده؟
2. انقد احساساتی نباش سعی کن منطقی برخورد کنی.در یک کلام از رمانتیک بودن بدم میاد نمیخوامم واسه من رمانتیک باشی.ابراز احساسات ممنوع.از من انتظار تحویل گرفتن و محبت و عشقولانه بودن نداشته باش من نمیتونم این طوری باشم.خیلی رسمی و جنتلمن برخورد میکنیم!!!!!!!!
همه از خداشونه شوهرشون جنتلمن باشه. ایشون منظورش این نیست که در خلوت خودتون هم از ابراز احساسات بدش می آد. منظورش داشتن یه رفتار با کلاس و درخور شان هردوتون هست. شما دارین از آقایی با تحصیلات دکترای فنی صحبت می کنید. انتظار دارید مثل دوست پسر دوست دخترهای 15-16 ساله توی مهمونی با همسرش برخورد کنه؟ به نظر من اینقد بهش گفتی چرا مثل شوهر خواهرت تو مهمونی فلان نمی کنی و ... که گفته کلا دور این مسایل را خط بکشیم. یعنی بین ابراز احساسات در خلوت خودتون و در مهمونی مرز نذاشتی. ایشون هم نتونسته متوجهت کنه. گفته بهش بگم کلا ممنوع.
3. رفت و آمد با خونواده من حتی با خواهرم. هروقتم دو تا مهمونی باهم بود اولولیت با ایل و قبیله منه.
الان نمی شه. بعدا باید این درخواستش را تعدیل کنی. اولویت را در زمان خودش باید تعیین کرد. بین عروسی برادر شما و مثلا جشن تولد خواهرزاده ایشون، حتما اولویت با عروسی برادر شماست. به نظرم بهتره بهشون بگید که در اینگونه موارد سرجای خودش صحبت می کنیم. مناسبتها را هم تقسیم می کنیم. حتی برای این که اولش بتونید با هم کنار بیایید بگید دو تا مناسبت خونه مامان شما، یکی خونه مامان من. من نمی فهمم این مامان من ومامان شما را چرا اینقد زن و شوهرها سخت می گیرند.
اینکه تاکید کرده حتی خواهرم، نشون می ده چقد سرخواهرش باهاش بحث کردی. هرچی بیشتر بحث کنی خودت را از شوهرت بیشتر دور می کنی.
4. جایی میریم بعد گله نکن کی چی گفت کی نگفت .به من هیچ ربطی نداره.میگه خودتم جواب ندیا دعوا میشه تو نمیتونی قاطع و محترمانه جوابشونو بدی من مطمئنم دعوا درست میکنی اساسی.
مث بچه ها دایم بهش غر می زنی که خواهرت اینو گفت. مامانت نگام نکرد. فلانی بهم تعارف نکرد. خب اونم خسته می شه دیگه. مسول روابط شما با دیگران یا دیگران با شما که نیست. خودتون باید بتونید روابطتون را با دیگران شکل و جهت بدین.
5. منو کنترل نکن کی میای کی میری چرا دیر اومدی کجا رفتی؟ بهم گیر نده
همه روانشناسها می گن مردها از اینکه حس کنند دارن کنترل می شن بدشون می آد. زنها هم چون نگرانند دایم می پرسند. سعی کن کنترلت نامحسوس باشه. شک داری یا نگرانی؟ چرا می پرسی؟
بهش بگو که وقتی دیر می آد نگران می شی و هر وقت بیشتر از مثلا یکساعت قراره دیر کنی به من خبر بده که نگران نباشم.
6. اگه چادر بپوشی بهتره.آرایش نکن میری بیرون حتی یه کم.چی معنی داره؟
این قرار را باید قبل از ازدواج مشخص می کردین. به هر حال شرایط همدیگه رو پذیرفتین. مگه نه؟
7. ازم تعریف کن و قبولم داشته باش .بهم اعتماد کن.تو مسایل مالی هم خیلی به فکر نباش.واسه وام و همه چی برنامه ریزی میکنی.قبول دارم شمه اقتصادیت خوبه اما نمیخوام بگی!
خواسته ای کاملا مردونه! می خواد که باور داشته باشی که می تونه. می خواد مرد باشه. می خواد بهش تکیه کنی. می خواد قدرتش را به تو و به همه اثبات کنه. چرا نمی ذاری؟ چرا با این مساله مشکل داری؟
در مجموع خواسته های شوهرتون در جهت اثبات مردانگی و قدرتشه. احترام می خواد. اعتماد می خواد. از اولش هم ما هی تکرار کردیم که احترام بهش بذار حل می شه.
و اما نوبت مینا خانمه:
1. در جمع خونواده من هم مثل دوستات و خونواده خودت صحبت کن و سایلنت نباش.حرف زدن مالیات نداره.
طرز بیان درخواست در رد یا پذیرشون خیلی موثره. این جمله ی آخرت باعث می شه که اگر هم بخواد انجام بده لج کنه. علت سایلنت بودنشون چیه؟ خودت حتما یه چیزی می دونی. یا داره تلافی یکی از کارهای شما را می کنه. یا خجالت می کشه یا ... یه دلیلی هست. نمی دونی چرا؟
البته در کل خواسته ی معقولیه. همونطور که ایشون می خواد به دوستان و خانواده اش ثابت کنه که مرد موفقی است و خانمش مطیعشه و ... شما هم دوست دارید که بقیه بدونن که شوهر خوبی دارید و با سکوتش بقیه را به این فکر وا نداره که حتما شما مشکلی دارید و ...
2. افراد فامیل رو واسه شام ونهار تعارف کن و از مهمون نترس، من که گفتم سخت نمیگیرم.این بهترین راهه واسه خودمونی شدن. (البته در مورد خونواده خودش این کار رو بیش از حد میکنه)
برعکس جمله ی قبل این جمله را خوب نوشتی. نگفتی خانواده ی من. کلی گفتی. این بهتره.
اگر این کار را نکردند، خودتون یه جورایی در مقابل عمل انجام شده قرارش بدین. مثلا صبح 5 شنبه بگین که می خوام زنگ بزنم فردا مامانم اینا بیان اینجا. می خوای بگم مامان اینای تو هم بیان. دور هم خوش می گذره ...
هر دفعه یه جوری خودت دعوتشون کن. یه کاری کن با مامانت اینا دوست باشه و راحت. این هنر توست خانم مدیر خانواده.
اصل کارهای مهمونی قبل از اومدن مهمون و بعد از رفتنشونه. گفتی تو خونه کمکت می کنه. جلوی دیگران دوست نداره کار کنه. جلوی مهمون که کاری نیست. معمولا هم خانمها تو این چیزا به هم کمک می کنند. آوردن شام و چای و میوه و ...
بعد که مهمونا رفتن جمع کردن و شستن و اینها کار می بره که اون هم کمک می کنه دیگه.
مینا جان مرد 100 درصد دلخواهت که نمی تونی پیدا کنی. خوبه مرد تو کارها به خانمش کمک کنه. ولی اگه کمک می کرد و اهل چشم چرونی بود و دروغ می گفت و معتاد بود و کار نمی کرد و مسولیت زندگی به عهده تو بود و ... اونوقت می گفتی کاش جلو مهمونا چای می آورد؟؟ آخه اینم شد عیب؟؟
امروز یه جا خوندم خانمی گفته اینقد می گردم تا مرد مورد نظرم را پیدا کنم .بالاخره یه گوشه ی این دنیا یه مرد کامل پیدا می شه.
دوستش می گه بگرد تا خسته شی. زمین گرده، گوشه نداره.
3. با بقیه مشورت کن حتی تو کارایی که خیلی بلدی با هرکی که خودت قبولش داری(بازم همون غرور لعنتی)
مشورت نکنه. چوبش را خودش می خوره. فکر نمی کنم این خیلی به روابط شما دو نفر تاثیر بذاره. البته روی زندگیتون بله. مثلا ممکنه تصمیمی بگیره که تو کارش ورشکست بشه. ولی بازهم به نظر من زیاد دخالت نکن. مردا دوست ندارن تو کارهای مردونشون دخالت کنی. شوهر شما که دیگه یه خط درمیون میگی خیلی مغروره، بیشتر. دخالت نکن. بذار کارش را بکنه.
4. به من در جمع احترام بذار و اخم نکن، بهم گیر نده چرا با اون خیلی حرف زدی با اون یکی نه. چرا از من یادت رفت 10 دقیقه بود بهم نگاه نکرده بودی. داداشت از من بیشتر دوست داری خودم میدونم!!!
وقتی می گه دادشت را از من بیشتر دوست داری بهش چی می گی؟؟
5. وقتی میخوایم جایی بریم کوفتم نکن با ایرادگرفتن و نق زذن. 10 بار هی راهتو عوض نکن که حالا که این طوری گفتی من نمیام. اگه از منت کش خوشت میاد یه مراسم منت کشی میذاریم اما بدم میاد هروقت میخوایم یه جایی بریم موضوعاتی رو از هزار سال پیش وسط میاری و قهر و ناز.......
این کار را معمولا می گن خانمها می کنند. موضوعات هزار سال پیش را می آرن وسط و ... کلا این اخلاقش خیلی بده و من هم نمی دونم راه رفعش چیه. باهات موافقم درحد لالیگا ....
6. احساسات منو سرکوب نکن. من مثل تو مرد نیستم. نمیتونم. تو ذوقم نزن. خنکم نکن. مثل همون قضیه ماموریتش
7. اگه تویه بحث ودعوا دیدی تقصیر خودته کوتاه بیا و جلو بیا و از دلم درآر و بیخیال ناراحت بودن من نباش. به من اهمیت بده. قبول کن که اشتباه کردی پس باید جبران کنی.
8. سر هرچیز مسخره ای قهرنکن، از خونه نذار برو بیرون آخه قهرم حرمتی داره واسه خودش. میدونی من بدم میاد و میترسم سوء استفاده نکن.
شاید از خونه می ره بیرون که دعوا نشه. واسه کنترل عصبانیتش می ره. اگه این راهیه که انتخاب کرده، بذار انجام بده. اگه بمونه و دعوا کنید و داد و بیداد که بدتره. می ره آروم میشه برمی گرده.
9. بهم دروغ نگو.هرجا دوست داری برو این حقته اما دروغ ممنوع.(ساعت کلاساشو و کارشو بهم دروغ میگه)
10. بازم میگم بهم گیر نده. دو سانت جلوتر رفتی، فاصلت بامن کم بود زیاد بود. یواش حرف زدی. پاشو بشین احترام بذار. داد نزن میییییییییینا. اگه کار بدی کردم اومدیم خونه با مهربونی بهم بگو.
11. اگه دیدی مامان و خواهرت با من بد رفتار میکنن خودت انصاف و وجدان داشته باش و بهشون محترمانه بگو حتی اگه خواستی پشت سر من بگو. و جلوی خونوادت بیشتر از همیشه هوامو داشته باش و بهم احترام بذار تا اونا هم با من خوب باشن.
شما خودت مسول روابطت با خانواده ایشون یا هر کس دیگه ای هستی. بچه ی دو ساله نیستی که در ارتباط با دیگران نیاز به کمک یا پشتیبانی داشته باشی. ایشون نمی تونه بخاطر شما با خانواده اش دربیفته و دایم بحث کنه. خودت باید حلش کنی.
اما قسمت احترام را هستم. موافقم.
نمی ذاره ویرایش کنم:302:
شماره هفت مینا خانم سبزه. موافقم.
شماره یازده قسمت اول بنفشه. قسمت دوم سبز.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
دلارامـی کـه داری دل در او بـنـد. دگـر چـشـم از هـمـه عـالم فرو بند ...
دو سه بار به این جمله ات که گفتی شوهر خواهرش همه جوره از شوهر من سره برخوردم. راستش هی سعی کردم خودم را بزنم به ندیدن این جمله. بس که به نظرم جمله ی بعیدی بود از خانم با شخصیتی مثل شما. منظورتون را متوجه می شم و می دونم که خدای نکرده منظور بدی ندارید و اصلا قصد جسارت ندارم. اما در همین حد هم که فکر کنید ایشون مثلا پولدارتره یا خوش تیپ تره یا خوش اخلاق تره ... من نمی تونم هضم کنم که خانمی همسرش را اینگونه با کسی مقایسه کنه.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مرسی بهشت عزیز.ممنونم واسم وقت گذاشتی:46:
شما هیچ وقت ازدواج خودتو یا شوهرتو با کسی مقایسه نمیکنی؟؟جدی میگی؟اگه نه پس شاید من خیلی حسودم. چون راستش ته دلم که خیلی مقایسه میکنم (با دوستام با فامیل)
چه به اون دوستم که شوهرش پرزیدنت مغز و اعصابه به خاطر کلاس کاری شوهرش ،پولداریشون و از همه مهمتر تفاهمشون چه به اونیکی دوستم که شوهرش آبنبات پزی داره ولی واقعا خوشبختن !!!!تازه بعضی وقتا تو تنهایی خودم گریم میگیره.البته یه کمی تازگیها بهترم شدم.جواب سوالمو حتما بده عزیزم.
آقای تسوکه عزیز.بهشت جون،راست میگین، الان که فکر میکنم میبینم ما از اول راهنمایی سه تا دوست بودیم که مدام یا درس میخوندیم یا کلاس زبان میرفتیم یا نهایتش کلاس موسیقی.هرجا هم میرفتیم باباهامون میرسوندنمون و خلاصه زیر ذره بین اونا بودیم.فقط به شاگرد اولی فکر میکردم و بس.درسته تواین کارم موفق بودم و حتی تو دانشگاهم از این عقیدم دست بردار نبودم.هم تو درسم هم زبان و هم موسیقی .اما چه فایده.....خیلی چیزای مهمترو ندیدم. اینکه مامانم با بابام چطوری برخورد میکنه یا اینکه رفتارهای بقیه خانوما چطوره؟ از خیلی چیزایی که دخترا دوست داشتن متنفر بودم مثل عروسی رفتن فکر میکردم آدما خیلی مهمتر از این حرفان که وقتشونو واسه مثلا عروسی یا آشپزی تلف کنند .باید برنامه های توپ بنویسن، انواع زبونای برنامه نویسی رو بدونن، آرزوم بود اوراکل کار کنم، تو یه شرکت برنامه نویسی بین المللی استخدام بشم،
حرصم میگیره وقتی میبینم یه دختر خانومی که کلا توعمرش یه ساعت فکر نکرده، خیلی خوشبخت تر از من شده واسه همینم شوهر خواهرشو با شوهر خودم مقایسه میکنم. همین شرایط واسه شوهرمم بوده چون وقتی اومد خواستگاری با من صحبت کنه یه تومار درست کرده بود از لغتای زبان و تو جیب کتش گذاشته بود که تو راه که دارن میان خونه ما وقتش تلف نشه!!!!!!وای نمیدونین چقد خوشحال شدم دیدم مثه خودمه:311:شاید باورتون نشه تو سه ساعتی که ما باهم حرف زدیم مثلا واسه زندگیمون:311: لا اقل دوساعتش در مورد هوش مصنوعی و موضوع پایان نامه ایشون بود که از من راهنمایی میگرفت و دوست داشتم برم ببینم چیکار کرده و هردوتامون از خدا خواسته که تو پروژش منم برم!!!!!!!الان که یادم میاد خودمو لعنت میکنم چرا از همدیگه شناخت پیدا نکردیم.یه ساعت بعدیشم دررابطه با نماز خوندن و 27 جلدتفسیر قرآنای توی اتاق من بود که خیلی خوشش اومده بود و ازم تشکر کرد که اونو هم کمک کنم آدم با تقوایی بشه!
ما بیشتر عاشقه این حس مشترکمون شدیم تا همدیگه.
من هیچی به جز این سه موضوعی که گفتم در هیچ زمینه ای بلد نیستم.شاید باورتون نشه دلم میخواست شوهرم یه روبات باشه که بهش برنامه بدم،اگه این طوری بود فک کنید واااااااای چقد عالی بود.:311::311::311::311::311:
حالا من چی کارکنم این مهمه؟؟من از همتون ممنونم و دیگه سعی میکنم هیچ حرفی نزنم جز اینکه اگه راهنماییم کنید چی کار کنم ممنونتون بشم.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
ممنونم .دیشب پرینت این پست شما رو بهش نشون دادم واااااای باورتون نمیشه گفت کی اینارو گفته واقعا درسته در حالیکه بغض راه گلوشو گرفته بود و اونو قورت میداد ازم پرسید چرا چرا باید من وتو به اینجا برسیم؟!!!!!!هر دوتامون گریمون گرفت. :302:عکسای دوره ای رو که تو دانشگاه اون با هم کار میکردیمو اورد و چند بار به دقت نگاه کرد.نمیدونم توسرش چی بود ولی خیلی مهربون بود باهام!!!!!!:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
اما در مورد نامه ای که به هم نوشته اید. اولا که خیلی از خواسته های هر دوی شما بجا بود. حالا کدوماش به جا نبود، بعدا میگم. در ضمن خیلی از خواسته های شما هم بیجا بود، همچنین از همسرتون. :305:
باید از اول برین سر کلاس اول و خیلی چیزا را یاد بگیرین. :303:
میشه بگین چی کار کنم؟ راستی از نظر اون نمره ما حتی 9.5 هم نیست گفت خیلی معلم باانصافی بوده 9.5 داده بهمون.
خانم del خوبین؟ کجایین؟ از دست من ناراحتین؟:46:
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مینا جان
پرینت چی را بردی به همسرت نشون دادی؟
حالا دیگه همه رمز و راز کارمون را می دونه. هر کاری کنی فکر می کنه مصنوعیه. هر حرفی هم بزنی، فلسفه ی پنهان پشتش را می دونه ...
در مورد سوالت. من حتی اگه توی ذهنم هم مقایسه می کردم بدون ذره ای شک به این نتیجه می رسیدم که همسرم فلان عیب و فلان اخلاق بد را دارد، اما من با همه ی این بدیهاش لحظه ای نمی تونم تصور کنم که جز اون کس دیگه ای. ببینید مثل مادری که می دونه مثلا بچه ی همسایه از بچه ی خودش خوشگلتره یا درس خون تره یا با ادب تره یا ... اما هیچوقت فکر نمی کنه که کاش اون بچه ی من بود. در عشقش و علاقه اش به بچه اش ذره ای شک نمی کنه.
همسر من می گفت که دو چیز هست که مرد را از زنش دور می کنه و هیچوقت فراموش نمی کنه. 1- خیانت 2- مقایسه کردن با مرد دیگری.
هر دوی اینها از غرور مرد ناشی می شه. خانمها راحت تر می تونن خیانت همسرشون را ببخشند و گذشت کنند و زندگی کنند. اما مرد نمی تونه مرد دیگه ای را در زندگی زنش تصور کنه. در واقع دومی هم به همین دلیله. این که حس کنه زنش مرد دیگه ای را از اون بهتر یا برتر می دونه.
متاسفانه خانمها ناخودآگاه زیاد این مقایسه را می کنند. ببین شوهر فلانی برای خانمش فلان چیز را خریده، اندازه فلانی هم عرضه نداری که واسه زنش ... و ...
هیچوقت شوهرت را مقایسه یا تحقیر نکن.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
فقط پرینت حرفای آقای تسوکه رو که دعوامون کرده بود.(به هم گند زدین و...)
کار بدی کردم بهشت جون؟
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
من دیروز پست شما را خواندم و می خواستم جواب بدم. اما این چند روز گلودرد شدیدی داشتم و تا اون پست آخری را هم به زور نوشته بودم. دیگه دیروز حالم به شدت بد شده بود و فقط پستای جدیدتون را خواندم و گذاشتم تا امروز جواب بدم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
فقط پرینت حرفای آقای تسوکه رو که دعوامون کرده بود.(به هم گند زدین و...)
کار بدی کردم بهشت جون؟
کارت بیست بود. :104:باورت نمیشه اما گام بعدی ای که من ازت می خواستم همین بود. می خواستم نظرت را در مورد این کار بپرسم تا اگه خودت با شناختی که از همسرت داری صلاح بدونی حرفامو پرینت بگیری و بدی شوهرت بخونه. که خودت این کار را کردی. اما باز هم بدون مشورت با من یه گام جلو برداشتی که این خلاف قرارمون بود:305: و شما نباید بدون مشورت این کار را میکردی. اما این دفعه می بخشمتون. دیگه تکرار نشه. دیگه هر کار خواستی بکنی اول مشورت کن. باشه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
در حالیکه بغض راه گلوشو گرفته بود و اونو قورت میداد ازم پرسید چرا چرا باید من وتو به اینجا برسیم؟!!!!!!هر دوتامون گریمون گرفت.:302:
من هم دلم براتون می سوزه. آخه شما دو تا واسه خوشبختی همه چیز دارین. سواد، کلاس کاری، خانه، کار و ... . چیزایی که خیلی ها تو این مملکت به خاطرش شب و روز می دوند شما یکجا دارین. فقط بلد نیستین تا با اینا بتونین کنار هم کیف کنین. حالشو ببرین. مگه یه عمر درس می خونیم واسه چی؟ کار میکنیم واسه کی؟ استرس های کنکور را واسه یه زندگی خوب در آینده تحمل کردین دیگه؟ به امید این روزها اگه نبود مگه مرض داشتین اون قدر شب بیداری بکشین و زحمت؟ قطعا هر دوی شما دنبال خوشبختی هستین دیگه. مگه آدما از این دنیا چی می خوان؟ حالا هم اشکالی نداره. خدا را شکر قبل از این که این سرماخوردگی تبدیل به گلودرد بشه می تونین جلوشو بگیرین. اون وقت تازه میفهمین سلامتی زندگی تون چقدر باارزشه. :72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
نمیدونم توسرش چی بود.
خیلی هوش نمی خواد که بفهمی تو سرش چی بود. همونی که تو سر خودت بود. نیاز به محبت و عشق همسر. نیاز به یه زندگی آروم. فکر می کنی همسرت از این اوضاع ناراحت نیست؟ فکر می کنی فقط خودت همش به بهتر شده روابطت فکر می کنی و اون بی خیاله؟ اون هم مثل تو عشق می خواد، همین.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
میشه بگین چی کار کنم؟
چی کار کنم نه، چی کار کنیم؟ هر دوتون باید با هم شروع به یادگیری کنین. در ضمن فکر نکنین که خیلی عقبین. همش با 2 یا 3 ماه راه میافتین. از زبان انگلیسی خیلی راحت تره. آخه زبان خیلی کیف نداره اما یادگیری زندگی زناشویی این قدر کیف میده که نگو. :311:بعد از این همه دعوا، قربون صدقه رفتن های فرداهاتون دیدنیه.:311:
چند تا کار را باید همزمان انجام بدین:
1) خوبه برای شروع، از اون لیست تقاضاها هر کس یکی را انتخاب کند و قرار بگذارین که از این به بعد، اون رو عملی کنین. اون لیستی که نوشتین هر کس 10 تا نوشته بود، نمیشه همه را یه دفعه اجرا کرد. فقط یکی. در ضمن هر کدومتون اونی را که براتون راحت تره انتخاب کنین. برای شروع به هم سخت نگیرین. آسون ترین را انتخاب کنین.
2) روزی نیم ساعت باید برای مطالعه ی دو نفره کنار بگذارین. اول از همه، کتاب "مردان مریخی و زنان ونوسی" را بخرین و با هم بخونین. این مطالعه باید دو نفره باشه و روزی هم نیم ساعت. کنار هم روی یه تخت دراز میکشین و یه مداد توی دست و کتاب را می خونین. جاهای مهمش را با مداد خط می کشین و هر نکته ای که تو زندگی تون عملا مشاهده کرده این را با ماژیک قرمز مشخص می کنین. مثلا توی اون کتاب نوشته: یه زن نباید به شوهرت راه حل ارائه بده. در این جا شوهرت باید مواردی را که شما این کار را کردین بگه و شما بفهمین که طبق این کتاب اشتباه از شماست. یا نوشته که هدیه ی یه گل برای یه زن، گاها از یه دنیا باارزش تره و اون وقت شما هم باید تایید کنی که آره، تا همسرت بفهمه که چی کار کنه.
3) شما جیب ما رو نزن، نمی خواد گام 3 را بری. همون 2 تاست.
خب، حالا این پست را هم کاملا پرینت بگیر و بده به شوهرت. بعد اگه اون هم موافق بود، از فردا برو اولین کتاب فروشی و ... .
ببینم چی کار می کنین تنبل ها.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مینا جان منم اوایل ازدواج مشکلی شبیه تو داشتم ولی این ترفندو به کار بستم: اصلا و ابدا ایرادای خانوادشو بیان نمی کردم همونجور که بدم میومد از خانوادم ایراد بگیره تا تونستم سعی کردم بین خانوادم باهاش صمیمیت ایجاد کنم وهر موقع میخواستیم از خانواده ها احوال پرسی کنیم میگفتم اول به مامانت زنگ بزن یا تو مناسبتا میگفتم اول بریم پیش پدرمادر تو حتی چند بار دسته گلی که واسه مادر من خریدیم برداشتم و بردم واسه مامانش!!چند موردم که حرفای ناحقی بهم زده شد از اوناف فقط سکوت کردم البته کمی هم غمگین شدم تا حس کنه اما جوابی ندادم کم کم حس کرد محبت من به خانوادش از خودشم بیشتره و رفتارش کاملا تصحیح شده حتی ترجیح میده بیشتر خونه ما باشه تا اونا تو هم امتحان کن بعید میدونم جواب نگیری
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
باسلام به مینا خانم گل :72:
مینا جان این کار پرینت گرفتن را فکر کنم با دقت بیشتری انجام بدی بهتره. یه بار دیگه بهش فکر کن بعد اگه مطمئن شدی ادامه بده.
1. مهمترین دلیلم اینه که شوهر شما به شما خیلی حساسه و خیلی هم مغروره ( البته به علت علاقه اش به شما و زندگیشه و اصلا نشانه ی بدی نیست ). یکی دو بار ممکنه عادی برخورد کنه یا حتی علاقمند. اما بعد ممکنه فکر کنه که اصلا این افراد کی هستند که دارن واسه زندگی من نظر می دن؟ هر روز با خانم من راجع به مسایل خصوصی زندگیمون حرف می زنن؟ و ...
2. لطف خیلی از کارها به نگفته انجام دادنشونه. وقتی از طرفت بخوای و انجام بده، لطفش کم می شه یا حتی صفر. با کمی تفاوت، در مورد شما هم همینه. شوهرتون فکر می کنه که این رفتارها، رفتار خود شما نیست. یک عمل مصنوعیه که از اینجا یاد گرفتی. به دلش نمی شینه و مهمتر این که بهش اعتماد نمی کنه. تا اعتماد نکنه هم مشکلی حل نمیشه ( تکراری بود، می دونم ).
3. اگر ظرفیت پذیرشش را نداشته باشه، فردا هر حرفی پیش بیاد می خواد بگه تو زندگیمون را اینترنشنال کرده بودی و از من تو این سایتها می نوشتی و غرور من را نادیده گرفتی و ...
البته بخشی از این مساله برمی گرده به همون عدم مهارت و آشنایی شما در مورد چگونگی ارتباط با همسرتون که آقای تسوکه گفتند. شما صداقت و سادگی را با هم اشتباه گرفتید. صادق باش اما ساده نباش.
جز راست نباید گفت
هر راست نشاید گفت
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مینای عزیز؛ سلام! نه من از دست شما ناراحت نیستم؛ فقط یکی اینکه دوستان دارن خیلی خوب راهنمایی می کنند و یکی دیگه اینکه منتظرم ببینم شما بعد از 9 صفحه راهنمایی چه کاری انجام دادید و چه تصمیمی برای زندگیتون گرفتید؟!
پس؛ منتظر می شینم و از اقداماتی که مطمئنم درست ترین رو انتخاب می کنی استفاده می کنم و تحسینت می کنم!:46: