آنچه ميگويم به قـدر فهـم تــو است مُــردم انــدر حسـرت فهـــم درست
جان و دل را طاقت آن جــوش نيست با كه گويم در جهان يك گوش نيست
نمایش نسخه قابل چاپ
آنچه ميگويم به قـدر فهـم تــو است مُــردم انــدر حسـرت فهـــم درست
جان و دل را طاقت آن جــوش نيست با كه گويم در جهان يك گوش نيست
من ز مقصدها پی مقصودهای پوچ افتادم
تا تمامه خوب ها رفتند و خوبی ماند در یادم
من به عشقه منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت
بهارم رفت ,عشقم مرد ,یارم رفت
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران / کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
یادمان باشد که اگر خاطر تنهاییمان تنها شد ... طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم
ای خدا من در زمین حبس گشته ام
گر به لطفت وارهم، شرمنده ام
گرچه صدها چون منی در مانده اند
گر بگیری دست من ، آزاده ام.
هر چی بلا سر م اومد تقیصر خودم بود
هیچ کسی عاشقم نشد این تقدیر دلم بود
تو رویا هام می دیدم اونکه دلم می خواستش
تو هوشیاری ندیدم، اونکه تو رویا هام بود
سرو بلند عشق و با سایه بون امنش
اوج بلندپرواز با حس خوب گرمش
همه یه آرزو بود برای قلب تنهام
قسمت نبود ببینم عشق وبا هرم شرمش
ببخشید که از یک بیت بیشتر شد ،
قديمان خود را بيفزاري قدر
كه هرگز نيايد زپر ورده غدر
چون خدمتگزاريت گردد كهن
حق ساليانش فرامش مكن
پنج وارونه چه معنا دارد؟
خواهر کوچکم از من پرسید
من به او خندیدم
کمی آزرده و حیرت زده گفت
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم
گفت دیروز خودم دیدم پسر همسایه
پنج وارونه به مینو میداد
آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم
بعدها وقتی غم
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
پنج وارونه چه معنا دارد :72:
عمل گردهي مرد منعم شناس
كه مفلس ندارد ز سلطان هراس
چو مفلس فرو برد گردن بدوش
ازو بر نيايد دگر جز خروش
من دلم مي خواهد
خانه اي داشته باشم پر دوست
کنج هر ديوارش
دوستهايم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسي مي خواهد
وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
يک سبد بوي گل سرخ
به من هديه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوي دلهاست
شرط آن داشتن
يک دل بي رنگ و رياست
بر درش برگ گلي مي کوبم
روي آن با قلم سبز بهار
مي نويسم اي يار
خانه ي ما اينجاست
تا که سهراب نپرسد دگر
خانه دوست کجاست؟
(فریدون مشیری)