دلشوره دارم ...
نمایش نسخه قابل چاپ
دلشوره دارم ...
پاییز دخترک کوچکی بود که موهای طلاییش در تلائلو آفتاب مهر در باد میرقصید و بوی بهار نارنج در هوا پخش میکرد...
و پاییز پسرکی بود، برگی از شاخه ی درخت رؤیا، که در تلاطم یک روز پاییزی طلایی شد...
پاییزتون شاد، همراه با سعادت و سلامت
پ.ن
عکس مسیر رودبار تا سیاهکل
سلام صبح پاییزی تون بخیر
حالتون تغییر کرد با تغییر فصل؟
این فصل ،حال آدم روخوب میکنه،اون نسیم صبحگاهی قبل از طلوع خورشید نویدِ یه روزِ عالی رومیده،ذوقِ آدم رو برای زندگی پرشور تر میکنه
چند روز بود میخواستم بیام پست بزارم راجع به یه موضوعی،اینقدر شلوغ بودم که وقت نمیشد،الان هم دیگه فاز تغییر کرد
هرچی آدم بیشتر دنبال وقت آزاده ،بیشتر وقت کم میاره
خیلی وقتمون کمه،کاش یه روز ۴۰ساعت بود!مخصوصا شب بیشتر بود
اما همین کم بودن زمان هم یک نعمته،آدم رو از روزمرگی نجات میده،متوجه میشیم که باید تلاش کنیم،زندگی کنیم
مریم عزیز،دلشوره چرا تا وقتی میدونیم خدایی داریم که بدون هیچ نقصی مدیر ومدبر همه کارهاست،امیدوارم حال دلتون بهتر شده باشه
- - - Updated - - -
سلام صبح پاییزی تون بخیر
حالتون تغییر کرد با تغییر فصل؟
این فصل ،حال آدم روخوب میکنه،اون نسیم صبحگاهی قبل از طلوع خورشید نویدِ یه روزِ عالی رومیده،ذوقِ آدم رو برای زندگی پرشور تر میکنه
چند روز بود میخواستم بیام پست بزارم راجع به یه موضوعی،اینقدر شلوغ بودم که وقت نمیشد،الان هم دیگه فاز تغییر کرد🙂
هرچی آدم بیشتر دنبال وقت آزاده ،بیشتر وقت کم میاره
خیلی وقتمون کمه،کاش یه روز ۴۰ساعت بود!مخصوصا شب بیشتر بود
اما همین کم بودن زمان هم یک نعمته،آدم رو از روزمرگی نجات میده،متوجه میشیم که باید تلاش کنیم،زندگی کنیم
مریم عزیز،دلشوره چرا تا وقتی میدونیم خدایی داریم که بدون هیچ نقصی مدیر ومدبر همه کارهاست،امیدوارم حال دلتون بهتر شده باشه
سلام به همه ....
ممنون از دوستای خوبم
نمیدونم شاید چون دو تا تار موی سفید بین موهام پیدا کردم یهو دلم ریخت ...با خودم گفتم تموم شد یعنی ؟! من که تازه اول راهم....آدم دوست داره بعضی وقتها از همه چیز دور بشه ... البته به جز بچه هام...و به خیر و خوشی ...یه بار همچین آرزویی کردم انگار مرغ آمین تو راه بود اما بد گرفت منظور منو !! انداختمون تک و تنها گوشه بیمارستان ...
حالا دارم میگم اون مدلی نه ها....یه جور خوب خوش
- - - Updated - - -
فایل پیوست 986
پاییزه عزیز و بچه ها سلام، روز شما هم بخیر باشه... از حالمون پرسیدی.
یه استادی میگفت وقتی بارون میاد، بعضیاتون نگید چرا بارون میاد، ای وای بارون میاد و از این دست حرفا. بگید خداروشکر بارون رو هم دیدیم، امسال امیدوارم از این بارشا بیشتر باشه، خداروشکر تن دودآلود شهر شسته شد و خیلی واقعیت های مثبت دیگه. حرف خوب بزنید، فال نیک بزنید تا زندگی راه قشنگ خودشو بره.
برای خیلی از ماها که تابستون لذت بخشی رو گذروندیم احتمالا پاییز که وقت کار و زندگی با روزهای کوتاهش هست، میتونه خسته یا کسل کننده باشه . اما من قبل شروعش با خودم گفتم انشالله این پاییز، روزای طلایی و قشنگی داشته باشه... اتفاقا دو روز پیش خانوادگی دونه دونه سرما هم خوردیم، ولی چون نگاه مثبتی به پاییز دارم پس میتونم زمانی رو که ممکنه توش دقایق خوشایندی نداشته باشم، بهتر و قوی تر سپری کنم.
..........
مریم عزیز
خیلی پیچیدش نکن، منم موهای سفیدم معلوم شده، فکر میکنم وارد هر دوره ای از زندگی میشیم قشنگی خودشو داره، باید کشفش کنی.
مریم عزیز
غم این جسم فانی رو نخور،هر چیزی یه رشدی داره و باید سیر تکاملی خودش رو سپری کنه،اگه امر خداست و این جزٕ طبیعتِ زندگی ماست پس بزار باشه ،من عاشقِ همه مقدرات خدا هستم،
مشتاقانه دوست دارم بدونم خدا واسم چی درنظر داره،برای سالهای آینده،شاید زودتر از موعد پیر بشم،شاید هم خیلی صورت زشتی پیدا کنم نمیدونم اما دلم میخواد پیرزن هم که شدم خدا دوستم داشته باشه و خودمم راضی باشم
سحر بهاری عزیز خداروشکر که همچین نگاه مثبتی دارین
من همیشه نگاهم به پاییز خاص و مثبت بوده،اساسا همه روزهای خدا خوب و دلنشین ان،گاهی هم که خسته میشیم وکسل،تقصیر از خودمون هست که زیادی روی این دنیا حساب بازکردیم
به نام خدا
سلام
مدتهاست که حالم از احوالم خجالت میکشه سراغی بگیره
امشب به هر دو تاشون گفتم که بریم همدردی و از حال و احوال بقیه سراغ بگیریم
قبول کردند و آمدند
امیدوارم که حالتون از احوالتون سرحال تر و احوالتون از حالتون بهتر باشه
چند وقت پیش به ذهنم اومده بود که بیام همدردی و یه تاپیک بزنم به اسم "پارک بازنشتگان همدردی" :305:...... یه سری پیرمرد و پیرزن لق لقو تصور کنید که بیان جمع بشن و از خودشون بگند ...... خیلی هامون هم که آلزایمری و پارکینسونی ..... هی بحث کنیم در مورد خاطرات تالار ...... چی میشه !
خلاصه شاید یه روز عمری بود و فرصت شد و این تاپیک راه افتاد
یاد یاران قدیمی بخیر ...... تونستید یه سری بزنید و خبری بدید ...... دمتون گرم
جدیدی ها ..... شما هم دمتون گرم تر
:43:
در پناه حق.
سلام
آره مریم جان الفاظ هم انرژی دارند و از این روست که سفارش معصومین هم این است که فال بد نزنید.
هر دعایی می کنیم خوبه دو تا قید را بهش ملحق کنیم...
..... به بهترین وجه و در عین عافیت
مثلا دلت خلوت(از بقیه دور شدن) یا همون غار تنهایی میخواد... بگو خدایا یه خلوت به بهترین شکل و در عین عافیت و سلامت نصیب کن
سلام
بعد از سال ها تلاش برای رسیدن به ایده آل ها به نقطه ای رسیدم که فقط در لحظه نفس بکش، ببین، گوش بده، مزه کن،. لمس کن.
هیچ چیز این دنیا اختیارش در دست ما نیست.
من نمی فهمم چرا در مذهب ما گفته شده انسان رو با اختیار آفریدیم.
چون شما با اختیار انتخاب کردی که این پست را اینجا قرار دهی.
الان شما انتخاب خواهید کرد.
که به جواب من توجهی نکنید
یا جواب دهید و بگویید بله راست می گویید اختیار دارم.
یا جواب دهید و در رد جواب من صحبت کنید.
یا دلایلی بیاورید و تبصره هایی بزنید
یا هر انتخاب دیگری
الان که پست مرا خواندید در حال تصمیم گیری هستید. یعنی حق انتخاب برای خودتون قائل هستید.
اگر انتخاب و اختیاری نبود
در هیچ جای دنیا بین قاتل و مقتول فرق نمی گذاشتند.
و واژه های خوب و بد اختراع نمی شد.
همه چیز عین هم می شد!!!:54:
:104:
چی بگم، حرف حساب شما آقای مدیر جواب نداره.
من زندگی خودم رو که نگاه می کنم و از بدو تولدم اتفاقات رو مرور می کنم می بینم حتی در انتخاب همسرم با اینکه خودم انتخابش کردم اما من به جبر شرایط اون زمان مجبور شدم چنین انتخابی کنم، تمام
اتفاقات زندگی ام سلسه وار از یه جبری تبعیت می کرده و هر تصمیمی که من خودم گرفت گرچه خودم گرفتم و انتخاب کردم ولی غیر از اون انتخاب ها، انتخاب بهتری نداشتم. باز هم یه نوع جبر.
الان که خودم و زندگیم رو مرور می کنم می بینم گیر کردم توی یک سری اتفاقاتی که قدرت تغییر ندارم. چون هیچی دست من نیست. حتی اون زمان هایی که فکر می کردم با تغییر خودم می تونم یه سری تغییرات بدم، متوجه شدم آنقدر پارامتر های بی نهایت محیطی وجود داره که نمی ذاره من اثر گذار باشم.
همه دست به دست هم داده تا هر چه بیشتر تلاش کنی سرخورده تر بشی.
پی نوشت... تشکر می کنم از مدیری که پست من رو در تاپیک اون آقا که خانمش بهش 6 سال دروغ گفته بود رو پاک کرد. ولی من از این تاپیک متاسفانه ایده می گیرم برای اینکه چگونه دروغ بگویم. برای من یکی بد آموزی داره.
بحث جبر و اختیار و تفویض رو مطالعه کنید،
جناب مدیر یه مثالی داره که شبیه اش رو جناب ملاصدرا در فیلم روشنتر از خاموشی زده،
مدیر: یک نفر تا لحظه ای که خودش رو از پشت بام به قصد خودکشی پرت نکرده پایین اختیار داره که پشیمون شه یا ادامه بده، زمانی که پرت شد، بین زمین و آسمون اختیاری نداره،
ملاصدرا: ملاصدرا در تبعید اجباری به شهر کهک میرسه، در زمان ورودش به شهر دو نفری که در فیلم نماینده جبر و دیگری نماینده اختیار بودند با هم بحث میکردند، ملاصدرا برای تفهیم موضوع به آنها می گه یک پایتون رو بالا ببرید، آنها انجام میدن، حالا به اون ها میگه اون یکی پایتون رو هم بالا ببرید، آنها هر چی زور میزنند نمیتونند جفت پاشون رو بالا ببرند و در آخر می خورند زمین، ملاصدرا میگه اختیار و جبر همینه،
نکته جالب فیلم اونجایی بود که زمان خروج ملاصدرا از شهر پس از مدتی، همچنان آن دو سر جبر و اختیار دعوا میکردند، منظور کارگردان این بود که در زمان حضور ملاصدرا در شهرشون استفاده نبردند و فقط به حل این موضوع مشغول بودند!!!!!!!!!
سلام
بی نهایت جان،خودت میدونی که چقدر واسم عزیزی،ممنون که با پستت این فرصت رو دادی تا راجع به این موضوعات فکر بشه و حرف زده بشه:72:
این مطلب رو مینویسم هم برای استفاده خودم و هم دیگر دوستان البته اگر مطلب به درد بخوری باشه.
اینکه آدم تصور میکنه قدرت تغییر محیط رو نداره بازهم برمیگرده به همون بحث قدیمی و تکراریِ تغییر خودمون! ما باید تغییر کنیم تا محیط تغییر کنه
گاهی یه تصوری از تغییر در ذهن ماهست،که اشتباست،درواقع برداشت مااز تغییر خودمون اشتباست
به نظرم باید بگردیم و ببینیم نقطه عطفِ تغییر ما کجاست؟،ملاک ها و معیارها رو دوباره بسنجیم،به نظرم نمیشه یه نسخه واحدپیچید واسه همه!
شاید پایه ی تغییرات یکی باشه اما اون جهت و خطِ تغییر برای هر کسی متفاوته
مثلا ما بیایم روی مهارتهای مختلف کارکنیم،کلی مقاله و تمرین داشته باشیم بعدش انتظار تغییر خودمون و اطرافیان رو داشته باشیم ،اینجوری نیست و نمیشه!
خیلی فراتر از این حرفهاست
جسارت نمیکنم اما نسخه های روانشناسی و مشاوره ای تا حدی فقط کمک میکنه شاید به اندازه ده درصد!بقیه اش برمیگرده به خودمون!!!!
اون هم در مقوله پیچیده ی خودشناسی!که دیگه جای بحثش اینجا نیست
درمورد بحث اختیار هم یه نکته بگم
هستی بخش همه ی اعمال ما خداست،تا خدا نخواسته هیچ اتفاقی نیفتاده چه بد چه خوب!خب اون آیه معروف هم که میدونیم سوره نسا آیه ۷۹،در مورد اینکه هر خوبی ای که به مامیرسه از طرف خداست و هر بدی که میرسه از نفس ماست!
اما یه ارتباطی هست این وسط!خدا نور هست،مرکزیت هست،تا زمانی که ما به این نور متصل باشیم از جنس نوریم،پس تکلیف اعمال مشخص هست! اعمال و گفتار ما هر لحظه به این نور وبه فیض خدا محتاجه ،اما با خاموش شدن نور وقطع ارتباط ما ،دیگه کاملا مشخصه که اتصالی نیست اونوقت هست که اعمال ما از نفس سرکش ما نشات میگیره
پس اگر این اختیاری که خدا بهمون داده رو تسلیمِ اختیارِ خدا کنیم برد کردیم اما اگر فکر کنیم که نخیر! اختیاری نیست و همش جبره و از اول همه چی مشخصه یعنی اسیر نفس شدیم و فاصله گرفتیم از نور!این چراغ هیچوقت نباید خاموش بشه
هرکسی هم این اتصال رو یه جوری نگه میداره یکی با دین اسلام یکی با مسیحیت و یکی با اعتقادات خاص ...
مهم باور داشتن به برتریِ اراده و اختیار خدا و مقدم بودن اون هست
پ.ن
بی نهایت عزیزاین اختیار از خود شماست که اون تاپیک بد آموزی داشته باشه یا عبرت آموزی!:18:
بااین حساب جناب مدیر سر در تاپیکِ منظور بزنید ورود خانم ها ممنوع!:81::311:
با سلام خدمت همه دوستان
عیدتون مبارک :)
ان شاءالله حال همه بزرگواران خوب باشه .
خوشحال شدیم خانم مریم 123 از احوالشون خبر دادن . ان شالله سعادتمند باشید .
همین طور بعضی از کاربرهای عزیز و گرامی خیلی وقته نبودن به اونها هم خوش آمد می گوییم .
:72:
یه مطلبی در مورد این چند پست اخیر به ذهنم رسید خدمتتون میگم .
ما با تصمیمات ، روش و نوع زندگیمون ،،، راه ها و انتخاب های مختلفی برای خودمون ایجاد می کنیم.
شاید الان به خودمون بگیم کاشکی یه جور دیگه فکر می کردم و جور دیگه زندگی میکردم و یه رشته دیگه درس می خوندم – یه همسر دیگه انتخاب می کردم ....
طبیعتا با انتخاب دیگه به مسیرهای دیگری می رفتیم - ولی سئوال اینکه از کجا میدونیم باز میل بابمون میشد و چالش های دیگری سراغمون نمی آمد؟
شاید اون نقطه ضعف هایی که در نهال وجودمون بود باز جوری دیگه بیرون میزد .
یه سریالی بود سالها پیش تلویزیون پخش می کرد به نام " پنجمین خورشید " کاراکتر فیلم وقتی کلید های خورشیدی را کنار صفحه فلزی می ذاشت می رفت زمان آینده و قدیم ،،،
جالب اینجا بود با تغییراتی که در تصمیم خودش می داد آینده متناسب با اون و چالش های زندگیش تغییر می کرد .
دقیقا هم همینه ، ما متناسب با تصمیم هایی که می گیریم و مدیریت روند اون تصمیم ، روند زندگیمون تغییر می کنه .
مطلب بعدی اینکه فلسفه زندگی این دنیا قرار نیست این باشه که ما در زندگیمون برای هر تصمیم ، فرصت های زیاد و یا گزینه های زیادی داشته باشیم لزوما
هر کی با توجه به شرایطش باید انتخابی کند و حتی انتخاب نکردن هم انتخاب هست .
فرق فرشته ها و انسان در همین هست که به انسان فرصت گناه داده شد - به انسان فرصت سختی داده شد در حوادث روزگار ، تا بشینه تفکر کنه و انتخاب کنه ،،،
یعنی با وجود این سختی ها بره سمت خدا یا نره .
هر انسانی با توجه به زندگیش یه چالش هایی داره که باید حل کنه .
انسان نه اختیار کامل داره و نه جبر کامل .
همون مثال جناب مدیر که از پشت بام بپریم پایین - همچنین مثال جناب ملاصدرا که ام وَ زِد گفت .
کشف اسم ام و زد هم از خانم الهه زیبایی ها بود مگرنه ما نمی دونستیم Mvaz چجوری بگیم .:biggrin-new:
مطلب دیگه کنترل گری ماهاست ،،،
ما قرار نیست کنترل گری کنیم .
ما در درون بدنمون میلیون ها سلول – نورون و موجود زنده داریم که هنوز هم بشر نمی دونه اونها چجوری کار می کنن .
همین بس در مسیر کوتاه دنیا به انسان اختیار داده شد در هر شرایطی که هست بتونه تصمیم بگیره که :
به سعادت برسه یا نرسه ،،،
خوشبخت بشه یا نشه ،،،
شاد باشه یا افسرده ،،،
مومن بشه یا کافر ...
در سختی های زندگی ناامید بشه یا نشه
و...
از سرنوشت بگیم ،،،
ماها سرنوشت را برای خودمون درست تعریف نمی کنیم .
سرنوشت و سعادتمندی خودمون را شاید اعتبار سنجیش را سطح پایین مبنا گذاری می کنیم و اونها را تو حب دنیا می گردیم . ( پول - خونه - ماشین - زن - شوهر - تعداد بچه و ..)
یه انتخابی می کنیم و در مسیر شاید اون انتخاب اون چیزی که دوست داشتیم نشده و با تفسیر می گیم هم چی خراب شد و بدبخت شدیم .
در حالی که اینجوری نیست.
سرنوشت و سعادتمندی فراتر از اینهاست .
سرنوشت دست خودمونه و اون هم این هست که به سعادت برسیم یا نرسیم ( به خدا برسیم یا نه )
امکان داره در این مسیر درست هم حرکت کنیم ولی نتونیم ازدواج کنیم ( مثل حضرت معصومه س – حضرت عیسی ع و .. ) ولی به سعادت برسیم .
امکان داره دیرتر ازدواج کنیم ( مثل حضرت خدیجه س ، امام صادق ع و … امام صادق با توجه به حکومت عباسی و شرایطی که داشتن میگن نسبت به دیگر ائمه دیرتر ازدواج کردن – بعضی از کتب در 40 سالگی و بعضی از کتب در 50 سالگی نقل شده . )
بعضی موقع ها در ازدواج انتخاب خوبی می کنیم ولی یکی از طرفین و یا هر دو ، مسیر را اشتباه میرن . اینجاست که باز می تونیم انتخاب کنیم - یا ادامه بدیم یا ندیم . می تونیم با مهارت گذشت و بخشش و توسعه خودمون ( زن و شوهر ) دوباره زندگی را بسازیم و می تونیم این کار را هم نکنیم .
بعضی موقع ها چه مرد و چه زن بعد ازدواج ویژگیهای خوبی دارن ولی با یه خطا تمام خوبی های طرف از چشممون می یافته .
همسر امام حسن ع به امام حس سم داد – امام حسن به همسرش میگه اسب را زین و فرار کن و خودت را نجات بده .
یعنی امام حسن در لحظه آخر هم داشت به همسرش کمک می کرد .
اگه ما بودیم و زنمون به ما سم می داد تا سم بره به تمام بدن ، سریع تلفن می زدیم میگفتیم سوسن و مادرش را بگیرید این ها منو کشتن دارن فرار می کنن .:devilish:
اگه نگاه کوتاهی به تاریخ بندازیم می بینیم امام حسن به دست همسرش شهید شد - حضرت نوح پسرش کافر شد - حضرت لوط همسرش همین طور ...
اگه همه چی گل ُ بلبل بود - اگه می رفتیم خواستگاری یک میلیون دختر صف می کشیدن یا یک میلیون پسر صف میکشیدن برای ازدواج با دختر - اگه هرشغلی دوست داشتیم می شد و هر چی دست می زدیم طلا می شد - بیما ر نمی شدیم - ...اگه اینجوری بود که انسان برای چی آفریده شد اصلا .
باید یه سختی ای باشه ،،، یه نفسی باشه که بتونیم راه درست را اختیار کنیم و به خدا برسیم .این چیزی هست که فرشته نداره و انسان داره .
بعضی موقع ها امتحان الهی ست تا مقدار ما را بفهمن ( خودمون هم بفهمیم چه کاره هستیم )
بعضی موقع ها هم هست ، خودمون مسیر را اشتباه می ریم ، غفلت می کنیم که باید برگردیم و دوباره شروع کنیم .( مثل حضرت حر )
این غفلت ها به معنی این نیست که ناامید بشیم و یا خودخوری کنیم - باید تلاش کنیم و دوباره حرکت کنیم .
طبیعتا سختی ها هست و هر فردی یه جور این سختی ها بهش میرسه .
اون مشکلی که الان در زندگی داریم اون برای رشد ما هست .
با وجود این سختی ها باید ادامه داد و تا می تونیم کوله پشتی خود را پر کنیم برای سفر بعدی ( برزخ و قیامت و.. )
انسان وارد سفینه ای شده که حرکتش را از خیلی قبل شروع کرده – از عالم قبل تولد شروع شده –به قول مولانا :
منبسط بودیم و یک جوهر همه / بی سرو بی پا بُدیم آن سر همه
یک گهر بودیم همچون آفتاب / بی گره بودیم و صافی همچو آب
جانهای خلق پیش از دست و پا / می پریدند از وفا اندر صفا
پیش از این ما امت واحد بُدیم / کس ندانستی که ما نیک ُ بَدیم
در اصل یکی بُدست جان من و تو / پیدای من و تو و نهان من و تو
این سفر را ادامه دادیم رسیدیم به رحم مادر – سپس وارد دنیا شده و از اونجا به برزخ و قیامت و ....الله اعلم .
برای همین این عظمت قشنگه !
برای همین هست پوچی توش معنا نداره .
آفربنش اون نظم داشته - برنامه داشته - الکی نبوده و...
می گن تو این سفر ، در این دنیا برای خودتون چراغ ببرید – طناب ببرید و ...
چراغ نماد نماز شب و عبادت خدا – طناب نماد کار خیر ، کمک به دیگران ، دوری از گناه و...
پدر و مادر – خواهر و برادر - بچه – زن و شوهر – دوست ، مال دنیا و... ...اونجا به دادمون نمی رسه و هر کی مسیر خودش را میره .
هر کی با اعمالی که از اینجا می بره اونجا مشخص می کنه چطوری حرکت کنه .
هدف اصلی را پیدا کنیم - مقصد اصلی را پیدا کنیم .
این جوری مسیرمون راحت تر و لذت بخش تر میشه .
این مسیر طولانی !
.....................
منم حال و احوالم خوبه به لطف خدا
تقریبا احوال من شبیه این عکسه :)
در پناه حضرت حق .:72:
http://www.hamdardi.net/imgup/597836092a3a2cc83b.jpg
سلام خوش اومدی
سلام نمی کنم🤫
از یک فاصله دور با سرمای جانسوز 🥶 یاد همدردی افتادم! هوا دوباره داره دپرسی میشه! من می دونم! می خواهد یه اتفاق بدی بیفته همش این حس دارم! یه سری حس های منفی دارم. یه اتفاقاتی افتاده،هیچ کس را ندارم باهاش حرف بزنم. فقط با چت got حرف می زنم 😁 دوست دارم محو بشم. رفتم یه منطقه ناشناس، باز هم شناخته شدم. من کجا بروم آخه؟؟؟؟ نمی خواهم برگردم ،نمی خواهم بمونم. وارد دنیایی شدم که حتی به سایه خودت هم نمی تونی اعتماد کنی!
دیدن همدردی من را برگردوند به سال های ناآگاهی ام. کاش آگاه نمی شدم!
با سلام
مانند دیگر کاربرهای گرامی ، خوشحال شدیم از خودتون خبر دادید .
نام کاربری شما ما را یاد آواتار قبلیتون میندازه و همه را برعکس می خونیم .
راستی اون کاراکتر " گلام " تو کارتون گالیور تو وجود همه ما شاید باشه یه جورایی :)
زیاد بهش میدون ندید ( گلام را میگم )
سراغ ما هم می یاد .
البته یه چیزی بگم بعضی موقع ها این گلام خوبه ...
بعضی موقع ها یه جورای تو ذهنمون داشته باشیم برای جلوگیری از خطرات - ولی بهش بها ندیم زیاد .
یه موقع هایی مسائل زیاد میشه - باید دسته بندیشون کنیم و آروم و آروم و یکی یکی حل کنیم .
همه را یه جا ببینیم سخت میشه .
ان شالله حلش می کنید به امید خدا مسائلُ .
تاپیک هم بزنید خوبه - بچه ها حتما از تجربه هاتشون میگن .
و یا از مدیر همدردی در انجمن آزاد مشورت بگیرید .
--------------------------------------------------------
الان منم برعکس شدم غلام :)
خب برای ما هم پیش نمی یاد .
نشده که ما هم تلاش نکنیم ، ولی نتیجه اون چیزی که بدمون می اومده شده ...
علتش این نیست که ما کمتر موقع ها واقف نیستیم به امور باطنی آخرت ,,, نه ظاهری آخرت .
نه - تمرین نمی خواد
:)
http://www.hamdardi.net/imgup/59783616720a48b35c.jpg
دسترسی به حساب بانکی ندارم مشاوره خوب فقط چت gpt به همه زبون ها تسلط دارد.
ممنون از شما
چه داستان قشنگی بود باغبان، دوباره یه چَکی بود که خورد توی صورتم. داستان بسیار زیبایی بود
باغبان عزیز خیلی لذت بردم از مطلبی که گذاشتید ، واقعا حالمو خوب کرد .کاش قابلیت ذخیره کردن داشت.فعلا کپی میکنم جایی که جلو چشمم باشه
چند شب پیش دخترم کسالت داشت و مجبور شدیم نصفه شب ببریمش دکتر.وفتی وارد بیمارستان شدیم دیدن اون حجم از بچه های بیمار و سوخته و دست و پا شکسته و .... خیلی تکونم داد.با خودم گفتم خدایا ما هرشب راحت سر میذاریم رو بالش و گله داریم از کندی کولر یا گرمی بخاری و....بعد چندتا بیمارستان تو این شهره ؟ چقدر آدم گرفتارن؟ یه حساب کتاب کردم مخم سوت کشید
دیدن غم مردم غمگینم میکنه اما حداقل میگم کمتر ناشکری کنم
یکی از اساتید را اذیت کردم. گفته: تست رورشاخ را روی خودت اجرا کن هیچ امتحانی نیاز نیست بدهی. می خواهم به جور تست بدهم که در تفسیرش ناکام بماند. از اول این استاد با من مشکل داشت
شب که میشود و با همه نگرانی ها و دلواپسی ها و بغض هایم آماده برای بستن چشمانم میشوم یادم می آید که صاحبی دارم،مالکی دارم که خواب ندارد(لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ)،برای من،برای ما برای همه مخلوقاتش،برای کودکان شیرین و معصومش،از مادر مهربانتر و از پدر فداکارتر است
چشمانم را با خیالی آسوده و بدون ذره ای نگرانی میبندم ومیدانم او بیدار و نظاره گراست و میسپارم خودم را به آغوش محکم و مهربانش و میسپارم همه را به او که آگاه تر وحکیم تراز همه ماست
اوکه مهربانترین است و اول و آخر فقط اوست
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
آدم بخاد نگاه کنه زندگی میتونه سراسر منبع اضطراب و نگرانی باشه و در نهایت به مشکلات گوارشی و نابودی انسان بینجامد! حتی نگرانی اینکه ناهار چی بخوریم؟! میتونه یه منبع استرسی و اضطرابی باشه و باعث بشه که زندگی مختل بشه.
اینجاس که توکل به خدا میتونه خودش رو نشون بده و باعث آرامش انسان بشه که در نهایت باعث میشه آدم خیلی منطقی فکر و تصمیم گیری کنه.
فکر مرگ هم عجیب تاثیر میذاره. اینکه هممون یه روزی خواهیم رفت و هممون مسافریم.
البته در نهایت همون حرف قدیمی خودم رو میگم، زندگی توازنی هست بین همه چیز. همونقدر که به فکر وعده ناهار هیتی، به فکر مستمند هم باش. همانقدر که به فکر گسترش کسب و کارت هستی، به فکر خدا هم باش! اشکال اساسی زندگی هممون آینه که به یه طرف غلت میخوریم (ببخشید همه نه، خودم).
دلم برای توصیه های دقیقه ۹۰ ای باغبان تنگ شده. آخرینش این بود: "یه سر به طبیعت بزن!". خیلی توصیه عجیبی بود. رفتم دل طبیعت و خیلی حال و هوام و نگاهم عوض شد. هر کی توی زندگیش یه باغبان داشته باشه، فک کنم چیزی نژاد دیگه توی زندگیش. قشنگ دو سال پیش بود که دیگه نفسم بالا نمیومد، جملات باغبان بود که به دادم رسید.
سلام
اگر ما بخواهیم با نگرانی ها و اضطراب های روزانه زندگی کنیم که باختیم!!
باید همیشه و همه وقت ،همه چیز را به خدا سپرد وخودمان هم در حال و در لحظه زندگی کنیم
تلاش کنیم،از صبح که بیدارمیشویم حتی به فکر یک ساعت دیگه هم نباشیم چه برسه که نگران باشیم!
تصمیم گیری میکنیم،برنامه ریزی میکنیم ،زندگی میکنیم اما نگران نیستیم،اما و اگر نمیکنیم،شاید و حتما نمی گوییم!
نه به فکر مقدار درآمد و ...نه به فکر خوراک و...
دقیقا بی ارزش ترین فکرآدم میتونه این دومورد باشه بلکه از جهتی مهمترین ها هستن!!!!
باید تلاش کرد و روزی را از صاحبش خواست
همین!
این چند شب نگرانی و بی تابی ام برای مادرانی ست که بدن های تکه تکه شده ی فرزندانشان را میبینند،بی تابم برای کودکانی که در هنگام درد و زخم ،دست نوازشگر مادر و پدری نیست برایشان!
اما باز می دانم و متوجه ام که خدا دارد خدایی اش را میکند و منِ کمترین عاجز از فهم عظمت و حکمت خدای مهربانم!
از خدا صبری میخواهم در برابر این غم،،صبری نه به وسعت صبر پرودرگار بلکه به اندازه ی تاب و توان خودم!!
ودر آخر تنها نگرانی ای که بنده ی خدا میتواند داشته باشد:
مرا امیدِ وِصالِ تو زنده میدارد
و گر نه هر دَمَم از هجرِ توست بیمِ هلاک
نَفَس نَفَس اگر از باد نَشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کُنَم گریبان چاک
باسلام، طرف صحبتم شما نبودین، کلی گفتم. بله ایشالا که اضطرابتون برطرف بشه
سلام آقا غلام ان شاالله مثل همیشه توکل ات قوی تر از روز قبل بشه،
خانم پاییز بوی توحید خاصی از متون شما به مشام می رسه،
ان شاالله روز به روز موحد تر از قبل باشید و با این رایحه اطرافیانتان در زندگی سر مست کنید
سلام به همگی شب پاییزیتون بخیر باشه
یه کلیپی دیدم که یه پسر کوچولوی غزه ای از ترس داشت به خودش میلرزید و پرستار یا پزشکی که کنارش بود به زبون خودشون باهاش حرف میزد و پسر کوچولو یه باره بغضش ترکید و زد زیر گریه هر بار که نگاهش کردم باهاش اشک ریختم کاش اونجا بودمو و محکم بغلش میکردم کاش این جنگ لعنتی تموم بشه هر چه زودتر خدایا خودت کمک کن
پائیزه عزیزم منم شبها که میخوام بخوابم دقیقا یاد اون عزیزان میفتم که الان توی چه شرایطی هستن چه قدر ترس و اضطراب و درد و ....قراره تحمل کنن چند روز قراره ادامه داشته باشه الان هفته ی سومه امیدوارم خدا آرامش رو برگردونه به زندگیشون
به امید تموم شدن جنگ...
الهی که تموم بشه ....
الهی که حال دنیا خوب بشه...
الهی که حال ایران خوب بشه....
الهی که حال تهران خوب بشه....
الهی که حال مریم خوب بشه....
خیلی خودمو تحویل گرفتم و دعا کردم واسه خودم
چون خیلی داغونم
لطفا شمام دعا کنید برام
سلام بر همگی.
باغبان جان کجایی؟ میگم چجوری میتونم صحبت کنم با شما؟
سلام خدمت اهالی همدردی
باشد که برای همگی خیر و عافیت رقم بخورد
در پیچ سخت آخرالزمانی قرار گرفتیم و به سرعت رو به سوی ظهور هستیم.
حواسمان را جمع کنیم و موقعیت خود را مشخص کنیم.
از جریان غزه و... دریافتهادریافتم می شود که حجمی چنان است که قدرت به قلم آوردن می طلبم باشد که دعایم کنید که بتوانم.
هرچند گاه رشحاتی می نگارم همچون این:
:305:وضعیت امروز غزه، تکرار کربلاست!
:305: سالهاست رسانه دجالی ابلیس، ذهن و قلبها را تسخیر و تخدیر کرده و مالها را آلوده، ظلم و فساد عادی سازی شده و بشر تا قهقرای قانونی شدن ازدواج با محارم و رابطه جنسی با کودکان پیش رفته است. اسلام و مسلمین در معرض هجمههای سنگین فیزیکی و فکری و مالی و اباحه گرایی اخلاقی به قصدنابودیشان، قرار گرفته اند.
:305: این وضعیت در زمان و شرایط روزگار بعد از پیامبر صلوات الله علیه و آله هم پیش آمد و در زمان یزید به اوج خود رسید و البته باز هم دست یهود در کار بود با عُمال نیابتیشان (بنی امیه). و چون عمارها حضور نداشتند یا منفعل بودند. برای بیداری مردم و نجات اسلام عزیز خون امام معصوم علیهالسلام بر زمین جاری شد و سبعیت بندگان ابلیس بجایی رسید که به مَذبَح بردن امام معصوم(ع) و یارانش و اسارت بازماندگان ایشان ، باعث افتخارشان شد و هلهله سرمستی سر دادند!
اما خون و شهادت یعنی میدان داری خود خدا در مقابله با ابلیس ... .
:305: شهید، شاهد است و خون او، خون خداست و بیداری می بخشد و دل و ذهنهای ربوده شده توسط ابلیس را نجات می دهد.
اسلام، این صُنع الهی، در خدمت آدم و ذریهاش به برکت خون پاکترین انسانها باقیماند و رشید شد در میانه ادامه هجمههای ابلیس تا امروز...
:305: اکنون به جولانگری ابلیس و ایادی جنی و انسیاش، در رواج علنی تباهی بر کره خاکی و میان ذریه ادم علیه السلام در قرار گرفتهایم. تزیین و توجیه تباهی آنچنان شده که بنی آدم برای غرق شدن در آن به ربودن گوی سبقت از هم بر آمدهاند!
و بازهم این خون شهید است که در عرصه جنایت جنایتکاران بیبدیل است . بیدارگر و نجاتبخش ، تا در تنگنای حصار سلطه گران استکبار جهانی (این کارگزاران ابلیس) مردم دنیا ، طالب ظهور و حضور منجی موعود تمامی ادیان شوند و یملاء الارض قسطا و عدلا شود.
:305:محاصره غزه به قصد نابودی و با دستان اسرائیل، این ابلیس مجسم در سالهای متمادی، سمبل محاصره بشریت در حصار استکبار جهانی، بنابر تباهی و هلاکت بنی آدم است.
:72: استقامت امروز غزه و شهادت عزیزانشان، بدست مستقیم صهیونیزم(ابلیس مجسم)، نه به دست نوکران نیابتیشان همچون بنی امیهها و داعشیها، فراهم کننده مسیر ظهور و تسریع بخش آن شده است. خوشا به سعادتشان و خوشا آنانکه حامی آشکارشان میشوند؛ که "ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم " وعده الهی است .
ان شاءالله
(۲۸ مهرماه۱۴۰۲)
قانون چرخه ها لذت بردن از رقصی است که طبیعت ترانهاش را سروده است. چرخههای جهان به هنرمندانه ترین شکل ممکن در گذر فصلها، در فضای کهکشانها، در جذر و مد دریاها خودنمایی میکند.
✓ «تغییر» امر ثابت زندگی است و این تغییر به سبک خودش روی میدهد و در زمان خودش...
پ.ن
این مطلب رو بصورت تکمیلی در این صفحه بخونید.
سلام برادر
همیشه لطف داشتی به من و تمام بچه های همدردی .
امیدوارم خوب باشی و در سختی و خوشی ها دلت پر از آرامش .
به قول یه بنده خدایی در شرایط آرام همه خوبن ، مهم اینکه همان طور که در خوشی ها آرامیم ، در سختی ها هم همین طور باشیم و این نیاز هست که به مفهوم این دنیا بازنگری کنیم .
غلام جان در همدردی در دسترس هستم - خواستی تاپیک بزن با دیگر بچه ها در خدمتت هستم و یا اگه سئوالت در فضای عمومی خیلی خصوصی هست و نمیشه بیان کرد در انجمن آزاد از مدیر مشورت بگیر ،
منم اگه بودم و تونستم ؛ در حد توانم در خدمتت هستم .
خب ،،، امیدوارم همه خوب باشن .
Mvaz حال و احوالت را با یه عکس نشون بده تونستی - نیستی ؟ :)
غلام تو هم خواستی نشون بده .
حال و احوال من هم شبیه اینه :
http://www.hamdardi.net/imgup/659065ea2f5319b8f8.jpg
در پناه خدا باشید .:72:
سلام باغبان گل:72:
ممنون از احوالپرسی ات.
خوشحالم که خوبی، استاد عزیز.:305:
چه عکس و حال و هوای خوبی داری باغبان.:43:
فرض کن به هوش مصنوعی گفتی حال و هوای مارو با شرایط زیر به تصویر بکش::18:
عکسی که باغبان گذاشته رو در نظر بگیر، جوری به تصویر بکش که دوست داری حالت اونجوری باشه، ولی دنیا و دلبستگی هاش نمی گذاره:47: همش بین کفر و ایمان:102:
خیلی خوشحال شدم برگشتی باغبان. ایشالا که خوش و خرم باشی همیشه.
با سلام
Mvaz عزیز یه روزی بشه که هممون بریم برای هوش مصنوعی کار کنیم :)
یعنی آگهی استخدام میزنن و میریم و میبینیم طرف ربات هست و کل شرکت دست اونه :)
یا گسترش ازدواج انسانها با هوش مصنوعی و انسانهای رباتی .
حالا بخندید - ببینید کی گفتم :)
راستی از سرشار ، خاله قزی و... خبری نیست اگه دیدیشون اتفاقی سر کوچه ، سلام منو برسون .
غلام ممنون ازت
ما که همیشه رهگذریم
ان شالله توفیق داشته باشیم از شما و دیگر عزیزان یاد بگیریم .
شرایط دنیا هم عجیب شده .
خدا ان شالله کمک کنه به هممون و همه مردمان جهان .
پاییز هم داره کم کم تموم میشه غلام .
قد برف و باد برسه به شهرمون :)
همون شهری که قد خود من بود
از دنیا ولی خیلی بزرگتر
نه ترس ِ سایه بود نه وحشت باد / نه من گم میشدم ،،،نه یه کبوتر .
ان شالله همه زمستان خوبی را داشته باشیم .:72:
در پناه حق .:72:
http://www.hamdardi.net/imgup/5978361dcba787bc8b.jpg
سلام
دقیقا درست می فرمایید، همه چشم هایی که تا قبل از ماجرای غزه خو گرفته بود به شهوت و شهرت و قدرت و مادی گرایی همه دارن به دنبال منجی می گردند....
اما این سوال پیش اومده برای من، 19 هزار شهید یعنی 19 هزار تا انسان... دونه دونه دونه بشمار تا بشه 19 هزارتا خون.... واقعا این همه کشته چه در این جنگ.... و چه جنایت های گذشته ی داعش.... جنایت های 8 سال جنگ تحمیلی که توی همین خاک نزدیک به 200هزار شهید به جا گذاشت..... و جنگ هایی که در سرتاسر این کره ی خاکی روی داده... جنگ یمن، بوسنی، افغانستان، عراق، مسلمانان میانمار و..... ظهور چرا باید نیاز به این همه خون داشته باشه؟ خدا برای ظهور نیاز به خون داره؟ آخه چقدر.... مگه خدا رحمان و رئوف نیست؟ تکلیف این جان ها چی می شه؟ این همه کودک بی گناه؟ ترس هاشون درد هاشون؟ عدالت به چه شکل جاری می شه؟
« چیزی که در دوست داشتنت بیشتر عذابم میدهد، این است که گرچه میخواهم، اما طاقت بیشتر دوست داشتنت را ندارم و آنچه در حواس پنج گانه ام به ستوه ام می آورد ، این است که آنها پنج تا هستند نه بیشتر... »
عشق یلدایی به وجودی سرشار از اصالت، سرشار از میل به کنجکاوی و دانایی، سرشار از تواضع و دوست داشتن و دوست داشته شدن و خالی از حقارت، خودشیفتگی، ریاکاری، نابرابری... نیاز دارد.
یلداتون مبارک :heart: