-
حال و احوال یاران همدردی (4)
نقل قول:
طلاق شکست نیست .
به پایان رسیدن عمر یک رابطه است .
عمر زندگی چکامه و شوهرش هم همین قدر بود و تا اینجا .
به هر حال چند سالی را با هم گذراندند و همدیگر را تجربه کردند .
کنار همه ی لحظه های قشنگ زندگی شان بزرگ شدند و تغییر کردند و .....................
قطعا در نیمه ی پر لیوان این دو نفر خیلی مسائل خوب وجود دارد .
پس بهتره قضاوت نکنیم .
من برای هر دو نفر آنها آرزوی سعادت و خوشحالی و تجربه های جدید را دارم .
حق با شماست آنی جان! بهتر از اینه که بخوای با منت و زور کسی رو برای خودت نگه داری. شاید راه جدید چکامه بیشتر به نفعش باشه. همین جملات شما منو ترغیب کرد تاپیک جدید بزنم. چون حتی نسبت به اتفاقی که واسه چکامه افتاده هم داشتم ناراحتی می کردم!
واقعا آدم یک موقعهایی باید خودش رو به جریان زندگی بسپره و رها بشه. همه چیز رو با دودوتا چهارتا بررسی نکنه. من این چند وقت انقدر فکر کردم خسته شدم. دلم رهایی می خواد!
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
ااز اون کل کلها که "کیوان" رو هم از دژ تاریک و مخوف سکوت اش میکشه بیرون:311:
کی من رو صدا زد؟ http://mail.yimg.com/ok/u/assets/img...cons/emo27.gif
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
ارسال گزارش تخلف برای مدیر همدردی:
جناب مدیر! قربانت وشم، باقلوا، سوهان عسلی، ... مار تو آستین پرورش دادین یا مدیر پرورش دادین؟!!!!!! از هر چند تا پستش، چند تاش مراجع را به شورش و فتنه تشویق میکنه! آقا این بچه آخرش دودمان تالار همایونی رو به باد میده ها! نگی نگفت! من یک پیشنهاد دارم: یه چند روزی بفرستینش انجمن آزاد هواخوری تا متوجه بشه انجمن تاریک و عنکبوت بسته کجاست:301:
کی ؟ کجاست؟ چیه؟ چه رنگیه؟ چه طوریه؟
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
سلام،
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
میگم این قانونه 5 سوالی صندلی داغ بدجور دست و پامونو بسته..
کاملاً موافقم! ما اعتراض داریم :)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
خوب اقا حامد شما بگو تا حالا مدیر همدردی رو از نزدیک دیدی؟
مدیر همدردی که توضیح داده چند بار :)
با ارتباط خصوصی افراد مخالف هستند. به نظرم درست هم می گویند.
ولی 2 شب پیش خواب مدیر همدردی رو دیدم! :311:
پوستش تیره بود. تو یک جمعی نشسته بود :)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
ارسال گزارش تخلف برای مدیر همدردی:
جناب مدیر! قربانت وشم، باقلوا، سوهان عسلی، ... مار تو آستین پرورش دادین یا مدیر پرورش دادین؟!!!!!! از هر چند تا پستش، چند تاش مراجع را به شورش و فتنه تشویق میکنه! آقا این بچه آخرش دودمان تالار همایونی رو به باد میده ها! نگی نگفت! من یک پیشنهاد دارم: یه چند روزی بفرستینش انجمن آزاد هواخوری تا متوجه بشه انجمن تاریک و عنکبوت بسته کجاست:301:
این یعنی من دیگه؟! من رو می گی؟ کیــــــــــه؟
کیـــــــــــــــه؟
کیـــــــــــــــــــــــ ــــه؟ :)
طاهره خانم عید شما مبارک :)
همگی شاد باشید.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
کی من رو صدا زد؟
...
کی ؟ کجاست؟ چیه؟ چه رنگیه؟ چه طوریه؟
هیچی کیوان خان! ببخشید که چرت مبارک را پاره کردیم! لالاتونو ادامه بدید جناب ناظم:cool:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
ولی 2 شب پیش خواب مدیر همدردی رو دیدم! :311:
پوستش تیره بود. تو یک جمعی نشسته بود :)
...
نگفتم اقای مدیر اعظم؟ آخه مدیر شما اگه ریگی به کفشش نیست باید یک همچین خوابی ببینه؟ پوست تیره؟!!!! چه جسارتااااااااااااااااا!:33:
این یعنی من دیگه؟! من رو می گی؟ کیــــــــــه؟
کیـــــــــــــــه؟
کیـــــــــــــــــــــــ ــــه؟ :)
بله دیگه حامدخان منم جای شما بودم تمارض مینمودم به آلزایمر! توجه مینمویی؟:311:
.....
بهارجان والله چه عرض بنمویم که ما هم این سوالات هی تو دلمون وول میخوره ولی نمیشه بپرسیم. این صندلی داغ آقای مدیر هم با قوانین سختی که وضع کرده اند شده حکایت اون بنده خدایی که گفت: ننه مو میفروشم. گفتند عجب! یعنی واقعا ننه تو میخوای بفروشی؟!!!! گفت آره ولی یه قیمتی میگم که کسی نتونه بخره!!:311:
................
انی جان! ممنون از توجهت. اصلا دلم نمیخواست قبلی را عوض کنم و فکر میکردم چیزی بهتر از کلام خدا نمیتونم بذارم. اما برای من خیلی زیاد بود...وقتی آواتار قرآنی میذاری تکلیفت سخت میشه. انشا الله یکروز در خودم دوباره ببینم که اون آواتار را برگردانم. این دختر خانوم هم شباهت زیادی به خودم داره. (وای ماااااااااادر شناسایی شدم رفت!:311:)
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
سلام
اينجانب اينجا اعلام مي كنم كه اشتباه كردم و از فرصت خودم در صندلي داغ سواستفاده كرده و از مدير همدردي سوالهاي مشاوره اي پرسيدم. :311:
از مدير همدردي عذر خواهي مي كنم و براي جبران اشتباهاتم تقاضا دارم فرصتي دوباره به من بدهند تا 5 سوال ديگر بپرسم!
:311:
با تشكر!
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
من هم سخت نادم و پشیمان ام:316:
بدینوسیله اعلام میدارم برخلاف قوانین تالار بنده سوالهای غیر تخصصی و غیر مشاوره ای پرسیدم تازه به تذکرات محمد ابراهیمی هم گوش نکردم و سوالهای خصوصی و شخصی!!! پرسیدم و کلی از این کارهای بدبد بد که بدینوسیله تقاضای بخشش دارم و در راستای همسو شدن با اهداف تالار از مدیر محترم تقاضامندم فرصت دیگری به بنده بدهند تا سوالهای هدفمند و تخصصی بپرسم که به حال بشریت مفید باشد و به ارتقای تالار خیلی خیلی خیلی زیاد کمک بنماید:311:
قبلا از سعه صدر و بذل همکاری آن مدیر محترم بسیار ممنون و سپاسگذارم:323:
..................................................
من نمیدونم چرا همیشه دعاهام برعکس جواب میده! هر سال برای هر موردی دعا میکنم که بهبود پیدا کنه، به یک وضعی در میاد که دیگه هیچ جوری نمییشه جمعش کرد! دعا میکنم یه بنده خدایی کارش بگیره، از کار اخراج میشه! دعا کردم سلامتی بده، عجب امسال من در سلامتی بسر بردم! دعا کردم زندگیم از این رو به اون رو بشه، واقعا از اون رو به این رو شد!!! کن فیکون شد:311:
دیروز گفتم گور بابای دنیا و مشکلات ریز و درشتش!!! کودک درونو عشق است. برای یه کار اداری رفته بودم بیرون (کار اداری؟!!!) بله کار اداری. اما در عرض ده دقیقه انجام شد!!!! به کودک جان گفتم پایه ای؟ گفت آره بزن بریم. سرمونو انداختیم پایین و سوار یه ماشینی شدیم که مسیرش به سمت بازار و ددری و اینا بود. رفتیم کلی قاقالیلیای خوشمزه خوشمزه خریدیم. بعد دیدیم حال میده بریم لباس بخریم. رفتیم چند تا لباس (چند تا چند تا) خریدیم. دیدیم واااااای حال میده همونجا لباسها رو بپوشیم. پای صندوق کتمو در آوردم دادم به اون خاله صندوقدار ه گفتم خانم لطفا اینو بذارید با لباسها توی کیسه پلاستکی و اون کت رو بدید من بپوشم. گفت میخوای اینو بپوشی؟ گفتم آره اون خوبه این بده اخه! خانمه کلی خندید. پوشیدیم و رفتیم بیرون دیدیم ساعت حدود پنجه و ما گشنمونه. رفتیم سراغ یه رستوران با حال :227: جالبه که این رستورانه یه جورایی مردونه است، مام عین یه مرد چی داااااش رفتیم نشستیم. یهو نگاههای ساپورتیو و حمایتگرانه یه عده لوطی که میخواستند به یه خانوم فوری سرویس بدن، رستوراندار رو تعقیب کرد تا آخرش گفتن به خانوم سرویس نمیدی؟ (مثلا یواش میگفتند) رستورانیه دمش گرم ، گفت بذار حالا فکراشو بکنه بعد (آخه مشتری ثابتشم منو میشناسه میدونه آدمی نیستم که تا برسم بگم فلان غذا رو بیار:311:) منم حسابی عکس خوشگل غذاها رو که به دیوار بود با توضیحات و اینا بررسی کردم بعد هم یه غذا مردونه سفارش دادم که الحق مردونه هم بود (سه تا خانمو سیر میکرد:311:) غذامونم خوردیم باز یه خورده دیگه گشت و گذار و در نهایت هلاک و شهید اومدیم خونه. یکی دو دور لباسهای خوشگلمونو امتحان کردیم ولی انگار نخیر فایده نداشت! این کودک جان میگفت اون لباسها رو تنمون کنیم باهاش بخوابیم خیلی حااااااااااال میده. دیدیم نه بابا دیگه این یکی رو نمیشه به حرف این کودکه گوش کرد: یعنی با اور و پالتو و لباسهای بیرون مگه مییییییییییشه! و همینجوری که کلی برای خودمان ذوقمرگ بودیم، نشسته پای تلویزیون خوابمون برد.
این بود انشای ما:311:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
96 کاربر فعال در 15 دقیقه گذشته (10 عضو، 4 نفر بصورت پنهانی و 84 مهمان).
Google، Baidu، maryam123، parvane123، sarshar، setareh7، بی دل، محمدابراهیمی
پیرو تخیلات عنکبوتی حامد (پست دیروز) باید عرض کنم متاسفانه حق با ایشون بود:102: تالار انگار خاک مرگ پاشیده باشی توش:301 نه پستی! نه حال و احوالی! نه اعضا آنلاینی. چهار نفر هم که خودشونو عین روح در پس پرده پنهان کردند جهت افزایش رعب و وحشت در لابلای این تار عنکبوتها و تاریکی. بعد این خفاشها هم یه جیغی میشکن و یهو از جلوی چشمت بال میزنند و میرن :310:
84 تا مهمون پشت درند و منتظر تعارف که بیان تو. خودمونیم خداییش چند تا از این مهمانها مهمان نیستند و اهل خونه اند؟:163:
اه اه اه اه! دو باره پنج شنبه جمعه اومد و همه فکر میکنند حتما باید برن به یه سمتی. چقدر من از این پنج شنبه جمعه ها خوشم نمیاد. اصلا چقدر تعطیلی خوب نیست!:304: تا تعطیلی میشه همه فکر میکنند باید برن شمال. بعضی ها هم که نمیرن شمال میرن جنوب. چند وقت پیش یکی ازم می پرسید عیدو میرید شمال یا جنوب؟ !!!!:311: من میخواستم یه خورده برم غرب بعدشم برگردم به سمت شرق! البته من عااااااااااشق کیش و قشم هستم (فقط این دو تا جزیره رو در جنوب دیدم) ولی نه ایام عید. :300:
بذار تو این خلوتی یه تست صدایی بزنیم ببینیم صدامون اکو میشه یا نه:
آااااااااااااااای غریبی بی کسییییییییییییییییییییی.... تحریر....های های ها های های
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
بچه ها شما ها که اینقدر دست به طنز نوشتنتون خوبه ، سر دستتون (جناب بی دل خانم) هم که به سلامتی تشریف اوردند لطفا بیایید و به تاپیک "شوخی با همدردی" هم لطف کنید و چند تا طنز هم اونجا بنویسید تا از بیکاری دربیایید. البته چشم ما رو هم روشن می کنید. دیگه عیده دیگه.
پیش خودمون باشه ولی خودم به عللی طنزام ته کشیده. گفتم بیام اینجا سوء استفاده کنم.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
میگم این قانونه 5 سوالی صندلی داغ بدجور دست و پامونو بسته..
کاملاً موافقم! ما اعتراض داریم :)
وای مثل اینکه این محدودیت 5 تا سوال از مدیر همدردی، اعتراض همگان رو برانگیخته ،الخصوص آقای ابراهیمی که هی طی پیام های خصوصی مکرری به بنده اعلام کرده اند که این یعنی چه ! و کلی هم عصبانی شدند:302: البته خودشون می گن اصلا عصبانی نیستن فقط یعنی چه که 5 تا سوال بیشتر نباشه،نظم صندلی داغ به هم خورده و قوانین به هم خورده ......
ولی آخه چون مدیر جان سرشون شلوغه و الان هم تعطیلات عیدو دید و بازدید هست
گفتن که لطفا بیش از 5 سوال ازش نپرسند چون وقت کافی برای پاسخ گویی ندارند....
بعدشم نوبت آقا حامد که شد (نوبتشون نزدیکه ان شاال...) جبران می کنیم از همین الان می گم می تونید از ایشون تا سقف ..
سقف نداره تا هرجا دلتون خواست سوال بپرسید...:)
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
سلام به اعضای خوب تالار 13 فروردین همه اعضای خوب تالار و مدیران خوب تالار مهمان خانم انی هستند
خانم انی 13 فروردین اش رشته خوب عا لی درست کن:311:
زرشک پلو با مرغ خوب درست کن:311:
زرشک خوب پاک شود خیلی دقت کنید
برنج خوب عا لی ابکش کنید:72:
مرغ خوب سرخ کنید:311:
رشته اش بخرید داشته باشید اماده باشد:311:
سبزی اش خوب پاک کنید:311:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
از روز اول عید اسمان منطقه ایی که در آن زندگی می کنم ناامن شده و در وضعیت جنگی و آماده باش و پاتک انتحاری به هر گونه عملیات جنگی هستم
هلی کوپترهای حامل سرنشینانی به اسم چترباز بر فراز منطقه و ساختمان در حال پرواز هستند و منطقه در محاصره ی کماندو هاست .
من الان وضعیت استحفاظی خودم رو حفظ کردم و هر چی شاخه و برگ بوده از توی حیاط کندم پیچیدم دور خودمو و ساختمان :311:
کلیه ی خطوط ارتباطی خودم رو با دنیای بیرون قطع کردم و واژگان ( عید - عیدی - عید دیدنی - دید - بازدید - میای - بیایم و.................) همه از دم منع استفاده پیدا کرده :311:
محمدددددددددد ؟!!!
با حلول سال نو ...تو هم زدی تو خط چتر بازی ااااا:311:
در ثانی
من ! شبیه رشته یا مرغ و ماهی یا سبزی و زرشک و نخود و لوبیا و ..........یا اختاپوس هستم ؟!!!:311:
هاااااااااااین !!:311:
یا
من کوزت هستم ، تو تناردیه هستی ؟!!!:311:
هاااااااااااین !!:311:
بابا این جماعت یکی دو نفر که نیستند ماشالله 19,413 نفر رررررررررررررررررررر!
بابا ملت برای یه عروسی 50 نفره هی لیستشون رو بالا پائین می کنند . هی اسم می نویسند و هی خط می زنند . همچین دل گنده دستور پخت غذا و مهمونی می دی که انگار برای سه نفر باید برم سر اجاق .:311:
بقیتون هم خیلی خوشحال چه لایک و تشکری پای مهمونی و سور محمد زدید . همتون شناسایی شدید . شما هم از قماش همین کماندو ها هستید :311:
در وضعیت جنگ و بحران ادم از این شوخی ااااااااااااا نمی کنه اااااا.
بابا قلب برام نمونده . رحم کنید .
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
[b]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
امروز دلم میخواد داد بزنم و همه رو تو شادی خودم شریک کنم
خداجون شکرت.................
گلنوشششش داد زدی من از خواب پریدم م م م :311:
باور کن الان تو خوابم بودی ، حالا به ساعت نگاه نکنید دیگه عیده خوب
الان تو خواب،داشتم خواب گلنوش رو می دیدم خیلی خواب خوبی بود
درست یادم نیست چی بود ولی یادمه قدت خیلی بلند بود :311::311::311:
:46:فکر کنم به خاطر حرفات تو صندلی داغه ...
خلاصه اومدم بگم خیلی از خوشحالیت خوشحالم و ارزو می کنم همیشه همین جور شاد باشی و دیگران رو تو شادی هات شریک کنی
آرزو می کنم در کنار همسرت زندگی خوب و با ارامشی داشته باشی
ایشالا خدا ی نی نی فسقلی بهت بده منم خاله شم :46:
بی نهایت عزیزم خوش اومدی خوش اومدی به خونه خود اومدی
رسیدن به خیر
فقط برای سبکتکین سوغاتی اوردی !!!:302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
نازنین جون خوابت کاملا تعبیرشده اونوقت میگن خواب زن چپه.....
اون وقت که تو خواب دیدی من بهترین لحظات زندگیمو میگذروندم
واقعا که دل به دل راه داره حتی تو این دنیای مجازی مرسی عزیزم که به
یادم بودی
این چند روز که نبودم خیلی دلم براتون تنگ شده بود
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
سلام بچه ها خوبید؟
ما این دو سه روز مثلا یه نیمچه مسافرتی بودیم الان که رسیدم عینهو معتادا که دنبال بوووق هستن پریدم پای اینترنت...واقعا که؟همش تقصیر شماست..چرا ما رو اینطوری معتاد کردین؟
بچه ها..نزدیک بود یه گند اساسی بزنم
نمیدونم چرا شماره کسی که چندین ماه پیش باهاش یه رابطه عاطفی رو کات کردم یادم نمیره..یعنی اصلا یادم نمیمونه که شماره اونه..دستم ناخوداگاه شمارشو میگیره...نمیدونید چه سوتیایی دادم:302:...پریشبم دنبال گوشیم میگشتم خواستم زنگ بزنم به گوشیم که مثلا پیداش کنم دیدم اِشغاله به خودم گفتم وا چرا اِشغاله نگاه کردم دیدم شماره اونو گرفتم
خاک عالم این دفعه اول نیست...فکر کن..اگه جواب میداد با خودش میگفت این دختره یه چیش میشه ها اول تموم میکنه بعد هی بهم زنگ میزنه...نه به اونوقت که با اعتماد به نفس قاطع هی میگفتم نه ،نه به حالا که ده بار تا حالا اشتباهی بهش زنگیدم.
ایییییییی...سر این شمارش چه سوتیایی که ندادم:302:...چیکار کنم؟..بخدا بهش فکر نمیکنم نمیدونم چرا دستم ناخوداگاه شمارشو میگیره...
این حال و احوال من بود اما اگه اوضاع به نظرتون وخیمه بگید تا یه تاپیک براش بزنم
-
حال و احوال یاران همدردی (4)
سلام خانم بی نهایت محترم مهربان دلسو ز:72::72::72:
شما به من خیلی لطف داشتید خیلی تشکر و قدردانی می کنم خانم بی نهایت عیدتان مبارک امیدوارم سا ل خوبی داشته باشید سا ل خیر برکت سلامتی داشته باشید عیدتان مبارک:72::72::72:
خانم بی نهایت بهترین اعضا تالار است قابل احترام هستی براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم:72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
ولی محمد من یادمه اون دفعه گفتی "بهترین اعضا تالار" منم یادته؟:311: گفتی خانم بی دل مهربان دلسوز.... دانش، تجربه خلاصه کلی کمالات داره و اینا . تالار به کمک خانم بی دل نیاز داره و اگر خانم بی دل نباشه کلا تالار چرخش نمی چرخه. من که یادم نرفته.:311:
با یه تبریک عید و آرزوی خوشبختی که آدم فوری حرفشو عوض نمیکنه که!:305:
در این لحظه خشم، کینه، بخل، حسد همه وجود منو فرا گرفته:302::302:
و از همه مهم تر حس نفرت و انتقام جووووووووویییییییییییی:311:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
ممنون جات خالی بهار شادی و همه دوستان.
نقل قول:
واسه چی شمارشو نگه داشتی خوب که دستت بره رو شمارش و باقی قضایا؟
خوب پاک کن دیگه خواهر من
شمارش رو گوشیم نیست که.از حفظی میزنم..باور کن الان ازم بپرسی شمارش چنده یادم نیست اما دارم شماره میگیرم یهو شماره اونو میزنم.
نقل قول:
بهار66 Smile عزیزم من نمی دونم چی بگم فقط می دونم همچین نا خود اگاه هم نیستش ها یکمی به خود اگاهت بر می گرده..
یعنـــــــــــی چـــــــــــــــــی؟!!!!زود تند سریع بگو منظورت چی بود؟..یعنی خودم عمدی شماره میگیرم؟
این گزینه کاملا غلطه و ساخته ذهن خیال پرداز نازنین میباشد.:)
کسی راه حلی نداره؟یعنی چی؟آی مشاوره کو؟:180:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
میخوام بگم طبیعیه اما میترسم یکی بیاد بگه نه خیر طبیعی نیست. ولی به هر حال خودم به اشکال مختلف درگیرش بودم. نه تنها با شماره تلفن بلکه حتی با ماشین یا پیاده مثلا یک مسیری رو همیشه میرفتم. بعد حالا میخوام دیگه نرم، یهو میبینی ماشین خودش میره اون سمتی :311: همه اش باید به خودم نهیب بزنم اونور نه!
شده یه مدت همه اش شماره شخص خاصی (همسر، یا حتی خانواده مادری) را گرفتم، بعد تا میخوام شماره جایی رو بگیرم شروع میکنم وارد کردن کد موبایل و رقم های اول شماره همسر یا حتی شماره خانواده بعد متوجه میشم و پاکش میکنم. بعضی وقتها حتی شده که شماره اون آدم رو هم میگیرم بعد که میگه الو و شروع میکنیم به صحبت تازه دو ریالیمان می افته که چه خبره....:311: یه جور عادت میشه. به مرور درست میشه خودشو نگران نکن.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
سلام خانم بی دل محترم بهترین عضو تالار هستی قابل احترام هستی تالارهمدردی به وجود شما نیاز دارد تالارهمدردی افتخار می کند خانم بی دل در تالار است خانم بی دل مهربان دلسو ز با تجربه بادانش است تالارهمدردی به کمک خانم بی دل نیاز داره اگر خانم بی دل یک رو ز تالار نباشه تالارهمدردی سکوت کور است تالار به وجودشما نیاز دارد براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم:72::72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
دلم نیومد اینو دیگه تو پیام خصوصی بنویسم. گفتم تو تالار عمومی بگم همه ببینند محمد که تو: دردونه ای یه دونه ای واسه نمونه ای گل گلخونه ای ( بنام همدردی هستی)
از خنده ریسه رفتم از پیامهای خصوصی ات. مرسی دلمو امروز حسابی وا کردی.
امروز گیس و گیس کشی اییییییییییییییی داشتیم با محمد. چیزی نمونده بود که از شدت خشم و کینه دستم به خون یک انسان آلوده بشه. بچم اومده میگه موهای منو بکش تا دلت خنک شه:46: عین یه آب سرد که بریزی روی خشم یک قاتل بالفطره (بالقوه؟)
البته به این میگن استراتژی نرم! دقیقا عین کاری که همسرم میکنه: میره همه گنداشو میزنه میاد بعد میگه سلام عزیزم، خوبی قربون شکل ماهت برم؟ :101: میگم حرف نزن! هیچی نگو! اونقدر از دستت اعصابم خورده که دلم میخواد بزنم لهت کنم:97: میگه خوب بزن عزیزم، اگه آرومت میکنه بزن :162: اونوقته که بهش میگم نه عزیز دلم:161:
این کارها منو تسکین نمیده ( چون کلا دوست دارم از رو کره زمین محوش کنم:311:)
خلاصه این آقای ابراهیمی هم ما رو آچمز کرد امروز. ولی به جان خودم خیلی ناقلایی محمد. به همه تکنیک های روانشناسانه روز دنیا گفتی زکی!:311:
........................
چه با مزه! پستم را که ارسال کردم تازه پست محمد را دیدم. در تایید صحبتهای بنده!
آقای ابراهیمی شما اون پست رو هم ارسال نمیکردی بازهم یه دونه بودی:)
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
سلام
بی دل عزیز
از اینکه دوباره فعالیتتون رو توی تالار شروع کردی خوشحالم..
داملای عزیز
وقتی پستت رو دیدم خیلی خیلی خوشحال شدم .....ما منتظریم تا دوباره فعالیتهای شما رو ببینیم...
مخصوصا توی تاپیک تولدها که جای خالیه شمارو بیشتر نشون میداد.....
بی دل عزیز
حالا که اینهمه تعریف از شما شده دست بکشید از این گیس و گیس کشی :311:
این که جای شک نیست شما خیلی مهربان و دلسوزید و جاتون توی تالار خالی بود......
دوستان بزنند اون دست خوشگله رو تا این دعوا ختم به خیر بشه:104::104::104:
آقا محمد اگه خواستید از کسی تعریف کنید اسم این بی دل عزیز رو هم بیارید تا جلو گیری بشه از این شر و شرورهای بی دل عزیز:311:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
سلام
خانم بی دل دعوا و انتقام گیری تازه شروع شده است من از این دعوا دست بر نمی دارم:300:
اعضا تالار جریمه خانم بی دل 1 هفته نوبت در صندلی داغ است باید به سو الات اعضا پاسخ دهدخانم نازنین نوبت خانم بی دل درصندلی داغ اعلام کنید:311:
پنج شنبه 11 فروردین اعضا تالار و مدیران خوب تالار ناهار مهمان خانم بی دل هستیم:311:
ارش رشته خوب عا لی درست کن:311:
رشته اش بخرید:311:
سبزی اش خوب تمیز پاک کنید تمیز بشوید ضد عفونی کنید:311:
زرشک پلو با مرغ خیلی عا لی درست کن:311:
مرغ سرخ کنید یا مرغ سوخاری کنید:311:
برنج خوب عا لی ابکش کنید:311:
اعضا تالار پنج شنبه ساعت 1 ظهر ناهار مهمان خانم بی دل هستیم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط محمدابراهیمی
سلام
خانم بی دل دعوا و انتقام گیری تازه شروع شده است من از این دعوا دست بر نمی دارم:300:
دیگه خودش خواست!!!!!!!!!!!!!! لطفا اون طبل مخوف جنگ و به صدا در بیارین :163:
"محمد" خروشید کای مرد رزم آزمای *** هم آوردت آمد مشو باز جای
"بی دل" بخندید و خیره بماند *** عنان را گران کرد و او را بخواند
بدو گفت خندان که نام تو چیست *** تن بی سرت را که خواهد گریست؟
....
خلاصه بگم ای جوان در این کار زار *** به کشتن دهی سر به یکبار! http://www.sherv.net/cm/emoticons/gu...oting-guns.gif
..........................
بنازم به اقتدار و هیبتت بی دل! هنوز این پست ارسال نشده، تعداد اعضا آنلاین به حد اقل رسید و تعداد اعضا مخفی همینجوری هی رو به ازدیاد:311:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
کلا محمدچند وقتی است خیلی با استراتژی و تاکتیک حرکت می کنه . :324:
محمد خطرناک که می گن شمایی ؟! نه ایشون ! :311:( بر گرفته از متن "شهر قصه " کاری از قربونش برم "بیژن مفید" :46: )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط محمدابراهیمی
سلام
خانم بی دل دعوا و انتقام گیری تازه شروع شده است من از این دعوا دست بر نمی دارم:300:
اعضا تالار جریمه خانم بی دل 1 هفته نوبت در صندلی داغ است باید به سو الات اعضا پاسخ دهدخانم نازنین نوبت خانم بی دل درصندلی داغ اعلام کنید:
پنج شنبه 11 فروردین اعضا تالار و مدیران خوب تالار ناهار مهمان خانم بی دل هستیم
ارش رشته خوب عا لی درست کن:
رشته اش بخرید:
سبزی اش خوب تمیز پاک کنید تمیز بشوید ضد عفونی کنید
زرشک پلو با مرغ خیلی عا لی درست کن
مرغ سرخ کنید یا مرغ سوخاری کنید
برنج خوب عا لی ابکش کنید:
اعضا تالار پنج شنبه ساعت 1 ظهر ناهار مهمان خانم بی دل هستیم
محمد این منوی غذایی درخواستی از من نبود ؟! :311:
آمدی تک بزنی من بهت پاتک زدم :311:. رفتی سراغ بی دل ؟! ای کلک :311::311:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fa mo
:326::326:
پس کوشی؟
با منید قربان؟ یا با محمد؟ یا با کی؟ چی؟
این لشکر رنگا وارنگ سلم و تور رو آوردی در رکاب کی و علیه کی بجنگه؟
انی جان آش خواست با زرشک پلو، براش درست نکردی حالا سر به طغیان گذاااااااااااشته:311: حریف میطلبه!!!
فرزندم خرج که از کیسه صندوق رفاه همدردی بود و سفره هم که مجااااااااااازی :311: دیگه حاتم طایی شدن کاری نداره. خودم برات عکس یه دونه آش رشته خوشگل میذارم، همه چند هزار نفر عضو همدردی رو هم به تماشای تصویر آش دعوت میکنیم خوبه؟ :311:
دختر خانمهای ارزومند بفرمایید آش هم بزنید:
http://www.hamdardi.net/imgup/19039/...272a3e92e3.jpg
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (4)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fa mo
:326::326:
پس کوشی؟
با منید قربان؟ یا با محمد؟ یا با کی؟ چی؟
با یکی دیگه ام!!!:72: تو سی ثانیه اولش گفته... کلا جدی نگیر
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
Baidu، Google، Bing، gol61، hadieh، hamed65، Mina91، دختر مهربون، شوکا، نازنین 1، چشمک
خانم ها و اقایون انلاین یعنی شما خواب ندارید؟ ای بابا! حالا چشمک و gol61 خانم بقیه اذبن (درستشو نمی دونم) شما چرا که خونه زندگی داری؟ یعنی شوهرت هیچی نمی گه این موقع شب؟
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
ای بابا دلجو جان مثل اینکه اومدی کل کل:311:
خواب چیه ...خواب کجا بود ... تازه منتظر بودم گلنوش و رایحه عشق هم به ما بپیونده آخه اوناهم پای ثابته شب زنده دارانند ....
یادش به خیر منو گلنوش و رایحه عشق تا نصفه شب پای همدردی بودیم ولی انگار عید با این رفت وآمداش و مسافرتهاش یکمی بهمون فشار اورده یعنی دیر میاییم و زودم می ریم :311::311:
دلجو دلتنگ حالا که از شوهرامون رضایتنامه کتبی داریم پس اجازه بده دور همی خوش باشیم:311:
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
کو ؟ کجاست؟ نه تاریکه خوب نمی تونم امضا رو ببینم. لطفا رضایتنامتون رو اسکن کنید برام بفرستید.
خوش باشید ننه. وقتی اقاتون راضین من چی کاره بیدم؟ ببخشیدا روم به دیوار شوهرم شوهرای قدیم. یه جذبه ای داشتند برا خودشون.
ما که نه مهمون داریم نه مهمونی داریم بریم. میایم همدردی احساس عید دیدنی مجازی بهمون دست بده.
راستی امروز 5 شنبه بود. این بی دل و انی قرار بود برامون اش بپزن! نکنه چشمهام ضعیف شده آش رو هم ندیدم؟ یا شایدم این فرهنگ و دار و دستشون مثل دفعه قبل آشا رو زود خوردند و بقیشم بردند خونه.
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
:163:نه دلجو جان چشمات ضعیف نشده ..فکر کنم سفارشات زیاد شده فرار رو برقرار ترجیح دادند:163:
من که امروز ناهار درست نکردم آخه دلم رو صابون زدم برای ناهار امروز ولی منم گول خوردم :163: به خدا من بی گناهم من نمی خواستم گول بخورم اما انقدر گشنم بود که خوردم :311:
راستی دلجو جان اونجا ساعت چنده ؟ چرا تا االان بیداری مادر؟ امضا داری یانه یا مثل مال ما خورزوخوانیه:163::311:
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
یه چیزی رو اعتراف کنم. بزرگترین شکنجه برای من اینه که بعد از ساعت 12 شب بخوام بیدار بمونم. البته الان استانه تحملم رو بردم بالا.
ولی الان اینجا ساعت 7 بعد از ظهر و هنوز خورشید تو اسمونه ولی داره کم کم غروب میکنه. اینم اخبار هواشناسی. راضی شدی.
شوهرم هم هنوز از سر کار نیومده. دارم براش شام درست می کنم. اینم اخبار کامل.
وا خواهر! چه حرفا چه چیزا؟تازه کجای کاری اقامون باید بیاد از ما رضایتنامه بگیره. ما خیلی کار درستیم (زن سالاری رو عرض می کنم).
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
بابا زن سالار نگفتی اونجا کدوم کشوره؟ راستی شما از نظر زمانی گذشته مائید یا آینده ما؟:311: (تا اختتامیه اخبار اعلام بشه):D
اینجا ساعت 4:40 دقیقه صبح به وقت ایران منم اغلب تا 3 بیدارم ولی امروز حالم بد بود نمی تونستم بخوابم گفتم شما ها رو ببینم تا غصه ام یادم بره...:163:
نگفتی شام چی درست می کنی تا تلافیه ناهار دربیاد ما که رفتیم خونه خواهر شوهره گلمون و دلی از عزا دروکندیم:311::311:....نمی دونم این بی دل و آقا محمد دعواشون به کجا رسید که هردوشون غیب شدند تازه آنی جون هم مارو بی نصیب گذاشتند ....
انگار این هفت تیر کشی ها خیلی بیخ پیدا کرد....
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
چشمک جان فکر کنم ما گذشته شماییم. توی تاپیکام گفتم کجام:160: ولی خوب بعد از اون هفت تیر کشی بی دل و اقا محمد خبری از بی دل نشد. فکر کنم کار اگاه بازی ما بالاخره مشخص کرد که سرنوشت اش ها چی بوده.
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
من قصد کل کل ندارم
خواستم یه تجربه خوشمزه رو باهاتون درمیون بذارم
اگر به سس مایونز، نعناع و یا جعفری و احیانا سیر تازه ریز شده اضافه کنین، طعم فوق العاده یک سالاد کاهو رو تجربه می کنین
می تونین تربچه ریز شده رو هم امتحان کنین
خوب میشه
داستان از این قراره که سبزی خوردن توی یخچال مونده بود پلاسیده شده بود
منم واسه اینکه اسراف نشه، اینجوری قالبش کردم به خلق ا. . .
همینجوری کلی خاطرخواه پیدا کردم، حیف که دختر نیستم:)
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
این خارپشت هم برای خودش معرکه ای هستا ا ا :311:
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
سلام،
من چرا ۲-۳ هفته است اینقدر غمگین و افسرده و فرطوط و خار و ذلیل و دپرس و در کنج دیوار خزیده شدم؟ :311:
رو تک درخت خونه یه یاکریم نشسته
با زهر تیر صیاد بال و پرش شکسته
زار و پریشون شده، تاب و تَوون نداره
دیگه توی وجودش یه ذره جون نداره
غصه نخور یاکریم، دوباره پر می گیری
اگه بشی نا امید به دست غم می میری
منم دلم شکسته، غم به دلم نشسته
کسی تو این زمونه به عشقم دل نبسته
منم یه نیمه جونم، منم بی هم زبونم
قصه ی بی کسی رو یه عمریه می خونم
غصه نخور یاکریم، یاکریم، دوباره پر می گیری
اگه بشی نا امید به دست غم می میری
تو خوب میشی پر می زنی دوباره
به یار خود سر می زنی دوباره
منم که باید شب و روز بسوزم
یه عمره چشمامو به در بدوزم
غصه نخور یاکریم، یاکریم، دوباره پر می گیری
اگه بشی نا امید به دست غم می میری
:311:
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
حامد چقدر بد غصه می خوری ؟
یعنی چی که از اینا:311: میذاری ؟؟!!
خب مثل بچه ادم غصه بخور
اینجوری :302:
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
اقا حامدنبینیم زانوی غم بغل گرفته باشی داداش.
راستی چند سال دیگه میتونیم اقای دکتر صداتون کنیم؟اونجا هم 4ساله است؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
حامد چقدر بد غصه می خوری ؟
یعنی چی که از اینا:311: میذاری ؟؟!!
خب مثل بچه ادم غصه بخور
اینجوری :302:
آقا خارپشت چرا گیر میدی به بچه؟! خب خیلی ها وقتی ناراحتن میخندند دیگه!
-
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
آقا حامد اثرات تحول بهاریه. نگران نباشید. این یک اپیدمیه.
راستی اقای خارپشت این مدل غصه خوردن از اثرات فیلم "دست بالای دست" دیدنه. شما هم غصه نحور.
میگم چرا وقتی اینجا تشکر می زنم کامپیوترم یک 5 ساعتی میره تو کما. دیگه ادمو از تشکر کردنم تو تاپیکهای سرگرمی پشیمون می کنند. :311::302: