-
RE: من یک فراری هستم....
راه حل مشکل تو این نیست که از خونه فرار کنی؟ یه کم به خودت فکر کن.ببین با رفتن از اون خونه به کدوم یکی از آرزوها و خواسته هات میرسی؟ نمیگم زیر بار حرف اون بری نه. ولی دنبال راه حلی واسه مشکلت باش. شاد عزیز شاید شوهرت خیلی چیزها رو ازت گرفته باشه ولی تو هنوز خودتو داری. به خودت اعتماد کن نذار اون عزت نفستو ازت بگیره. مثل یه کوه محکم باش. درد دلهاتو واسه خودت بنویس و بعد نابودشون کن.
پیغام خصوصی گذاشتم واست. جواب بده.
-
RE: من یک فراری هستم....
دیجیتال من عزیز... من و همسرم همدیگه رو دوست داشتیم، یا شاید فکر می کردیم که همدیگه رو دوست داریم ..اشتباه از خودم بود... چشمهامو روی خیلی چیزها بستم... خیلی احمقانه صبر کردم... نمیدونم اگه مطمئن باشم که میشه هنوز این زندگی رو نجات داد سعی خودم رو میکنم اما کاش همسرم یک دلخوشی کوچیک بهم میداد فقط یه دلخوشی...
:72:
الینای عزیزم، میدونم کارم عاقلانه نیست اما میخوام تنها باشم اونم نه توی این خونه، همسرم نمیذاره به هیچ وجه تنها واسه خودم قدم بزنم ... دیروز بهش التماس کردم بذار یه کم تنها راه برم، فقط 5 دقیقه اما نمیذاشت، کم مونده بود وسط خیابون بگیره منو بزنه.. یک ماه بیشتر از ازدواجمون نگذشته اما توی این یک ماه دوبار منو زده، هر دوبارش هم به خاطر این بود که میخواستم برم خونه مادرم، یک بار که حال پدرم خیلی بد شده بود، یک بار هم فهمیدم که مادرم فوت کرده .... از من چه انتظاری دارید؟؟؟؟
:72:
-
RE: من یک فراری هستم....
متاسفم شاد ي جان . حرفي نمي توانم بزنم . سكوت مي كنم .
-
RE: من یک فراری هستم....
سلام sahd
در شرایط حساسی هستی. و این خیلی فشار آور هست.
توصیه می كنم فعلا كاری به همسرت نداشته باشی،و تنها به یك مشاور یا یك روانشناس بالینی مراجعه كنی.
شما راه حلهای زیادی می توانی پیش رو داشته باشی. گرچه بعضی این راه حلها پرهزینه باشه.
من قبلا هم برای شما پاسخ ارسال كردم،گویا نتوانستی ترتیب اثر بدهی.
shad خواهش می كنم همانگونه كه فرستنده هایت عالی كار می كرد و به وقت نیاز پیام های مناسب به اعضاء می فرستادی و كمكشان می كردید، اكنون هم سعی كن گیرنده های خود را تقویت كنی تا بتوانی پیام من و دوستان را بشنوی.
بشنوی كه تنها نیستی.
و ما با نگرانی تو را همراهی می كنیم و سعی داریم كمك كنیم.
اینكه باید ادامه بدهی،تغییر بدهی، یا مسیرت را عوض كنی هر كدام می تواند یك گزینه عملی باشه. سعی كن از طریق مشاوره حضوری دقیقا یك مسیر را انتخاب كنی و با همه انرژی ادامه دهی.
این كه فرار كنی، این كه ارزوی مرگ كنی، اینكه بی تفاوت در گوشه ای مثل جنگل فروشوی و ... هم راههایی هستند. اما آیا این راهها كمترین هزینه ها و بیشترین نتایج را برایت دارند؟!!!!!!!!!!
یا زندگی ات قابل تغییر و ساختن هست یا نیست.
اگر هست طی یك فرصت محدود با كمك مشاور تغییرات حداقلی لازم را بده.
اگر به هیچ وجه قابل تغییر نیست، یا باید به همین روش بسوزی و ادامه دهی،یا باید راههای دیگری را انتخاب كنی.
به نظرم راه بدون هزینه پیش رو نداری. اما راه كم هزینه تر وجود داره....
خواهش می كنم خوب دقت كن. به جای اینكه تحت این فشار به بدترین راه حلها فكر كنی با كمك مشاور بهترین ها را بیاب. خواهش می كنم. خواهش می كنم گیرنده خود را روشن كن و این پیامم را بشنو. گاهی یك پیام را اگر خوب بشنوی از صدها كتاب بیشتر كمكت خواهد كرد.
آیا این پیامم شنیده شد؟!!!! لطفا ته مانده انرژیت را صرف خودخوری نكن.
-
RE: من یک فراری هستم....
:72:
عزیزم واقعا متاسفم ....
:302::54::47:
شادی خوب من
نمی دونم امکان تماس با مشاور رو داری یا نه ؟ اما از طریق همین سایت اقدام کن و از اقای سنگ تراشان مشاوره بگیر ..
عزیز دلم دست خودتو بگیر ... خودتو رها نکن ...حداقل اینه که جوری عمل نکن که بعدها هر کسی بتونه هر اتهامی رو به تو بچسبونه ... آروم باش عزیز من ...
گل من از خودت مراقبت کن ... نزار حوادث و جریانهای مزخرف و پیچیده ی زندگی تو رو بیش از این گرفتار خودش کنه ... تواناییهاتو بیاد بیار ... قدرتت رو ... نگاه قشنگت به زندگی .. منطقت ... و آرامشت ...
می دونم هیچی مثل قبل نیست ..
می دونم خیلی تنهایی ، بسیار خسته و بی نهایت غمگین ...
می دونم احساس می کنی همه ی ارزوها و رویاهات به باد رفته ...
می دونم احساس خالی بودن می کنی ، تهی بودن و سرگشتگی ...
می دونم احساس می کنی هیچی برای از دست دادن نداری ..
می دونم دیگه به هیچ چیز احساس تعلق خاطر نمی کنی ...
می دونم احساس می کنی هیچ چیزی برای بدست اوردن وجود نداره ...
می دونم فکر می کنی دیگه هیچ جیز باارزشی برات وجود نداره که بخوای به خاطرش تلاش کنی و .... زندگی کنی ...
می دونم میل به توقف داری ، میل به سکون و میل به رهایی ...
می دونم احساس می کنی بهت خیانت شده ، به همه چیزت ، به افکارت ، به آرزوهات ، به دلبستگی هات ، به آرمانهات ، به خواستت ، به نیازهات ... و به هر چیزی که تو این دنیا برات باارزش بوده...
می دونم یه بغض سنگین تو وجودت گره خورده که فکر می کنی با هیچ کلیدی بازشدنی نیست ...
...
می دونم غمت بی پایانه و دردت بزرگ و سنگین ...
...
اما عزیزم تو شادی هستی ...و شادی یعنی شکوه ، یعنی اراده ، یعنی ایمان، یعنی خواستن، یعنی قدرت ..
کوتاه نیا شادی عزیز من ... نه در مقابل خودت ... نه در مقابل زندگی ... و نه در مقابل هیچ چیز دیگه ای ... تو قوی تر و بزرگتر از این حرفایی ...
شاه کلید قفل زندگیت خودتی شادی ، به خدا فقط خودت ...
تورو خدا به خودت کمک کن .. فقط خودتی که می تونی به خودت کمک کنی ... باور کن که باید فکر کنی و عاقلانه حرکت کنی و تصمیم بگیری...
فقط خودتو رها نکن شادی ... رهایی تو در فرار نیست ، در مرگ هم نیست ، در فراموشی هم نیست ... رهایی تو در قدرت و عاقلانه فکر کردن توئه ...
آروم باش عزیزم و به خودت فکر کن ..
دردها و رنجهای تو بزرگ هستن اما از تو و از خواست و اراده ی تو بزرگتر نیستند ..
شادی
می دونم جای تو نیستم و نمی تونم اونطوری که واقعا هست شرایطت رو بفهمم و درکت کنم..
می دونم نشستم اینجا و راحت حرف می زنم
می دونم رنجهای تو تمام نشدنی به نظر می رسند
می دونم خسته ای ، دیگه به جون اومدی .. دیگه حس نداری ...
درسته من جای تو نیستم و قطعا نمی تونم بفهمم بعد از اون همه مشکل ، بعد از اون همه امیدواریها و ناامیدیها، بعد از اون همه صبوریها ، بعد از اون بیماری ، بعد از بیماری پدر ، بعد از رفتن او و مادر و بعد از تمام این دلشکستگیها صبوری کردن و ارام بودن یعنی ناممکن ... عاقلانه فکر کردن یعنی عبث ... امیدواری یعنی مسخرگی ...
اما باوجود همه ی اینها می خوام بهت بگم : باور کن ، باور کن که فقط خودتی که می تونی به خودت کمک کنی پس شادی
قدرتت رو باور کن و روی اون سرمایه گذاری کن ...
خودت رو باور کن ...
و تو رو خدا با یه مشاور در تماس باش و مدیریت رنج و عذابت رو به دست بگیر ..
اجازه نده بیش از این بشکنی ..
بلند شو و سر پا بایست ..
شادی نازنین من
کاش می دونستی چقدر دوستت دارم ...
کاش می دونستی وجودت چقدر برام مهمه ...
کاش می دونستی حجم یک ثانیه بودنت می ارزه به بزرگی همه ی نبودنهات ..
کاش می دونستی ...
دوستت دارم شادی :16: و با تمام وجود ازت می خوام شادی باشی .. خود خود شادی .. و نه هیچ کس دیگه ...
:203:
-
RE: من یک فراری هستم....
اگرچه شرط كرديم و امتحان كرديم
زشرط ها بگذشتيم و رايگان كرديم
اگر چه يك طرف از آسمان زميني شد
نه پاره پاره زمين را هم آسما ن كرديم
اگر چه بام بلند ست آسمان مگريز
چه غم خوري زبلندي چو نردبان كرديم
پرت دهيم كه چون تير بر فلك بپري
اگر زغم تن بيچاره را كمان كرديم
اگر چه جان مدد جسم شد كثيفي يافت
لطافتش بنموديم و باز جان كرديم
اگر تو ديوي ما ديو را فرشته كنيم
و گر تو گرگي ما گرگ را شبان كرديم
تو ماهيي كه ببحر عسل بخواهي تاخت
هزار بارت از اين شهد در دهان كرديم
اگر چه مرغ ضعيفي بجوي شاخ بلند
برين درخت سعادت كه آشيان كرديم
بگير ملك دو عالم كه مالك الملكيم
بيا ببزم كه شمشير درميان كرديم
بسا يخي بفسرده كز آفتاب كرم
فسردگيش ببرديم و خوش روان كرديم
گر آب روح مكدر شد اندراين گرداب
زسيلها و مددهاش خوش عنان كرديم
چرا شكفته نباشي چو برگ مي لرزي
چه نااميدي از ما كرا زيان كرديم
بسادلي كه چو برگ درخت مي لرزيد
بآخرش بگذيديم و باغبان كرديم
الست گفتيم از غيب و تو بلي گفتي
چه شد بلي تو چون غيب را عيان كرديم
پنير صدق بگير و به باغ روح بيا
كه ما بلي تو را باغ و بستان كرديم
سلام shad عزيزم :72::43::46:
زماني كه خدا اراده كرد و يوسف 5 ساله به قعر چاه افتاد تصميم داشت ظرفتيهاي او ن روبالا ببره و تواناييهاش رو نشونش بده و آماده اش كنه تا به ملك و جاه و مقام برسونه !
يوسف از ظلمت و سياهي چاه نترسيد رو به نور و روشنايي بيرون چاه كرد و دلو يي كه از آن بالابرايش فرستاده شد را گرفت و از آنجا رهايي يافت .
دوست و هم انجمني عزيزم دوستت دارم و برات ارزو ي شهامت -پايداري-سربلندي -اميد -روشنايي -حركت -همت _تلاش -شكفتن - آرامش طلب مي كنم .
اي دل غم ديده حالت به شود دل بد مكن
وين سر شوريده باز ايد به سامان غم مخور
-
RE: من یک فراری هستم....
سلام
يک نفر رو ميشناسم که از زمان رفتنت تا حالا منتظر مونده تا برسي بهش، ظاهرا قرار جنگل داشتين
اگر دنبال همدرد و همتعارف میگردی ، همه دوستان هستند، اما اگر دنبال داروئی، فکر ميکنم داروي خوبي سراغ داشته باشم.
دریا؟
اگر باز هم کد میخواهی بگو تا بفرستم
-
RE: من یک فراری هستم....
سلام شادی مهربونم
تا حدودی میتونم درکت کنم،شاید بتونم باهات همدردی کنم
عزیزم اول از همه بگم هیچ چیزی تو این دنیا پایدار نیست،هیچ چیز،مثلا ممکنه چیزایی که یه روز دلیل پیشرفت و آزادی و آرامش میشن شاید روزی برسه که کاراییشون برعکس بشه و دیگه اون اثر رو نداشته باشن،بلکه در زندگی تنش ایجا کنند( مثل رفتارهای غیر اخلاقی شوهر شما )
تو این دنیا هرچیزی ممکنه
ممکنه روزی برسه که زندگی طوری پیش بره که ما اصلا تصورشو نمیکردیم
رفتارها و برخورد های غیراخلاقی با ما بشه که ما انتظارشو نداشته باشیم
چیزهایی از ما گرفته بشه که هیچ وقت نخوایم از دستشون بدیم
و....
چه ما بخوایم چه نخوایم،اتفاقات غیر منتظره هست،خیلی چیزا دست ما نیست
خواهرخوبم اگر فکر کنیم که سختی ها برای ما تنها نیست ،و اگر خودر را شکست خورده نپنداریم،میتونیم حداقل چند قدم جلوتر باشیم
میتونیم با شرایط کنار بیایم ،یا تغییرشون بدیم
نمیتونیم کنترل زیادی روی بقیه داشته باشیم، میتونیم تاثیر گذار باشیم ولی به همین هم نمیشه زیاد دل خوش کرد
جایی که کنترل بیشتری روی اون داریم و تغییر پذیرتره خودمونیم
عزیزم ما آدما همیشه در حال امتحان شدن هستیم،اگر با تمام وجود باور کنیم که تنها نیستیم ،اگر بخوایم که نزدیک تر بشیم،گاهی همین سختی ها راه میانبری رو برای ما باز میکنند
برات از خدا صبر و آرامش رو آرزو میکنم
-
RE: من یک فراری هستم....
سلام شاد عزیز و مهربون
میدونم روزهای سختی رو می گذرونی... و صد البته می دونم شادی از توانمندترین زنان این روزگاره، می دونی همه ما که اینجا هستیم مشکلاتی داشتیم و داریم با این وجود هممون به توان و قدرت تحمل تو غبطه می خوردیم.، می دونستیم شادی ما دلش از هممون بزرگتره، گذشت تو زبانزد همه بود... تو خیلی چیزها به ماها آموختی، اما بدون هنوزم همون شادی قبلی... یادت که هست، البته واسه ما چیزی از ارزشت کم نشده...
شادی جونم این روزها هم می گذرن، پس صبر کن با گذشتشون همه بدی ها رو می برند. همه چی درست میشه...
می دونم تو این روزهای دشوار همسرت باید تو را بیشتر درک می کرد و ازش انتظاراتی داشتی که برآورده نساخت... چون نمی دونست، اون نمی دونه چطور رفتار کنه، فقط همین... تو شک نکن دوست داره بهش فرصت بده بازم بهش فرصت بده...
پس بیا با رفتار خوبت شرمندش کن. آره می تونی... از امروز دیگه باهاش لج نکن، حرفشو گوش کن(آره اون درست میگه متاسفانه هنوز خیلی از مردهای این دیار رفتارشون اینجوریه اما بعد از مدتی درست میشن ...ماهام پدر و مادرمونو زمانی عاشق دیدیم که زمان زیادی از زندگیشون گذشته بود ...) همه کینه های که ازش به دل گرفتی را فراموش کن اونو ببخش. بدی هاش رو از ذهن و قلبت دور کن.
غیر مستقیم می فهمه و به خودش میاد... این درسم بزرگیه و تو بازم بهترین استاد ما...
اصلا من کی باشم شادی بزرگوار تالار همدردی رو نصیحت کنم. منتظر می مونم تا بهترین روش زندگی را از تو بیاموزم...
در پناه خدا.
-
RE: من یک فراری هستم....
سلام شادی، حس می کنم نوع صحبت کردنت نسبت به دفعات قبلی که در این تاپیک نوشتی، تغییر کرده. چه چیزی باعث این تغییر شده؟ خودت هم حس می کنی که قدرت هات دارن زنده می شن؟ من که به نظرم می رسه دارید به نور و شکوفایی نزدیک می شید. (البته میدونم که زندگیتون به سخت ترین حالت ممکن رسیده و فکر می کنم اتفاقا همین باعث شده شما ضعف های گذشته رو پشت سر بگذارید).
این شادی دیگه داره در جهتی قرار می گیره که به جای تسلیم شدن، قاطع باشه. مطمئنم ذهنتون در این شرایط (که بیشتر از همیشه نیازمند تفکر صحیح هستید) بهتر و ماثرتر از همیشه کار خواهد کرد.
زندگی با سختی ها و ناملایماتش به ما درس ها می ده. انسان های بزرگ در مبارزه با ناهمواری های زندگی شکل می گیرن، چون مسیرهای هموار از اونجائیکه چالشی در بر ندارند، کمتر باعث رشد انسان می شن.
:72: