تو اين چند روز تعطيلي حتماً برو پيش خانواده ات. بري اونجا بهتر مي توني تصميم بگيري كه چگونه رفتار كني.
نمایش نسخه قابل چاپ
تو اين چند روز تعطيلي حتماً برو پيش خانواده ات. بري اونجا بهتر مي توني تصميم بگيري كه چگونه رفتار كني.
همون موقع باید می رفتی خونه ی پدرت منتظر چی هستی یا اینکه می رفتی بیرون چند ساعتی تا یکم به خودش بیاد بالاخره اونجا هتلی مهمان پذری خوابگاه دانشجویی چیزی پیدا میشه
توبرو اون دنبالت می یاد تازه به خواست خودت که نرفتی خودش بهت گفته برو
يكسري ترس ها باعث مي شود تا شما واقعا جدي پاي مشكلاتتان وايناستيد و آنطوري كه بايد رفتار كنيد نكنيد.
بهتر نيست كمي از واهمه ها را كمتر كرده و خانوادتان را در جريان اين اخبار قرار دهيد تا به صورت جدي تر برخورد شود؟!
شما از ترس اينكه مبادا به سرغتان بيايد روز به روز كار خود را وخيم تر مي كنيد.
منم با نظر دوستان موافقم . اصرار زیاد تو باعث شده که ارزش خود رو پایین بیاری . و همسرت هر روز بدتر از روز قبل جوابتو میده . همسرت باید متوجه بشه که داره اشتباه میکنه پس اینقد باهاش بحث نکن و الکی هم معذرت خواهی نکن. قوی باش
همتا جان
بيشتر فكر كن. كاري نكني كه فردا روز كاسه چه كنم دستت بگيري يا!! نياز هست كه جدي تر با مسئله برخورد كني.
اين مسائل شوخي بردار و بچه بازي نيست.
با خانواده ات صحبت كن.
آخه چی بگم، این همه گفتن منت کشی نکن، نرو دنبال شوهرت، باز همون کارها رو کردی، می ترسم دوباره فردا بیای بگی رفتم پیشش فکرکردم عصبانی نیست باز بهم توهین کرد. آخه دختر خوب چرا تحمل نمی کنی، چرا بهت بر نمی خوره؟ بابا بهت توهین کرده! ای بابا، همه احساساتی هستن، همه همسرشون رو دوست دارن، اما آیا واقعا همه مثل شما برخورد می کنن، خوب یه کم کنترل کن خودتو، آدم که نباید انقدر مطیع احساسش باشه، من که واقعا متعجب شدم از کارهای شما!!!! من اگه جای تو بودم همون لحظه که این حرف رو زد از خونه میزدم بیرون، اگه اومد دنبالم که یعنی نگرانم هست ولی اگه نیومد یعنی واقعا ارزش زندگی کردن نداره، آخه یعنی چی؟؟؟؟؟ انقدر عصبانی شدم از کاری که کردی، آخه دختر به خودت بیا، زندگی رمان عاشقانه نیست! سیاستت کجا رفته؟ کنترل احساساتت کجاس؟ یه کم برای خودت ارزش قائل شو/
ببين همتا جان يه چيز بهت ميگم ناراحت نشي ، تو يه جورايي از روز اول سواري دادي با اينكارهايي هم كه داري ميكني ، تا آخر عمرت بايد سواري بدي ، چرا آخه دختر جون ، يه كم محكم باش و اينقدر ناز خري نكن
عزيزم . بشين يه كم عاقلانه تر فكر كن ، همه بچه ها درست ميگن ، يه طوري رفتار كن كه وجهه ات تا هميشه جلويه خونواده همسرت حفظ بشه ، چرا كه خواهي نخواهي شما مستقل ميشيد و ميريد ، پس چرا اجازه ميدي اين رفتارها باهات بشه ،
خانومي وقار خودتو حفظ كن ، كمتر تو دست و پاش بپيچ ، يه مدت كه تو سنگين رفتار كني ، خواهي ديد كه چه طور جايگاهتو پيدا ميكني .
موفق باشي
بچه ها از همتون ممنونم اميدوارم از دستم ناراحت نباشيد.....
همسرم دو دفعه ديگه هم اينطوري شده بود و تا پاي طلاق منو برد پارسال كه شهر خودم بودم پيش مشاور ميرفتم مشاورم مي گفت همسره شما يك آدميه كه كاسه ظر فيتش كوچيكه و هر وقت فشار هاي زندگي روش مي اد ( مثل بيكاري كه داشت) اين ظرفيت پر و با شورشي كه عليه شما مي كنه تخليه مي شه اين تندباد ها تو زندگيه تو هست وبايد باهاش كنار بياي ....... اما هر دفعه بعد از يك روز پشيمون مي شد و ميومد التماس مي كرد اما اين سري مي ترسم هيچ وقتم نگفته بود كه ازم متنفره...........!!!!!!!!!!
ديروز اصلا باهاش حرف نزدم ظهر كه رفتم خونه تو اتاق خواب بود و متوجه شد كه من دارم رختخواب برمي دارم و از اتاق ميرم بيرون.شب كه مي خواست بره منتظرنشسته بود تا براش شام ببرم من اين كارو كردم و ميوه اي كه براش آماده كرده بودمو رو ميز گذاشتم ( هميشه تا جلوي در بدرقش مي كرد) صبح كه اومد ديد من دارم آماده مي شم تا برم لباساشو در نياورد فهميدم مي خواد منو تا سره كوچه برسونه ( قبلا اين كارو مي كرد) رفت ماشينو روشن كرد وقتي داشتم پياده مي شدم گفتم ممنون و خداحافظ اما جوابمو نداد.با خودم فكر كردم كه اگه از من متنفر بود كه اين كارو نمي كرد؟؟؟در ضمن روز قبلش ساعتو از من مي پرسيد اما ديروز برادرشو صدا مي كرد.
در مورد مادر شوهرم هم مطمئنم اون زنه بد جنسي نيست همسرم با پدر مادرش هم حرف نمي زنه. اونا هم ازش ناراحت هستن .......... برام دعا كنيد حرفهايي كه بهم زده از يادم نمي ره .....
سلام خانومی
این چند روز تعطیلی اگه برات امکان داره برو پیش خانوادت بزار همسرت چند روز تنها باشه خودتم یکم بتونی خودتو جمع و جور کنی
همتا جان
بهتره هیچ صحبتی نکنی. هیچی
ولی کو گوش شنوا؟