نوشته اصلی توسط
gholam1234
فکر من تا کجاها رفت! حتی به این فکر کردم که اصلا چرا اون چند سال پیش، که در به در دنبال کار بودم، کار در یه شهر دیگه رو انتخاب کردم که بخام از مادرم دور باشم و هر دو هفته بینیمش... اگه میموندم کنارش میتونستم بیشتر بهش برسم. و اگرهای دیگر که میاد و میرن ...
اینکه دیابت گرفت این اواخر و مثلا اگه دیابتش رو یه جوری بیشتر پیگیری میکردیم، شاید تاثیر مثبتی می داشت.
البته مادرم خودش خیلی رعایت میکرد توی غذاهاش و خداروشکر این اواخر قندش کامل کنترل شده بود. ولی بعضی وقتا خیلی کم شاکی بود که شما نمیذارین راحت غذا بخورم، محدودم کردین. البته خیلی کم میگفت اینو.