-
سلام ی دنیا ممنونم از راهنماییتون.من به خدا همت دارم خیلی دوست دارم باهاش حرف بزنم ولی اون طوری رفتار کرده که به خدا جرات ندارم بهش زنگ بزنم.از طرفی هم که ی پرونده کیفری در جریان داریم که قبلا گفتم و شما هم حتی پیشنهاد دادید فعلا صبر کنم و بذارم روال قانونی پیش بره.
حالا به نظرتون این صبر من بی فایده است چون همت ندارم؟ یا ن واقع صبرم فایده ای هم داره؟
-
سلام
ببینید شما نیمی از این رابطه هستید
برای تلاش باید ببینید طرفتون هدفش چیه
شما باید سهم خودتون رو ازین مشکل گردن بگیرید و واقعا قصد اصلاح داشته باشید
این تصمیم رو به اونم اطلاع بدید و بهش بگید حاضرید برای شروعی بهتر
اگر میتونید باهاش صحبت کنید اما نه به زور و یا التماس
خودتون رو مسلط و اروم نشون بدید
نزارید حس کنه دارید اذیت میشید
اگر نخاست و یا باورتون نکرد و اصرار به کش دادن اختلاف و ادامه این روند داشت اصرار بیشترتون فقط طردش میکنه و عزت نفستون رو میبره زیر سوال
بنظرم همسرتون حاضر به گذشت نیست و باید برسه به ته خط تا باهاتون توافق کنه
شما طوری رفتار کنید که نشون بده تلاشتون برای حفظ زندگی از روحیه گذشت و بزرگواریه نه از ضعف و ترس
بهتره یکم روی خودتون کار کنید و مسلط تر باشید
احساساتتون رو کنترل کنید
-
سلام خیلی ممنونم از راهنماییتون,
احساساتمو کنترل کردن یعنی بهش زنگ نزنم؟یعنی صبر کنم تا اون بیاد جلو؟الان تقریبا دیگه جلسه دادگاهی نداریم که باهم روبرو بشیم .فعلا روی نفقم اعتراض زده و مهریه هم فعلا ۴ماهی ی سکه بریدن ولی هنوز وقت اجراییش نشده .
یعنی در کل هنوز هیچی اجرایی نشده
فکر میکنم اون صبر کرده تا پرونده ها به مرحله اجرا برسه البته از نظر اون نفقه به من نمیرسه و دلش به این خوشه ولی تا تمکین نزنه نمیتونه به من نفقه نده.حالا به نظر شما من چطور باهاش روبرو بشم و حرف بزنیم؟من همه جلسات دادگاه که دیدمش بهش گفتم خواهان زندگیم و بیا از نو شروع کنیم بیا بریم مشاوره ولی اون اصلا گوش نمیده و فقط توهین و تحقیرم میکنه,من چکار کنم دیگه؟:302:
-
من نمیدونم نیت و منظور شوهرتون چیه
شاید واقعا هدفش طلاقه و بخاطر همین دادخواست تمکین نداده و اینم میشه که میدونه شما حاضر به تمکین هستید و شکایتش بی اثره
اما به ضررشه و باید نفقه بده البته اگر نتونه ثابت کنه عدم تمکین شمارو
بنظر من شما اظهارنامه مبنی بر امادگی تمکین بفرست براش و اعلام امادگی کن و درخواست منزل و وسایل زندگی کن اینجوری باید بهتون حدودا ماهی سیصد نفقه بده مهریه هم که میشه ماهی دویست پنجاه
اینطوری تحت فشار قرار میگیره و مجبور میشه بیاد واسه تعیین تکلیف اگرم واسه شروع مجدد زندگی اقدام نکنه میتونید دادخواست طلاق به دلیل عسر و حرج بدید و به عدم تهیه منزل اشاره کنید که هم مهریه میگیرید هم نفقه معوقه و طلاق..
بنظر من همسرتون میخاد بلاتکلیف بزاره تا خسته بشید و بی هیچی طلاق بگیرید
ظاهرا تمایلی به ادامه نداره
خودتون بسنجید
اگر حدسم درسته به طریقی یکبار دیگه باهاش تماس بگیرید و نظر اخرشو بپرسید و بعد اظهارنامه و چیزاس دیگه که گفتم رو انجام بدید...
نزارید باهاتون بازی کنه
در هر صورت باید شهامت داشته باشه و بیاد تکلیفتون رو مشخص کنه اینجوری فقط فرسوده و داغون میشید
اگر طلاق میخاد باید حقتون رو بده
بازم میگم بعد دادن اظهارنامه دادخواست الزام به تمکین شوهرتون و تهیه منزل بدید و اگر اقدام نکرد درخواست طلاق بدید
اگر باکره هستید از حق حبس استفاده کنید تا بدونه تمکین نفقه بگیرید اگرم نه که توی دادگاه نفقه بگید حاضر به تمکین هستید و شوهرتون اقدام نکرده واسه تهیه منزل و اساس تا نفقه هم بگیرید
-
سلام
من همه نوشته های شما رو خوندم.
با اینکه تخصص من روانشناسی نیست ولی ظاهرا شوهرتون و البته برادرشوهرتون مشکلات عدیده روحی- روانی دارن. مسئله خودزنی با چاقو، 4 بار قصد خودکشی، اقدام به زدن شما، زدن مادرشون و فحاشی های مکرر مسائلی نیست که بشه به راحتی از کنارشون گذشت. اگر روزی اختلاف های شما حل و فصل بشه حتما باید شوهرتون سال های متمادی به روانپزشک مراجعه کنه و شاید نیاز به بستری داشته باشه. اینکه به دلیل مشکلات اقتصادی و بیکاری قرار باشه انسان هرکاری دلش میخواد بکنه؛ قابل قبول نیست و انسان هایی که از سلامتی روحی نسبی برخوردار هستند، باید تحت هرشرایطی خودشونو کنترل کنن.
برای من جالبه که شماهم راحت دارید این موارد رو قبول میکنید و میتونید در مورد ادامه زندگی مشترک فکر کنید و تنها مشکل شما این هستش که زنگ بزنید به شوهرتون یا صبر کنید.
یک سوال: آیا پدر شما هم با مادرتون رفتارهای تند داشتن؟ چون به نظرم میاد این رفتارهای تند برای شما کمی عادی هستش.
-
سلام ممنونم از راهنماییتون.نه اصلا پدر من از گل نازکتر هم به مامانم نگفته,مادر با خانواده بابام خیلی خوبن و مامانمو واقعا مثل دختر خودشون میدونن,حتی زنداداشای مامانم هم خیلی با مامانم خوبن که همیشه میگن مامان منو حتی از خواهرای خودشون بیشتر دوست دارن.
برای من عادی نیست.من زندگیمو دوست دارم,دلم روشنه که درست میشه ,شوهرم خودش همیشه بهم میگفت از بچگیش خیلی اذیت میشده,و منم میدونم که اون الان تحت تاثیر حرفای مامانو برادرشو اطرافیانشه.من باید کمکش کنم باید زندگیمو نجات بدم,زندگیم ارزشش بیشتر از ایناست,ما به دنیا اومدیم برای ی هدف مقدس.توکلم به خداست.تا اونجایی که بتونم تلاشمو برای حفظ زندگیم میکنم.
-
اگه نظرت اینه پس بهتره با شوهرت تماس بگیری باهاش قرار بزار بگو میخوام اخرین حرفامو بهت بزنم احتمالا بیاد بعد حرفاتو بگو اروم قانعش کن چون این دور بودن طولانی بیشتر مهرتو از دلش میبره
-
سلام ممنونم ازتون.دوست دارم بهش زنگ بزنم ولی میترسم ,نمیخوام فک کنه دارم التماسشو میکنم,چون اون همش میگه تو منو نمیخوای بخاطر حرف مردم دوست نداری طلاق بگیری, جلسه اخری که با هم حرف زدیم حرف اول و اخرش این بود که ازهم جدا شیم و همش سنگ مامانشو به سینه میزد,در اخر هم که گفت مهریتو بکن ۱۴سکه تا برگردم و بهم ثابت کنی که دوستم داری,
حالا شما میگی باهاش قرار بذارم؟
-
خوب بهتر تو اين شرايط بد ترين حالت ممكنه رو فرض بكيري
1 نميخوادت
2 حق طلاق با مرده و بي دليل ميتونه با دادنه مهريه راحت شه
14 تا بشه طلاقت داده
هرجي فكر كردم نبايد قبول كني
ولي ميتوني بكي بعداز زمان سه سال از زمان حال زوجه اين مقدار مهر ميخواد و جنانجه از طرف خودت درخواست طلاق اتفاق بيفته يه اينجور حالتي
ولي اين بيشنهاد جون وارد بحث جديدتون ميكنه سعي كن كلا قبول نكني
و تو شرايط ضمن عقد اضافه كني و از طرفي هواست بايد باش
-
به نظر من قبل از اینکه به فکر حفظ زندگی با شوهرت باشی؛ بهتره به فکر حفظ جان و سلامت روح خودتم باشی. البته کسی نمیتونه اینجا به تو بگه که طلاق بگیر یا اینکه همه چیزو تحمل کن و برگرد به خونه و زندگیت، ولی من فکر نمیکنم به این راحتی ها بتونی زندگی عادیتو بکنی. مشکلاتی که شوهرت داره واقعا عمیقه و صبر و تحمل از طرف شما و درمان جدی از طرف روانپزشک نیاز داره. اگه در این مدت هم تونستی سلامتی روانی خودتو حفظ کنی، جدا جای تبریک داره که فکر میکنم اینم به دلیل ایمان قوی و توکل شما به خدا هستش....