-
خب رابطه که می دونم داره اما نمی دونم با کی و در چه حد و اصلا با چند نفر ؟
اما به فرض فهمیدم این تو این شرایط به چه کارم میاد
قانون با مرداست
نمی تونم بابت این قضیه حقی به خودم اختصاص بدم
یکی به من گفت حتی پرینت متن اس ام اس هم در مورد مردها جزایی نداره
یعنی حتی اگه ثابت کنم هم فایده ای برای من نداره جز اینکه زخمی به زخمای قبلیم اضافه میشه
انقدر دلم شکسته که حتی دلم برای خودم می سوزه
این روزهای تلخ رو برای خودم پیش بینی نکرده بودم
یا سکوت یا بغض یا پرخاش این شده من امروزم
منی که تو دبیرستان یا دوستای خوابگاهیم تو زمان داتشجوییم منو به خنده هام می شناختن و هر وقت یادی ازم می کنن اولین سوالشون اینه هنوز مثل سابق می خندی ؟
جلوی آینه رفتم تعجب کردم انگار 10 سال گذشته
58 کیلو شدم وزن دلخواه همسرم ولی چه دیر
بچه ها من دنیای غرور بودم تو مجردی . الان دوست ندارم خودمو بهش تحمیل کنم . از طلاق هم می ترسم . نمی دونم چرا
آیا خدا برای من یه راهی باز می کنه ؟
-
شرکت . شرکت. شرکت . :97:. تعطیلش کن . اگه انتخابت زندگیه صبح برو تختش کن:102: . (:72:)
زندگی 8 صفحه تالار ورق زدیم . تو تمام پستهات بحث مادیات و شرکت وسطه زندگیته . حرف همسرتم همینه .متاسفانه .
سلام
ببخش بانو نارحت شدم . به نظرم ظرفیت این تاپیک پر شده بهتر نتیجه بگیریم . و شما تصمیمی که گرفتی هدفمند کنی .
و دریه تاپیک جدید با عنوانی جدید ادامه بدیم البته در پیشبرد اهدافت باشه و نه در جا زدن الکی و کاسه چکنم دست گرفتن .
زندگی هر چیز حقوقی قابل انتقاله . میتونی به خواهرت و یا کس دیگه ای انتقال بدی و یا وکالت کاری بدی . . نگو نمیشه که احساس میکنم پول و شرکت از زندگیت برات مهمتره ............ و خدایی نکرده خودتم دچار اختلال شخصیتی شدی . آره ؟
زندگی . چندتا سوال جالب ازت دارم . دوگانگی.
1. چرا تا همسرت گفت عقد نامه رو بیار پریدی با شناسنامه دادی دستش . دختر عقد نامه تو خونه تو چیکار میکنه . انگار خودتو برا جدایی آماده کرده باشی .
2. چرا خانوادت دارن در تخریب همسرت و افکار پیشکی در مورد اینکه کارتو تعطیل کنی طلاقت میده . رو دایم تو گوشت میخونن .
3. چرا انقدر راحت از خیانت های همسرت حرف میزنی . برای من عادی بودن شما علامت سوال سنگینی ایجاد کرده ؟
4. چرا به همسرت گفتی نه مشکلی نداریم ؟ یعنی چی منظور همسرت جدایی بود . به نظرم اصلا نباید جواب میدادی . سکوت میکردی بهتر بود .
وقتی گفتی عید امسال سومین عیدی با هم نیستیم . و مسائل زناشوی ... متوجه شدم تو هم خودتو داری برا جدایی آماده میکنی . از درون از تلاش دست کشیدی و اشکهات فقط برای تحمل سپری شدن این لحظات آخر زندگیته و نه عشق بین خودت و همسرت .
زندگی . نمیدونم خودت با خودت دوباره فکر کن و تصمیم بگیر . حرف دل و قلبتو یکی کن . برزخ ایجاد شده توسط همسرت به اندازه کافی زجرآور هست . تو با دوگانگی رفتاری جهنمش نکن .
خب برای ادامه کمی کمکت کنم بد نیست .
اول اون قباله و مدارکتو از منزل خارج کن و به جدایی هرگز فکر نکن . همسرت دوستت داره(عاشقته ) فقط چندتا خواسته داره ازت همین . گفتم نمیشه قضاوت زود هنگام هم کرد . که اگه شرکت منحل کنم طلاقم میده . میخواست طلاقت بده چون مهریه نداری به راحتی صبح طلاقت میداد و تا امروز صبر نمیکرد .
پس بازم صبر میکنه . شک نکن . و تو طلاق دهن به دهنش نذار با هاش همکاری نکن .
زندگی . شوهرت چی میخواد ازت دقیقا . منحل کردن شرکت و یا برکناری شما و یا ورشکستگی شما . کدومش ؟؟؟
خب گفتی برا انحلال شرکت نیاز به فرصت داری . خب پس شروع کن و کار به تحرکات و زبان همسرت نکن . فکرت برای 10 تومن مخارج شب عید شرکت چیه ؟ . چه فکری برای کسر بودجه بوجود آمده کردی ؟
زندگی . میخواستم از راههای سوری و با گذر از بعضی موارد . و واگذاری سوری شرکت به یه شخص ثالث .( نه به شوهر خواهرت و اقوام درجه یک و به یه شخص مجازی و یا غیر آشنا برای همسرت و مورد اعتماد خودت ) این عتش همسرتو برای انحلال شرکت و ورشکستگی شما . ارضا کنم . تا ببینم هدفش چیه و برمیگرده به زندگی یا نه . و بهانه رو ازش بگییرم .
زندگی شرکت به طور سوری واگذار کن . تمام سهامشو بفروش حتی سهم شوهر خواهرتم واگذار کن . بعد اعلام ورشکستگی کن . بگو کم آوردم و زندگیم برام با ارزش تر بود . میگم سهم شوهر خواهرتم بفروش هدف دارماااا.
تو این راه سعی کن راز دارباشی و کسی از نیتت آگاه نباشه . تا نیت همسرت آشکار بشه .
در هر حال نشین و زانو غم بگیر و منتظر دعا و معجزه هم نباش .
زندگی . تاپیکت بزودی بسته میشه . . در همین انجمن دوباره تاپیک باز کن . . ایکاش خدا جوجه و کباب از شما زن و شوهر بگیره همون سفره خالی اول زندگی صفاش بیشتر بود . اوج لذت بچه داشتن بین 3 سالگی تا 6 سالگیه اونم دختر ولی شما با نادیده گرفتنش 3 ساله دارید مجادله میکنید اونم جلوی بچه . :203:نکنید .
بعضی حرفا هست نمیشه تو صحن تالار زد . خواهش میکنم پررنگ شو. بچه های خودمون ببینند مورد نداره مهمان ها رو که نمیشناسیم .
-
سلام عزيزم...خواهر مهربونم اصلاً غصه نخور هميشه يه راه حلي وجود داره وطمئناً اون راه حل طلاق و جدايي نيست اين و گفتم كه اصلاً به جدايي فكر نكني...
اگه واقعاً زندگي و شوهرت واست مهمه شركتت و منحل كن يا به قول دوستان با مشورت يه وكيل واگذارش كن اما همسرت نفهمه...ببين عزيزكم پول و شركت اين چيزا خيلي زود بر مي گرده شايد بهتر از قبل اما زندگي و لحظات در كنار همسرت بودن بر نميگرده اگه واقعاً شوهرت قصد طلاق داشت تا الان داده بود پس صبرش فقط واسه درست كردن يه زندگي قشنگ دوباره با توا...انقدر راحت نگو كه شوهرت با كسي ارتباط داره سعي كن هر جور كه شده جلوي اين واجعه رو بگيري...الان وقتشه كه به هر روشي شوهرت و زندگي به حالت خوب گذشته برگردوني به هر روشي حتي اگه شده تمام مال و اموال و شركت و سهام و خيلي چيزاي ديگه رو از دست بدي... وقتي كه شركت و واگذار كردي اگه ميشه با صحبت اگه نه با يه نامه با شوهرت خيلي آروم و ساده صحبت كن اينارو ميگم كه بعدها به خودت افتخار كني شايد الان پيش خودت بگي خودم و كوچيك كنم واسه كي؟واسه چي؟اما وقتي همه چيز آروم بشه و اين آتيش خاموش به خودت ميگي من همه ي تلاشم و كردم و تونستم زندگي و كه همه حتي خودم ازش نااميد بودم درست كنم...واسه شوهرت بنويس كه چقدر دوستش داري...بنويس كه چقدر دلت واسه لحظه هاي خوبتون تنگ شده...ازش بخواه يه فرصت دوباره به هر جفتتون بده ميدونم كه موفق ميشي فقط از ته دل و صادقانه باهاش حرف بزن همه چيز درست ميشه خيالت راحت اين ميگم چون من اين روزارو شايد يكم با سختيه كمتر تجربه كردم ...همسر منم من و يه مدت نميخواست حرف از طلاق ميزد اما من با حرف همه چيز تونستم آروم كنم...بخدا همه چيز درست ميشه غصه نخور...ما بچه هاي همدردي واست دعا ميكنيم و كنارتيم...از همين الان واسه بازسازي زندگي تلاش كن اما به يه روش ديگه نه اون روشي كه تا تالان استفاده ميكردي...
-
سلام ،خانم زندگی موفق ؛من تمام تاپیکهای شما رو خوندم از چی میترسی؟اگه یک خانم خانه دار بدون مهارت بودی به شما حق میدادم که بترسی،ولی شما که تجربه اداره دو شرکت رو داشتید مطمئنا" باز هم میتونی .فکر میکنی مردیکه این برخوردهای توهین امیز رو داره درشان شماست؟ایا برای دختر شما این زندگی بد اموزی نداره؟رو زندگی ایندش ونحوه برخورد با همسرش تاثیر نمیذاره؟شایدلازم باشه با عزت نفس بیشتری برخورد کنید.زن ومرد با هم پیمان میبندند کهبا هم زندگی کنند ودر این زندگی پشت هم باشند وقتی یکی زیر پیمان زد ان هم اگاهانه طرف مقابل با صبر به کجا میخواهد برسد؟دوست دختر که دارد ،تنها در شهر دیگر که میماند ،3سال است که با شما مهمانی نرفته سومین عید است که شما هم غمنامه مینویسی.به کجا میخواهی برسی؟پیشنهاد میکنم تاپیک فروردین 92 رو بخونید محتوای اون با الان چقدر فرق کرده؟به نظر من شما باید تاپیک بزنی چگونه خودم را وروحیه ام را بسازم ؟چگونه واقعیت را بپذیرم؟من متخصص یکی از رشته های پزشکی هستم و به عینه میبینم که هورمونهای ناشی از اضطراب چی به سر جسمت میاورد .خودت رو دوست داشته باش ،حتما"ورزش کن ،حتما"مراقبه کن ،پیاده روی برو ،به خدا توکل کن.وخودت رودست کم نگیر.
-
[quote=یاقوت قرمز;373546]سلام ،خانم زندگی موفق ؛من تمام تاپیکهای شما رو خوندم از چی میترسی؟اگه یک خانم خانه دار بدون مهارت بودی به شما حق میدادم که بترسی،ولی شما که تجربه اداره دو شرکت رو داشتید مطمئنا" باز هم میتونی .فکر میکنی مردیکه این برخوردهای توهین امیز رو داره درشان شماست؟ایا برای دختر شما این زندگی بد اموزی نداره؟رو زندگی ایندش ونحوه برخورد با همسرش تاثیر نمیذاره؟شایدلازم باشه با عزت نفس بیشتری برخورد کنید.زن ومرد با هم پیمان میبندند کهبا هم زندگی کنند ودر این زندگی پشت هم باشند وقتی یکی زیر پیمان زد ان هم اگاهانه طرف مقابل با صبر به کجا میخواهد برسد؟دوست دختر که دارد ،تنها در شهر دیگر که میماند ،3سال است که با شما مهمانی نرفته سومین عید است که شما هم غمنامه مینویسی.به کجا میخواهی برسی؟پیشنهاد میکنم تاپیک فروردین 92 رو بخونید محتوای اون با الان چقدر فرق کرده؟به نظر منشما باید تاپیک بزنی چگونه خودم را وروحیه ام را بسازم ؟حتما"ورزش کن ،حتما"مراقبه کن ،پیاده روی برو ،uote]
سلام
زندگی موفق عزیز،راستش من با حرفهای یاقوت قرمز موافقم شما یه دختر بچه در حال تربیت یا درواقع نیاز به تربیت دارید در حالیکه ایندختر به از همه تصاویر زندگی داره در ذهنش خاطره ثبت میکنه و این سنش پر شده از خاطرات و مشاجره و دعواو....که اصلا برای تربیتش صحیح نیست خب حالا من میگم تو حدود یک سال به نظرم به همسرت وقت بده و واقعا از کارت دست بکش و یا به طور موفت واگزار کن و خلاصه یکیال از کار دور شو اما به همسرت نگو اگه دیدیواقعا اثر داره تو زندگیت پس معطل نکن و به خواسته شوهرت تن بده ولی دیدی نه همون شش ماه هم اثری نداره و فقط داشته بود الاکی لهانه میگرفت که تو رو اذیت کنه به خودت و دخترت و آیندش رحم کن و لی البته دخترت تماما باید زیر نظر تربیت تو باشه و گرنه تربیت درستی پیدا نخواهد کرد و الانم تربیتشو تو باید کنترل کنی و از کدورت ها و مشاجرات دور باشه ولی دوراه رو انتخاب کن یا رومی رومی یا زنگی زنگی ون این شرایطی که داری اصلااا صلاح هودت و دخترت نیست و از اتونجا که مشخصه تو اصلا به فکر خودت نیستی ولی حدود شش ماه به همسرت وقت بده و از کار کنار بکش ببین رفتارش چطور میشه اگه دیگه تعغییر نکرد حداقل به دخترت رحم کن
-
مشورت حقوقی (وکیل- همین الان و جند تا)
مشورت تخصصی (مشاور- روانشناس - روانپزشک و ... بعدا)
همینجا اشتراک ازاد بگیر مشورت بگیر (الان)
اوضاعت رو بدون. اما نترس. همیشه راه حل هست. ارامش داشته باشی
الان نه گریه کن نه سوال جواب کن خودتو. هر کار می تونستی کردی. هر کار هم نیاز باشه بعدا می کنی. الان ارامشت رو نگه دار و فقط برو بپرس از وکیل که چی به چیه و چی تو دستته. ببین اوضات چیه. حق و حقوقت از نظر قانون چیه. حتی اینکه کارت رو ول کنی چه عواقبی برای جدایی و سرپرستی بچه داره. فقط بدون و اطلاعاتت رو ببر بالا. نترس. تا بری دنبال دونستن حقوق قانونیت که جدا نمیشی. به شوهرت هم اصلا نگو که رفتی وکیل. اما اطلاعات خودت رو ببر بالا. مثل اینجا که می یومدی مشاوره می گرفتی.
قبل از هر اقدامی حتما با جند وکیل مشاوره داشته باش. ببین چی هست چی نیست کجا به کجاست وضعیتت چیه.
احتمالات رو از وکیل بخواه بهت بگه. بعدا فکر کن.
اطلاعاتت رو ببر بالا از نظر حقوق قانونیت
به شوهرت اصلا نگو که اینکارو داری می کنی
با شوهرت بحث نکن
خوش اخلاق باش
تو دست و پاش هم نباش
به کارایی که داری برس
تا وقتی هم که دقیق نمی دونی چی به چیه نیاز نیست تصمیم خاصی بگیری. نه واسه جدایی نه واسه ول کردن کارت. اما اصلا هم باهاش بحث و دعوا نکن.
در هر حالت ارامشت رو دو دستی بچسب
موفق باشی
-
خانم زندگی موفق من هم نوشته های شمارو دنبال میکنم همیشه ...
ولی هروقت حرفای همسرتون رو که مینویسید رو میبینم ، نمیدونم چرا همش فکر میکنم همسرتون نمیخواد طلاقتون بده و با این حرفاش همش میخواد شمارو متوجه کنه که از شما قوی تره و میتونه اینکارو بکنه
نمیدونم شاید یه جایی قوی بودن و شاغل بودنتون رو به رخش کشیدین و این مسئله اونو جری کرده ...
-
آقای پارسا یک بار گفتم به خاطر بدهی ها و تعهداتم نمی تونم یه شبه تعطیل کنم حداقل 4 ماه زمان می بره
بعد خانوادم 7 ساله از همسرم هیچ توقعی ندارن حتی جواب محبتاشون رو خوب نمی داد و برای اولین باره که خانوادم چنین نظری دادن و همه مطمئنیم کار بهانه هست
از خیانت صحبت می کنم چون درد کشیدم درد خیانت برام سنگینه و چند سال تحمل کردم الان برام خیلی سخته
شناسناممو بهش دادم چون از این همه توهین و تحقیر و فحش و تهمت خسته شدم از اینکه میگه چون دلم برات می سوزه دارم باهات زندگی می کنم
- - - Updated - - -
دخترم دیشب رفت به باباش بگه شب بخیر باباش بهش گفت بیا پیش من بخواب دخترم گفت می خوام با مامان با هم بیاییم
همسرم به بچه گفت برو دیگه دوستت ندارم
دخترم با بغض اومد پیش من گفت بابا دیگه منو دوست نداره
مدام در حال اس ام اس بازیه
حتی کارمندای قدیممون اون رو با دختر دیدن تو ماشینی که من حرص قسطاشو می خوردم و پا به پای همسرم قسطشو می دادیم حالا دخترا رو می بره بیروون
هر کسی یه ارزشی داره من و خانوادم چند سال تحمل کردیم فکر می کنم دیگه واقعا کافیه
خیانت ، خرجی ندادن ، بی محبتی ، نرفتن به مهمونی و عروسی ، دیر اومدن به خونه، کنایه های بد مادر شوهر ، دخالت های دایی اش و دمدمی مزاج بودن همسرم کدومشو تحمل کنم ؟
- - - Updated - - -
در ضمن گفتم کارم رو نمی تونم دقیقا تشریح کنم من پروانه ای دارم که به هیچ عنوان قابل انتقال نیست
حقوقی نیست حقیقیه اما نمی تونم اینجا بگم دقیقا کارم چیه
- - - Updated - - -
آقای پارسا دقیقا همینه منم دارم خودم رو آماده می کنم
چون نمی خوام چهره زیبای خودم رو تو آینه مثل پیرزن ها ببینم چیزی که این چند روزه دارم می بینم
چشمام چند شماره ضعیف شده از شدت گریه تو تنهایی هام تو این سه سال
پارسال 14 روز از تعطیلات نوروز خونشون بودیم هر شب با هزار عشق و عاطفه سمتش می رفتم و من رو پس می زد
تا ماه پیش می گفت بیشتر تلاش کنیم پول بیشتر در بیاریم ماشین بعدی مدل بالاتر باشه
حالا میگه برو پروانتو کنسل کن
و خودش مدام لباس زیر جدید می خره و هر روز اصلاح کرده کامل بیرون میره تا خاطر مبارک دوست دختراش ناراحت نشه
این شان و لیاقت من نبود
منی که با یک پسر هم دوست نبودم و پاک بودم منی که این چند سال بی محبتی و تنهایی دیدم ولی حتی به خیانت فکر هم نکردم
-
منم با مینوش موافقم اطلاعات حقوقیتو ببر بالا.من تو نت سرچ کردم حضانت دختر تا هفت سالگی با مادره.از نه سالگی هم که خود دختر تصمیم میگیره.
رفتارهای شوهرت به هیچ وجه قابل درک نیست.
آرامش داشته باش و خودت رو بسپار به خدا.امیدوارم هر چی خیره برات پیش بیاد.
-
در جواب دوستانی که گفتن شرکت رو تعطیل کن پول مهم نیست
من اگه پول برام مهم بود الان بدون حلقه ازدواج نبودم
فکر نمی کنم از من قانع تر خانمی تو تهران باشه که حتی کادوهای تولد و ... رو هم به شوهرش بده حتی یه ربع سکه حتی 20 هزار تومن پول
من همه عشق و احساس و آرزوم تو شوهرم خلاصه میشد کسی که به راحتی بهم خیانت کرد با وجودیکه می دونست معیار اول من برای ازدواج وفاداریه
من الان فقط نگران بدهیم به مردم هستم
- - - Updated - - -
امروز یه مقدارم حالم بهتره امیدوارم لحظه ای نباشه و فردا دوباره فشارم بیفته
می خوام به زندگی برگردم کمکم کنید
زندگی که از نفس کشیدن لذت ببرم از سایه پدر و مادرم از لبخند دخترم
زندگی که توش به خیانت های همسرم فکر نکنم
یه زندگیه عادی بدون همسرم