سلام گرد آفرید
پاسخ پست 68
خواهشمندم شما مجددا پست 62 را بخوانید، فکر کنم اشتباه کردید، چون ایشون اصلا حرفی از شما نزده....
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام گرد آفرید
پاسخ پست 68
خواهشمندم شما مجددا پست 62 را بخوانید، فکر کنم اشتباه کردید، چون ایشون اصلا حرفی از شما نزده....
مدیر گرامی،به این فراز از سخنانش توجه کنید:
*بدون شک بعضی افراد در جامعه وقت بیکاری برای جر و بحث و جهل دارند اما فکر می کنم حیف است که شما دوست عزیز خود را گرفتار این افراد کنید.:46:*
حال بگویید که علیرضا با چه کسی داشت گفتگو می کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟:227:
مثل اینکه *گردآفرید دومی*هم در تالار هست و بنده ندیدمش!!!!!!!:58:
سلام خانم فاطیما ،:72:
شما هم یکی دیگر از خانم هایی هستید که به لزوم حجاب اعتقاد دارید با وجود شما و دیگر خانم ها فکر نمی کنم نیازی به بحث کردن من و چند تا آقا درباره ی نوع پوشش شما خانم ها باشه مگر اینکه نیت دیگری داشته باشیم که خدا داند .:P
امیدوارم آقایونی که در این بحث شرکت می کنند حواسشان باشه که دارند درباره ی خانم ها تصمیم گیری می کنند و چیزی که خود خانم ها قبول دارند را دارند انکار می کنند . نمی دونم چرا ما مردها خیلی جاها کاسه ی داغتر از آش می شویم .:199:
من که 90 درصد زنهایی که دیدم به لزوم حجاب ایمان داشتند بقیه هم اکثرا در نوع پوشش اختلاف داشتند نه اصل آن .
حالا بعضی آقایون میگن نه !!!
و من نیز اون 99.99999999999999 درصد دیگر را که به زعم ایشان 10 درصدند،را در اطرافیان،همسایگان،مردم و زنان کشورهایی که به آنها سفر کرده ام،با همین دو تا چشمهایم دیده ام.
این جانب در همه سخنانم نه بر بی حجابی صحه گذاردم و نه بر لزوم و اجبار بر حجاب،من همواره بر آزادی هر فرد چه مرد و چه زن،در پوشش تأکید داشته،دارم و خواهم داشت.
معشوق خمینجاست،عزیزجان!چرا باز زورت آمده تهمت می زنی و می گویی:
*مگر اینکه نیت دیگری داشته باشیم که خدا داند .*مگر آنکه خودت نیتی داشته باشی،زیرا:
من که هدفی و اندیشه ای جز سخن خود،روشنگری و آوردن مطلبی نه از آن جنس که شما تنها ذسخن برحق می دانی و می خواهی،نداشتهريالندارن و نخواهم داشت.
سلام:72:
بحثی به این ظرافت و کلیت را با مباحث و مصادیق جزئئ بررسی کردن زیاد نتیجه نمیده ....همه حس میکنند حرفاشون مونده.....
دوست عزیزم...:72:
سوالی که از بنده کرده بودید خیلی زیرکانه بود ...:73:
باید بگم حریم ها برای مامتنوعند{جسم و روح} و حریم زن به لحاظ ساختار روحی روانی اش خیلی شکننده و آسیب پذیره...
با این توضیح قیاس دو فرهنگ متفاوت و نتیجه گیری اینسان خیلی زیبا نیس.
ببینید
فرهنگ ها خیلی در این امر تاثیر میذارن....مثلا دوست فیلیپینی من در مورد حجاب نظری متفاوت داره تا دوستان ایرانی ما که با فرهنگ ایرانی بزرگ شدن....
حتی دوستانی که پدرشون از یه کشورند مادرشون از کشوری دیگه جالبه در این مورد با خانواده خودشون خیلی تفاهم ندارند واین کمی به نظر طبیعی میاد....ولی چقدر محترمانه با این قضیه کنار اومدن...گویا بحث حجاب هم که میکنیم منظورمان همان حرمت انسانیست واین درس عملی این مفهوم کلیه...
حجاب برای اعتلای انسانیته نه برای اینکه از تجاوز به ما جلوگیری کنه....که این هم مبحثی است پر ارج...
من پیشنهاد میکنم مبحث رو از نظر روانی پیگیری کنید نه دینی ...که مشکلی در این بخش نداریم...اگه اعتراضی هم به بحث اجبار و اختیاره مباحث روانی قضیه باید بحث بشه...:73:
موفق باشید دوست من...:16:
نوشتار 74 بتده،ایراد دارد که در اینجا درست آن را می آورم:
و من نیز اون 99.99999999999999 درصد دیگر را که به زعم معشوق همینجاست 10 درصدند،را در اطرافیان،همسایگان،مر دم و زنان کشورهایی که به آنها سفر کرده ام،با همین دو تا چشمهایم دیده ام.
این جانب در همه سخنانم نه بر بی حجابی صحه گذاردم و نه بر لزوم و اجبار بر حجاب،من همواره بر آزادی هر فرد چه مرد و چه زن،در پوشش تأکید داشته،دارم و خواهم داشت.
معشوق همینجاست،عزیزجان!چرا باز زورت آمده تهمت می زنی و می گویی:
*مگر اینکه نیت دیگری داشته باشیم که خدا داند .*مگر آنکه خودت نیتی داشته باشی،زیرا:
من که هدفی و اندیشه ای جز سخن خود،روشنگری و آوردن مطلبی نه از آن جنس که شما تنها سخن برحق می دانی و می خواهی،نداشته،ندارم و نخواهم داشت.
در مورد حجاب باید بگم اگر انسان تلاش کنه حجاب درونی خود را تقویت کنه حجاب بیرونی اهمیت خود را ازدست میدهد چون بنده یک تجربه دراین خصوص دارم که من دوستی داشتم الان بیش از 24سال است باهم رفت آمد داریم و الان اگرکسی از من در مورد قیافه خواهر دوستم بپرسد به بخدا نمی توانم ان را توصیف کنم باید بگویم حتی خواهر دوستم روابط ونحوی پوشش او درپیش من مانند برادرش می باشد(حجاب درونی موجب حجاب بیرونی برای انسان می شود تا ان چیزهای که انسان نباید ببیند چشم باز نمی بیند.
آفرین بر این دیدگاه و سخن ناب و روشنگر:104:
با عرض سلام و ادب ! خدمت همه دوستان!
دوست بزرگوارم جناب گرد آفرید!
آن برداشتی که من از سخنان شما کردم، در سخنان شما کاملا مشهود و واضح است. شما بحث حجاب را مطرح می کنید. حجاب هم که منشعب از یک تفکر مارکسیستی، ماتریالیستی و احیانا لیبرالیستی نیست. بحثی هست که در حوزه دین وجود دارد. و وقتی شما مدام میگویید که چرا کشورهای غربی چنان اند و کشور گل و بلبل ما و همه کشورهای " اسلامی" هم چنین اند و از لفظ اسلام استفاده میکنید، چگونه نمیتوان این برداشت صریح و واضح را داشت. حداقل انتظار میرود که نسبت به افکار و حرفهایتان مسلط باشید. آنچه را هم که در پست 60 گفتم، اگر باز هم با دقت نگاه میکردید، گفته بودم " شاید" یکی از دلایل این باشد. که رد و یا اثبات این فرضیه هیچ خللی در اعتقاد انسان دین مداری که خدا را عامل خوشبختی خود می داند نه عامل محدودیتش، ایجاد نمی کند. البته این موضوع را برای کسانی نقل کردم که دلایل علمی میخواستند. اما آنچه که باز هم در سخنان شما مشخص است محل اشکال شما فعلا همان برداشتی است که من گفته ام. در ضمن من هم به قول شما معتقدم که این کثافت کاریها در هر فرهنگ و جامعه ای هست و در همه جای دنیا هم وجود دارند، اما نمیدانم من در کجای سخنانم اینها را به غرب نسبت دادم. من هیچ صحبتی از انسان غربی نکردم. اگر نوشته ام را با دقت و طمانینه و بدون عصبانیت بخوانید متوجه میشوید که من در آنجا صحبت از بشر و انسان کردم. نه انسان غربی و نه شرقی. من یک قاعده کلی را گفتم. مدام گفتم که " اما همین ««««بشر»»»»» اگر که فاقد ایده ال و آرمان معنوی باشد، اگر......................... " یا در چند بند بعد گفتم که "این «««««انسان»»»» هنگامی که با این مفهوم اشنا شد و...........". که البته شما در نقل قول حرفهای من در لابلای سخنانتان، حال از روی هوشیاری و ذکاوت و یا به هر دلیل دیگر ، لفظ «بشر» را حذف کرده اید. لااقل در نقل قول ها امانت را رعایت کنید که این خود سرمنشاء مغالطه های فراوان است. حال با این وجود شما چگونه این برداشت را کردید من نمیدانم. لااقل سخنان دیگران را با ذهنی باز و بدون پیشداوری بخوانید. من که در همین جا یک مقدار در مورد اون آزاد اندیشی که طرفدارش هستید و آن را فریاد میزنید و ادعای داشتن آن را دارید، یک مقدار کمی شک کردم. البته یک مقدار کم نه بیشتر و نه در آن حدی که از شما بخواهم که به حالتان بگریید و دیگران هم بگریند !!!!!!!!!!!!
اما بعد.........!
بعضي از سوالهاي شما با این وجود بسيار مهم و اساسي است و جا دارد هر جوان به آن عميقاً بيانديشد. از آنجايي که اين سوالات اساسي و مهم است بصورت اساسي و مهم نيز بايد، به آنها فکر کرد و پاسخ داد. يکي از علل عقب ماندگي ما اين است که زود قضاوت مي کنيم ، زود سوال مي کنيم ، زود پاسخ مي دهيم و زود کسي را مقصر مي دانيم. بايد با صبر و تأني به اين مباحث پرداخت. قانع شدن شما نيز به دو علت نياز دارد:
1. پاسخ خوب و دقيق
2. حقيقت طلب بودن شما؛ اگر پاسخ خوب نباشد شما قانع نمي شويد و البته در اين حالت حق داريد و اگر شما حقيقت طلب نباشيد و به هيچ قيمتي از سخن خود کنار نياييد، در اين حالت نيز قانع نمي شويد و البته در اين حالت حق با شما نيست. البته مطمئنم که شما حقيقت طلب هستيد و قطعاً صادقانه و حقيقت طلبانه پاسخ را پيگيري خواهيد کرد
- عقب ماندگي ايران:
پاسخ به اين سوال، آسان نيست، صاحب نظران، خود، علل مختلفي را براي اين مطلب ذکر کرده اند و بار اصلي را بر دوش علت خاصي قرار نداده اند. اگر منظور شما از سوالات بعدي مقصر بودن دين يا برداشت علما از دين است در خلال اين پاسخ و پاسخ به سوالات بعدي آنرا ارزيابي مي کنيم: اگر اتفاقي را که در غرب در دوره رنسانس رخ داد بررسي کنيم نحو مبنايي مطالب روشن مي شود. ما آنچه را که در غرب رخ داد از منظر غرب شناساني که نقطه هاي مثبت غرب را بسيار مي دانند مثل دکتر عبدالکريم سروش و مصطفي ملکيان بيان مي کنيم. اگر وضعيت غرب روشن شود مي فهميم که از چه چيز عقب افتاده ايم؟ بايد حسرت بخوريم يا نخوريم؟ اگر مي خواهيم مثل آنها شويم چه بايد بکنيم؟ و چرا تا کنون مثل آنها نشده ايم؟ خلاصه کلام استاد ملکيان و دکتر سروش اين است که:
"غرب تکليف خود را با دنيا و آخرت روشن کرد مفاهيم غير محسوس و غير ملموس آخرتي را بي معني دانست و صرف وقت و نيرو را براي آنها بي نتيجه شمرد و تمام هم و غم خود را صرف دنيا و محسوسات و علوم تجربي که قابل فهم و پيش بيني است، نمود."
چهار ويژگي زير براي مدرنيسم (آنچه در غرب رخ داد) قطعيست:
1. توجه انحصاري به علوم تجربي (نکته در کلمه «انحصاري» است : انحصاري يعني علوم فلسفي قديم که خدا را معنا دار و قابل اثبات مي دانست و علوم عرفاني که مدعي کشف غيب بود، همه از خير اعتبار ساقط هستند و ارزش بحث و گفتگو ندارند، الان در غرب از خدا بحث مي شود ولي تقريباً همه بحث ها در جهت اثبات مطلب فوق است)
2. توليد علوم فن آوري (تکنولوژيک) بر اساس علوم تجربي
3. توليد محصولات آسايش بخش صنعتي بر اساس فن آوري
4. رشد و پيشرفت زندگي در 6 جنبه: خوراک، پوشاک، مسکن، استراحت، تفريح، ارضاء شهوات (ر.ک. جزوات سنت و مدرنيته، انجمن اسلامي دانشگاه صنعتي شريف)
يکي از غرب شناسان يک فرق اساسي بين زندگي غربي مدرن و زندگي شرقي سنتي را بر مي شمارد و تمام تفاوت ها و علل پيشرفت و عقب ماندگي را مبتني بر آن مي داند: (در زندگي ديني و سنتي عمده توجه افراد به آخرت است و دنيا را در راستاي آن معني مي کند تا به بهشت آخرتي برسد اما در زندگي غربي مدرن، بهشت موعود اديان در همين دنيا بنا مي شود هر چه مانع و مشکل در جهت راحتي انسان است برداشته مي شود. علم تجربي در اين مسير بسيار راهگشاست و توجه به واژه هاي نامفهوم آخرتي مانع راه شمرده مي شود.) (ر.ک. جزوات سنت و مدرنيته استاد ملکيان، انجمن اسلامي دانشگاه صنعتي شريف)
در زندگي شرقي و سنتي عزم بر آباداني دنيا ضعيف تر از غرب است.
چرا که عقايد ديني مثل خدا، قيامت، آخرت، توکل، لزوم تلاش براي اين حقايق و .... از طرفي و قوانين ديني مثل حجاب و عفاف، عبادات و ... مانع از عملکرد آزاد است. اين عقايد و قوانين بنابر توضيحي که خواهم آورد از وقف و نيروي ما در آباداني دنيا مي کاهد در اين ديدگاه کشورهاي در حال توسعه شرقي نيز، هنوز در حال دست و پنجه نرم کردن با اين عقايد و قوانين رسوخ کرده در نهاد جامعه هستند و به همين دليل سرعت پيشرفت آنها کم است که این مطلب را اجمالا در باب علل عقب ماندگی مطرح کردم.
به عقيده روشنفکران مذکور ما بنا به جبر منطقي و محيطي بايد همان کنيم که بعد از رنسانس به سرعت در غرب رخ داد: بعد از رنسانس در غرب به تدريج و البته با سرعت، عزم ها بر داشتن يک دنيايِ آباد و مفرح که حداکثر بهره مندي را انسان در 6 زمينه مذکور دارد جزم شد و تمام قوانين و عقايد بر اساس اين هدف تنظيم شد و قوانينِ بي دليل و مانع در اين راه کنار گذاشته شد. طبيعي است که قوانين ديني اکثراً از اين دسته اند چرا که دين در قوانين خود زندگي آن دنيايي را هم مورد توجه قرار مي دهد. دين بهره برداري جنسي را ممنوع نمي کند اما با توجه به مفاهيم آخرتي آنرا محدود مي کند. دين دغدغه آسايش دنيايي را دارد اما دغدغه آسايش آخرتي را هم دارد لذا هر دو را با هم جمع مي کند و در اين مسير البته لذائذ دنيايي را محدود مي کند.
فلسفه وجودي حجاب و عبادات و ... نيز همين است. در زندگي غربي بعد از رنسانس ، دغدغه آخرت به معني ديني آن از عقايد و قوانين زدوده شد و تمام انرژي انسان ها صرف دنياي آنها گشت و انصافاً هم در اين زمينه گامهاي مهمي را برداشته اند رشد علمي و فن آوري غربي سرسام آور و اعجاب انگيز است.
جالب است بدانيد اعتقادات مذهبي در غرب بکلي کنار نرفت بلکه به حکم علوم تجربي از اين اعتقادات در جهت آسايش دنيايي بهره بردند امروزه توصيه روانپزشکان غربي اين است که اگر احساس مي کنيد اعتقادات مذهبي به شما آرامش مي دهد به آنها توجه کنيد. توجه داريد در اين ديدگاه اعتقادات مذهبي يک ابزار مثل يک قصه و داستان مورد استفاده هستند نه اينکه حاکي از يک واقعيت به نام خدا و آخرت باشند.
- خلاصه اينکه روشنفکران فوق الذکر نيز صريحاً توصيه مي کنند که بايد قوانين اجتماعي فقه به کلي از زندگي کنار گذاشته شود، اعتقادات عقلي پيچيده هم فراموش شود و از دين تنها «معنويت» آن ، چيزي در حدود احساسات مذهبي و ايماني، باقي بماند. قوانين اجتماعي و اعتقادات عقلي را عقل تجربه گرا تعين خواهند نمود.
طبيعي است اگر شما و دوستتان به سمت تهران حرکت کنيد اما شما تقيدات خاصي داشته باشيد مثلاً در چند نقطه توقف کنيد و مثلا نماز بخوانيد یا در در مسير به درماندگان و در راه ماندگان کمک کنيد و ... ولي دوستتان هيچ قيد و بندي براي خود تعريف نکند جز رسيدن به تهران، قاعدتاً او زودتر به تهران مي رسد. بالاتر از اين اگر اساساً هدف اصلي شما جاي ديگر باشد و رسيدن به آن هدف ديگر تقيدات خاص و متعدد خود را داشته باشد و البته در مسير از تهران هم بگذريد باز قاعدتاً شما به خوبي و زودي او به تهران نمي رسيد البته اگر آن هدف ديگر واقعيت داشته باشد شما در جهت آن هدف از او جلوتر هستيد. مثلاً شما قصد شمال را داريد .براي رفتن به شمال بايد در طول مسير وسايل لازم زندگي در کنار دريا را تهيه کنيد و فرض کنيد تهيه اين وسايل آسان نباشد وقت گير باشد. اگر تهران را ملاک قرار دهيم شما از دوستتان عقب هستيد و اگر شمال را ملاک قرار دهيم اساساً با دوستتان قابل مقايسه نيستيد چون او اساساً قصد شمال ندارد. از این "مثال" ساده تر و پیش پا افتاده تر سراغ ندارم. در آيات قرآن نيز تصريح شده است کساني که خدا را فراموش کنند زندگي دنيايي بسيار خوبي را برايشان فراهم مي سازيم و سختي ها مخصوص کساني است که دغدغه آخرت را هم دارند. آيات 33 تا 38 سوره زخرف صريحا اين معني را دارد:
( و اگر مؤمنين توان تحمل داشتند و کافر نمي شدند به کافران از اين هم بيشتر مي داديم خانه هايي به آنها مي داديم که سقف آن از طلا باشد و تختهايي داشته باشند که بر آن تکيه دهند و براي خانه هايشان درهاي متعدد و نشينگاههايي که بر آن تکيه کنند قرار مي داديم و خانه هايشان را به زيور آلات زينت مي داديم. و همه اينها جز متاع زندگي دنيايي نيست و آخرت و نعمتهاي آن نزد خداي تو براي متقين است و هر کس از ياد خدا غافل شود شيطان را يار او قرار مي دهيم در حالي که فکر مي کنند در مسير درستي قرار دارد و .... )
توجه کنيد! قصد من ايراد خِطابة مذهبي احساسي نيست! يک قاعده عقلي را توضيح مي دهيم آيات قرآن هم درصدد بيان قاعده عقلي و منطقي است . من نيز به همين نيت آيات را آوردم. و باز توجه کنيد عوامل ديگري مثل کم کاري و تنبلي، اختلاف ها و ... هم در عقب ماندگي مؤثر است اما درصدد تبيين تفاوت هاي اساسي و کليدي هستيم.
با توضيحات فوق معلوم مي شود که مسير کلي ما از غرب متفاوت است و معلوم مي شود که :
از چه چيز عقب هستيم؟ از پيشرفت در 6 جنبه زندگي : خوراک، پوشاک، مسکن و ...
بايد حسرت بخوريم يا نه؟ در آن قسمت که مربوط به تنبلي و اختلاف ها و بي تدبيري ها و ... است حتماً بايد حسرت بخوريم اما در محدوده اصلي که مربوط به تفاوت اهداف است اگر به دين ، فقه و اعتقادات معتقديم حسرت معنا ندارد و اگر معتقد نيستيم بايد حسرت بخوريم ، اگر مي خواهيم عيناً مثل آنها بشويم بايد عيناً آنچه آنها انجام دادند انجام دهيم و اين متوقف بر اعتقادات ما است.
چرا تا کنون به آنها نرسيده ايم؟ پاسخ اين سوال هم واضح است مقداري از عقب ماندن مربوط به تنبلي و ... است بخشي هم مربوط به تفاوت اهداف و لوازم آنهاست . با توجه به توضحيات فوق کشور پيشرفته از ديدگاه ديني، کشوري است که مردمش به آخرت باور بيشتري داشته باشند و در اين راستا دنيايشان نيز آباد باشد. با توجه به نقل قول از غرب شناسان بر جسته معاصر (ملکيان و سروش) آيا مفهوم پيشرفت در غرب به همين معني است؟
از همين جا یک سوال دیگر را میتوان کالبدشکافي کرد که چرا دين ما به روز نيست؟ و آیا واقعا این طور است؟ اگر منظور از (دين به روز) ، دين متناسب با مدرنيسم است بايد بدانيم دين (به روز) نداريم و همانطور هم که قبلا اشاره شد در فضاي مدرن چيزي از فقه و عقايد دسته بندي شده سنتي باقي نمي ماند. تنها معنويت که يک احساس دروني است باقي مي ماند. طبعاً در فضاي مدرن مذهب جز مشتي قوانين دست و پاگير نخواهد بود و تن دادن به آن از ديدگاه مدرن سواري دادن به آن است. بله تنگ نظريهايي در فهم دين وجود دارد، اگر منظور از دين به روز، دين زدوده شده از تنگ نظريهاست ما هم معتقديم دين بايد به روز شود. تا قبل از فتواي حضرت امام ديدگاه عمومي نسبت به موسيقي بسيار تنگ نظرانه بود تلاشهاي شهيد مطهري در مسأله حجاب و مانند آن گامي جهت رفع تنگ نظريها بود. اساساً دور بودن فقه و علماي ما از عرصه اجتماع و حکومت در طول صدها سال موجب شده است که بسياري از مسائل متناسب با زمان و مکان نباشد. اصل مهم متناسب بودن فقه با زمان و مکان که از طرف حضرت امام مطرح شد، به همين مقصود بود و البته انتظار تحول در ده سال و بيست سال بي جاست، در جايي که هزار سال اين فقه از حکومت دور بوده است تناسب دادن آن با زمان و مکان فرصت زيادي مي برد حداقل يکي دو نسل از فقها در فضاي حکومت اسلامي بايد بيايند و بروند تا تحولات را به تدريج در يابند و مقصود حاصل شود. اما توجه داشته باشيد که فضاي مدرن به اين گونه تغييرات راضي نمي شود. درخواست مدرنيسم حذف کامل فقه و اعتقادات است . و سوال جدي اي که در اینجا مطرح است اين است که : آخرت چه مي شود؟ تعاليم انبياء و پيامبر اسلام چه مي شود! چه جواب منطقی به این سوالها میتوان داد؟ در واقع کلید حل مسئله همین جاست " اعتقاد به معاد و قیامت" و اگر که شما منکر قیامت هستید ، فکر نمیکنم که دیگر جایی برای ادامه بحث در این رابطه باشد.
ايده امام خميني و رهبر انقلاب اين است که : علاوه بر ايجاد تحول در فهم ديني و فقهي بايد مقاومت کرد بايد مبارزه کرد . بايد از غرب نترسيد. اگر مباحث غرب شناسي را دنبال کنيد مي بينيد که از ويژگيهاي مدرنيسم ، ظلم به ملتهاي ستمديده است و حکم قرآني است که نظام ظالم سقوط خواهد کرد. به عقيده امام و رهبري که عقيده اسلامي است همين ظلم غرب را مانند کمونيسم شوروي به سقوط خواهد کشاند پس دنباله روي آنها و دل بستن به آن عاقبت ندارد.
اسلام مي خواهد دنيا و علاقه به جاذبه هاي شهوي و غير شهوي دنيا در يک حداقل رفع شود و عطش انسان به آنها در يک حد پائيني باقي بماند تا بتواند براي آخرت حرکت کند.
در کشورهاي غربي زنان با کمترين لباس يا حتي عريان بيرون مي آيند مردان هم تحريک نمي شوند اما محل هاي عمومي ارضاء شهوت در دسترس وجود دارد. يا ارتباط جنسي زنان و مردان بسيار آسان است و ... در اين فضا طبيعي است که زن عريان را هم ببيني تحريک نمي شوي آري سخت گيري هاي بي جا ، تعصب هاي بي ربط که هيچ جايگاهي در دين ندارد، در جامعه ما وجود داشته و دارد. بايد اين تعصبات را کنار گذاشت.
آري! در جامعه ما ازدواج موقت از زنا هم بدتر است. چه خانواده ها و چه فضاي عمومي جامعه تحمل اين حکم الهي را ندارد.
در روايت است که در آخرالزمان پدر حاضر مي شود که دخترش زنا کند اما حاضر نيست به عقد موقت همان مرد در آيد. اين بي فرهنگي است. و اين بي فرهنگي آسيبهاي مهمي را در پي دارد. آري چند و چون و آيين هاي مربوط به ازدواج دائم در کشور ما اسلامي نيست. آئين هاي متعددي را ضميمه يک ازدواج دائم کرده ايم که نه عقل مي پسندد و نه شرع. طبيعي است که در چنين فضايي جوان ما به سمت غرب متمايل مي شود. طبيعي است که دختر ما فشارهاي رواني اش را به صورت هزار رنگ و شکل تحريک کننده اي تخليه مي کند. اگر عدالت اجتماعي ولو به طور نسبي بر پا شود اگر پيرايه هاي عرفي را از چهره دين بزدائيم و ازدواج دائم و موقت را آسان کنيم بسياري از اين بحثها خود بخود حل مي شود.
تو خود حديث مفصل نخوان از اين مجمل ....
دوست بزرگوارم!
در یک کلام خدمت شما عرض میکنم که حساب اسلام را از حساب عملکردی که در جامعه وجود دارد، جدا کنید. آنگاه اندیشه کنید. به قول حضرت امام، ما هیچ ادعایی نداریم که در این مملکت به تمام قوانین جامع و ناب اسلام به طور کامل عمل می شود. ولی باید تلاش خود را در جهت هرچه اسلامی تر کردن مملکت به کار ببریم. انتقاد کنیم و در کنار آن راه حل ارائه دهیم. وگرنه با سر و صدا و هوچی گری و خودبینی و خود خواهی، هیچ سودی عاید هیچ کس نمی شود.
از لطف شما باز هم ممنونم.
«می گریم،
نه بر لبهای تشنه
نه بر سرهای بریده
نه بر خیمه های سوخته
نه بر زنان و دختران آواره
که تاریخ پُر است از فجیع تر از اینها
می گریم،
بر "نماز حسین در میان خون و آتش" /و تردیدهای ساده لوحانه ی خودم میان فلسفه و ایمان !
بر زینب پاک باخته که همه چیزش را در عرض یکروز باخت ولی خودش را و تدبیرش را نباخت/ و پریشان حالی های چندین ماهه ی خودم از سخیفترین باختهای زندگی ام!!
بر "انتخاب قاطعانه حر،بین مرگ و زندگی " و سست عنصری های خودم در انتخاب بین واضحترین
!! خوبیها و واضحترین بدیها
ومیگریم بر هدف حسین و زینب و حر ،"آنها را در هدفشان تعریف میکنم"
که بیشک فقط پیروزی حق بر باطلِ یکروزه ی عاشورا نبود
تاریخ کم از این قیامها ندارد
با همه کوچکی ام میدانم
.» عاشورا تقدیم به بشریت بود
لی رضا جان!دگیر زدی به کوچه علی چپ!!چرا؟؟؟؟چون این مطلب طولانی را سه بار در تالار گذاشته ای!!!!!!!!!!!!!
اون وقت به من می گویی که عصبانیم یا با عصبانیت مطالبت را می خوانم!!!!!!!؟؟؟؟؟
الانم خوابم می آید،اگر عمری بود،فردا گفتگو را پی می گیرم؛