she عزیز با مادرت و خانواده ات حرف بزن بگو درسته دامادتونه اما با این کار واسه زندگیت مشکل به وجود میارن
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان خوبم، چقدر از پیگیری و محبتتون ممنونم:72:، متشکرم مارال جان که برام از تجربه ات نوشتی. همسرم چیزی رو به نام من نمی کنه. ولی من هم از این اتفاق درس خوبی گرفتم. آقای خاله قزی من دیگه براش دلسوزی نمی کنم. دیگه اون احساس قبل رو ندارم. رویا جان راستش زیاد ناراحت کار مادرم نیستم دیگه. بذار ببینم شوهرم با این وام ها میخواد چه کار کنه! اون داره به بازی هاش ادامه میده میخواد خونه بخره با نزدیک بیست تومن وام! میخواد به بهانه دیدن خونه منو با خودش همراه کنه. منم گفتم هر چی تو بخری خوبه و نرفتم! اما آروم و قرار نداره، لازم داره خرم کنه، نمیتونه از حربه ی قهر استفاده میکنه.بچه ها موضوع اینه که بفهمیم باید چه کار کنیم، که من فکر میکنم فهمیدم، بقیه اش زیاد سخت نیست.فقط زمان لازم دارم باز هم از همگی ممنونم. حالم بهتره. دارم سعی می کنم با خودم مهربون تر باشم.دوستان خوبم دوستتون دارم و براتون بهترین ها رو آرزو میکنم. از اینکه تنهایم نذاشتین ممنونم.
she عزیز
تاپیکت از حد مجاز عبور کرده . لطفاً اگر باز هم نیاز به راهنمایی دارید شماره 2 را باز کنید و لینک این تاپیک را هم در پست اول قرار دهید .
با اجازه من این تاپیک را می بندم