(اسم تالار بايد گذاشت تالار همدردي مجرد ها)سلامتي همه مجردا
نمایش نسخه قابل چاپ
(اسم تالار بايد گذاشت تالار همدردي مجرد ها)سلامتي همه مجردا
وقتی سکوت خدارادربرابرعبادتت دیدی،نگوخدابامن قهراست.اوبه همه کاینات فرمان سکوت داده است تاحرف تورابشنود.پس حرف دلت رابگو.:72:
باید صبور باشیم و به خدا اعتماد کامل داشته باشیم!!!!
یوسف گمگشته عزیز نمیدونم چرا حس میکنم خود منی....! چون منم در زندگی تجربه ای دقیقا مشابه تو داشتم وهنوز دارم بهش فکر میکنم
با اینکه سالها از اون جریان گذشته ولی یک شوک بود برای من که قبولش برام خیلی سخت بود!
امیدوارم من و شما و همه کسایی که مثل ما هستن هر چه زودتر به آرامش واقعی برسن!
تمام احساست رو با تمام وجودم درک میکنم!...مواظب خودت باش و فقط از خدا بخواه کمکت کنه! و بهش اعتماد کن!:72:
- - - Updated - - -
وقتی سکوت خدارادربرابرعبادتت دیدی،نگوخدابامن قهراست.اوبه همه کاینات فرمان سکوت داده است تاحرف تورابشنود.پس حرف دلت رابگو.:72:
باید صبور باشیم و به خدا اعتماد کامل داشته باشیم!!!!
یوسف گمگشته عزیز نمیدونم چرا حس میکنم خود منی....! چون منم در زندگی تجربه ای دقیقا مشابه تو داشتم وهنوز دارم بهش فکر میکنم
با اینکه سالها از اون جریان گذشته ولی یک شوک بود برای من که قبولش برام خیلی سخت بود!
امیدوارم من و شما و همه کسایی که مثل ما هستن هر چه زودتر به آرامش واقعی برسن!
تمام احساست رو با تمام وجودم درک میکنم!...مواظب خودت باش و فقط از خدا بخواه کمکت کنه! و بهش اعتماد کن!:72:
همه اینها نشانه افسردگی است که ناشی از خودارضایی است. روانپزشک با دارو خودارضایی شما را درمان می کند و این حس شکنجه آور شما تمام می شود. مشاور پزشک نیست. من در این زمینه تجربه زیاد دارد. حتی روانپزشک هایی هستند که فوق تخصص اختلالات جنسی هستند و به راحتی مشکل شما حل می شود.
اول از همه باید بیماری تان درمان شود.
سلام:72:
ممنونم نوپو عزیز شما هیچوقت تنهام نزاشتین اما گاهی خوبه ما بدونیم آدما ربات نیستن که روانپزشک واسشون یه مدار طراحی کنه وبگه اگر اینطور شدن این مدارو روش ببندین.
حال بد یا خوب آدما بستگی به هزارتا چیز داره.
شما عقیده دارین که من باید برم پیش روانپزشک تا خوب شم.اما من میدونم اگر تو اوج ناراحتی هم باشم وحرف بزنم وفقط کسی باشه که بدونم داره حرفامو میبینه ودرکم میکنه خوب میشم.
اما جدا از تمام این حرفا دوست دارم اگر میتونید شما داروی خوبی از طرف دوستان روانپزشکتون واسم تجویز کنید تا فقط وفقط این نیروی خدادادی رودرمن از بین ببره.من اگر میگم این مساله وجود داره دلیلش این نیست که میزارم به حال خودش باشه اما گاهی به خاطر بی ایمانیم کم میارم.
نمیدونم میتونید درک کنید یانه.اما وقتی خواهرام ازدواج کردن واون خواهر دیگم پسری رو داره که باهاش حرف میزنه وبرادرم ازدواج کرده واون یکی برادرم هرشب دل میده وقلوه میگیره ومن هرکاری میکنم خودمو از اون شرایط دور کنم اما نمیشه چقدر میتونم تحمل کنم؟من به یک آدمی از جنس مخالف احتیاج دارم چون خدا منو اینطور خلق کرده.
اممممممممممااااااا!!!!!!!!!!!!!! !!نمیخوام این ارتباطو با هیچکس جز همسر آیندم بگیرم چون میدونم ومطمئنم اگر اینکارو نکنم جز حسرت وپشیمانی چیزی نداره.
خدا میدونه من همیشه سعی کردم شکر نعمتهای زیادی که بهم داده رو به جابیارم.میدونم خیلی کم تونستم.
محمد محترم من از دیشب واسه حرفایی که زدم خوابم نبرده.همیشه حس میکنم باید ملاحظه خیلیهارو بکنم واینجا حرف بزنم.
خدا کنه هیچکس توبرزخی مثل من گیر نیفته که ندونه جایگاهش کجاست.نه پیش خدا جایی دارم ونه همدمی که بتونم به آرامش برسم.
من خیلی احساساتیم.باهر مشاوری هم حرف زدم اینو کاملا تایید کرده ومیگه تووقتی ازدواج کنی حتما خوشبختش میکنی.
خوب یاد دارم بازبون نرم هرکسی روآروم کنم.یعنی درک بالایی از محیط اطرافم دارم.
این زبونو در مورد محارمم به کار میبرم وجدا جواب داده اما من به اونا تعلق ندارم.اونا زندگی مستقلی دارن.
منظورمو رسوندم؟
در مورد اون دختر کور حق باشماست.اما اون نمیبینه که مثل من گناهکار باشه.من خداروشکر میکنم که مثل اون محتاج نیستم اما منم یه جورایی خیلی محتاجم.
کسی که دوست داره پاک زندگی کنه یک کار کوچیکم پاکیشو به هم میزنه.
- - - Updated - - -
گاهی از این جامعه که از همه چیز یک تابو می سازد بدم می آید.
کسی نباید برود پیش روانپزشک چون انگ می خورد.یک همسایه داریم که دخترش داروی ضد اضطراب مصرف میکنه. وقتی خواستگار میاد ومیگن (اونم با کمک روانشناس)میرن وبرنمیگردن.
کسی که مورد تجاوز قرار می گیرد باید به دهانش چسب بزند وگرنه انگ می خورد.هممون همینطوریم.ما چی میشنویم تو خانوادمون درمورد یک انسان که این شرایط واسش پیش اومده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟قضاوت وقضاوت وقضاوت...
کسی که ....[/QUOTE]
- - - Updated - - -
همه اینها نشانه افسردگی است که ناشی از خودارضایی است. روانپزشک با دارو خودارضایی شما را درمان می کند و این حس شکنجه آور شما تمام می شود. مشاور پزشک نیست. من در این زمینه تجربه زیاد دارد. حتی روانپزشک هایی هستند که فوق تخصص اختلالات جنسی هستند و به راحتی مشکل شما حل می شود.
اول از همه باید بیماری تان درمان شود.
سلام:72:
ممنونم نوپو عزیز شما هیچوقت تنهام نزاشتین اما گاهی خوبه ما بدونیم آدما ربات نیستن که روانپزشک واسشون یه مدار طراحی کنه وبگه اگر اینطور شدن این مدارو روش ببندین.
حال بد یا خوب آدما بستگی به هزارتا چیز داره.
شما عقیده دارین که من باید برم پیش روانپزشک تا خوب شم.اما من میدونم اگر تو اوج ناراحتی هم باشم وحرف بزنم وفقط کسی باشه که بدونم داره حرفامو میبینه ودرکم میکنه خوب میشم.
اما جدا از تمام این حرفا دوست دارم اگر میتونید شما داروی خوبی از طرف دوستان روانپزشکتون واسم تجویز کنید تا فقط وفقط این نیروی خدادادی رودرمن از بین ببره.من اگر میگم این مساله وجود داره دلیلش این نیست که میزارم به حال خودش باشه اما گاهی به خاطر بی ایمانیم کم میارم.
نمیدونم میتونید درک کنید یانه.اما وقتی خواهرام ازدواج کردن واون خواهر دیگم پسری رو داره که باهاش حرف میزنه وبرادرم ازدواج کرده واون یکی برادرم هرشب دل میده وقلوه میگیره ومن هرکاری میکنم خودمو از اون شرایط دور کنم اما نمیشه چقدر میتونم تحمل کنم؟من به یک آدمی از جنس مخالف احتیاج دارم چون خدا منو اینطور خلق کرده.
اممممممممممااااااا!!!!!!!!!!!!!! !!نمیخوام این ارتباطو با هیچکس جز همسر آیندم بگیرم چون میدونم ومطمئنم اگر اینکارو نکنم جز حسرت وپشیمانی چیزی نداره.
خدا میدونه من همیشه سعی کردم شکر نعمتهای زیادی که بهم داده رو به جابیارم.میدونم خیلی کم تونستم.
محمد محترم من از دیشب واسه حرفایی که زدم خوابم نبرده.همیشه حس میکنم باید ملاحظه خیلیهارو بکنم واینجا حرف بزنم.
خدا کنه هیچکس توبرزخی مثل من گیر نیفته که ندونه جایگاهش کجاست.نه پیش خدا جایی دارم ونه همدمی که بتونم به آرامش برسم.
من خیلی احساساتیم.باهر مشاوری هم حرف زدم اینو کاملا تایید کرده ومیگه تووقتی ازدواج کنی حتما خوشبختش میکنی.
خوب یاد دارم بازبون نرم هرکسی روآروم کنم.یعنی درک بالایی از محیط اطرافم دارم.
این زبونو در مورد محارمم به کار میبرم وجدا جواب داده اما من به اونا تعلق ندارم.اونا زندگی مستقلی دارن.
منظورمو رسوندم؟
در مورد اون دختر کور حق باشماست.اما اون نمیبینه که مثل من گناهکار باشه.من خداروشکر میکنم که مثل اون محتاج نیستم اما منم یه جورایی خیلی محتاجم.
کسی که دوست داره پاک زندگی کنه یک کار کوچیکم پاکیشو به هم میزنه.
- - - Updated - - -
گاهی از این جامعه که از همه چیز یک تابو می سازد بدم می آید.
کسی نباید برود پیش روانپزشک چون انگ می خورد.یک همسایه داریم که دخترش داروی ضد اضطراب مصرف میکنه. وقتی خواستگار میاد ومیگن (اونم با کمک روانشناس)میرن وبرنمیگردن.
کسی که مورد تجاوز قرار می گیرد باید به دهانش چسب بزند وگرنه انگ می خورد.هممون همینطوریم.ما چی میشنویم تو خانوادمون درمورد یک انسان که این شرایط واسش پیش اومده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟قضاوت وقضاوت وقضاوت...
کسی که ....[/QUOTE]
- - - Updated - - -
پیش بی درد دمی صحبت از درد نکن/شاخه سبز دلت را به خطا زرد نکن
مرد اگر نیست در این دهر ولی کوه که هست/تکیه به کوه کن و تکیه به نامرد نکن:72:
سلام عزیزم،
من یکم ذهنم شلوغ شد، ممکنه یکبار دیگه دقیقا بگی که چه مسائلی هستند که دنبال حل کردنشون هستی؟ که بیشتر روی حلشون تمرکز کنیم؟
سلام خانم زمین:72:سلام
من مدتهاست سری به همدردی نزده بودم.
بخشهایی از مطالب شما رو خوندم.
شاید نتونم کمکی بکنم ولی شاید بتونم همدردی کنم.
ممنون
منم مجردم شاید سنم از نظر عرف تازه برای ازدواج مناسب شده باشه اما حس درونی آدم که بر اساس عرف کار نمیکنه.
چند سالی هم هست دنبال ازدواجم و هنوز به نتیجه نرسیدم.
امیدوارم زودتر ازدواج کنید وخوشبخت بشید
احساس نیاز به همدم، همراه فشار ناشی از نیاز جنسی و ... (شدت این احساس ها رو نمیشه با جمله ها بیان کرد).
نمیخوام طولانی اش کنم.
فقط میخوام بگم شما تنها نیستید.
آدم وقتی حس میکنه تنها نیست دردش تسکین پیدا میکنه.
درسته.اما گاهی هم وقتی میبینم کسی مثل من وتو شرایط منه نا امیدتر میشم ومیگم پس دیگه اینقد دستو پا نزن.قبول کن که تنهایی سرنوشتته.
حداقل نوشته های شما که در مورد من این کار رو کرد.
خداروشکردردام به درد یکی خورد.
یه چیز دیگه که در نوشته های شما برای من خیلی آشنا بود(نقل به مضمون): چرا من؟ چرا خدا بیش از توانم سختی ها رو در برابر من قرار میده؟
این حس مدتیه در من هم ایجاد شده ولی فکر میکنم گاهی ما نمیتونیم به سادگی جواب این سوالها رو پیدا کنیم. (مثلا همون نابینایی که بهش کمک کردید هم میتونه بگه چرا من).
با این حرفایی که میزنم دارم به خودم هم نهیب میزنم.
راستی یه پیشنهاد که در مورد خودم موثر بود: من برای رهایی از افکار مزاحم معمولا تا دیروقت دانشگاه میمونم. توی جمع کمتر فکرم سراغ این دغدغه ها میره.
فکر خوبیه.
ببخشید که طولانی شد.
موفق باشید.:rugby:
اها یه چیز دیگه: خوندن نوشته های شما در این لحظه به من کمک کرد. از شما تشکر میکنم. خدا کمکتون کنه.:soap:[/QUOTE]
ممنونم که نوشتید.حرفای شما هم آرامش داد بهم
- - - Updated - - -
سلام:72:
همونی که به نوپو گفتم.اگرشما هم دارویی دارید بگید میرم میگیرم.
همسر!!!!!!هیچکس جز خدا نمیتونه حلش کنه.
پس صورت مسئله ها اینها هستند:
1. همسر
2. ...
دراینصورت اگه این دوتا حل بشن، دیگه مشکلی نیست.
واقعا همینطوره؟
این معنیش اینه که کل مشکلت نیاز جنسی و نیاز به خانواده هست. حالا یه سوال.
قطعا انسان های زیاد دیگه ای رو (چه در این سایت و چه بیرون) سراغ داری که ازدواج نکردن و دوست دختر/پسر هم ندارن، بنابراین هم نیاز جنسی دارن و هم نیاز به خانواده. اما نیازشون برآورده نشده. فکر میکنی همشون حال تو رو دارن؟
- - - Updated - - -
اگه جوابت منفیه، دلم میخواد توجیهش رو بدونم. چطوره که نیاز مشترکه، شرایط مشترکه، اما اثر برآورده نشدن اون نیاز، متفاوته؟
یعنی چطوره که یکی دیگه همین نیازهای تو رو داره، و همین اندازه دلش میخواد این نیازها رو برطرف کنه، اما درعین حال با آرامش و شادی سکان زندگیش رو در دست داره؟
اینکه آدم یه وقتایی غمگین بشه، برای هممون هست. اما اینکه به غصه ها ببازه یه صحبت دیگست.
یوسف جان من سوالهای بالا رو جدی ازت پرسیدم و انتظار جواب کامل دارم که بتونم ادامه بدم. هرچند جوابی که به سوال پست قبلیم دادی، نشون میده هدفت از این تاپیک حل مسئله نیست (چون این تاپیک نه درجستجوی همسر هست و هدفش درمان ... بوده.) اما از اونجائیکه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی ایجادش کردی، طبیعتا اکثر آدمایی که اینجا میان، دنبال راهکار دادن بهت هستن، که به این وسیله به حل مشکلت کمک کنن.
سلام
میشل من فکر میکنم جواب سوالت ( چرا نیاز مشترکه اما ناراحتی ها در مورد این نیاز به یک اندازه نیست؟) میتونه این باشه: پیدا کردن رسالت شخصی. یعنی هدفی که فکر میکنی براش به این دنیا اومدی. واسه من که جواب داده. اگر مشغول هدف واقعی برای زندگی بشیم بخش مهمی از ذهن مشغول میشه و کم کم روابط و محیط بخاطر تحقق این هدف تغییر میکنه.
زمین جان
خیلی ریزبین و حساسی, مخصوصا" برای خودت .
اگر عقیده داری کسی که میخواد پاک باشه , یک کار کوچیک هم پاکیشو بهم میزنه, باید بری طلبه بشی. و خودتو وقف این کارا کنی .
در ضمن تو بخاطر اون کارت گناهکار نیستی....بدون اینکه فکر کنی چه چیزایی گفتن راجه بهش....بشین خودت فکر کن و بررسی کن : اولا" مشخصه که این کارت صدمه ای به دیگران نزده و دوما" برو یکم سایتهای علمی خارجی رو بررسی کن.
انقدر فکرت رو مشغول شوهر نکن. برو با زندگیت حال کن. تو که نتونستی حال خوشی به خودت بدی چطور میخوای به شخص دیگه ای حال بدی.
با این احساس شدید میری ازدواج میکنی , شوهرت رو غرق محبت میکنی , اونم از اینهمه دلبستگی تو و همش پیش تو بودن خسته میشه ......... .
بعدشم یک مروری بکن تو معیارهای ازدواجت ببین شاید اصلا" معیارهات مشکل داشته باشه