حسابي حواستو جمع كن و داداشت را درجريان همه چيز بزار.در اولين تماس بگو كه اموالتو برگردونه.خواهش ميكنم با عقل تصميم بگير نه احساس.
نمایش نسخه قابل چاپ
حسابي حواستو جمع كن و داداشت را درجريان همه چيز بزار.در اولين تماس بگو كه اموالتو برگردونه.خواهش ميكنم با عقل تصميم بگير نه احساس.
خانمی پس کجایی؟
نگرانتیم
شدم بازیچه دست یه عده آدم
فهمیدم که شوهرم با این خانم از قبل به همدیگه علاقه داشتند ولی خانواده دختره راضی به وصلتشون نبودند تا اینکه این خانم ازدواج میکنه و بعد مدتی از همسرش طلاق میگیره دوباره میاد طرف شوهرم و باهم صیغه میکنند شوهرم دروغ گفت،بچه از خودشه تازشم صیغشون هم یه ساله است 6 ماه از صیغشون مونده تموم یشه من الان مدتی هست که اومدم خونه بابام خانواده ها همه فهمیدند.خانواده شوهرم حامی من هستند اما چه فایده من میخوام طلاق بگیرم اون زنش هم که بارداره و عاشق و معشوق هم هستند برند باهم خوش وخرم زندگی کنند میدونم از این حرفم عصبانی میشید ولی من مغازه و ماشین رو ازش نگرفتم داشته باشه خوش باشه.خودش که حرفی برا گفتن نداره میگه تو رو خدا طلاق نه میگه دوستم داره نمیدونم دیگه عقلم نمیرسه.من دیگه به هیچ کس اعتماد ندارم..بخدا تحمل دوریشو ندارم چه جوری ازش جدا شم؟:54::54::54:ای کاش صبور بودم و میتونستم وجود اون زن رو تحمل کنم آخه هنوزم که هنوزه شوهرمو دوست دارم الان مدتیه ندیدمش عین دیوونه ها شدم.بهم اس میده میگه بهم بگو برو بمیر ولی نگو از جدایی:54::54:خودشم عین دیوونه ها گریه میکنه یعنی واقعا دوستم داره؟روزگار با ما نساخت
ملیسا جان ، من الان تاپیکت رو خوندم خیلی برات ناراحت شدم عزیزم :54:
عزیزم الان حرف همسرت چیه ؟ میخواد با اون زن صیغه ای بمونه یا نه ؟ اگر نمیخوادش زندگیت رو بچسب . نزار یکی بیاد زندگی 10 سالتون رو خراب کنه .
توی این ده سال خانم داشتن با یکی دیگه زندگیش رو میکرده ، حالا یادش اومده که یک عشق قدیمی هم داره ؟
- - - Updated - - -
برای همسرت شرط بگذار ، بگو به شرطی طلاق نمیگیرم که بچه اون زن سقط بشه . اگر بچه بمونه ، همسرت همیشه دیگه مجبورا با اون زن در ارتباطه .
مليسا جان الان تنها كاري كه بايد بكني اين هست كه بر احساس غلبه كني و از روي عقل تصميم بگيري
اموال به تو تعلق ندارد مالك واقعي اموال فرزند توست بنابراين بايد اموالت را به نام خودت كني بگذار بعد از مرگت فرزندت يك خدابيامرز برايت بخواند كه در شرايط وخيم توانست عاقلانه تصميم بگيرد. من و تو خواهيم مرد اين فرزند توست كه مالك امولت هست و بايد آينده او را بدون توجه به آنكه مي خواهي طلاق بگيري يا نه در نظر داشته باشي بنابراين در اولين اقدام به هر نحو ممكن اموالت را پس بگير كه اگر اين كار را نكني خيانت در حق فرزندت كردي
بچه در شكم قاعدتا پدري دارد و اگر اين پدر، شوهر تو باشد از پدر ارث مي برد نه از تو بنابراين اولين قدم پس گرفتن اموالت است تا ببيني بعد از آن رفتار واقعي شوهرت چگونه خواهد بود.
به برادرت بگو پيش از هر تصميمي به تو كمك كند اموال فرزندت را پس بگيري بعد از آن گام به گام دوباره مشاوره بگير كه مي خواهي زندگي كني يا نه
ملیسای عزیز واقعا متاثر شدم
خیلی سخته بعد 10سال خیانت ببینی حتما اموالت رو پس بگیر بذار شوهرت بدون کی و چی رو داره از دست میده اونا میرن با مال و اموالت خوش میگذرونن چیزی که برای تو میمونه حسرته
من میگم اگه تحمل داری جا برای اون زن خالی نکن که بیاد سروری کنه تو باید رو سر شوهرت بشینی و اون باید بیاد التماست کنه حالا که شوهرت اینهمه التماس میکنه بهش فرصت بده و براش شرط بذار
سلام.
من تازه الان کل تاپیکتون رو خوندم.
به خاطر اتفاقی که افتاده برای زندگیتون خیلی متاسف شدم.
نمیخوام با این حرف داغ دلتون رو تازه کنم.
فقط میخوام یکی دو تا سوال کنم.
1- با توجه به اینکه ایشون صیغه بوده اند و این فرزند یک فرزند حلال است و خب الان هم سه ماهه است شما راضی میشید که سقط بشه؟
2- در صورتی که راضی به سقط این بچه نیستید، آیا میتونید وظیفه ی پدری همسرتون رو در قبال این بچه واقعا بپذیرید و باهاش کنار بیاید؟
3-اگر این بچه سقط بشه و ارتباط همسرتون با این خانم واقعا قطع بشه، میتونید زندگیتون رو دوباره از سر بگیرید و همسرتون رو ببخشید؟
4-در صورتی که به طلاق فکر میکنید، برای آینده ی فرزند و خودتون مسیر و برنامه مشخصی در نظر دارید؟
5-اصلا چی شد که شما به وجود زنی دیگه در زندگیتون شک کردید و فهمیدید پای کسی دیگه هم در میونه؟ منظورم اینه که مثلا شوهرتون دیر می اومد خونه؟ یا از نظر حنسی نسبت به شما کمی بی میل شده بود؟ یا مثلا زیاد با گوشیش حرف میزد؟ یا هر دلیل دیگه؟ چی شد که فهمیدید؟
- - - Updated - - -
سلام.
من تازه الان کل تاپیکتون رو خوندم.
به خاطر اتفاقی که افتاده برای زندگیتون خیلی متاسف شدم.
نمیخوام با این حرف داغ دلتون رو تازه کنم.
فقط میخوام یکی دو تا سوال کنم.
1- با توجه به اینکه ایشون صیغه بوده اند و این فرزند یک فرزند حلال است و خب الان هم سه ماهه است شما راضی میشید که سقط بشه؟
2- در صورتی که راضی به سقط این بچه نیستید، آیا میتونید وظیفه ی پدری همسرتون رو در قبال این بچه واقعا بپذیرید و باهاش کنار بیاید؟
3-اگر این بچه سقط بشه و ارتباط همسرتون با این خانم واقعا قطع بشه، میتونید زندگیتون رو دوباره از سر بگیرید و همسرتون رو ببخشید؟
4-در صورتی که به طلاق فکر میکنید، برای آینده ی فرزند و خودتون مسیر و برنامه مشخصی در نظر دارید؟
5-اصلا چی شد که شما به وجود زنی دیگه در زندگیتون شک کردید و فهمیدید پای کسی دیگه هم در میونه؟ منظورم اینه که مثلا شوهرتون دیر می اومد خونه؟ یا از نظر حنسی نسبت به شما کمی بی میل شده بود؟ یا مثلا زیاد با گوشیش حرف میزد؟ یا هر دلیل دیگه؟ چی شد که فهمیدید؟
همسرتون واقعا دوست داره با شما بمونه یا فقط پای مسائل دیگری در میان است اگه واقعا شما رو دوست داره نگذار یکی دیگه زندگیت رو خراب کنه زودتر بگو یه فکری برای اون بچه کنند اون زنه زرنگی کرده باردار شده.
دیدم یکی نوشته بود راضی می شی بچه سه ماهه سقط بشه ؟ من اگه جای شما بودم با توجه به سختی هایی که الان کشیدم راضی می شدم و سوالم اینه او ن زن حق این خانم و بچه اش رو می دزدید یاد خونواده مرده نبود. اینقدر بدم می آد از این زنهای کثیف ببخشید.
این زندگی حق شماست این رو بدون...
من در تکمیل سوالاتی که در پست قبلیم پرسیدم، برای جلوگیری از سوءبرداشت کاربران توضیحی اضافه کنم.
من با سوالم میخوام فقط ایشون به شرایط عملی که با آن روبرو شده اند فکر کنند و تصمیم بگیرند که در عمل میخواهند چه کنند. من ترجیح دادم به جای فقط هم حسی و دلداری ایشون، بهشون کمک کنم بفهمن عملا با چه مسائلی روبرو هستند و میخواهند برایش چه تصمیماتی بگیرند.
اگر من پرسیدم شما راضی میشید که سقط بشه؟ منظورم این نبوده که بگم " شما چطور دلتون میاد بچه سقط بشه؟"
بلکه من فقط سوال کرده ام تا ایشون دقیقا به این قضیه فکر کنند و تصمیم عملی خودشون رو در این زمینه اعلام کنند.
امیدوارم دوستان پست قبلی من رو درست تفسیر کنند.
از همه شما عزیزان ممنونم.نه دلم نمیخواد بچشو سقط کنه دلم میخواد فقط از زندگیم بره بیرون امروز شوهرم سر راه جلومو گرفت میگه طلاقش میده میگه زنشم حاضره که ازش جدا بشه فقط میگه بچه رو داشته باشم و سقط نکنم.من همه جوره حاضرم با شوهرم بمونم به شرطی که سایه این زنه از زندگیم دور بشه حس میکنم خیلی حسودم دیوونه میشم شوهرم واسه یکی دیگه باشه.ولی میترسم بچه زنه که دنیا بیاد دوباره سر و کلش پیدا بشه.شوهرم میگه درسته از قبل این زنه رو دوست داشته ولی وقتی با من ازدواج کرده اونو فراموشش کرده.حالا هم میگه اصلا بهش علاقه نداره فقط به خاطر یه لحظه هوس باهاش صیغه کرده.سر خیاببون زار زار گریه میکرد میگفت هر شرطی بزاری قبول میکنم گفت تمام دارایی هاتو ازم پس بگیر فقط ازم جدا نشو.من چرا انقدر احمقم آخه خیلی دوسش دارم.زنداداشم بهم میگه هر کی جای تو بود اموال رو میگرفت و مهریه رو اجرا میزاشت و خلاصه به خاک سیاه مینشوندتش.ولی من حتی تحمل اشکاشو ندارم.اخه خیلی باهم خوب بودیم مشکلی نداشتیم تا اینکه این زنه اومدو زندگیمو از این رو به اون رو کرد.میخوام بمونم تو زندگیم.خیلی دوسش دارم من میمونم ولی چه طوری شر زنه رو کم کنم