-
من اول از عنوان تاپیک فکر کردم خانومتون بی بند و باره و پوششی نا مناسب داره ...
جدا از مساله دست دادن ( چون خودمم خوشم نمیاد کسی تو دست دادن جلو من پیش قدم بشه ) حق با شماست ، بهتره مشکلتون رو حل کنید ...
اما واقا حق با ماست این گونه مساله واقا افراطیه و حتی میتونه به ایشون صدمه بزنه ، من اینو میگم با پا فساری هم میگم ، بقیه میگن نه هر کس عقاید خودش...
اما میگم صدمه میزنه چون دقیقا همین اتفاق ها برا مامان من افتاده بوده و مو به مو من شاهد همه رویداد ها بودم و مامانم من همچین شرایطی داشته ، همین مساله باعث شد رفته رفته کم کم از طرف همه طرد بشه و به این علت هم افسردگی و شدید گرفت - الان ایشون دچار روانگسیختگی هستن ( من تاپیکشو زدم ) و دکتر به من گفت این عامل تو این مساله تاثیر زیادی داشته - مذهبی بودن بیش از حد خیلی صدمه میزنه خیلی توضیحش طولانیه ...
امیدوارم مشکلتون زود حل بشه...
-
nima23
سلام
من که از شما چند سال کوچکترم اما با اجازه نظرم رو می نویسم.
منم مثل شما به حجاب و این مسائل برا زن اعتقادی ندارم چون به نظرم زن اگر خوب باشه خوبه اگر بد هم باشه تو قفس هم بگذاری کار خودش رو میکنه. ولی یه موضوع خیلی مهم هست و اون هم احترام به خواسته و عقیده طرف مقابل که مطمئنا" شما بهتر از ما به این موضوع واقف هستی.
اینکه نوشتین موقع خواستگاری همسرتون بی حجاب بودن و تو عقد لباس باز پوشیدن الان محجبه شدن به نظر من ایشون با دو گانگی فرهنگی رشد کردن و تکلیفشون با خودشون معلوم نیستش. سعدی میگه هر کسی کو دور ماند از اصل خویش ... باز جوید روزگاری وصل خویش.
این یعنی اینکه انسان آسمون بره زمین بیاد آخر سر به اصل خودش بازمیگرده و اگر خانواده همسر شما غیر مذهبی هستن رفتار همسرتون موقتیه و تحت تاثیر دیگران قرار گرفتن. البته این نظر من هستش ممکن هم هست اینطور نباشه.
به همسرتون گفتین به دوستانتون دست بدن. ببین ما اگر بین ده تا زن باشیم شاید نه تنها معذب نباشیم خوشمون هم بیاد.ولی اون زنه وقتی بیش از حریمی که برا خودش تعریف کرده به مرد نزدیک بشه شاخکهای امنیتیش تکان میخوره و عقب نشینی میکنه. نبایست از چشمشون ببینی ذاتشه طبیعتشه بایست هم اینطور باشه تا از آسیب های احتمالی جلوگیری کنه.
به نظر من اینکه همسرت رو مجبور کنی با دوستانت که غریبه هستن بر خلاف میلش دست بده نه تنها اسمش راحت بودن و روشنفکری نیستش بلکه رعایت نکردن حرمت همسرتون هستش. به این فکر نکنین دوستانتون درباره همسرتون چه فکری میکنن مطمئن باشین تو دلشون از اینکه همسرتون حرمتها رو رعایت میکنن ایشون رو تحسین میکنن هرچند به روی شما یا خودشون نیارن.
ببین من هم دوست دارم زنم لباسهای شیک و به روز بپوشن که اگر بخواهم جایی همراهم ببرم روم بشه کاملا به شما حق میدم. اگر همسرم تو مهمونی ها و مجالسمون مثل دیگران لباس دو بنده بپوشن از نظر من ایرادی نداره ولی خانمم نسبت به بعضی از خانمهای اقوام ما پوشیده تر هستن اما اجبارشون نمیکنم بایست مثل بقیه لباس بپوشی همین که شیک می پوشه کافیه.
در اینکه همسرتون یک مرتبه پوششون رو تغییر دادن و شما رو دور زدن اصلا شکی نیستش اما یک مدت بیا و با اون کل ننداز و بگذار هر چی میخوان بپوشن بعد از مدتی خسته میشن و به رویه اول بر میگردن شاید هم بر نگردن اما این شانس رو به خودت بده.
رفتارشون با پسر عموتون درست نبود اگر هم نمیخواستن دست بدن نبایست بی ادبانه رفتار میکردن و اون چیزهایی که نوشتین و... به هر حال پسر عموی شما هم از روی پیشینه قبلی و اینکه به ایشون نگفته بودن همسرتون محجبه شدن و دست دادن رو دوست ندارن دستشون رو سمت ایشون دراز کردن.
اگر همسرتون تو جمع های خانوادگیتون شرکت نمیکنن مشخصه نسبت به بقیه افراد حاضر در اون جمع اعتماد بنفس کمتری دارن. خودشون رو از نظر اجتماعی یا هر چیزی پایین تر میبینن. نمیدونم شاید تحصیلاتشون یا سطح مالی خانوادشون کمتره شاید حتی اونها از سفرهای خارج حرف میزنن همسرتون نمیتونن حرفی بزنن و دهها دلیل دیگه و سرشون رو تو آشپزخانه گرم میکنن تا اون وضعیت تمام شه و تو اون جمع ها شرکت نکنن .
اصلا اجازه نده تو جمع فامیل دیگران همسرت رو تحقیر کنن و پیش تو از همسرت بد بگن چون وقتی به زنت توهین میکنن به شما توهین میکنن.شما ایشون رو طرد نکن به جای جبهه گیری سعی کن کمی مدارا کنی ببین چی پیش میاد. مستقیما به ایشون نگید چون تو عوض شدی عروسی بی عروسی. بگید الان ذهنم مشغوله کارم گیره به یک صورتی عروسی رو عقب بندازین تا به یه نتیجه کلی برسین.
-
آقا نیما یک نکته ای را نگفتم. شما می گویید شاید تحت تاثیر دوستانش باشد. فرضیه من این بود که خودش از قبل ریشه اش را داشته است و به همین خاطر با این خانم ها دوست شده است. پس باید ببینید آیا واقعا جوگیر شده است یا یک اعتقاد پایه ای و محکم دارد. در مورد اول این احتمال وجود دارد که به میل خودش تغییر کند. چون هر اعتقادی اگر پایه ای نباشد و تحت تاثیر محیط یا شرایط گذرا باشد از بین می رود. نمونه اش را هم خودم دیده ام. من با دختری گردش رفته بودم که بی حجاب بود. سنش حدود بیست و چهار. بعد از خودش شنیدم که در دبیرستان چادری بوده است. یعنی هنوز خیلی از زمان چادری بودنش نگذشته بود. یک چیزی سریع آمده بود و رفته بود. کسی هم اجبارش نکرده بود.
اما اگر اعتقاد پایه ای و محکم داشته باشد تغییر نمی کند. نه خودش تمایل دارد و نه شما می توانید تغییرش دهید.
اجازه بدهید کمی فکر کنم و در یک پست دیگر راهی را به شما پیشنهاد کنم.
اما باز هم تاکید می کنم با خانمتان کاملا عادی رفتار کنید. نه بحث و دعوا کنید و از نظر عاطفی وابسته اش کنید. برای تصمیم گیری فکر هر دو باید آرام و عادی باشد. در ضمن یک توصیه بسیار مهم اینکه احتمال بارداری خانم شما باید صفر مطلق باشد. حتی یک هزارم هم نباید احتمال بارداری اش وجود داشته باشد. من دیده ام خانم هایی که در دوران عقد بچه دار شدند و مشکلاتی پیش آمد.
-
اقا نیما یه سئوال که دوست دارم واقعا بهش فکر کنید مث تمام پست هایی که گذاشتین صادقانه ج بدین؟
واقعا تنها مسئله ای که اذیتتون میکنه همینه؟فکر نمیکنید شاید پشیمون شدین که جرا مث خیلیا با عشق و این حرفا ازدواج نکردین؟
-
این تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده
جناب نیما . در فضای مجازی نمی توانید به نتیجه برسید . مسئله شما نیاز به مشاوره حضوری با حضور
خود شما و خانمتان دارد برای رسیدن به یک تصمیم جدی و مطمئن .
موفق باشید