-
مظلوم عزیز،
آخه چطور ممکنه هشت سال با یکی دوست باشی و متوجه این خصوصیاتش نشی؟
بشین برای خودت این خصوصیات منفی که می گی را بنویس.
بعد خوب فکر کن ببین دوران دوستی این خصوصیات را داشت؟ اگر داشته، طبیعیه که در دوران عقد پررنگ تر می شه و توی زندگی پررنگ ترتر!
اگر نداشته، ببین از کجا نشات می گیره.
شاید همسرت هم از یک چیزهایی ناراحته ( قطعا) و فکر می کنه بخاطر عقد و باز شدن پای خانواده ها به رابطتون هست
برای همین می گه خانواده ها دخالت نکنند.
زمان دوستی کدوم ویژگی را نداشت که الان داره؟
آبا داره بهانه گیری می کنه یا بخاطر یکسری مسائلی که پیش اومده به این نتایج رسیده؟
-
سلام عزیزم ببین اگه شوهرت یه آدم معمولی بود و این رفتارو نداشت واقعا کار اشتباهی بود که نخوای مدارک ازدواجو بهش بدی واسه وام حتی اگه نخواد خرج عروسی کنه و بخواد واسه یه کار دیگه خرج کنه اما با این شرایطی که گفتی من فک میکنم کارت درس بوده و اینکه اون الان بهت زنگ نمیزنه فک نمیکنم دلیلش بحث جدی باشه واسه جدایی دلیلش حتما اینه که خبر داره دوسش داری و فقط این کارش واسه اینه که به هدفش برسه واسه این آدم قطعا گرفتن وام خیلی اهمیت داره و میخواد به هدفش برسه ...
در مورد خودت و زندگی با این آدم باید بگم اگه بخوای ادامه بدی خیلی باید سخت زندگی کنی واقعا رفتاراش و خساستش خیلی غیرقابل تحمله و حتما از چشمت میافته مطمعن باش و این دوست داشتن از بین میره و اینم بگم که خیلی وقتا ما دوست داشتنو با عادت کردن اشتباه میگیریم گذشت 9 سال از یه رابطه توی وجودت یه عادت قوی بوجود آورده که تو بخاطر این میخوای ادامه بدی به هرحال تصمیم سختیه اما مشکلاتی که داره اصلا قابل چشم پوشی و کنار اومدن نیست مگر اینکه تو بخوای خودتو تغییر بدی و هیچ توقعی ازش نداشته باشی شاید در اینصورت بتونی به زندگی با این آدم ادامه بدی
-
سلام عزیزم
قبل از هر چیزی بگم من احساس می کنم شما میایی اینجا فقط مینویسی اما اصلا مطالب مهم و راهنمایی های دوستان رو نمی خونی یا دقت نمی کنی
بعد هم در مورد اول شرط اول همسرت دخالت ندادن خانوادت بوده که قطعا چنین کاری رو قبلا انجام دادی و باعث ناراحتیش شدی و واقعا باید بذاری کنار این کارا رو که خانوادت بفهمن تو زندگیت چی می گذره .. نگو من هیچی نمیگم که از یه قطره اشک آدم خانواده همه چی رو میفهمن . پس سعی کن احساساتتو کنترل کنی که قهر و آشتی هاتونو دیگران نفهمن .
به نظرم مورد دوم از روی لجبازیه .
توی مورد سوم یعنی دقیقا عین عبارت من دروغ می گم و تو باید دروغهامو تحمل کنی رو آورد ؟؟؟؟؟
یا اینکه من همینم ؟ و برداشت خودتو داری می گی ؟ بعد هم کسی از مخفی کاری شاکی میشه که خودش روراست باشه .من کاری ندارم درامدت چند هزار تومان بوده یا چند میلیون تومن .مهم اینه که یه درامد داشتی هر چند کوچیک ولی به شوهرت نگفتی . حالا ازش توقع داری باهات کف دست باشه نمیشه دیگه خواهر من . اول از خودت شروع کن صادق باش و حداقل کاری که میتونی بکنی اینه که پیش خودت قبول کن که باهاش روراست نبودی .
مورد چهارم هم وقتی دیگران بهت بد و بیراه میگن که نباید به شوهرت اعتراض کنی . این چیزا فقط زندگیتو تلخ میکنه . سعی کن یه کم صبر داشته باشی گذشت کنی تا خانوادش هم باهات خوب باشن و اگر رفتار زشتی کردن خودشون پشیمون شن .
دقت کن میتونی یه زندگیه خوب و باکیفیت داشته باشی از خودت شروع کن
-
زندگانی موفق خیلی مرسی که همیشه باهات موافقم
مظلوم جان سلام
توتمام خانواده همسرت رومتهم ومحکوم کردی چطورشماخانواده خوب وعالی بی عیب ونقص اونوقت خانواده شوهرت بدون هیچ نیکی وخیروخوبی آخه مگه میشه خداتابحال احدوناسی رواینطوری نیافریده که توداری ازخانواده هاتون تعریف میکنی .عزیزم اول فکرخودت رواصلاح کن بعدبه بقیه مشکلت برس
- - - Updated - - -
مشکل در درون توهستش
-
چه خبر ؟ تغییری تو خودت ایجاد کردی یا نه
-
شیدا جان:
این خصوصیات در دوران آشنایی بود ولی خیلی خیلی کمرنگتر
نمیدونم واقعا بخاطر ترس از خرج کردنش برای هدف جدایی داره بهانه گیری میکنه یا برای بیشتر پول جمع کردنش و خرج نکردن برای من به این نتایج رسیده.
زندگی موفق جان:
ایشون کوچکترین مسائل بینمون رو به خونوادش که منتقل میکنه دقیقا رفتارش مث ببخشید بچه ننه هاست با اینکه 3 دهه از زندگیش گذشته. ولی من تنها مسائلی رو منتقل میکنم که میخواد ازم سو استفاده کنه و برام شرط و شروط میذاره و میدونم با این برنامه هاش زندگی برام سخت و غیر ممکن میشه و میخواستم که با صحبت هم نصیحت شه هم مشکلی هست حل شه ولی ایشون فقط جبهه میگیره و فک میکنه وارد میدون جنگ شده. اون آقا با همه مردایی که شما دیدید فرق میکنه، همه زندگی و دین و غیرتش پوله. باور میکنید با اینهمه خصوصیات مثبتی که دارم و زبانزد همم تو فامیلمون ولی تنها تعریفی که تو این مدت از من به خونوادش کرده اینه که دنبال کار و درآمده!!!! نه کدبانوگری نه ایمان نه ... هیچی براش اهمیت نداره حتی فک میکنم خیانت بهش... .
مورد دومش از رو لجبازی نیس هدفشه که عملی کنه
مورد سومش هم خودش دقیقا گفت من آدم پنهان کاریم، همه چیزو بهت نمیگم. من ازش میپرسم مسائل مالیشو، ولی یا نمیگه یا دروغ تحویلم میده. ولی اون نمیپرسه ازم و خودم گاهی هر چندماه که یه پولی به حسابم ریخته میشه پیش بیاد بهش میگم ولی باور نداره و فک میکنه منم ازش پنهان کاری دارم. نمیدونم دیگه باید چکار کنم.
مورد چهارم هم الان اواخر کمتر شکوه داشتم از خونوادش ولی بعضی رفتاراشون رو نمیشه هیچی نگفت و ساکت موند مث تهمت دروغ سر مسائل مالی مثلا اینکه تنها جایی که منو بردن عیددیدنی مادرش گفت فلانی بهش 15 تومن عیدی داده و بهت دروغ گفته 10 تومن داده با اینکه پسرش پاکتو ازدستم قاپیده بود و خودش پول داخلشو دیده بود ولی باورکرد تااینکه مادرش زنگ زد به صاحبخونه و پرسید چقددادی(ببینید تا چه حدن)(درحالی که فامیلای من نزدیک 1 ملیون بهش عیدی دادن و باور کنید با اون پول یه نهارهم منو نبرد بیرون و برا عکسای عقدمون یه آلبوم که چند ماه قولشو داد رو نخرید و باهاش پول ماهواره و جریمه و تصادفی که داداشش با ماشینش بار آورده بود رو داد). یا اینکه چرا از ماشین پیاده نشدم برای سلام علیک با همسایشون که مشتری مادرشه و براشون غذا و شیرینی درست میکنه. جالبه اونم برا کسی که بی حجاب میاد دم در کوچه جلو شوهرم ولی میگن که من باید چادر سر کنم.
درست میگید چون من مث خودشون لافزن نیستم و آرومم و کم حرف، فک میکنن مخفی کارم. قبول دارم که اینم مشکلسازه ولی باور کنین یکطرفه وبا تغییر خصلت و کوتاه اومدن کامل من، نه قدرشناسه نه مشکلی حل میشه وباعث سو استفاده بیشترشم میشه.
1- دیگه نمیدونم چه تغییری میگید تو خودم بدم. یعنی تمام خواسته هاشو بی چون و چرا بپذیرم در شرایط کنونی؟
2- باز هم از چنروزه خبری نیست. میدونم امروز اومده شهرمون.خودش یدفه گفته بود هفته بعد اومدم باهم حرف میزنیم. بعید میدون خودش بیاد. به نظرتون تو این تعطیلات که اینجاست چکار کنم؟ من تماس بگیرم که بیاد برا صحبت؟ یا پدرم که بعیده ازش بخاد با جریان قبل؟ یا پدرم به یه نفر پیغام بده که بیاد تکلیف روشن شه؟
3- دیدمش چی بگم بهش؟ قبول شرایط یا مخالفت و جدایی؟؟؟؟
4- برام داره یه موقعیت خوب شغلی جور میشه نمیدونم بهش کی بگم، قبل صحبت که دهنش آبب بیفته و حرفشو پس بگیره یا بعد صحبت که دیگه غرورش اجازه نده حرف جداییشو پس بگیره؟؟؟
-
عجب آدمی هست ( بی احترامی نشه ) آخر بی غیرتی هست که بخواد حتی هزینه غذا خوردن رو دنگی حساب کنه
ایشون مگه به خاطر وام باشما ازدواج کرده که الان قهر کرده ؟؟!!
-
چرا کسی راهنماییم نمیکنه که تو این چند روزی که اینجاست و نرفته راه دور چکار کنم بهتره؟ دیگه از این وضع خسته شدم . میخوام این سکوت و قایم شدنش تموم شه...
- - - Updated - - -
من اسمس بدم که همو ببینیم؟ تا کی منتظر باشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
-
صبح یه تماس کوچیک گرفتم که کی میای صحبت کنیم. گفت 2 روزه یه عمل تقریبا سرپایی کرده و الان خونست و 2 هفته استراحت داره، البته بستری نیست. البته همچنان سرد بود باهام. ولی من عادی حرف زدم و ازینکه بهم نگفت عملشو ناراحت شدم. بنظرتون برم بهش سر بزنم؟ میترسم برم بهم کم محلی کنن و جلو خونوادش بخاد سنگاشو وا بکنه و از جریانات گذشته بگه و اون خونواده تماشاچیشو خوشحال کنه. اگه نرم بد میشه؟ تا کی منتظرش بمونم؟