RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نمی دونم ستاره جون. شاید. ولی احساس می کنم خراب کردم. شاید باید به حرف استادم گوش می کردم و به جای این که تو خیابون حرفمو بهش بگم خداحافظی می کردم و برمی گشتم شهرم. آخه استادم گفت می خوای الان بری و یه بار بعدا شاید دوباره جلسه بگذاریم و بیایی. بعد یه چیزی بهم گفت که جمله اش دقیق یادم نیست ولی منو به طور کامل یاد یه چیزی انداخت که خودم تو این چند وقت اخیر خیلی بهش فکر می کردم. (قبلا هم گفته بودم من یه کار هر چقدر هم به نظرم غیر ممکن برسه نا امید نمی شم و تلاش می کنم به هدفم برسم. تا اقلا پیش خودم شرمنده نباشم که تلاشمو نکردم. البته تو خیلی موارد هم اون چیزی که واسش تلاش کردم رو بدست میارم. اما همیشه به خاطر اصرار زیاد و تلاش زیادی که برای به دست آوردنش کردم، یه جای کار می لنگه و بعدا فکر می کنم شاید اگه اصلا براش تلاش نکرده بودم بهتر بود. یعنی مثلا به هدفم می رسم اما می بینم یه چیز دیگه که انتظار داشتم تو اون شرایط اتفاق بیفته، اتفاق نمی افته و همه چیز اون جوری که فکرشو می کردم نمیشه. این سری استادم یه چیزی گفت که منظورش این بود شاید بهتر باشه یه وقتایی به جای اصرار زیاد برای به دست آوردن چیزایی که می خواهیم، بگذاریم هر چیزی خودش جلو بره. یعنی منظورش این بود که حالا که می بینی نگهبانا نگذشتن ما جلسه داشته باشیم، به جای اصرار برای صحبت کردن برگرد برو بگذار جریان همون جور که داره جلو میره پیش بره... منم دارم به این نتیجه می رسم که شاید واقعا من دارم اشتباه می کنم. شاید واقعا همون جوری که خودم هم چند وقته فکر می کنم و استادم هم این سری گفت، باید یه کم دست از مبارزه بردارم و ببینم تقدیر چی واسم رقم زده. من تا الان که 27 سالمه همیشه در حال مبارزه برای به دست آوردن چیزایی بودم که می خواستم. با این که واقعا روحیه ام قبول نمی کنه بی خیال باشم در برابر مسائل و همه چی رو به دست روزگار بسپرم، ولی شاید واقعا راه درست بی خیالیه!!!) من با وجود حرف استادم یه جور رفتار کردم که یعنی می خوام الان حرفمو بزنم. چون می ترسیدم من برگردم و دیگه استادم به این زودی قبول نکنه من رو ببینه و من همین جور عذاب بکشم. خلاصه خود استادم دلش سوخت که من این همه راه رفته بودم و می خواستم بدون حرف زدن برگردم. واسه همین گفت اگه می خوای همین جا بگو. که منم با اون وضع افتضاح گفتم. تازه فکر می کنم در مورد مقاله 1 به خاطر سر و صدای زیاد حرفمو بد فهمید. آخه من گفتم در مورد مقاله 1 هم به حرفای شما فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که شما قطعا با دید بازتری مسائل رو می بینید و اگه هر تصمیمی بگیرید قطعا منطقی خواهد بود و من بهش بهش احترام می گذارم. اما استادم از همون اول که اسم مقاله 1 رو شنید اخماش رفت تو هم و بعد از حرفای من گفت این چیزی رو عوض نمی کنه. به نظرم اشتباه حرفمو شنید.
فردا صبحش خواستم بهش ایمیل بزنم و همین جوری که شما گفتی حرفامو بزنم و در مورد جریان اون روز هم باهاش صحبت کنم تا اگر سو تفاهمی شده برطرف بشه. اما متاسفانه یه مهمون خونمون بود که اصلا بهم اجازه نمی داد چند لحظه سرم به کار خودم باشه. تا این که نزدیک ظهر استادم بهم ایمیل زد. از یک مجله داخلی که واسش مقاله ارسال کرده بودیم، به استادم ایمیل زده بودند و خواسته بودن که یک سری کارها روی مقاله انجام بشه. استادم هم واسه من فورواردش کرده بود. منم زنگ زدم در مورد همون با استادم حرف زدم و در مورد کارهایی که می خواستم انجام بدم مشورت کردم. اولش عادی برخورد کرد ولی چون آخرش یه سوال بدیهی کردم و استادم از این جور سوالا بدش میاد، از دستم عصبانی شد دوباره :302: دیگه منم خداحافظی کردم. بعد از اون فکر کردم دیگه فرستادن اون ایمیل کار درستی نیست. (موقع تلفن هم نمی تونستم بهش حرفمو بگم چون نمی خواستم اون مهمونم بفهمه. کلا اون مهمونم خیلی رو اعصابم بود. حالا باید یه تاپیک بزنم و مشکلمو در مورد اون شخص هم بگم تا دوستان راهنمایی کنن. چون می ترسم همین جوری ادامه پیدا کنه، یه وقت میونمون بهم بخوره)
حالا الان دیگه فکر می کنم نباید ایمیل رو بفرستم.
در مورد دکتری هم شاید یه ذره که آب ها از آسیاب بیفته بهش بگم. و بدونه که من به پیشنهاد اون روزش فکر کردم.
حالا نظر شما چیه؟ دیگه ایمیل رو نفرستم؟ به نظر خودم لوث میشه قضیه!
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام دلسوخته جان
با قضایایی که پیش اومده فکر کنم باید قید اون مقاله ای که استادت گفته اسمت توش نمیاد رو بزنی.
راستی اون مقاله آماده بود یا هنوز نوشته نشده؟
بقیه مقاله ها هم که دارن روال خودشونو طی میکنن و ایمیل اصلاحاتش رو هم که استادت برای میفرسته.
نظر من اینه که دیگه تقلا نکن داری انرژیت رو هدر میدی.به جاش یه کار مفید مثل درس خواندن برای آزمون دکترا یا رفتن به کلاس زبان رو بکن.بذار کارای قبلیت هم روال خودشون رو طی کنن.
یکی دو ماه دیگه سر یکی از مسائل مشترک موجود یه سر حضوری برو پیشش و اگر برخوردش مناسب بود بگو استاد من هنوز هم مشتاقم باهاتون همکاری کنم (البته اگر واقعا مشتاقی) اگر در این رابطه هر وقت نظرتون مثبت بود به من اطلاع بدید.
اگر اون مقاله هنوز نوشته نشده باشه احتمال داره استادت بخواد دوباره برگردی ولی اگه حاضر باشه احتمالا برای تنبیهت هم که شده دیگه این کارو نمیکنه.
به نظر من فعلا دست و پا نزن.بذار تا گذشت زمان تا حدودی قضیه رو حل کنه.
این هم به معنی عدم تلاش شما نیست در زمینه های دیگه تلاش کن یا قضیه دکترای خارج رو پیگیری کن از دوستان من هر کسی که رفته هیچ مقاله بین المللی نداشته و خیلی هم سوابق تحصیلی درخشان هم نداشته فقط یک استاد شناخته شده توصیه اش رو کرده.
همه زندگی شما که کار با این استاد و اون یک مقاله نیست.
من این پیشنهاد رو میدم چون با استاد سرسخت و لجبازی مثل استاد شما کار کردم و میدونم دست و پا زدن باعث بیشتر فرو رفتن میشه. شما معذرت خواستی و این قضیه تمام شده ولی به هر حال تنبیهت سر جاشه و بعد اون همه چیز عادی میشه.
موفق باشی:72::72::72::72::72:
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
ممنون نگین جان که وقت می گذاری و تاپیک منو می خونی. درست میگی. دیگه من هر تلاشی که می تونستم برای بهبود رابطه خودم و استادم کردم. گرچه خیلی هاش اونجور که انتظار داشتم پیش نرفت. اما الان دیگه پیش خودم شرمنده نیستم که می تونستم کاری بکنم و نکردم.
حالا دیگه باید تو کارای مشترکم با استادم سعی کنم تلاشمو بکنم ازم راضی باشه و حواسم باشه مثل دیروز دوباره کاری نکنم عصبانیش کنم. شاید به مرور زمان خودش تصمیم بگیره از تنبیه ام منصرف بشه. :323:
ولی من دیروز تو چشماش دیدم که هنوز براش مهم هستم. تو لحنش تو نوع حرف زدنش... امید پیدار کردم که با گذشت زمان، بتونه این قضیه رو فراموش کنه و ما دوباره مثل قبل بتونیم با هم همکاری کنیم.
مقاله 1 تقریبا کامل شده بود. ولی یکسری تغییرات جزئی هنوز باید روش انجام بشه که نظر اون یکی استادم هم جلب بشه. هر دو مقاله 1 و 2 در یک حد پیش رفته بودن و اگه این جریانا پیش نیومده بود هر دوش تا الان سابمیت شده بود.
الان هم همون جور که شما گفتی دارم خودمو برای امتحان زبان آماده می کنم. مقاله هم درسته واجب نیست ولی اگه من بخوام یه پوزیشن خیلی خوب نصیبم بشه باید رزومه خوبی داشته باشم. حالا ایشاا... مقاله 2 ام که خداروشکر استادم حضور منو توش قبول داره چاپ بشه مشکل مقاله ام هم حل میشه.
:72::72::72: