RE: خواستگاری غیر رسمی- آیا رسمی کنیم؟
وای خدا!!! بچه ها تو رو خدا یکیتون به دادم برسه دارم خفه میشــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ممممم!!!! آتیش داره زیر پوستم راه میره...وای خدایا! دلم براش تنگ شده :302::302::302: من هر روز حداقل یک دقیقه صداشو میشنیدم... شبا تا بش اس.ام.اس نمی دادم خوابم نمی گرف.... تو رو خدا به دادم برسید... کمکم کنین :302::302::302:
RE: خواستگاری غیر رسمی- آیا رسمی کنیم؟
دختر جان،برو تو قسمت ارتباط دختر پسر عشق تاپیک هاشو بخون.
RE: خواستگاری غیر رسمی- آیا رسمی کنیم؟
من نمیتونم روی هیچ چیزی تمرکز کنم اصلا عقلم نابود شده عیییین معتادا که مواد بهشون نمیرسه تو فیلما دیدین؟ دارم دیوونه میشمممممممم
RE: خواستگاری غیر رسمی- آیا رسمی کنیم؟
عزیزم
باید صبور بشی و تحمل کنی تا این دوره بگذره ، خودت رو مشغول کن و به او اصلاً فکر نکن .
حال و احوالت طبیعیه ، آثار وابستگیه ، وابستگی حتی در زندگی مشترک هم خوب نیست .
نگران نباش و تا میتونی از توقف فکر در به خاطر آوردنش کمک بگیر .
.
RE: خواستگاری غیر رسمی- آیا رسمی کنیم؟
بچه ها...کمکم کنین... من چطوری باید آروم باشم؟ با خدا حرف میزنم...گریهم میگیره...اونقد گریه میکنم که بی حال میشم... دیگه نمتونم حتی چشامو باز نگه دارم... هروقت به فکرش میفتم، به فکر اینکه الان داره چیکار میکنه، حالش خوبه؟به من فک میکنه؟! اینا همه عذابم میده...هیچوقت انقد خودمو مقابل خدا حقیر ندیده بودم...هیچوقت! هیچوقت اینطوری به درگاهش گریه نکرده بودم با خواری و با التماس...وقتی راجع بهش با خدا حرف میزنم نابود میشم...فقط به خدا التماس میکنم...گریه میکنم! اونقد میگم "ای خدایی که..." تا نفسم میره...!!! بعدشم از بس دیگه نا ندارم فقط دراز میکشم و چشامو میبندم...دارم تلف میشم...یکی کمکم کنه....
من حتی شمارهشو هم تو گوشیم دارم اما ببینید چقد دارم خودمو کنترل میکنم... فقط خوندن اس.ام.اس های آخرش که بهم دلداری داده بود و گفته بود دوسم داره و همه چی درست میشه آرومم میکنه.... من باید چیکار کنم ای خدا....من دارم به معنی واقعی میفهمم که مقابل خدا هیچی نیستم! هیچی! دارم در برابرش نابود میشم...خدایا میخواستی بفهمم هیچ رقمی نیستم؟؟؟!!!!!!!!! ای خدا! فهمیدم! من هیچی نیستم! هیچی نیستم! من که دستم به آسمونت نمیرسه!تو که دستت به زمین میرسه...دستمو بگیر.......خدایا من عشقمو میخواممممم:54::54::54:
RE: خواستگاری غیر رسمی- آیا رسمی کنیم؟
از صمیم قلب امیدوارم اگه این آقا لیاقت محبت شما رو داره ، مشکلاتش هر چه زودتر برطرف بشه و ایام نوروز ، روزهای شاد عروسی شما باشه.
RE: خواستگاری غیر رسمی- آیا رسمی کنیم؟
عشق پرواز!
میدونی مشکل کجاست؟
اینکه دائم بهش فکر می کنی!
از سیستم توقف فکر استفاده کن خانومی!
دیدی اینایی که میخوان ترک اعتیاد کنن تا یک هفته درد می کشن؟
ترک وابستگی هم مثل همونه...درد داره! فقط باید طاقت بیاری!
اصلا تا میاد تو فکرت لطفا به ذهنت بگو STOP....و با یک کاری خودتو مشغول کن!
RE: خواستگاری غیر رسمی- آیا رسمی کنیم؟
نمیتونم نمیشه نمیشه بهش فک نکنم! آخه اگه فک کنم دیگه نمیاد و دیگه نمیبینمش که بدتر داغون میشم... باورتون نمیشه دیگه انقد گریه کردم که چشامو نمیتونم ببندم و اگه ببندم میسوزه و اشک میاد.... حتی فکرشم عذابم میده که فک کنم دیگه نمیاد...
-------
آقا مجید..ممنونم از دعایی که به حال من کردی اما شما نمیدونی مگه این آقا کارش تا بهمن درست نمیشه؟! تا بهمن سال دیگه........................ :54:
بچه ها خواهش میکنم فقط برام دعا کنین...فقط دعا کنین...سال دیگه این موقه باید خیلی حالم بهتر از اینا باشه...فقط دعا کنین....
RE: خواستگاری غیر رسمی- آیا رسمی کنیم؟
عزیزم منم تقریبا وضعیت تورو دارم 5ماه پیش اشناشدم،از اولشم واسه ازدواج بود وخیلی جدی بود دراین امر،اون حتی درمورد محل زندکیمون که کجای شهرباشه نظرموپرسیده بود،درمورد دوران عقد،ماه عسل ؛همه این صحبتارو خودش پیش کشیده بود،میگفت ازتنهایی خسته شده ،همه چی ok ok بود.
بعد اومدم اینجا مشورت کردم
دوستان گفتندقطع ارتباط کن،تاروز خواستگاری،قبول کردگفت هرجور توبخوای-
دیگه ازون روز باهم حرف نزدیم :302:(2ماهه،خیلی خیلی برام سخته،اخه مادخترا باصدا عاشق میشیم،خیلی صداشو دوست داشتم،ارومم میکرد،حتی یک دقیقه هم برام کافی بود،وقتی اس شب بخیر به هم میدادیم اروم میشدم وتموم شب اروم میخوابیدم،مثل توکه تعریف کردی)
اون چون خیلی امیدوارم کرده بود،اوایل روز شماری میکردم که بیاد،منم گاهی رفتارم مثل تو میشد،اونقدرگریه میکردم که سردرد شدید میشدم وفکر میکردم دنیا به اخر رسیده،قلبم از شدت فشار عصبی درد میکرد --کم کم سرد شدم ،یه وقتایی شک میکردم نکنه منو نمیخواد،نکنه سرکاری بودم،نکنه دوستم نداره،نکنه پای یکی دیگه درمیونه
====>ولی الان بی تفاوت شدم (درمورد انتظارکشیدن که بیاد) ؛دیگه منتظرش نیستم ،همه چیو سپردم به خدا ؛مطمعنم اونی که پیش میاد به صلاحمه :316:
الان منتظرم،منتظرم کاراش ومشکلاش حل شه وبیاد
ولی نه اون انتظاری که دائم بهش فکر کنم یاروزشماری کنم یا بشینم فکر کنم،تصمیم گرفتم قوی باشم،اروم باشم:310:،برم واسه خودم زندگی کنم،کلاس میرم،درس میخونم،پیاده روی،با دوستام قرار میذارم،کتابخونه میرم،استخرمیرم واینجا میام وسرگذشت ملتو میخونم تا چشمم بازتر شه :303:
ایناروگفتم که بگم هم دردیم،غصه نخور رفتارت و گریه هات طبیعیه - همه این روزها میگذره
وقتی یه مدت فاصله بگیری از رابطتت تازه چشمت بازتر میشه،ایرادای رابطتت به چشمت میاد-هنوز اول جوونی هستی واوج هیجان، باید حالاحالا تجربه کسب کنی(ایشالاتجارب مثبت) واشتباهاتو تکرار نکنی.
:324:
یکی از بزرگترین نتایجی که به بدبختی وهزاران دردسر وسختی بدست اوردم: رابطه دوستی با جنس مخالف اشتباست،هرچند که باهاش دوست نبودم،اشنایی کاملا قصد ازدواجی وبرمبنای اصول ومحدود بود،ولی چون احساسی شده بودیم ادامه درست نبود.
:305::305::305:دخترم سعی کن همه چیوخودت تجربه نکنی،از تجربیات دیگران استفاده کنی
RE: خواستگاری غیر رسمی- آیا رسمی کنیم؟
Flag ِ عزیز...
خوبه که تو با خوندن سرگذشت بقیه آروم میشی اما من بیشتر ناراحت میشم و غصه ی اونا رو هم میخورم.......
خیلی خوبه که تونستی آروم باشی! منم دقیقا فکرای تو رو دارم! نکه...نکنه...نکنه...
جالب اینجاس که من میدونم دقیقا اون کی استخدام میشه ولی انقد بی تابی میکنم!
فقط امیدوارم خدا خودش بهم کمک کنه...
ایشالا از هفته دیگه کلاسای بدنسازی و شنای من هم شروع میشه(از 8 دی تموم شده بود دوره ی قبلی) و امیدوارم با رفتن به اون کلاس ها کمی مشغول بشم و بتونم آروم باشم! فکرنمیکنم هم اشکالی توی رابطه مون وجود داشته بوده باشه بجز خودِ ماهیتِ رابطه! از روزی که باهاش خدافظی کردم دقیقا مثل تو سردرد دارم هر روز!روزا قند خون و فشارخونم پایینه، چشام سیاهی میره و همهش یخ میکنم... اما شبا برعکس! از شدت ناراحتی گریهم میگیره، فشار خونم میره بالا خودمو میبینم تو آینه قرمز قرمزهم! داغیِ صورتمو حس میکنم! کلا گرمم میشه این دو شب همهش بخاطر گرما از خواب میپریدم و همهش هم دارم خواب بد میبینم! وقتی بیدار میشم خیسِ عرقم اما از تو میلرزم... من خیلی منطقی و همیشه با استدلال وارد کارها میشم و احساسم به سختی حریک میشه اما وای به روزی که احساساتی بشم...