RE: به دنبال ثبات و آرامش
من چند روز نبودم و الان که اینا رو خوندم دو تا شاخ گنده رو سرم سبز شده.
اقلیما جان تصور کن روی یه برج شیشه ای به ارتفاع 100 متر وایسادی و هر کاری که بدون کنترل و فکر انجامش میدی، مثل این میمونه که با پتک یه ضربه به برج بزنی. یه روزی یه هو این برج میشکنه و میافتی پایین و اگه نشکنه پر از ترک میشه.
سعی کن رفتارت مسئولانه باشه. تو 50 درصد توی اون زندگی سهم داری و اگه همسرت حس کنه رفتارت مسئولانه نیست، چرا باید به تو وابستگی عاطفی داشته باشه؟
RE: به دنبال ثبات و آرامش
همدردی عزیز من اصلا نمی دونم چی کار باید بکنم
شما فکر کن یکی، از اول هفته تا 4 شنبه هر هفته باهات قهر کنه بعد 4 شنبه تا 5 شنبه آشتی اونم با پیش قدم شدن من و بعد دوباره با رفتن خونه پدر و مادر همسر همه چیز بهم برسه و دوباره روز از نو روزی از نو به نظرتون برای آدم کم صبر و سرشار از احساس و عاطفه ای چون من دیگه اعصابی می مونه تا بتونم مسئولیت رفتار خودمو گردن بگیرم
من اصلا تو حال خودم نبودم توی این دعوای اخیرمون و هرچی حرف آسیب زن به زندگیمون بود تحویلش دادم
حتی به پدر و مادرش بی احترامی کردم و به خودش.......
می دونم دارم توجیه الکی می کنم کار خودمو
ولی مبنای رابطه همسرم با من شده رابطه من با خانواده اش اگه با اونا خوب باشم با من خوبه اگه با اونا بد باشم با من بده
همدردی به نظرتون قطع رابطه ام با خانواده همسرم کار درستیه؟(با توجه به اینکه صورت مسئله رو دارم پاک می کنم کلا!!!!!!!)
همسرم بهم گفت من از تو ناراحتم و هیچ وقت نمی تونم بهت ابراز علاقه و احساس کنم
حالا فکرشو بکنید این کمبودا رو تو زندگیم دارم حس می کنم
و کاملا بی ریا بودن و یا با ریا بودن محبتشو درک می کنم و کارم می کشه دست درازی کردن و دخالت کردن تو محبت پاک و بی ریا مادر و فرزندی
RE: به دنبال ثبات و آرامش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
مینا تو هم با خانواده همسرت قطع رابطه کردی، میشه تو هم از حسن ها و ضرر هاش بگی؟
نه الان چند وقتی میشه که تقریبا هر سه هفته یه بار میرم خونشون.
اگه نظر منو بخوای در مورد لیلا نمیدونم، اما در مورد من و شما قطع رابطه با خونواده همسرمون جواب نمیده چون درسته رفتار اونا خیلی صحیح نیست اما من و تو هم خیلی حساسیم و بی تقصیر نیستیم.
ثانیا این کار بیشتر باعث میشه که شوهرت به طرف خونوادش بره چون از شما و از اینکه قطع رابطه کردید ناراحته حتی اگر در ظاهر نشون هم نده.
اقلیما واقعا چرا انقدر یه حرف واست مهمه؟؟؟ سعی کن خیلی حرفا رو جدی نگیری به خصوص حرفای توی دعوا و جروبحثها رو.
RE: به دنبال ثبات و آرامش
بار اولی که باهاشون قطع رابطه کردم جز حرص و جوش و بدرفتاریه آقای همسر چیزی نصیبم نشد
مینا از دست خودم بیشتر ناراحتمتا اون من حرفای خیلی بدی تو دعوا بهش زدم
من تو دعوا خیلی جیغ و داد کردم
خیلی خیلی رفتارهام بد بود
RE: به دنبال ثبات و آرامش
اقلیمای عزیز.
در مورد قطع رابطه با خونواده ی همسرت، من موافق نیستم به دو دلیل. یکی اینکه تو باید روی احساسات و رفتارت کار کنی و پاک کردن صورت مسئله درست نیستش. دوم اینکه من مطمئنم با قطع رابطه، احساسات تو آروم نمیگیره. چون فقط ارتباط تو با اونا قطع شده و ارتباط عاطفی همسرت و مادرش کماکان برقراره و شاید بیشتر هم بشه و با شناختی که من از تو دارم بازم احساساتت درگیر میشه و عذاب میکشی.
در مورد حرفای همسرت که بهت گفته ازت ناراحتم و هیچ وقت نمیتونم بهت ابراز محبت کنم باید بگم که این طور نیست و منظورش "هیچ وقت" نبوده. فکر کنم این قضیه توی چند هفته ی گذشته بهت ثابت شده باشه که همسرت اگه رنگ آرامش رو ببینه کم کم رفتارش محبت آمیز میشه.
اقلیما، هر وقت خواستی حرف هایی بزنی که مخرب بود، خودتو روی اون برج شیشه ای تصور کن و ببین که با پتک داری میزنیش. عادت کن هر حرفی می خوایی بزنی 5 ثانیه مکث کنی و بهش فکر کنی. اقلیما وقتی عصبانی میشی و کنترل رفتارتو از دست میدی اولین فردی که ضرر میکنه خودتی. مگه آدم از چیه؟ مگه قلب و اعصاب از چی ان؟ به خدا آسیب هایی که توی عصبانیت به جسم و روح آدم می خوره جبران ناپذیره.
من تا چند سال پیش فوق العاده عصبی و تند بودم. ولی سر یه اتفاق تصمیم گرفتم هر طور شده خودم رو اصلاح کنم و کنترل خودم رو در دست داشته باشم و الان اطرافیانم براشون غیر قابل باوره که من همون آدم هستم. پس شدنیه اقلیما. کافیه خودتو و زندگیتو دوس داشته باشی و بفهمی که داری به خودت ضربه میزنی.
باور کن زندگی خیلی کوتاه و ارزش این همه کلنجار رفتن با خود و دیگران رو نداره.
RE: به دنبال ثبات و آرامش
اقلیما
اگر رفتارت عوض نکنی شوهرت هرروز دورتر میکنی
اگر میخوای حکم مرگ و نابودی روابط و زندگیت امضا کنی قطع رابطه کن
من لیلارو نمیدونم شرایطش رو هم نمیدونم ولی من سر دعوا با همسرم بدون کوچک ترین بی احترامی الان یکسال با خانوادش رابطه ندارم ولی با همه ناراحتی و .. خوب میدونم باید این رابطه شروع شه چون خانواده اون جزیی از زندگی ماست و قابل حذف نیست اونا جزو تاثیر گذارترین افراد روی فرزندم خواهند بود پس این عدم رابطه اولین ضربش به همسرم فرزندم و من میرسه پس دوباره رابطم شروع میکنم ولی با حفظ یه حریم هایی
توام بدون مردی که از خانوادش بگذره یروز از توام میگذره در عین حالم برکت از زندگیتون میره
ببین اقلیما منم که تازه نمیفهمم ولی الان خوب هنوز بچه ایو که ندیدم عاشقشم حالا تصور کن با زحمت و عشق بزرگش کنم خودم براش زن بگیرم حالا فرضم کن که من خیلی بد باشم حتی همه چیم بهم بریزم ولی بچه خودم که عاشقشم پاره تنم که هست حالا این زن بخواد بچم ازم بگیره و بچمم بتونه من از زندگیش حذف کنه !!!؟ تو بودی چه حالی میشدی؟؟؟؟؟ برکت تو زندگی بچت میموند؟؟؟ ببین مادر اونا حتی اگه خیلی خیلی هم بد باشن که واقعا" اینجوری نیست فوقش با ما بدن و بد ماهارو میخوان نه بچشون (که بازم اینجوری نیست ) ولی اگه بفرضم باشه حق نیست بچشون نسبت بهشون بی عاطفه کنیو دورشون کنی این فکرارو لطفا" از سرت کامل بیرون کن
RE: به دنبال ثبات و آرامش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
اقلیمای عزیز.
من تا چند سال پیش فوق العاده عصبی و تند بودم. ولی سر یه اتفاق تصمیم گرفتم هر طور شده خودم رو اصلاح کنم و کنترل خودم رو در دست داشته باشم و الان اطرافیانم براشون غیر قابل باوره که من همون آدم هستم. پس شدنیه اقلیما. کافیه خودتو و زندگیتو دوس داشته باشی و بفهمی که داری به خودت ضربه میزنی.
میدونم کار بدی دارم می کنم اینو می پرسم و شاید خصوصی باشه ولی می خوام اگه شما مایل باشید اون اتفاقی که تو زندگیتون افتاد و برای منم تعریف کنید شاید منم .........
من اگه بتونم عصبانیت خودمو کنترل کنم خیلی از مشکلاتم حل میشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
اقلیما
اگر رفتارت عوض نکنی شوهرت هرروز دورتر میکنی
اگر میخوای حکم مرگ و نابودی روابط و زندگیت امضا کنی قطع رابطه کن
من لیلارو نمیدونم شرایطش رو هم نمیدونم ولی من سر دعوا با همسرم بدون کوچک ترین بی احترامی الان یکسال با خانوادش رابطه ندارم ولی با همه ناراحتی و .. خوب میدونم باید این رابطه شروع شه چون خانواده اون جزیی از زندگی ماست و قابل حذف نیست اونا جزو تاثیر گذارترین افراد روی فرزندم خواهند بود پس این عدم رابطه اولین ضربش به همسرم فرزندم و من میرسه پس دوباره رابطم شروع میکنم ولی با حفظ یه حریم هایی
توام بدون مردی که از خانوادش بگذره یروز از توام میگذره در عین حالم برکت از زندگیتون میره
ببین اقلیما منم که تازه نمیفهمم ولی الان خوب هنوز بچه ایو که ندیدم عاشقشم حالا تصور کن با زحمت و عشق بزرگش کنم خودم براش زن بگیرم حالا فرضم کن که من خیلی بد باشم حتی همه چیم بهم بریزم ولی بچه خودم که عاشقشم پاره تنم که هست حالا این زن بخواد بچم ازم بگیره و بچمم بتونه من از زندگیش حذف کنه !!!؟ تو بودی چه حالی میشدی؟؟؟؟؟ برکت تو زندگی بچت میموند؟؟؟ ببین مادر اونا حتی اگه خیلی خیلی هم بد باشن که واقعا" اینجوری نیست فوقش با ما بدن و بد ماهارو میخوان نه بچشون (که بازم اینجوری نیست ) ولی اگه بفرضم باشه حق نیست بچشون نسبت بهشون بی عاطفه کنیو دورشون کنی این فکرارو لطفا" از سرت کامل بیرون کن
حق با توئه قطع رابطه با اونا خیلی سخته
1.اولین مشکلش قطع رابطه خودکار من با خانواده امه
2.مشکل ناراحتی و دلخوریه همسرم از من به دلیل قطع رابطه چون خانواده همسر لیلا واقعا باهاش بدرفتار کردند و همسرش حقو میده به لیلا ولی خانواده همسر من بدی بزرگی در حقم نکردند
3. دلیلی که همدردی گفت حساسیت های من که هم چنان باقی می مونه
4.وقتی من با اونا قطع رابطه کنم همه می فهمند هم فامیلای خودم و هم فامیلای همسر چون فامیلامون با هم در ارتباطند و با روحیه ای که از پدرشوهرم سراغ دارم وجه ی منو جلوی همه خراب می کنه
پس چیکار کنم
کم کردن حساسیتم هم یه پرسه طولانی لازم داره و با توجه به این اوضاع و احوال دیگه همسرم فرصتی بهم نمیده
چی کار کنم حالا؟:316:
RE: به دنبال ثبات و آرامش
راستش فکر نمی کنم اون اتفاق هیچ وقت واسه تو بیافته چون من مثل یه حیوون شده بودم.
سر یه قضیه ای با همسرم دعوام شد و بحث بالا گرفت و برای اولین بار دستمو روش بلند کردم.
هییییییییییییچ وقت حالت چشماش اون لحظه که منو نگاه میکرد یادم نمیره. یه لحظه فکر کردم الان من با یه حیوون چه فرقی دارم؟ اون قدر این حس بد توی من شدید شد که تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت عصبانی نشم و حتی اگه همسرم بدترین کار دنیا رو در حقم انجام داد عصبانی نشم و کنترلم رو از دست ندم و خدا رو شکر تا حالا موفق بودم.
نکته ای که وجود داره این بود که من از اون آدم متنفر شدم. یعنی از همدردی که عصبی میشد و کنترلش رو از دست میداد متنفر شدم و دیگه حاضر نیستم به هیچ قیمتی ببینمش.
سعی کن از هیچ حرکتی عصبانی نشی. تو حق داری که ناراحت بشی ولی نباید عصبانی بشی. عصبانیت بدترین کاریه که در حق خودت می تونی بکنی. چون وقتی عصبانی میشی نه تنها ناراحتیت برطرف نمیشه و مشکلت رفع نمیشه، بلکه 100 تا مشکل دیگه هم برات به وجود میاره.
باور کن لذتی که از آروم بودن الانم میبرم، هیچ وقت وقتی عصبانی میشدم و داد میزدم و مشت میزدم به در و دیوار نداشتم.
RE: به دنبال ثبات و آرامش
اقلیما بهترین کار فکر کنم این باشه که بری بگردی ببینی خیلی واضح دلت میخواد همسرت چیکار کنه برات؟؟
ببین نگو بانک عاطفیمو پر کنه و .... خیلی ساده بگو چی بهت بگه ارضا میشی؟؟
من فکر کنم تو هنوز خیلی دقیق نمیدونی چی داره ازارت میده اگه اینو پیدا کنی مشکلت قابل حل میشه
وگرنه یروز گیر مادرش میشه یروز خودش یروز امام زاده و ...
پس با ارامش فکر کن دقیقا" چیا ازارت میدن
RE: به دنبال ثبات و آرامش
همدردی عزیز حرفات همیشه به دلم میشینه خدا به زندگیت آرامش بده
همدردی منم دستکمی از یه ح.... نداشتم از خودم برای حرفایی که زدم متنفرم من برای اولین بار به همسرم و خانواده اش ناسزا گفتم و از این بابت حتی خودمو نمی تونم ببخشم چه برسه به عذرخواهی از همسرم .....
من اون اقلیما رو نمی شناسم و نمی شناختم و ازش با تمام وجود متنفرم این بار دومه که اینطوری میشم
و اگه مرد بودم حنما اونکاری رو که شما کردی و می کردم پس منم رفتارام مثل یه حیوون بود
صحرا اینکه همسرم مدل و جنس محبتش به من با مدل و محبتش با بقیه مثل مادرش یا خواهرش یا حتی هر کس دیگه فرق کنه
مثلا بهم ابراز احساست کلامی کنه
گاهی به جای اقلیما صدام کنه اقلیما جان
گاهی بهم بگه عزیزم
گاهی بهم بگه دوستم داره
اینا کارایی که می تونه برای من بکنه ولی برای بقیه نمی تونه بکنه ولی متاسفانه تا حالا بهم نگفته
حتی تو رابطه ای که باهم داریم
گاهی شرایطمو درک کنه
یادم یه دفعه ساعت 8 شب از سر کار اومدم خونه و اینقدر فشار کاری روم زیاد بود که رنگ و روم مثل کچ بود و بدنم می لرزید وقتی رسیدم خونه، و خونه پدر و مادرش شام دعوت بودیم ولی شرایط منو دید و بعد از شام بهش گفتم حالم خوب نیست و وقتی رفتم سراغ ظرفها که بشورمشون حتی به روی خودشم نیاورد و ظرف ها رو هم می ذاشت تو سینک که بشورم
ابراز احساسات خاصی به من داشته باشه که به بقیه نداشته
نمی دونم متوجه منظورم میشید
حالا چه طوری می تونم اونو به این رفتارها سوق بدمو نمی دونم