RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
میشه کاریش کرد
خوبم میشه
من حدس می زنم همسرت دلسرد شده و خیلی زیاد هم دلسرد شده
یادم یه بار برام تعریف کردی:
سالگرد ازدواجتون بود و در حالی که تو لباس سفید پوشیده بودی تمام روز عروسیتونو دو تایی باهم یاد آوری کردید حتی تا تالار عروسیتونم رفتید و همه فکر می کردن شما دو تا خل شدید و بهت کادو یه ربع سکه داد... و چیزای دیگه که خودت بهتر از من می دونی
یا عروسی که با هم رفته بودید و همسرت مدام می گفت که شمیم پول لازم نداری و از موهای مش کرده و قیافه تو توی روز عروسی کلی ذوق کرده بود
شمیم جان هیچ مردی ازدواج نمی کنه که بخواد طلاق بگیره
ولی گاهی می بینه همسرش انتظاراشو براورده نم کنه
گاهی می بینه همسرش با حساسیت های زیاد و زوم کردن های زیادش خسته اش می کنه
تو گاهی مسائلو خیلی برای خودت بزرگ می کردی و حاضر نبودی از جزئی ترین مسائل راحت بگذری
تو دست گذاشتی روی مسائل مالیتون و هی تذکر دادی و هی گفتی و اونم حساس کردی شاید اگه صبر و حوصله بیشتری به خرج می دادی اوضاع بهتر بود
من 4 ساله دارم با همسرم زندگی می کنم و گاهی دست و بالشم باز بود ولی بهم سکه کادو نداد
دیشب به همسرم گفتم چرا بهم ابراز احساسات کلامی نمی کنی و به این نیاز من پاسخ نمی دیدی
می دونی بهم چی گفت :بهم گفت چرا نمی ذاری این مسئله تو من خود جوش[b] باشه
واقعا حرفش برام قشنگ بود
مهشید دلسردش کردی[size=medium]
چرا ؟
چه جوری؟
کجا؟
نمی دونم
با چیزایی که تو برام تعریف کرده بودی همسر تو اونقدر ها هم یه غول سیاه زشت نبود و نیست
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
اقلیما جان
من دلسردش نکردم، اون منو دلسرد کرد
وقتی بعد پاتختی همه سکه ها و پولها رو برداشت و برد و بهم گفت اینو میزنم تو کار تا بتونم از پس خرج زندگی بر بیام، سرم کلاه گذاشت
وقتی الآن میگه ندارم، دروغ میگه و میخواد منو محتاج نگه داره
یه تیکه طلا برام نمیخره چون دوست نداره تا چند وقت دیگه فلان قد طلا داشته باشم
تو زندگی مشترکمون باهام کورس مالی گذاشته و سعی میکنه برتریشو حفظ کنه و منو به محتاج بودن عادت بده
باورت میشه رفته گوشی 1میلیونی خریده، 6ماهه دارم میگم گوشیم اذیتم میکنه به روی خودش نمیاره
بعد دوماه پیش رفته یه گوشی پائینتر از گوشی خودش بهم معرفی کرده میگه اینو دوست داری؟
یعنی باید پائینتر از اون زندگی کنم
منم گفتم نخیر آخرین مدلش تا چند وقت دیگه میاد تو بازار اونو میخوام، رفت تو استندبای و دیگه حرفشو نزد
بارها امتحانش کردم، مثلا اگه بهش بگم تو 1تومن گوشی خریدی ، من یه گوشی 200 میخوام با 800 تومنش میرم طلا بخرم ، گر میگیر
هرکاری میکنه که من چیز با ارزشی نداشته باشم
اونوقت برمیگرده بهم میگه اون گوشی قراضتو بده ببینم، نه به شوخیها، کاملا جدی
و نمیفهمه این تف سر بالا تو صورت خودشه، فکر میکنه داره منو میکوبه که حقوقم کفاف خرید گوشی باحال بهم نمیده
حق داری
اگه میشد یک ربع ببینینش، اونوقت میفهمیدین من چی میگم
شوهر من وقتی بحث پول میشه همه چی یادش میره
آره سالگرد عروسیمون بهمون خوش گذشت، ولی من خیلی چیزایی که ازش دیدمو اینجا تعریف نکردم
شوهر من تو سالگرد عروسیمون خاطراتشو خیلی بهتر یاد میکنه تا اینکه اون روز چه برخوردی باهام داشته باشه
روز عروسیمون از همون اول صبح داغ رو دلم گذاشت و حالا واسه من سالگردش خوش میگذرونه
روز تولدم واقعا خوشحال بودم، ولی بعدش که منت کادوشو سرم گذاشت ، دلم نمیخواد تولد امسالم از راه برسه
من دلسرد شدم نه اون
که حتی تو اوج بدکردنش، تو مناسبتهامون براش سنگ تموم گذاشتم
با تمام وجودم
و اون برام توضیح داد اگه جایی بهم ربع سکه میده یا کارت هدیه، بخاطر اینه که میدونه برای هدیه ای که خریدم دستم خالیه و بعد چند روز که خالی بشم ازش پول میگیرم
برای اینکه ضرر نکنه، نره کادو بخره بعد پولم بده، میره ربع سکه یا کارت هدیه میخره که پول بهم داده باشه و دستم خالی نمونه ازش نفقه بخوام
میفهمی اقلیما؟
متوجه سوزشش میشی؟
وقتی تو چشمت نگاه کنه و اینو بهت بگه حالت از همه کرده هاش بهم میخوره عزیزم
:302:
من ساعت 3 با مشاور نوبت گرفتم
ساعت 2 میرم
خیلی برام دعا کنین
تو رو به حق صاحب این روزها برام دعا کنین
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
گاهی مسائلی تو زندگی من بود و خیلی هم پررنگ بود ولی گذر زمان اون مسائلو کمرنگ کرد و الان هر دومون یاد گرفتیم چه طور رفتار کنیم و اون مسائل تو زندگیمون حل شده
گذر زمان ما نزدیک 5 سال بود وقتی به گذشته خودم نگاه می کنم می بینم زندگی من خیلی خیلی بیشتر از زندگیه تو بهم ریخته بود تو یه ساله یا شاید کمتر منو میشناسی و مشکلاتمو ولی الان اصلا برای جنگی که برای زندگیم کردم ناراحت نیستم و خوشحالم که همسرم با وجود اینکه در گذشته زیاد اذیتم کرد الان همراهم و منو درک میکنه
شمیم جان خیلی خیلی زود داری درجا می زنی
بهت چند بار گفتم کم طاقتی و صبرت فوق العاده کم
شمیم جان اینکه مقایسه می کنی و همش می خوای همه چیز به طور مساوی بینتون تقسیم بشه و حفظ بشه واقعا هر ادمی رو حساس میکنه
من بشخصه همیشه دوست داشتم و دارم و سعیمو می کنم همسرم رو بالاتر خودم نگه دارم یا لااقل طوری رفتار کنم که اون این احساسو داشته باشه چون خلقتش اینطوریه
و سعی می کنم حساب نکنم تو زندگیم
تو واسش سر گوشی یه طور مثال حساب کتاب کردی که اون اینقدر داره برات حساب و کتاب میکنه
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
شمیم جان من با اقلیمای عزیز موافقم. نمی دونم چند سالته ولی اگه اشتباه نکنم یک سال از ازدواجت بیشتر نگذشته. شرایطت خیلی شبیه منه. من هم یک سال عقد بودم یک سالم هست عروسی کردم. سختی های این یک سال هم کم نبوده. ولی یک سال زمان کمی برای قضاوت هستش. اگه یک سال دیگه به زندگی فرصت بدی آیا خیلی ضرر کردی؟ تو این یک سال اول ما ها فقط فرصت کردیم همسرامون رو بشناسیم. بدی ها و خوبی هاشون رو. بدی هاش تو ذووقمون زده...اما بیا یک سال دیگه وقت بزاریم و یاد بگیریم چجور باهاشون زندگی کنیم.بلاخره ما هم کامل و بی تقصیر نیستیم. شاید همونطور که مردها باید یاد بگیرن به عواطف ما بیشتر توجه کنن ما هم باید به غرور اونا توجه بیشتری کنیم. یک سال دیگه برای زندگی با صبوری تلاش کن.یا درست میشه اگر هم نشد ضرر نکردی و با اطمینان بیشتری جدا میشی.
من هم توی صحبتات کینه و خشم میبینم و احساس میکنم برای تصمیم گیری منطقی بهتره زمان بیشتری بزاری.
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
سلام شميم جان.
از چهارشنبه تا الان حداقل روزي 10 بار به تاپيكت سر زدم ببينم خبري ازت هست يا نه.
من به شخصه خيلي برات دعا مي كنم. اميدوارم بهترين ها در انتظارت باشه گلم.:323:
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
سلام شمیم جان
یه چیزی که توی تاپیکت برام جالب بود اینکه خیلی ها که تاپیک تورو خوندن به این نتیجه رسیدن که مشکلشون عین مشکل توئه پس که این دست مشکلات با قوت و ضعف مختلف تو زندگیه همه هست
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
شمیم جان
یه یا علی دیگه واسه نجات زندگیم این جوریه؟ این یا علیت بود ؟ این نجات زندگیت بود ؟
شمیم نذار دیر شه الان ناراحتی کلافه ای خسته ای حقم داری میگه راحت شدم ازین وضع ولی میرسه وقتی که تازه مشکلات خیلی وخیم تر روبرو میشیو اون موقع ارزوی شرایط قبلت میکنی ولی زمانی که یه عالمه حرمت ها ریخته و .... به سادگی همه چی جمع نمیشه
شمیم قاطع خواستت مطرح کن ولی نه داد نه پرخاش حالا که به اینجا رسیده نمی تونی کوتاه بیای ولی اینقدرم سفت و سخت نگیر که نشه جمعش کرد یکم با سیاست چون شوهرتم الان دلسرد و خسته شده یهو خدایی نکرده یه تصمیم بچه گانه میگیرید زندگیه جفتتون از بین میره
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
سلام دوستان خوبم
از همتون ممنون
چهارشنبه رفتم مشاوره، بهم گفت قدم خوبی برداشتی ولی یه کم ناشیانه بوده که اشکال نداره، گفت اگه دوباره مطرح کرد که بدون خبر زدی از خونه بیرون، بگو مگه خودت نگفتی طلاق؟ نگفتی جدایی؟ دیگه حرفی نمیمونه، من کاریو کردم که تو خواستی
بعدشم گفت محکم وایستم بگم حالا برای رسیدن به خواستت سه راه داری، یا اقدام کنی یا اقدام کنم یا توافقی اقدام کنیم
گفت از موضع بالا برخورد کن، بزار باورش بشه که تصمیمتو گرفتی ، اونوقت میتونی کاملا متوجه بشی ته دلش چیه
اگه از خداش باشه که استقبال میکنه، اگرم نباشه میگه حالا تو عصبانیت یه چی گفتم
اگه گفت میخوام زندگی کنم که ، شرایطتو کامل بگو
به نظرم راهش عاقلانه بود و بعدشم بهم گفت که احتمالا درونت مقاومت ایجاد میشه سعی کن درست تصمیم بگیری
بعدشم گفت سعی کنین دوتایی صحبت کنین و به نتیجه برسین، و خانواده ها شاهد نتجه نهایی باشن و بدونن با چه شرایطی برگشتی
گفت حداقل یک هفته طول میکشه تا خبری ازش بشه
و یه چیزی گفت که تصمیمم برای بر نگشتن راسخ تر شد، گفت امیدوارم اشتباه کرده باشم ولی سر و گوش شوهرت میجنبه
اینقدر حالم بد شد، گفتم تو 20دقیقه مشاوره فهمید و من دوسال خودمو گول زدم و هرچی دیدم سعی کردم بزارم پای حساسیتم
تو این چند روز نشستم فکر کردم، نکات مثبت و منفیشو گذاشتم کنار هم
دیدم خیلی چیزا رو تحمل کردم، خیلی چیزا که تحملش میتونه باعث آزارم تا آخر عمر باشه
من به شوهرم اعتماد ندارم، نه مالی نه احساسی نه به وفاداریش
زندگی مشترک چیه؟
آیا ناراحتیهای بعد طلاق از ناراحتی اینکه هر لحظه حس کنی شوهرت با یکی دیگس، حس کنی برای کس دیگه ای داره خرج میکنه، داره یواشکی چیزی میخره و یه جورایی از خرج شما بزنه و زندگی بسازه که همه چی به اسم خودشه خوبه؟ زجرش کمتره؟
همیشه وقتی قهر میکردیم، بیتاب بودم، عکساشو تو گوشیم که نگاه میکردم دلم پر میزد براش، یاد خاطراتمون که میفتادم دلم میخواست زودتر آشتی کنیم، مثل اسفند رو آتیش بودم که همه کدورتها کنار گذاشته بشه و باهم باشیم، تو یه خونه بودیم ولی همینکه با هم قهر بویدم دیوونم میکرد
ولی حالا از اینکه بخوام برگردم متنفرم، عکساشو که نگاه میکنم همش فکر میکنم من چی فکر کردم که اینو قبول کردم؟
وقتی خاطراتمونو مرور میکنم پررنگ تر از لحظات شادمون، تموم لحظاتی یادم میاد که تو تب و تاب و التهاب و استرس بودم که الآن با کیه؟ کی بهش اس ام اس داد؟ کی بهش تلفن زده و چیزایی که تو گوشیش پیدا میکردم، اینکه برنامه ریزی زندگیمونو از دهن این و اون میشنیدم و در جریان قرار میگرفتم، اینکه همیشه فقط خودشو میدید و سعی میکرد بدون من تصمیم بگیره
اصلا حس از دست دادن زندگی مشترکو ندارم، شاید اولش حس ترک یه مرد که بهم گفته بودن بهش میگن شوهر و داشتم که الآن اونم ندارم
Ideal00 عزیز، رخساره جان، اقلیمای مهربون و صحرای عزیزم
مرسی که برام نوشتین
راستش بهتون حق میدم،
ولی یه سوال؟
من لیست نکات منفی شوهرمو مینویسم :
1- به شدت منیت داره
2- به هیچ وجه اشکالاتشو قبول نمیکنه و اگرم جایی الکی بگه قبول سعی نمیکنه رفعش کنه و وقتی تکرار میشه میگه من همینیم که هستم و عوض نمیشم
3- اعتقاد شدید داره که مشکلات همه از منه و من باید و باید و باید خودمو اصلاح کنم و این ربطی به اصلاح شدن یا نشدن خودش نداره
4- تو مسائل مالی خساست داره
5- علارغم اینکه نیازی به حقوقم نیست، ولی به حقوقم چشم داره
6- تو هر مراسمی که میریم، خصوصا اگه طرف من باشه، اعصابمو چه قبلش چه بعدش خورد میکنه
7- برای مهمونی رفتن البته اگه طرف من باشه بهم کلی استرس وارد میکنه تا تصمیم به رفتن بگیریم
8- ازم میخواد برای رفتن به جاهایی که دعوتم نکردن و حساسیت نداشته باشم و برم (البته از سمت خودشون) ولی من همه رو زنگ بزنم دعوت کنم چون زشته کسی بدون دعوت بیاد
9- برای همه خوش اخلاقه و وقت داره و برای من خستس
10- رفتارهای همه رو میبخشه، براشون جبران میکنه ولی برای من اصلا نیازی نیست چون اصولا مشکل از منه
11- رابطشو با دوست دخترای قبلیش حفظ کرده و با هر دختری که یه لبخند بزنه راحت ارتباط برقرار میکنه و اینو اصلا غیر طبیعی نمیدونه و براشون خرج میکنه و به من میگه پول نداره
12- خونه پدر مادرم قیافه میگیره و بی احترامی میکنه بعضی اوقات که سرحال باشه حالا یه احترامی میزاره که بهتره بگم ادای منو وقتی خونشونیم و علارغم لیاقت نداشتن خانوادش همیشه احترام میزارم ، درمیاره
13- از نفقه، احترام به زن، زندگی مشترک هیچی نمیدونه و هیچ وقتیم برای یاد گرفتن نمیزاره
ولی برای رانندگی، مدیریت ساختمان و کلسترولش و نگهداری از گیاهان و ... سریع میره کتاب میخره و اطلاعاتشو بالا میبره که خدائی نکرده کسی ازش شاکی نشه
خیلی دلم میگرفت وقتی اینهمه مشکل داشتیم، میگفت کتاب گیاهانو بخونیم که این گلها بالاخره جون دارن، نزنیم بکشیمشون، اونوقت منو داغون میکنه و هیچ احساس نیاز برای مطالعه در مورد زن نمیکنه و کشتن روح یه زن اصلا براش مهم نیست
14- وقتی چیزی میگم و اطلاعی راجع بهش نداره، میگه بزار برم بپرسم، یعنی اعتماد به حرفم نداره و اطلاعاتمو کلا زیر سوال میبره
15- همینکه از کی میپرسه خودش جای بحث داره، چون گاها در مورد مسائل زنانه هم میره میپرسه
حالا دوحالت وجود داره :
1- از دوستهای همجنسش میپرسه که به نظرم بی غیرتی یه مرده که بره از دوستش بپرسه خانم من راجع به فلان چیز اینو میگه ، خانم تو هم همینو میگه؟
2- از دخترها میپرسه که ببینین چقدر با هم راحتن که این مسائلو میپرسه و نتیجشو برام میاره
16-
حالا شما بگین
چندتا از این مشکلاتو یه جا دارین؟
حاضرین چند تاشو باهم تحمل کنین؟ اونم طوری که هر روز همشو داشته باشین؟
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
سلام عزیزم
ازت تشکر کردم که انقدر ریز همه چیزشو گفتی و همینطور خودتو خالی کردی.
به حرف مشاورت گوش کن.
راستی این چند وقته از نظر جنسی با هم چطور بودید؟
ببخشید که پرسیدم شاید یه کمکی باشه.
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
سلام شمیم جان
من روی این مشاوره که تو میری حسابی باز نکردم و نمی کنم برام عجیبه که تورو اینقدر راحت ترغیب به طلاق می کنه طلاق آسون ترین و راحت ترین راه که حتی به ذهن یه بچه هم می رسه چه برسه
اینکه مشاور بتونه با نظرات و راههای درست یه زندگی رو از خطر سقوط نجات بده هنره نه اینکه آسونترین راه بذاره جلوی پات
هیچ وقت تو دلیل پر رنگی برای خیانت همسرت نداشتی جز تلفنش چرا از روی دلایلی که می تونه توجیه خاصی داشته باشه در مورد خیانت همسرت نظر می ده و تو نظرشو می پذیری
شمیم جان اگه همسر تو هم نشسته باشه منتظر ببینه تو چه قدر برای زندگیت ارزش قائلی چی
اگه غرورش باعث بشه حقیقت به تو نگه چی
اگه از روی لجبازی تو بگی طلاق و اونم بپذیره چی
ببین شمیم جان زندگی یعنی اون چیزی که ما فکر می کنیم
تو این روزا منفی شدی خیلی زیاد حوادث اطرافت منفی شده ولی تو داری منفی ترشم می کنی و من نمی دونم چرا و فکر تو پر از افکار منفیه