صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
وقت گل خوش باد کز وی وقت می خواران خوش است
نمایش نسخه قابل چاپ
صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
وقت گل خوش باد کز وی وقت می خواران خوش است
یارب چه چشمه ایست محبت،که من از آن یک قطره نوش کردم و دریا گریستم
فاجعه ی شعر من حسرت این گفته هاست
قافیه ی تنگ من غربت این لحظه هاست
تاب و تب ثانیه منتظر فرصتیست
تاکه بگوید دلی در قفس مرده هاست
ز دلبری نتوان لاف زد به اسانی
هزار نکته در این کار هست تا دانی
به جز شکر دهنی ما یه هاست خوبی را
به خاتمی نتوان زد دم سلیمانی
عطش دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت
آمد آن ماه كه خوانند مه انجمنش
جلوه گر نور خدا از رخ پرتو فكنش
آيت صولت و مردانگى و شرم و وقار
روشن از چهره تابنده و وجه حسنش
ز جوانمردى و سقائى و پرچمدارى
جامه اى دوخته خياط ازل بر بدنش
آنكه آثار حيا جلوه گر از هر نگهش
صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتیم
به دو ر نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
گر نگهدار من ان است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد...
همه کار ایام درس است و پند///دریغا که شاگرد هشیار نیست
پروین اعتصامی
" گفت ما را هفت وادی در ره است / چون گذشتی هفت وادی، درگه است"