RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
من خیلی وقته که دنبال حل مساله هستم الان یکسال از ازدواج من می گذره یکلساله من دغدغه دارم همه ازدواج می کن به ارامش می رسن من یکساله دارم از استرس می میرم هر روز امید دارم که فردا بهتر میشه . من تمام راه های ممکن رو امتحان کردم جدی حرف زدم قهر کردم داد زدم منطقی حرف زدم نامه نوشتم مدام گفتم من کنار توام مقابل تو نیستم من دوست دارم پول که هیچی جانم رو هم برات می دم ولی فایده نداره خانوادش رفتارهاش رو تایید می کنن حمایتش می کنن حتی بارها دیدم توی جمع مادرش ازش تعریف می کنه برای دیگران ازش یه فرشته می سازه خیلی مشاوره رفتم همه ابراز تاسف می کنن هیشکی کمکم نمی کنه .راه دیگه ای ندارم نمی تونم جدا بشم خانوادم نمی زارن خلاصه خیلی گیجم ،نگرانم از همه بدتر تنهام، می ریزم تو خودم روم نمی شه به نزدیکانم مشکلمو بگم هر چند کم و بیش می دونن .
اگه یکی بود تو فامیلمون که هر دومون قبولش داشتیم و می تونستم باهاش حرف بزنم که بیاد و مشکلات منو مطرح کنه خیلی خوب می شد البته خاله خودم هست هم علی قبولش داره هم می تونه خوب صحبت کنه و مطلبو برسونه فقط یه عیب داره اون هم اینکه دهن لقه مشکلم شاید حل بشه ولی کل فامیل می فهمن گزینه دیگه ای هم ندارم
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
به نظر من مشکلت اینه که به شوهرت نقطه ضعف دادی.درسته که تو جدی باهاش حرف میزدی اما اون تهدیدت میکرد و تو کنار میکشیدی و صحبت ها همونجا متوقف میشده.اونم با خودش میگه باز میاد حرف بزنه من تهدیدش میکنم اونم بیخیالش میشه.اما اول بگم فعلا فکر طلاق و این چیزا رو از ذهنت بیرون کن همچنین فکر کلک و نقشه.چون شاید با کلک یا مثلا تغییر رمز و مسدود کردن کارت به نظرت موفق بشی اما باعث میشه شوهرت ازت کینه به دل بگیره و به فکر تلافی باشه.وقتی تلافی کرد تو هم ناراحت میشی و یا تلافی میکنی یا رابطتون از هم میپاشه.تازه تو که تا اخر عمر نمیتونی با کلک و حقه حقتو ازش بگیری.باید یه بار واسه همیشه قاطع و روراست باش برخورد کنی.دوباره درمورد مدارکت و کارتت باش حرف بزن.اگه تهدید کرد تو کوتاه نیا ولی پرخاش هم نکن.مثلا اگه گفت دیگه سراغت نمیام خیلی خونسرد و بدون دعوا بگو اشکالی نداره.مدارکمو بده.یا کسی که واسه مدارک نمیخواد بیاد پیشم منم مجبورش نمیکنم به اینکار.اگه گفت تو اخلاق و رفتارت بده بگو اره همه ادما خوبی و بدی دارن شاید منم انقد که تو میگی بد هستم.یعنی هرچی گفت کوتاه نیا.مدارکتو که گرفتی اگه گفت میرم بگو باشه اما اگه تصمیمت عوض شد و خواستی برگردی بهم بگو. شاید واقعا بره اما به احتمال 99درصد برمیگرده.بهش فرصت بده.خونسرد باش و دعوا راه ننداز.وقتی برگشت هم اصلا باش دعوا نکن که چرا رفتی؟چرا ازم خبر نگرفتی؟تو ذوقش نزن که سرد بشه و واقعا بره.اما زود هم وا نده.حالا که خودش برگشته موقع صحبت کردن راجب حساب مشترک و حق و حقوق و این حرفاست.اما اگه اصلا برنگشت (که بعید میدونم) بهتره در مورد این ادم بیشتر فکر کنی.به نظرت قابل اعتماده؟
البته حرفای من ممکنه صحیح نباشن
خزان تنها راه حل مشكلت اين مطالبي هست كه بهار 66 نوشته. خط به خط اش را عمل كن تا تكليفت معلوم بشه.
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
بهار جان نمی گه اگه مدارکت رو بدم میرم میگه میرم که نگی مدارکم رو می خوام برای همیشه هم نمی ره مثلا تا یک هفته جواب تلفن هیشکی رو نمی ده حتی اگه پدرم باهاش تماس بگیره هم جواب نمی ده می دونی خودشو جلو همه خوار می کنه مدارک رو هم نمی ده فقط رو اعصاب من راه میره جدیدا به این فکر افتادم تا از روحانی که استاد دانشگاه هم هست و در زمینه تربیتی هم مشاوره میده بخوام بیاد خونمون و بگم از دوستای بابامه و سر صحبت رو باز کنیم و...............نمی دونم شاید هم بدتر بشه بفهمه و لجبازیهاش بیشتر بشه نظر شما چیه ؟؟؟؟؟
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
خانمم منفعلانه برخورد كن نه حالا خيلي وقتا كار دست آدم ميده..ببين بهار بسيار منطقي نوشته. بايد از پدرت كمك بخواي.چه لجبازيش در اين مورد بيشتر بشه چه نه. اين نوع كوتاه آمدنها باعث تضعيف جايگاهت در زندگي ميشه.
ديگه دست دست كردن كافيه. لطفا منفعل برخورد نكن.تو با اين برخورد بهش حق ميدي هر كار اشتباهي رو انجام بده و بدونه شما باهاش سازش ميكني. لطفا تاپيك تفاوت سازگاري و سازشكاري رو بخون عزيزم.كار از اعتماد به نفس دادن به نامزدت گذشته..:72:
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
تو الان از فرط ناراحتی به هر ریسمانی چنگ میزنی خاله.. استاد دانشگاه..من منکر مشورت کردن با دیگران نیستم اما تو اگه نتونی قاطعانه باش رفتار کنی و مشکلت رو خودت حل کنی بعد ازدواج هم تو بقیه مشکلات نمیتونی از پسش بر بیای.تو که نمیتونی هر مشکلی که پیش اومد دست به دامن این و اون بشی ولی در عوض اگه این مشکل رو حل کنی تو زندگی خیلی جلو میبردت و باعث میشه تو زندگیت اقتدار (نه استبداد)پیدا کنی.
تو همونطور که گفتم خیلی خونسرد باهاش راجب مدارک و کارتت صحبت کن.اگه گفت میرم که دیگه دربارش حرف نزنی خیلی خونسرد بگو باشه اشکالی نداره.اگه رفت وقتی یکبار زنگ زدی و دیدی جواب نمیده دیگه زنگ نزن.از پدرت هم بخواه بهش زنگ نزنه(خصوصا اینکه جوابشو نمیده.بذار یه حرمت . رودربایسی بین شوهر و پدرت بمونه).یادت باشه تو الان با شوهرت قهر نیستی.وقتی بعد یه هفته یا هر چند مدت برگشت نه باش دعوا میکنی نه گله گذاری نه بی محلی و نه محبت اضافی.از خونوادت هم میخوای مثل سابق عادی باهاش رفتار کنن.باز خونسرد حرف کارت و مدارک رو وسط میکشی.انقد این روند رو تکرار میکنی که شوهرت بفهمه تو کوتاه نمیای و نمیتونه بهت زور بگه.و اینکه تا مدارک رو بهت نده روی خوش زندگی(عشقولانه) رو نمیبینه.بلاخره چند بار که اینکارو بکنی شوهرت از رو میره و مدارک رو میده.یادت باشه وقتی این کارا رو میکنی فقط کافیه یه کم عصبانی بشی تند برخورد کنی یا بی محلی یا افراط در محبت که همه چیز نتیجه عکس و وارونه بده.مطمئنا گریه زاری و ناراحتی و نامه کمکی به حل مشکلت نمیکنه
ببخشید اینو میگم شوهرت یه کم روش زیاد شده که باید به شکل صحیح کمش کنی.فقط همین
البته ممکنه حرفهای من صحیح نباشن
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
تو الان از فرط ناراحتی به هر ریسمانی چنگ میزنی خاله.. استاد دانشگاه..من منکر مشورت کردن با دیگران نیستم اما تو اگه نتونی قاطعانه باش رفتار کنی و مشکلت رو خودت حل کنی بعد ازدواج هم تو بقیه مشکلات نمیتونی از پسش بر بیای.تو که نمیتونی هر مشکلی که پیش اومد دست به دامن این و اون بشی ولی در عوض اگه این مشکل رو حل کنی تو زندگی خیلی جلو میبردت و باعث میشه تو زندگیت اقتدار (نه استبداد)پیدا کنی.
تو همونطور که گفتم خیلی خونسرد باهاش راجب مدارک و کارتت صحبت کن.اگه گفت میرم که دیگه دربارش حرف نزنی خیلی خونسرد بگو باشه اشکالی نداره.اگه رفت وقتی یکبار زنگ زدی و دیدی جواب نمیده دیگه زنگ نزن.از پدرت هم بخواه بهش زنگ نزنه(خصوصا اینکه جوابشو نمیده.بذار یه حرمت . رودربایسی بین شوهر و پدرت بمونه).یادت باشه تو الان با شوهرت قهر نیستی.وقتی بعد یه هفته یا هر چند مدت برگشت نه باش دعوا میکنی نه گله گذاری نه بی محلی و نه محبت اضافی.از خونوادت هم میخوای مثل سابق عادی باهاش رفتار کنن.باز خونسرد حرف کارت و مدارک رو وسط میکشی.انقد این روند رو تکرار میکنی که شوهرت بفهمه تو کوتاه نمیای و نمیتونه بهت زور بگه.و اینکه تا مدارک رو بهت نده روی خوش زندگی(عشقولانه) رو نمیبینه.بلاخره چند بار که اینکارو بکنی شوهرت از رو میره و مدارک رو میده.یادت باشه وقتی این کارا رو میکنی فقط کافیه یه کم عصبانی بشی تند برخورد کنی یا بی محلی یا افراط در محبت که همه چیز نتیجه عکس و وارونه بده.مطمئنا گریه زاری و ناراحتی و نامه کمکی به حل مشکلت نمیکنه
ببخشید اینو میگم شوهرت یه کم روش زیاد شده که باید به شکل صحیح کمش کنی.فقط همین
البته ممکنه حرفهای من صحیح نباشن
حرفای شما بسیار بسیار صحیحه و کامله امیدوارم خزان بهشون عمل کنه:72:
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
بهارجان ممنونم به توصیه هات عمل می کنم راستی می خواستم بگم که یه خورده همسرم بهتر شده 50 تومنو بالاخره داد .جدیدا خیلی مهربون شده حتی زمان بیشتری برای من می گذاره اوایل می گفت سر کار خسته می شم نمی تونم بیام خونتون خسته ام یا فلان کار رو دارم ولی الان و قتشو با من می گذرونه مدام قربون صدقه می ره ....................شاید می خواد اینجوری راضیم کنه !!!
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خزان 1366
بهارجان ممنونم به توصیه هات عمل می کنم راستی می خواستم بگم که یه خورده همسرم بهتر شده 50 تومنو بالاخره داد .جدیدا خیلی مهربون شده حتی زمان بیشتری برای من می گذاره اوایل می گفت سر کار خسته می شم نمی تونم بیام خونتون خسته ام یا فلان کار رو دارم ولی الان و قتشو با من می گذرونه مدام قربون صدقه می ره ....................شاید می خواد اینجوری راضیم کنه !!!
عزيزم بنا رو بر بد گماني نذار اما در مورد حقوق خودت و مداركت اصلا كوتاه.. نيا! از شيوه مناسب بهار جان استفاده كن.از فرصت هاي بوجود آمده براي ايجاد اعتماد متقابل استفاده كن.سعي كن تعادلي رو كه تو رابطه شما دو عزيز از بين رفته برگردوني.اين تعادل شامل رعايت حقوق متقابل تونه عزيزم.يه بازه زماني مناسب در نظر بگير و طي اون كم كم به روش بهار جان ايشونو برا پس گرفتن مداركت راضي كن.
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
عزیزم
سلام
می خواستم یه کمکی اگه بشه بهت بکنم تو خانم بسیار مهربونی هستی که هیچی توت نیست و حیفه که قدرت دونسته نشه
عزیزم همسرت داره از کوتاه اومدن تو و شاید بهتر بگم از ترس تو سو استفاده میکنه می دونم که ترس از دست دادنش رو داری تو لیاقتت این نیست که دست مزد زحمات روزانه ات رو کسی جز خودت ببره ، اونم کسی که وظیفه اش در زندگی تامین اونه ، دوست نداری که در اینده خدای نکرده جاهاتون باهم عوض بشه ، او داره با زور گویی همه چیز رو به سمت خودش میکشه تو در این زندگی نقش و سهمی داری سهم تو فقط گذشت نیست . عزیزم یکم به خودت مسلط باش ضعیف نباش ، قدرتش رو داشته باش تا از مال و ارزش خودت دفاع کنی به نظرم باید جلوش وایسی از هیچی هم نترس یک بار دعوا و جنگ و جدال میشه اما یک عمرت رو می خری باهاش . نترس خانم
اون تورو دوست داره تو هم همینطور از احساس اون استفاده کن بذار بفهمه که زندگی مشترکه
من احساس میکنم ترس روت غلبه کرده و همینطور در مورد التماس واسه آشتی که گفتی باید بگم اگه این راه رو پیش ببری همسرت خیلی غیر منطقی تر از اینی که هست میشه چونکه اون موقع دیگه حتی اگه اشتباه بزرگی هم کنه هیچ گاه زیر بارش نخواهد رفت و باز از تو توقع خواهد داشت که عذر خواهی کنی آیا تو نیاز به این نداری که ببینی همسرت هم مثل تو متقبل اشتباهاتشه !!!!! ایا نیاز نداری که اونم گذشت کنه .
به نظر من داری اشتباه روی اشتباه میکنی گلم یکم باید درستش کنی و اصلا هم تا حل نشده اقدام به عروسی نکنید
خواهش میکنم بیشتر پیش یه مشاور خوب و مجرب برو تا دیر نشده
اما اینو یادت نره به هیچ وجه ..............>> کوتاه نیا یک بار واسه همیشه تا اخرش برو اصلا نترس هیچی نمیشه چون تورو دوست داره تو راحت میتونی با سیاست همه چیزو حل کنی مرگ یه بار شیون هم یه بار اگه این قدم رو برداشتی خواهش میکنم اگه وسط راه کم اوردی کنار نکش این آینده توئه تا آخرش برو تو هدف شومی نداری که تو می خوای اون زندگی که حقت هستو داشته باشی و همینطور توکل کن به خدا کمکت میکنه عزیزم
موفق باشی:72: