سلام
ميشه خواهش كنم يكم از جنبه هاي مختلف طلاق برام بگيد؟ اين پروسه معمولا" چه قدر طول ميكشه؟ اسيب هاي بعدش خيلي زياده و ...
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
ميشه خواهش كنم يكم از جنبه هاي مختلف طلاق برام بگيد؟ اين پروسه معمولا" چه قدر طول ميكشه؟ اسيب هاي بعدش خيلي زياده و ...
سحرا! داستان چيه؟ اين اطلاعات رو صرفا براي اطلاعات عمومي مي خواي؟
صحرا جان شرایط تو بدتر از من نیست این حرفو دیگه هیچ وقت نزن دختر......
طلاق بدترین چیز ممکنه دیروز شوهر من بهم گفت برو و بگو بابات بیاد که..........
ولی من بازم موندم صحرا بیا بهم کمک کنیم به خدا بغضم گرفته از حرفت
دیگه این حرفو نزن
حال و روز سبکتکین رو ببین.........
صحرا جون یه وقت بچه دار نشیا بگذار این شوهرت یکم سر عقل بیاد آخه چطوری 7 میلیون داده به خواهرش شاید چاخان بوده الکی پرینت گرفته یه چیزی نوشته حرص تو را در بیاره
عجب بابا بعضی مردا خیلی قد هستن ها
ببین شوهرت آدم گرمیه؟؟؟
میتونی دست رو نقطه ضعفاش بگذاری
یه مدت خیلی خیلی بهش محبت بکن و خودتو مشتاق نشون بده و باهاش خوب باش و نوازشش کن حدود دو سه ماه
و تو مسائل جنسی و محبت کردن کم نگذار واسش هی باهاش قهر نکن
سعی کن خودت هم ازش لذت ببری تا بیشتر بهت وابسته بشه
لباسهای قشنگ و آرایش خوب یادت نره
حرف دلت را بعد از این دو سه ماه بهش بزن که دوست داری باهات رو راست باشه پولاشو حیف و میل نکنه با خوانواده هاتون خوب باشید و تصمیم بگیرید که هم شما و هم ایشون به خانواده هم احترام بگذارند و محبت کنند(البته نه خیلی زیاد در حد متوسط طوری که احترامها حفظ بشه)
اگر قول داد که خوب بشه ولی نکرد اونوقته که باید قهر کنی باهاش در مورد قبض ها و مسائل کاری و ... صحبت کن و یا مثلا بگو مامانت زنگ زد یا کلا در مورد مسائل روزمره زندگی باهاش صحبت کن قهر نقطه ضعف تو هست تازه اگر ایشون هم قهر کرد شما طوری نشون بده و گاهی باهاش صحبت های روزمره را انجام بده که بهش بفهمونی که باهاش قهر نیستی(منظورم اینه که یه نوع بی تفاوتی و سلام و خداحافظ خشک و خالی و صحبت های روزمره نه آغوشی نه محبتی کلا سر و سنگین بودن بیشتر جواب میده تا قهر)(نه اینکه باهاش کامل قهر باشی میدونی منظورم از قهر چیه خیلی معمولی باهاش حرف بزن و برای خونه خرید نکن و سعی کن خودت از سر کار میای یه چیز خوب بخری و برای خودت بخوری اصلا غذا درست نکن و وقتی گرسنگی کشید و گفت غذا کو بگو تو برو بخر تا منم بپزم)
اگر نه خودت یه چیزی سفارش بده بیارن در خونه چرا باید هم خرید کنی هم خودت بیاری هم بشوری و هم بپزی آخرش هم آقا یواشکی بره پولاشو جای دیگه خرج کنه
ایشون باید خرید بکنه بیاره تا بالا تو خونه بده دست شما شما بشوری و بپزی و با هم بخورید هر کس وظیفه ای داره
یک زن خونه دار میتونه بره خرید اون هم اگر شوهرش مثل شوهر من باشه و مسیر دوری را بره سر کار کرج تا تهران و بالعکس و شب هم دیر بیاد تازه باز هم بعضی وقتا یکسری از خریدها را تلفنی براش لیست میکنم یا اس ام اس میدم
میدونی وقتی اولش در باغ سبز نشون بدی یه دورم ببری بچرخونیش بعد محرومش کنی
مثل یک شوک میشه و سعی میکنه اصلاح کنه خودش را:311:
وقتی چیزی تو خونه نباشه که بخوره و اگر شما میخری فقط برای خودت بخری اونوقته که میفهمه باید خرید کنه باید مواد اولیه تو خونه باشه تا ایشون غذا میل کنند
تازه من اگر با پول خودم که شوهرم واسه خودم میده برم خرید خونه را بکنم میرم از خرجی خونه برمیدارم یا ازش میگیرم و لیست خریدایی که کردم بهش نشون میدم و اون هم بهم میده
شوهراتون را بدعادت نکنید اگر روزی چیزی واسه خونه خریدید و نخواستید پولش را بگیرید لااقل به مناسبتی باشه
مثلا خونه نویی یا سالگرد ازدواج یا تولدش و ...
سلام نه ميخوام همه جوانبش بدونم نميخوام احساسي عمل كنم . ميخوام بدونم واقعا" بعد طلاق چي قرار بشه . نميخوام بيشتر از اينم وقت خودم و همسرم تلف كنم هميننقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
اقليما خواهر گلمنقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
واسه اين كه حال و روزم مثل سبكتكين نشه 4 سال تحمل كردم فقط و فقط تحمل نه بيشتر هميشه تعداد روزاي بدمون بيشتر از خوبمون بوده . غير يه وابستگي احمقانه كه اگه جايگزينش بياد تو زندگيم راحت فراموشش ميكنم هيچي تو زندگيم نگهم نميداره . همه اين چند سال تلاش كردم كه زندگيمون مثل ادميزاد باشه ولي نميشه خوب چرا وايسم كه سنم بره بالا ؟؟؟ . عين ي دستگاه حل معادلاتم . به خدا نه خانوادم بدن نه سطحشون پايين ولي عين يه احمق چسبيدم به ادمي كه ميدونم خيلي سادهتر از اوني كه فكرش بكنم ميتونه دورم بندازه .... واقعا" ازين ادماي خودخواه از خودراضي كه فكر ميكنن جهان خلق شده كه فقط در خدمت اون ها باشه خستم ازين قربون صدقه هاي مسخره كه تو عمل صفر خستم ....
مادر دو كودك خواهر گلم
ممنون از راهنماييتون ولي فكر كنم موضوع من با شاپرك اشتباه گرفتي چون مسايل من اصلا" اينا نبود كه !!!:46:
[/quote]
خواهر خوبم،سحرا
همه جوانب نداره... بعد از طلاق هم هيچ اتفاقي نخواهد افتاد! فقط شما يك زندگي رو كه اين همه براش زحمت كشيدي مي گذاري و مي روي... همين! براي چه كسي يادگاري مي ذاري و مي ري، معلوم نيست...
هر چند با سوختن و ساختن موافق نيستم... با تحمل بيش از اندازه مخالفم و عقيده دارم وقتي داخل كوچه اي رفتيم كه بن بست بود ، بالارفتن از ديوار حياط خانه انتهاي كوچه، خطاي دوم ماست!
اما شرط آن است كه شما واقعا تلاش خودت رو كرده باشي... و وقتي به نتيجه نرسيدي! خب طلاق هم يه راهكاره! حالا هر جوانب و حاشيه اي هم كه مي خواد داشته باشه مهم نيست!
آنچيزي كه معلومه اينه كه بي شك بعد از طلاق اوضاع شما بهتر نخواهد شد و عملا وضع روحي تو تغييري نكرده و بدتر مي شه... شايد به ظاهر از بار مسئوليت زندگي و كسب مهراتهاي يك زندگي مشترك راحت بشي اما اين تغيير نمي تونه به شما در زندگي آينده كمك كنه! مگر اينكه تصميم بگيري تا آخر عمر مجرد باقي بموني كه باز هم منطقي نيست!
پس راهي نداري كه با كسب مهارتهاي زندگي مسير هموارتري رو براي زندگيت انتخاب كني!
ضمنا طلاق، آزاد راهه... همواره مي توني تو اين اتوبان گاز بدي و تا اخرش بري! پس فعلا بهش فكر نكن...
به جاي طلاق و جدايي كه يك فرصت هميشگي هست بيا براي بهتر شدن زندگي مشتركت تلاش كن... شايد آخرين تلاشت باشه! اما ارزشش رو داره...
راستش زندگي تو در مقابل وضعيتهايي كه من ديدم و درست شده، چيزي نيست كه بخواي براش طلاق بگيري!
sci برادر خوبم سلام
نميخوام احساسي عمل كنم و شتاب زده پيش برم ولي هرچي مي گذره سنم بيشتر ميشه نگران تر ميشم
همش فكر ميكنم اگه 4 سال پيش جدا شده بودم تا الان يه زندگي جديد و شروع كرده بودم و ...
نمي گم خيلي مهارت دارم كه قطعا" خيلي چيزارو بلد نبوده و نيستم ولي شدم تنها بازيكن و شاگرد اين زندگي
همش بايد مسايل حل كنم جو اروم كنم ...
پس سهم من چيه علايق من خواسته هام احساسم و ... جاش كجاست داستان اينكه نميدونم مدت اين تلاش چقدر بايد باشه و بعد چه قدر اگه بنتيجه نرسيدم بايد رهاش كنم الان 4 سال هي دارم اين زمان تمديد ميكنم
واقعا" ميترسم از ته اين زندگي
داستن زندگي من مثل خيلي نيست راست ميگي نه همسرم معتاده نه خصيص نه زنبازه و ... ولي بي تفاوت منم قد كتاباش براش مهم ميونه يروز اونارو بندازه دور منم ميتونه اگه تو اين زندگي يه حد نسبي رفاه دارم علتش مهم بودن من نيست از قبل ايجاد رفاه واسه خودش كه منم ميتونم استفاده كنم اگه يه زماني رفاه من مغاير با رفاه اون باشه خيلي خيلي ساده من رو حذف مي كنه اون هيچ نوع وابستگي و دلبستگي نه به من نه به هيچ كسي نداره عين يه رباطه زندس وااسه پيشرفت و پول وقتي 4 سال نتونستم بهش بفهمونم زنشم نه كتاب و كامپيوترش 40 سال ديگم نميفهمه
سلام صحراجون
من از تو کلی چیز یاد گرفتم
حالا داری این حرفو می زنی
اصلا بهش فکرم نکن و از کلت این کلمه مزخرفو بیرون کن
راحت بهت بگم جامعه ما برای یه زن مطلقه هیج ارزشی قائل نیست
مشکلت رو یکم با بچه های تالار مقایسه کن بد این حرفو بزن
دیروز منم به کلم زده بود و داشتم می رفتم خونه بابام و یه آن به خودم اومدم و به شوهرم گفتم این جا خونه منه تو برو.....
من خودمو میگم چهار سال بدبختی کشیدم و این زندگی رو ول نمی کنم
مشکلات تو اندازه من نیست
تحمل کن درست میشه مگه میشه نتونی از رو ببریش
ایقدر خوبی کن تا از رو بره.....
خواهرم سحرا!
اگر چهار سال پیش جدا شده بودید... مطمئنی که یه زندگی خوب رو شروع کرده بودی... چه بسا که نوع مشکلت عوض شده بود!
قرار نیست چهار سال، چهل سال صبر کنی... یه فرصتی رو در نظر می گیری! تلاشت رو می کنی! اگر درست شد.. خیلی خوبه! اگر نشد... بهشون می گی خدانگهدار! این رو تو اولین پستهایی که برات زدم گفتم!
ببین شما قرار نیست آرزوهات و علاقه هات رو زیر پات بذاری... قرار نیست تحمل کنی! قرار نیست جو رو آروم کنی! اینجوری اگر فکر کنی به جرات می گم اشتباه کردی... تو این چهار سال اگر اینجوری بودی، اشتباه کردی خواهرم!
اگر وضعیتت طوری شده که خودت را با کتابهای همسرت مقایسه می کنی... اشتباه کردی! اگر نتونستی جمع و جورش کنی و بیاری تو زندگی مشترک، این اشتباه تو بوده!
نمی گم شوهرت آدم ایده آلیه... نمی گم همه چی آرومه، من چقدر خوشبختم! نمی گم دنبال یه زندگی آرمانی باش... می گم تلاش خودت رو بکن تا روابط شما بازسازی بشه!
بله اگر با این شیوه بخوای ادامه بدی 80 سال دیگه هم هیچ اتفاقی نمی افته و تو می شی افسرده بانوی عالم هستی!
ببین وقتی می ری و یه تلویزیون می خری... نمی تونی بگی من دفترچه راهنماش رو نمی خونم! این هر چی من تحمل می کنم روشن نمی شه! هر چی تحمل می کنم جایی رو نمی گیره! هر کاری می کنم درست نمی شه! الان چندین ساله که این دکمه رو می زنم ولی روشن نمی شه! این بی تفاوته! بی خبر از اینکه اگر دفترچه راهنماش رو خونده بودی می فهمیدی که دکمه ای که زدی مربوط به کانالاش بوده... و تازه باید به پریز برق هم می زدیش!
آئین زندگی مثل همین دفترچه راهنما می مونه... چیزی که ما فکر می کنیم ذاتا بلدیم... در صورتیکه حتی نمی دونیم خودمون رو چطوری آروم کنیم چون حتی خودمون رو نمی شناسیم!
واقعا نمی شه گفت تا چه زمانی باید صبر کنی.. و من نمی تونم مجبورت کنم جدا شی و یا بمونی!
فقط می تونم نظرم رو بگم و بهت بگم زندگی مثل یه بازی می مونه... اگر بلد باشی بهت خوش می گذره! اگر بلد نباشی حوصله ات سر می ره! و تو تنها شاگردش نیستی! تو موثر ترین شاگردشی! این رو نمی گم که دلت رو خوش کنم! این رو می گم چون واقعیت داره... زن یک عنصر موثر در زندگی مشترکه! بخصوص تو ساختنش..
امیدوارم موفق باشی
سوالی داشتی بپرس
اقليما دردم همين كه تا خوبم خوبه اگه يكم خسته شم بيحوصله شم بد شم اون ميشه خيلي بد . تا وقتي سكوت كنم همه چي گل و بلبل واي به وقتي كه بخوام بفهمه منم حضور دارم بخوام بنحوه خودم من خوشحال كنه نتيجش يا قهر يا دعوا بعدم با يه قربون صدقه مزخرف بايد كوتاه بيام .... . تو بگو زن خوب كيه ويژگيش چيه؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
sci برادرم
نه به هيچي مطمين نيستم و نبودم شايد بعد جدايي خوشبخت ميشدم شايدم خيلي بدبخت .
گاهي فكر ميكنم شايد من خيلي سنتي فكر ميكنم و احمقم كه همش فكر حفظ زندگيم اصلا" شايد واسه همين اون تلاش نميكنه
چطور 7 ماه اول كه برام مهم نبود به هر دري ميزد كه بهش توجه كنم !!!! حالا كه واقعا" از دل و جون دارم مايه ميذارم ديگه تلاش نميكنه
((اگر وضعیتت طوری شده که خودت را با کتابهای همسرت مقایسه می کنی... اشتباه کردی! اگر نتونستی جمع و جورش کنی و بیاری تو زندگی مشترک، این اشتباه تو بوده! )) ميگي اشتباه من بوده بي مهارتي هام بوده قبول ولي كجاي كارام اشتباه بوده ؟؟؟!!! درست چيه؟؟؟ اخه همش تمرين تنفس و پيادهروي و .... خوبه ولي مثل يه مسكن ميمونه اون انگشتش گذاشت روي زخمم داره فشار ميده ديوونه كه نيستم صدام در مياد------- راه حل ميخوام راه حل واقعي چيزي كه واقعا" جواب بده ---------.چيزي كه بهش بفهمونه من زنشم نه شريك تجاريش بفهمونه حس منم تو زندگي مهم .چيزي ميخوام كه مطمين شم نبدم واسش مهم اين دوست دارما و دلم برات تنگ شده هاي الكيو نمي گم وقتي زندگي تو نقطه بحراني تلاشش ببينم بفهمم واقعا" دوستم داره
شما بگيد اخه گير زندگي ما كجاست؟؟؟؟ من كجا كم گذاشتم ؟؟؟ چجوري درست ميشه ؟؟؟ مدت منطقي چه قدر ؟؟؟ نميخوام شتابزده عمل كنم هم سعيم ميكنم ولي نميخوامم الكي زندگيو جلو ببرم ميخوام واقعا" تكليفم معلوم باشه
كاتالوگ همسر من شما خوندي به منم ياد بديد واقعا" پيچيدس نميتونم بفهممش . راه رسم لذت بردن ازين بازيو تورو خدا به منم ياد بديد كه ازين بازي تكراري خسته شدم .:325: