نوشته اصلی توسط saboktakin
بالهاي صداقت عزيز
ممنونم كه راهنماييم مي كني .
راستش خيلي نگرانم .
فقط به همون دليل كه گفتم .
اون عادتشه كه هميشه دعواها و جر و بحثامون رو به همه مي گه .
این عادت رو میشه عوض کرد
اما هم صبر زیادی می خواهد
هم مهارت ارتباطی قوی می خواد
هم بسیار زمان بر هست
(توصیه: مقالات مهارت های ارتباطی رو بخون)
الانم مي دونم تا به همه اين موضوع رو نگه آروم نمي شينه .
مطمئن باش وقتی که به همه هم بگه باز هم آروم نمیشه
چون هدفش گفتن به دیگران و آبروریزی نیست
توصیه : نسبت به این قضیه حساسیت نشون نده ...بگو هر جور خودت صلاح می دونی عمل کن
من هيچ كاري نمي كنم و فقط صبر مي كنم .
اما ته دلم خيلي نگرانم . همش مي ترسم به خانوادم بگه . آبرو واسم نمي مونه ديگه . اونوقت خانوادم راجع به من چي فكر مي كنن ؟
سبک تکین جان
از همین الان یاد بگیر حرف ها و رفتارهای دیگران را بشنو و فقط ببین
نه برای اونها دلیل بیار ونه توجیه کن
تو مگه به خودت شک داری؟
(توصیه: اعتبار و آبروی خودت را در گرو برداشت دیگران قرار نده)
آخه راه ديگه اي نيست واسش كه منو آزار بده ؟
این راهی هست که تو روی اون حساسیت داری نشون میدی
خوب پس راه خوبی هست دیگه. مکه نه؟
(توصیه : اینجا هم مثل مسائل قبلی عکس العملی نشون نده)
من بهش گفتم كه اصلا از هيچي نمي ترسم و مشكلي ندارم كه خانوادم همه چي رو بفهمن ولي واقعا ته دلم اينطوري نيست و نگرانم .
عالیه
این مهم هست که قاطع برخورد کنی و واقعا سعی کن ته دلت هم همین طوری بشه
من مي دونم كه اون هيچوقت پا پيش نمي ذاره واسه آشتي .
طبیعیه که مردها غرورشون رو زیر پا نمی گذارند
ولی اینجاست که با اون راز و رمز زنانه تو باب آشتی رو باز می کنی ولی هنوز وقتش نشده
منم كه هر چي مي رم طرفش ازم بيشتر بدش مي ياد .
پس نرو
هرچی تو کمتر بری اون بیشتر میاد
كسي هم نيست كه واسطه شه بينمون
هشدار: دقت کن این راه بسیار غلط هست
مگه نگفتی اون عادتش هست که همه چی رو به همه می گه
اگه تو واسطه بفرستی یعنی تو هم همون کار را می کنی
خاله بزرگ من که شوهرم خیلی برایش احترام قائل هست
می خواست بره پادرمیونی
خیلی هم به من اصرار کرد که شوهرت روی منو زمین نمیندازه
اما من در کمال ادب و احترام نگذاشتم
وقتی با شوهرم آشتی کردم
شوهرم ازم پرسید کسی نبود بیاد پادرمیونی
منم گفتم
اولا کسی از ریز مشکلاتمون خبر نداره
دوما من به هیچ کس اجازه ندادم و نمی دهم که توی زندگیمون اظهار نظر کنه ولو واسه آشتی
و انتظارم از همسرم اینه که اون هم همین روال رو در پیش بگیره
و اگه هم از طرف من بخواد كسي واسطه شه بازم چون مي دونه از طرف منه لجبازي مي كنه و حالمو مي گيره .
خوبه که خودت سرانجامش رو می دونی
تو يه بن بستي گير كردم كه راهي براي فرار ازش پيدا نمي كنم .
صبر عزیزم
صبر کلید همه مشکلات هست
فقط خدا رو شكر ديگه نگران اين نيستم كه طلاق بگيره و نمي ترسم . اين تنها فكر مثبتيه كه تو من بوجود اومده .
سبکتکین روی خودت کار کن
اونقدر قوی شو تا راه خوب که واسه زندگیت به دردبخور هست پیدا بشه
ببین الان به اینجا رسیدی که از طلاق نمی ترسی و نگرانش هم نیستی
باید به جایی برسی که اصلا نگرانی از آینده در وجودت معنایی نداشته باشه
وقتی نسبت به رفتارهای دیگران خصوصا همسرت
حساس نشدی و تحت تاثیر اونها قرار نگرفتی و با همه وجودت اون راهی که میدونی درست هست رو ادامه دادی
یعنی لحظه موعود فرا میرسه
و به خاطرش از شما دوستانم ممنونم .