سلام بايد معدرت خواهي كنم چون فكر ميكردم اين پست فقط يك صفحه داره ونظري كه دادم بعد خوندن صفحه اول اين پست بود.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام بايد معدرت خواهي كنم چون فكر ميكردم اين پست فقط يك صفحه داره ونظري كه دادم بعد خوندن صفحه اول اين پست بود.
ممنون فرانک جان ... تقریبا هر روز سر میزنم به سایت ..:303:
حالم بد نیس مرسی ...
اتفاقاتی افتاده ... ولی سعی می کنم به نتیجه که رسیدم اینجا مطرحش کنم !
ولی بازم ممنونم که فراموشم نکردی .. منم اینجا و شماها رو فراموش نمی کنم ...
دعا های ما ادامه داره ها. حسشون میکنی؟:72:
آقای مانی،
همه ی کارهات را نکن و تصمیماتت را بګیر، بعد که خراب شد بیا بګو چیکارش کنم؟؟ بنظرم درستش اینه که اګه داری اقدامی می کنی بګی.
آخه اون دختر دیګه ارزش فکر کردن و ادامه دادن نداشت ولی شما مصری که یه جوری ثابت کنی که می تونی. با چند نفر دیګه بګرده و با چند نفر دیګه باید دوست بشه تا تو بیدار بشی و بفهمی با کی طرفی؟؟
می ره ګشت هاش رو می زنه، خسته که می شه می آد سروقت تو. واقعا که!!!
دست بردار برادر من. شدی مسخره ی دست یه دختر که تو زمین و هوا معلق نګهت داشته واسه روز مبادا؟؟؟
آقا مانی خوشحالم که حالت خوبه
بهتره مواظب باشی کاری نکنی که باز پشیمان بشی:305:
واسه اینکه به یه نتیجه خوب برسی بهتره قبلش با دوستان مطرح کنی مطمئن باش ضرر نمیکنی و نهایتش اینه که باز به میل خودت عمل کنی اما شما که تا حالا درد دل کردی قبل از هر اقدامی دوستان رو در جیان بذار
آقای مانی یعنی چی که میای تشکر میزنی و میری؟:)
حداقل خیال ما رو راحت کن که خدای نکرده در حال گرفتن یه تصمیم اشتباه نیستی.
یه کاری نکن که بگم بوی توطئه می آید ها . . . :72:
آقا مانی حق با بچه هاست...
بعد این که کارت تموم شد می خوای بیای بگی؟تو که تحمل یه شکست دیگه رو نداری....
به نظر من دیگه facebookنرو و دور چت و چت رووم و ...رو خط بکش...
کمی زندگی کن...........
دنیای مجازی گاهی به ضرر آدم تموم می شه...فراموش کن..
وایییییییییی چرا نمیاید شما؟؟؟؟؟ همه نگران شما هستیم. یعنی همه رو نگران خودتون کردید.
مرسی از همه .. همه ی حرفاتون زو می خونم ..:303:
ببخشید .. ببخشید که نیومدم .. باورتون میشه می ترسیدم از اینجا ؟
خبر .. ؟
خبر اینکه جونم براتون بگه من رابطه رو کات کردم .. خودم بد تر شدم دیونه تر از قبل...
اون پا پیش گذاشت .. که حال و احوال بپرسه .. فهمیدم داغون تر از منه ..
ببینید شاید الان ذهنتون نسبت به اون بد باشه .. ولی اون نمی خواد با من ازدواج کنه .. این دلیل بد بودن اون نیست .. منو نمی خواد به عنوان همسر .. دلیل نمیشه ید باشه ...
باید بگردم دنبال دلیل ... گشتم ... سن .. دوست نداره از شوهرش بزرگتر باشه .. دلیل نمیشه بد باشه ...
من قبلا هم گفتم .. بخشیدمش .. آه نکشیدم .. عاشق برای معشوقش آه نمی کشه ...
این سرنوشت من بود .. یه سرنوشت سیاه ...
باهاش رابطه ای ندارم ... ولی امید دارم .. شاید یه روزی برگرده .. شاید هنوز همون باشه ...
از یه بابت مطمئنم که یه عقایدی داره که اگه برگرده سمتم می فهمم که پاکه ...
ولی دیگه پا پیش نمیزارم ..
خاطره هاش همیشه باهامه .. خاطره هام همیشه باهاشه .. از اون روزا فقط چند تا هدیه مونده .. چند تا یادگاری ...
گفتی امید داری اون برگرده...
نه ..امید نداشته باش که برگرده...فراموشش کن..
قبول..اون بد نیست...ولی آخر رابطه چی؟ شما که تا آخر نمی خوای دوست بمونی...بالاخره یه روز می خوای ازدواج کنی یا نه؟ ایشون هم که قصدش ازدواج نیست..
نگیا سخته نمی تونم ... فراموش کن....
اجازه بده زندگی بهت لبخند بزنه..
چون مطمئنم این کار رو می کنی این که هر روزمی ری فیس بوک ببینی چیزی برات گذاشته یا نه..نرو خواهشا نرو...
یادگاری و هدیه و هر چیزی امثالهم رو بریز دور..وقتی نگهشون داشتی یعنی هنوز به این رابطه امید داری..