RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
وااااااااااااای ببخشید که منم این را اینجا می گم.
من عاشق مردای قد و مغرورم. بدم می آد از این مردایی که جلو دیگران هی به دست و پای زنشون می پیچن و ... که چی؟
واسه همین هم اون قضیه لقمه گرفتن را با شک نوشتم. آخه خودم بدم می آد. محبت که به این چیزا نیست. اون هم تو جمع. به نظر من حرکت جلفیه.
مثلا اینجا توی خیابون زوجها همدیگرو می بوسن. منظورم بوسه های ... من همیشه از این حرکت بدم می اومد. الان که با دوستای اینجاییم صمیمی تر شدم، می بینم باکلاس هاشون به قول خودمون ( که همانا دوستان من باشند:311: )، این کارها را جلف می دونن و حاضر نیستن همسرشون را جلوی دیگران اون مدلی ببوسن ( بوس معمولی نه ها ).
به نظر من هم رمانتیک بازیها برای فضای خصوصی است نه جلوی جمع.
اینقد هم نشین با همسرت سر این مسایل بحث کن. یه شب می گی باید با خواهرت در مورد من صحبت کنی. یه شب می گی بیا لیست بنویسیم... خسته می شه یه چیزی بهت می گه.:316: شما هم که حساس. بعد یه هفته میخوای با خودت درگیر باشی که چرا اینو گفت.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
البته بهشت جان ...
ببخشید اینو میگما ولی ابراز علاقه تو جمع اونقدر ها هم زیاد بد نیست که شما میگید ...حالا میخواد یه نگاه عاشقانه باشه ..یا یه بوسه ..یا تعریف کردن از همسر یا حتی همون لقمه گرفتن ...
بارها دیدم که اکثرا مسخره میکنند ...و جدی نمیگرند این مساله رو ..ولی خودم نظرم اینه که وقتی بتونی همسرتو بشناسی و درکش کنی ..همه جور میتونی باهاش رابطه برقرار کنی ..که اگه واقا وجودشو درک کنی زمان و مکان برات مفهمومی نداره ...تو لحظه هایی که حسش کنی بهت نیاز داره باید بهش همون پاسخ بدی ...نه بذاری برای بعد ..که متاسفانه خیلیا اینکارو میکنند و اخرم یادشون میره و اگر باشه دیکه تاثیرش از بین رفته ...اکثر مشکلات ما سر این مسایل به نگاه دیگران ناچیز هستش که خودم اعتقاد دارم خیلی هم مهمه ...
هر کی هم بگه بدم میاد ..باورم نمیشه ..چون وقتی نیاز داشته باشی دستتو بگیره یا دلدارید بده یا ازت تعریف کنه ..دیگه به خود میگی کی بدش میاد . ..الان اینو میخوام ...نیازم اینه ...
پس با کمال احترام قبول ندارم ...
لاقربطا
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
مرسی که واسم وقت میذارین ممنونم.اتفاقا دیشب یه لیست ازخواسته هامون هرکدوممون نوشتیم و دادیم به اون یکی.اکثر خواسته هاش منطقین به جز چند تاش که من نمیتونم مطمئنم. من عادت ندارم زیر بار حرف زور برم.( البته از نظر خودم زور)
اونم با بعضی خواسته های من مشکل داشت که از نظر خودم منطقین.
خب خانوم محترم اینا را که همسرت و خودت نوشتین را کامل این جا بنوییس تا ما دوستان در مورد این که کدوم منطقیه و کدوم نه، حرف بزنیم. شما جلو جلو گام هایی را که من می خواستم بگم را رفتی، چه بهتر، پس حالا کامل اونها را بنویس. من منتظرم. :303:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
اما راستشو بخواین اصلا اینا فعلا واسم مهم نیستن ،مغزم لاک کرده رو سوال قبلیم:
(محبت بدون انتظار چیزی که حق خودتون میدونید) اگه میتونیین خوش به حالتون. به منم کمک کنید بتونم اگه این قانون زندگیه. چرا باید من انقد منت کش باشم تو زندگی که هیچی از طرفم کم ندارم بیشترم دارم.
نه خیر. قانون زندگی این نیست. ما گدای محبت نیستیم. شما هم مجبور نیستی گدایی کنی. شما لیاقت داری که حقت را دریافت کنی. :72: اما مشکل اون جاییه که داری به خودت نمره ی 19 یا 20 میدی و به همسرت 10 و 12. :305: همش داری از بدی های همسرت و خانواده اش میگی و از خوبی ها و مهربونی های خودت. یه جورایی این پازل زندگی شما جور در نمیاد.:302: باید داستان این زندگی را از زبان شوهر شما هم بشنویم. از کجا معلوم، شاید اگه شوهر شما اول با این سایت آشنا میشد، الان او در نظر ما یه مرد رنج کشیده و شما یه مادر فولاد زره بودی. :311: بنابراین این قدر از خوبی های خودت نگو و از بدی های شوهرت. شوهر شما دانشجوی دکتراست و آدم بی خودی نیست که الکی مرض داشته باشه زندگیشو خراب کنه. هر کسی آرزوشه که یه زندگی آرام و خوب داشته باشه. به جای ایرادگیری از همسرت، دنبال این باید باشی که ببینی چی باعث میشه تا اون این جوری رفتار کنه.
کار ما در این مرحله پیداکردن علت این رفتارهاست؟ میشه کمکمون کنی؟ :325:
حالا کامل اون لیست هایی را که نوشته بودین را بنویس و مواردی را هم که از همدیگر قبول نداشتین را هم بنویس. :303:
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
آی مون عزیز:
به نظر شما توی یک جمع که خانواده نشستن مثلا مردی خانمش را بغل کنه و نوازشهای عاشقانه کنه و ببوسه و ... کار درستیه؟ بگیم لازم داشته؟ نیاز داشته اون لحظه؟ یه جمع از خواهر شوهر و برادر شوهر و همسراشون و مادر و پدر و همه هستن حالا شما یادت افتاده که بوسه ی آنچنانی می خوای؟ من که نیستم! هر چیزی جایی داره. مخالفم.
حتی این که سر سفره ای که همه دور هم جمعند شما و شوهرتون بخواهید دهان هم لقمه بذارید و ... راست می گی که این ها را قبول داری؟ من که اگه کس دیگه ای هم این کار را بکنه دفعه بعد سعی می کنم اون جا نرم و باهاشون نباشم!!
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
بهشت عزیز بهتره بگم ..منظور حرفمو کاملا متوجه نشدید ...
بنده نگفتم درجمع جلوی همه بره نوازشای عاشقانه رو انجام بده یا ماچش کنه که این خودش بی ادبی هست واصلا درست نیست ....
بلکه منظورم این بود که وقتی نیازی رو احساس میکنه میتونه اونو تا جایی که میتونه برطرف کنه ..انجام بده نه اینکه سرکوبش کنه ...یا بزنه تو نخ بی خیالی ...
مثلا در یه مهمونی نشسته ...هیچ فرقی نمیکنه ..زن یا مرد ..یکیشون احساس ناراحتی میکنه در جمع وهمسرش متوجه میشه ...اینجا خوب همسرش چند دقیقه میتونه با همسرش تو یه اتاقی خلوت کنه ...دلداریش بده و مثلا بگه نگران نباش شب که رفتیم برام بگو چی شده ..ودر نهایت محبتشو ابراز کنه ...
دیگه در نهایت میتونه با نگاه کردن خاصی که بین خودشون هست حرفشو بهش بزنه وبهش بکه من حواسم بهت هست عزیزم ....من اینی که میگمو زیاد دیدم و..( تو یه مجلسی بودم که قل قله بود ..یه ورخونه خانوما بودند و اونور حال اقایون بودند و....همه هم داشتند حرف میرنندو کلی شلوغ پولوق بود ..همسر یکی از بستگان از جمعشون جدا میشه و از جلوی ما رد میشه ..وقتی همسرش نگاهش میکنه جا میخوره ..در حالی که همزمان خودمم داشتم نگاه میکردم و چیزی حس نکردم هم از روی نگاه و...هم از روی رفتنش ...همسرش به سمت سرویس بهداشتی رفت که دیدم شوهرشم پا شد رفت تو سرویس بهداشتی ..بعد از ۷ .. ۸ دقیقه شوهرش میاد بیرون ..همسرشم ۲ دقیقه بعد میاد بیرون ...) خب بعدا من از خواهرم جویا شدم متوجه شدم که بعضی تیکه های خیلی بدی به این خانوم انداختند و به خاطر اینکه زیاد ترناراخت نشه از جمع امده بیرون ...
خب وقتی من دیدم همسرش اینقدر حواسش به زنشه ..کیف کردم ...اینکه در همه حال هم حواسش به بحث مردونه بود وهم به فکر همسرش بود واقا لذت بردم ...خب این کجاش بده ...( خود خواهرم برای تولد همسرش سنگ تموم گذاشت ...همه کاری تزییناتو انجام داد و کلی کارای دیگه ..مهمونم کلی دعوت شده بودند ..همسرش خبر نداشت که تولد گرفته شده ..در واقع مخفی بود ...از راه پله تا تو درب حیاط همه بودند وقتی اونجا سوپرایز میشه همسرش ..میدونی چی کار میکنه ؟ خواهرم رو دو تا دستاش بغل میکنه و جلوی اون همه مهمون میاره بالا تو تو خونه که باهم برقصن ...) خب واقا خواهرم داشت ازعشق همسرش که به سادگی و با بغل کردن بوده لذت فراوان میبرده وکلی شاد بود ...خب خیلیا میگن وا ..این چه کاره مسخره ایی ..
ولی واقا تاثیری که روش گذاشته هنوز بعد از چند ماه این حرکتو فراموش نمیکنه ...و براش لذت بخشه ...
حتی کسانی رو دیدم که به خاطر جمع نبود موقعیت با sms بهم میگفتن ....
از این اتفاقات به طریقای مختلف زیاد دیدم ...اما خودم نتیجه ایی که گرفتم اینه که همسرمو هیچ وقت فدای دیگران ..فدای اینکه اونا خوششون بیاد یا نیاد نمیکنم ...در کمال احترام و موقعیت سعی میکنم بیشترین اهمیتو به اون بدم ....
امیودارم تونسته باشم نظرمو واضح بگم..
لاقربطا
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
یه سوال این لاقربطا یعنی چی؟
دیگه اینکه این چیزا یه کم اختلاف سلیقه و فرهنگیه. بهتره زیاد بحث نکنیم.
یکی تو این چیزها راحته مثل خواهر شوهر مینا، یکی هم سختشه که حتی احترام بذاره و فکر می کنه که کوچیک شده، مث مینا.
مینا جان، احترام گذاشتن به همسر هیچوقت تو رو تحقیر و کوچیک نمی کنه که حتی باعث بزرگیت هم می شه. این کار را اول بخاطر ارزشی که برای خودت قایلی انجام بده و بعد به خاطر همسرت.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام دوستان گلم.
تهیه لیست پیشنهاد خود ایشون بود.
من خودمم از لوس بازی خوشم نمیاد اونارو گفتم که بدونین حداقل ضاهرا با همسرش مشکلی نداره که خواسته باشه بگه همه این طورین در ثانی اون یه جورایی مجبوره به شوهرش یه کم بیش از حد توجه کنه به خاطر شرایطش.درسته به نظر من شوهرش از هرنظر از شوهر من بهتره اما دیگه خوشبختانه بهش حسودیم نمیشه.لوس بازی با به فکر هم بودن فرق داره، خیلی قشنگه تو شرایطی که یه نفر سوم داره رو اعصاب مثلا خانوم آدم راه میره،مرد ازش محترمانه و بدون لوس بازی خیلی قاطع ازش دفاع کنه،یا بره به همسرش دلداری بده و ازش رفتاری رو که خودش صلاح میدونه بخواد و راهنماییش کنه.
شوهر من آدم باایمانی که برخلاف خانوادش به مسایل دینی توجه میکنه و این اولین خواسته من از ایشون بود و به نحو احسن هم به قولی که در این زمینه به من داده بود وفاکرد.تو کارای خونه هم خیلی کمکم میکنه.من بهش خیلی اعتماد دارم .دارین وادارم میکنید آره؟!:311:
واسم تقریبا نوشته بود: به من خیلی احترام بذار و با یه چیز خوب صدام بزن
انقد احساساتی نباش سعی کن منطقی برخورد کنی.در یک کلام از رمانتیک بودن بدم میاد نمیخوامم واسه من رمانتیک باشی.ابراز احساسات ممنوع.از من انتظار تحویل گرفتن و محبت و عشقولانه بودن نداشته باش من نمیتونم این طوری باشم.خیلی رسمی و جنتلمن برخورد میکنیم!!!!!!!!
رفت و آمد با خونواده من حتی با خواهرم.هروقتم دو تا مهمونی باهم بود اولولیت با ایل و قبیله منه.
جایی میریم بعد گله نکن کی چی گفت کی نگفت .به من هیچ ربطی نداره.میگه خودتم جواب ندیا دعوا میشه تو نمیتونی قاطع و محترمانه جوابشونو بدی من مطمئنم دعوا درست میکنی اساسی.
منو کنترل نکن کی میای کی میری چرا دیر اومدی کجا رفتی؟ بهم گیر نده
اگه چادر بپوشی بهتره.آرایش نکن میری بیرون حتی یه کم.چی معنی داره؟
ازم تعریف کن و قبولم داشته باش .بهم اعتماد کن.تو مسایل مالی هم خیلی به فکر نباش.واسه وام و همه چی برنامه ریزی میکنی.قبول دارم شمه اقتصادیت خوبه اما نمیخوام بگی!
منم با اجازتون:311: دعوام نکنینا
+ در جمع خونواده من هم مثل دوستات و خونواده خودت صحبت کن و سایلنت نباش.حرف زدن مالیات نداره.
- افراد فامیل رو واسه شام ونهار تعارف کن و از مهمون نترس، من که گفتم سخت نمیگیرم.این بهترین راهه واسه خودمونی شدن.(البته در مورد خونواده خودش این کار رو بیش از حد میکنه)
خونواده من اصلا اهل کلاس گذاشتن نیستن و خاکین اما بازم هیچ وقت تعارف نمیکنه و من خیلی خجالت میکشم.اونم نه همیشه هر ده بار که ما میریم خونشون یه بارم اونارو بگیم. یا وقتی خودشون میان سر بزنند لااقل تعارفشون بکن.با روی باز برخورد کن و قد نباش.هیچ اشکالی نداره به استقبال مهمون بری یا بدرقشون کنی،چیزی از آدم کم نمیشه.وقتی کسی هم خونمون میاداگه دیدی کارام زیاده کمکم کن به خدا به مردبودن آدم هیچ لطمه ای نمیزنه(تموم اینا برمیگرده به غرورش واسه همینم از مهمون خوشش نمیاد)، با بقیه مشورت کن حتی تو کارایی که خیلی بلدی با هرکی که خودت قبولش داری(بازم همون غرور لعنتی)
+ به من در جمع احترام بذار و اخم نکن،بهم گیر نده چرا با اون خیلی حرف زدی با اون یکی نه.چرا از من یادت رفت 10 دقیقه بود بهم نگاه نکرده بودی.داداشت از من بیشتر دوست داری خودم میدونم!!!
+ وقتی میخوایم جایی بریم کوفتم نکن با ایرادگرفتن و نق زذن.10بار هی راهتو عوض نکن که حالا که این طوری گفتی من نمیام .اگه از منت کش خوشت میاد یه مراسم منت کشی میذاریم اما بدم میاد هروقت میخوایم یه جایی بریم موضوعاتی رو از هزار سال پیش وسط میاری و قهر و ناز.......
- احساسات منو سرکوب نکن.من مثل تو مرد نیستم.نمیتونم.تو ذقم نزن.خنکم نکن.مثل همون قضیه ماموریتش
+ اگه تویه بحث ودعوا دیدی تقصیر خودته کوتاه بیا و جلو بیا و از دلم درآر و بیخیال ناراحت بودن من نباش. به من اهمیت بده.قبول کن که اشتباه کردی پس باید جبران کنی.
- سر هرچیز مسخره ای قهرنکن،از خونه نذار برو بیرون آخه قهرم حرمتی داره واسه خودش.میدونی من بدم میاد و میترسم سوء استفاده نکن
+بهم دروغ نگو.هرجا دوست داری برو این حقته اما دروغ ممنوع.(ساعت کلاساشو و کارشو بهم دروغ میگه)
+ بازم میگم بهم گیر نده.دو سانت جلوتر رفتی،فاصلت بامن کم بود زیاد بود.یواش حرف زدی .پاشو بشین احترام بذار.داد نزن میییییییییینا.اگه کار بدی کردم اومدیم خونه با مهربونی بهم بگو
- اگه دیدی مامان و خواهرت با من بد رفتار میکنن خودت انصاف و وجدان داشته باش و بهشون محترمانه بگو حتی اگه خواستی پشت سره من بگو. و جلوی خونوادت بیشتر از همیشه هوامو داشته باش و بهم احترام بذار تا اونا هم با من خوب باشن..
غلط املایی ،ظاهرا
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
خوب توحاضري خواستهاشو بپذيري ؟ اون چي حاضره خواسته هاي تو را بپذيره؟
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام مينا جان. يك مقدار خواسته هاي شوهرت غير منطقيه .خواسته هاي شما به عنوان يك زن منطقي تره .چرا با هم پيش يك مشاور نميريد تا مشكلتون را حل كن ؟
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
تهیه لیست پیشنهاد خود ایشون بود.
خب این نشون میده که اون هم از خداشه که این ارتباط بهتر بشه. :104:
اما در مورد نامه ای که به هم نوشته اید. اولا که خیلی از خواسته های هر دوی شما بجا بود. حالا کدوماش به جا نبود، بعدا میگم. در ضمن خیلی از خواسته های شما هم بیجا بود، همچنین از همسرتون. :305:
اما این خیلی مهم نیست. اگه متن نامه هایی که نوشتین به همین ادبیات بوده، بنابراین من زن و شوهر با تحصیلات بالایی را می بینم که در زمینه ی مسائل زناشویی کاملا بی سوادند. از این جا به بعد می خوام هر دوتون را بکوبونم، ناراحت نشی.
دو تا آدمید که روش انتقاد کردن از هم را بلد نیستید. هر دوتون در کلاس اول دبستان از رشته ی ارتباطات زناشویی مردود میشین. نه شما چیزی از روحیات مرد میدونید و نه او چیزی از روحیات زن. یه جورایی جفتتون بی سواد بی سوادین. درسته که فوق لیسانس و دکترا هستین، اما باید از اول از الف شروع کنین. هر دوتون چائیدین. یه مردی که نمی دونه احساسات همه چیز یه زنه و یه زن که نمیدونه غرور همه چیزه یه مرده و براش نسخه ی مالی میپیچه. یه مرد که مجبوره از زنش بخواد که منو با یه چیز خوب صدا بزن :47:و یه زن که پشتیبانی همسرش را باید مطالبه کنه. یه زن که همش از شوهرش می پرسه کجا میری و یه مرد که به خاطر دو سانت جلو رفتن به زنش گیر میده. :302:
شما دو نفر به خاطر بی سوادیتون تا آخرین مرحله از تحقیر همدیگه جلو رفتین. :327:همدیگرو له کردین. :101:گند زدین به هم. برای گره هایی که با دست باز میشده از دندون استفاده کردین. مثل این میمونه که برای درمان سرماخوردگی از "او آر اس" استفاده کنیم و همش گله کنیم: چرا سرماخوردگی ام خوب نمیشه. :302: این سرماخوردگی باعث گلو درد شده و اون را هم که عمرا بلد باشین درمان کنین. گلودردتون هم باعث "سل" میشه و چون هردوتون بی سواد تشریف دارین، این "سل" هر دوتونو میکشه. :163:(آخیش چقدر کیف کردم خستگی امروزمو رو سر شما دو تا خالی کردم.)
اما راه حل:
1) لطف کن، همش ناله نکن که من این خوبی را کردم و اون این بدی را. به خودت 19 نده و به شوهرت 12. از نظر من هر دوتون 9.5 میگیرین. هر دوتون در یه حدین.
2) باید از اول برین سر کلاس اول و خیلی چیزا را یاد بگیرین. :303:
3) به نظرم بهتره که اسم تاپیک را از "تحمل رفتار همسرم خیلی سخته" به "گند زده ایم به هم" عوض کنی.
خب تنبل ها، آماده این از اول شروع کنین یا نه؟ :324: