چرا اين قدر زود به بن بست رسيدي!!نقل قول:
نوشته اصلی توسط خاموش
خيلي زود نا اميد شدي...هنوز يه هفته هم از شروع تغييرات نگذشته...بايد صبور باشي...و اندكي خاضع و خاكي...
نمایش نسخه قابل چاپ
چرا اين قدر زود به بن بست رسيدي!!نقل قول:
نوشته اصلی توسط خاموش
خيلي زود نا اميد شدي...هنوز يه هفته هم از شروع تغييرات نگذشته...بايد صبور باشي...و اندكي خاضع و خاكي...
برای اینکه از اینترنت استفاده می کنم با من دعوا می کنه، حتی این سایت!!!
برای اینکه افطاری خونه مادرم دعوت بودیم با من دعوا می کنه و من باید تنها برم!!!
خسته شدم از این مرد.....
فصل دوم کتاب "رازهایی درباره مردان" را تمام کردم، با خواندن این فصل مطمئن شدم که برای جلب توجه و عشق یک مرد نباید خود را تغییر داد. چهار اشتباه زیر شامل حال من می شود و اگر بخواهم برای حفظ زندگیم خودم را تغییر دهم و یا به قول دوستان و شوهرم غرورم را بشکنم، مجبورم این چهار راه و به اعتقاد خانم باربارا این چهار اشتباه را بکنم.
چقدر خوب شد که این فصل را زودتر خواندم چون نزدیک بود علیرغم اعتقاد درونیم، بوسیله این چهار اشتباه، خودم را تغییر دهم.
(قابل توجه تمامی دوستانی که توصیه کرده بودند که برای حفظ زندگیم باید خودم را تغییر دهم و غرورم را بشکنم)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط باربارا دی آنجلیس "رازهایی درباره مردان"
عزیزم
تو این مطالبی که آوردی منظور نویسنده اینه که زن خودشو کوچیک نکنه،نه اینکه غرور کاذب داشته باشه
ببین
همسرت به کنار
قبول داری همه دوستانی که تاپیکتو مطالعه کردن به این نتیجه رسیدن که غرور شما از حد طبیعی بیشتره؟
پس یه ایرادی هست.اینایی که گفتی کاملا" درسته.
مخصوصا" در جامعه ما دیگه شده عرف که زن خودشو در مرتبه دوم قرار بده.
شما اینکارو نکن،ولی وقتی خودتو و خواسته هاتو تو اولویت اول قرار میدی،همسرت و خواسته های اونم کنار خودت قرار بده.
خاموش عزیز
در ضمن،میشه توضیح بدی چرا دعواتون شد؟؟؟
فکر نکنم صرفا" بخاطر این که افطار خونه مادرت دعوت بودین دعواتون بشه،یا اینکه صرفا" واسه اینترنت اومدنتون.
حتما" اینا جوانبی داشته که اون باعث دعواشده.
مثلا" قبل از رفتن به مهمونی بحثتون شده(حتی سر یه مسئله بی اهمیت) و هر دو افتادین رو دنده لج.یا اینکه قبلا" برنامه دیگه ای در ذهن داشته ....
درمورد اینترنت هم حتما" یه تاثیری تو زندگیتون داشته که ایشون راضی نیست بیای.نه؟؟:72:
سلام خانم خاموش
فکر می کنم به سه فصل اول کتاب رازهایی درباره مردان توجه نکنید بهتر باشه. من خودم پسرم و وقتی این سه فصلو خوندم با خودم گفتم که اگه زنها بخوان بر اساس این سه فصل رفتار کنن چقدر زندگی بد و مشکل می شه.
البته نظر من کارشناسی نیست و فقط نظر شخصیه خودمه، شاید دلیلی که خانم باربارا دی آنجلیس اینقدر از کوچک شدن در برابر مردان هراس داره اینه که همونطور که خودش گفته روابط زیادی رو با مردان تجربه داشته که براش خاطرات ناخوشایندی داشته. شایدم دید اونها از ازدواج با فرهنگ ما متفاوته، چون در چند جای کتاب گفته اگه رابطتون اینجوریه بهم بزنید یا ادامه ندید که من فکر می کنم این حرف ناشی از اینه که ازدواج در فرهنگ اونها به اندازه ما تعهد نمیاره یا شایدم حرفهاش برای قبل از ازدواج و هنگام آشنایی با یک مرد باشه و نه بعد از ازدواج.
به هر حال از نظر من که یک پسرم عمل کردن به این کتاب چندان به پیشرفت روابط زن و شوهر کمک نمی کنه.
سلام
خاموش عزیز نظر منم اینه که ما خانمها نباید خودمون و در برابر مردا کوچک کنیم اما باید بتونیم غرور بی جا نداشته باشیم. البته اگر نظر شخصی من و بپرسی می گم اگر کوچک کردن من در مقابل همسرم باعث بشه زندگیم اروم باشه البته به شرطی که همسرم قدر من و کارامو بدونه هیچ ایرادی نداره که من گاهی خودم و کوچیک کنم اما می دونم این نظریه در زندگی شما کاربردی نداره پس بهتره شما خودتو کوچک نکنی اما اگه دوست داری زندگیت و حفظ کنی حداقل غرورت و کنار بذاری.
و یه چیز دیگه به نظرم زیادی داری به طلاق فکر می کنی همین که دعواتون می شه یا بحثتون می شه اسم طلاق می اری وسط حداقل تو ذهن خودت. فکر نکن بعد طلاق حلوا خیر می کنن اوضات از این بهتر که نمی شه هیچ بدترم می شه. و تا مادامی که فکر طلاق تو ذهنت می چرخه نمی تونی درست فکر کنی و درست تصمیم بگیری و کار و راه درست و پیدا کنی. فکر نکن تو باید بشینی و این همسرته که باید بیاد به سمتت. اتفاقا برعکس این تویی که باید به سمتش بری غرورت و زیر پا بذاری و ناز همسرت و بکشی و بعدش اونه که باید 2 برابر ناز تورو بکشه اما قدم اول مال تو هست و اگر غیر این فکر می کنی پس دیگه ایراد از خودته برو تو یه کشور دیگه زندگی کن.
ممنون sisili جاننقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
پس لطفا ویزای یه کشوری که توش بعنوان یه زن از شوهرم کتک نخورم، تحقیر نشم، فکر خیانتش آزارم نده، بتونم سرم رو بلند کنم و با اطرافیانم رفت و آمد کنم، بتونم به چیزایی که به زحمت به دستشون اوردم افتخار بکنم رو برام بگیرین.
از ماست که بر ماست.
خاموش عزیز
ویزایش دست خودت هست... تو به تنهایی ویزای قلب شوهرت را داری ...
تنها تو هستی که به اون سرزمین حق ورود داری
اگه قاچاقی بخواهیم بریم توی کشور دیپورتمون می کنن
اما اگه پناهده بشیم کلی بهمون حق و حقوق می دهند می شویم یه شهروند ... یکی مثل همون هایی که توی اون کشور هستند
پس خوش به حالت که بین همه ی انسانها تنها تو ویزای قلب همسرت رو داری و می تونی راحت پناهندگی اش رو هم بگیری ... شک نکن .... این بار با قدم های راسخ و امید به سوی قلب همسرت گام بردار :72:
سلام
خيلي بد برداشت كردي...شما كه اهل كتابهاي باربارا هستي قبل از اقدام براي طلاق اين كتاب رو هم تا اخر بخون لطفا"!!!
رازهايي درباره ي عشق
خودت رو مدتی صادقانه و کامل بزار جای همسرت ، و رفتارهایی که باهاش داری رو ارزیابی کن
ببین چه می بینی ؟؟
و بعد از اون مدتی با اون اونوطری رفتار کن که دوست داری باهات رفتار کنه ،
ببین چه اتفاقی میافته ؟