RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام به اعضای خوب همدردی
من 15 سالم بود که بزرگترین ضربه ی زندگیم و خوردم پند بار دست به خودکشی زدم ولی موفق نشدم تا اینکه تصمیم گرفتم این کارارو بزارم کنار الان 22 سالمه وضع روحی من هر روز بدتر میشه تو همه این سالها نتونستم با خیلی چیزا کنار بیام زندگیم همش شکست پشت شکست جنون پشت جنون حالا من به خاطر ترس از خدا مجبورم این دنیا رو با همه بدیهاش تحمل کنم. اما نمیدونم چه جوری؟ کمکم کنید
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام پروا ی عزیز.
سوالت رو توی یک تاپیک جداگانه مطرح کن.
عزیزم، مطمین باش با کمک دوستان مهربان اینجا مشکلاتت هموار خواهد شد.
مشتاقانه منتظریم.
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام به ریحانه ی عزیزم
ریحانه جان تمامی حرفهایت را با تمام وجودم درک می کنم و باور کن با بسیاری از حرفهات زندگی می کنم:72:
باور کن دیگه نمی دونم چکار باید کنم.از یک طرف هر چقدر بحث می کنم فایده ای ندارند و می بینم که هرچی به مامانم بیشتر اطلاعات میدم اوضاع بدتر میشه از طرف دیگه وقتی بحث نمی کنم می بینم که مامانم اینقدر از من دور میشه و وارد دنیای خودش میشه که خدا میدونه
واقعیت اینه که من خیلی خوب بلدم که مهسایی باشم که مامانم میخواد خیلی خوبببببب یک عمر اونجوری زندگی کردم و واقعا حرفه ای هستم دقیقا می دونم که مامانم دوست داره من چجوری باشم.اما...
من مهسایی را که مامانم می خواد دوست ندارم.آیا واقعا این حق را ندارم؟مگه زندگی من نیست؟مگه رویاهای من نیست؟ مگه من حق انتخاب ندارم؟پس چرا مامانم از من انتظار داره که انتخاب هایی را بکنم که اون قبول داره؟
خداییش ریحانه جان مادر شما خوشبخته؟ مادر من به نظر من خوشبخت نیست.پر از حسرت و عقدست پر از ارزوهایی است که بهش نرسیده .انقدر غمگینه که خودشم نمی فهمه...
پس چرا می خواد منم بشم مثل اون؟چرا نمیذاره اون مهسایی باشم که خودم میخوام؟ باور کن خسته شدم اینقدر که سر هر مسئله ی کوچیکی بحث کردم.من تا به حال هیچ دفعه ای نشده که اشتباه بزرگی توی زندگیم کنم.همیشه انتخاب هام و راه هایی که رفتم معقول بوده و همیشه به نسبت هم سن هام خیلی بهتر عمل کردم.چرا بهم اعتماد نمی کنه؟
من هیچوقت نمی خوام که مامانم مثل من زندگی کنه و همیشه در راه هایی که میخواسه بره من تشویقش کردم. من جلوی پدرم و خواهرم ایستادم و اونا رو هم متقاعد کردم که بذارن مامانم کاری را انجام بده که خودش دلش می خواد.من حتی جلوی مادربزرگم هم خیلی جاها ایستادم که مامانم اون کسی باشه که خودش دوست داره اون کاری رو کنه که خودش می خواد.من نمی خوام اون برای من کاری کنه فقط می خوام که سنگ جلوی من نندازه آیا این انتظار زیادیه؟
خیلی وقت ها بغض گلومو می گیره وقتی می بینم یک کاری انجام می دم و مادر همسرم اینقدر تشویقم می کنه و کلی بهم انرژی میده در حالیکه مامان خودم اصلا متوجه نمیشه، اگرم متوجه بشه اینقدر نظرهای بی ربط میده که موضوع اصلی فراموش میشه،این خیلی درد داره...
شاید با دروغ خوشحال میشه ،نمی دونم ،ولی ریحانه جان منم کم کم دارم فکر می کنم که با دروغ گفتن خیلی از مشکلاتم حل میشه.من هیچ وقت ادم دروغ گویی نبودم و پای تمام نتیجه های کارهایم هر چقدر بد ایستادم اما من تا کی باید برای کارهایم و راه ها و انتخاب هایم توضیح و جواب پس بدم؟
کی نوبت من میشه؟30 سالگی؟40 سالگی؟ یکی بگه کی نوبت من میشه؟ کی بدون اینکه مادرم منو قضاوت کنه می تونم برای خودم تصمیم بگیرم؟ اونم نه فامیل نه دوست نه حتی دشمن بلکه مادر من...
سلام به یاس سپید عزیزم خوبی؟:72:
کاملا باهات موافقم بعضی از دعواها و بحث ها این قدر تاثیرات بدی می گذارند که دیگه هیچ جوری نمیشه درستش کرد.خیلی دارم سعی می کنم که بتونم خشمم را کنترل کنم. چون می دونم که بعدا با اینکه هنوز حق با من است خودم پشیمان میشم چونکه مامانم را خیلی دوست دارم.
سلام آنی عزیزم
ممنون از پاسخت:72:
میدونم هیچ مادری بد دخترش را نمی خواد.اما جریان من و مامانم شده دوستی خاله خرسه...می خواد به من کمک کنه جوری می کوبه تو سرم که تا مدت ها گیج میزنم!!
دقیقا تمام این تلاش های من به خاطر اینه که به مامانم نزدیک تر بشم وگرنه می شد بدون اینکه اونو درگیر این مسائل کنم مدل خودم زندگی می کردم و به اون همان مهسایی را که خودش در ذهنش داره نشان می دادم.
بعدا خودش بیشتر از من حسرت می خوره که چرا نفهمیده شرایط منو...مادر من همیشه می خواسته برعکس مادر خودش باشه،مادر خودش هیچوقت به بچه هاش نزدیک نبود.اینو مامانم همیشه برام گفته اما...خودش شده مثل مامانش و این خیلی برای من سخته...
پروا جان بسیار از شنیدن مشکلت متاثر شدم
حتما در یک تاپیک جداگانه مشکلت را کامل مطرح کن تمام سعیم را می کنم که راهنماییت کنم.:72:
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
دخترهای گل تالار سلام ( تعدادتان زیادتر شد به همین دلیل تک تک اسم نیاورده ام اما متوجه همه ی شما هستم )
می توانم کاملا درک کنم که شما از چه مسئله ای رنج می کشید و یا بهتر است بگویم در مورد چه مسائلی صحبت می کنید .
متاسفانه این مسائل از دسته مسائلی است که در تعداد بسیاری از خانواده ها دیده می شود و نیازهای جوانان در نظر گرفته نمی شود و ....و به طور کلی جوان و یا نوجوان در خانواده باور نمی شود .
صبا جان
دختر من یک دختر آزاده است و از بچگی هم به او گفته ام تو کاری به عملکردها و باورها و احساسات من نداشته باش چه درست و چه غلط من این راه ها را نسبت به شرایط زمانی و مکانی و روحی ومالی و....رفته ام و صد البته که او هم همه ی عملکردهای مرا قبول ندارد همانطور که من ممکن است با او هم عقیده و هم نظر نباشم .
گاهی بچه ها با خنده و شوخی می گویند : مامان از نسل دایناسورهاست و رو به انقراض :311:
من هم به شوخی پاسخ میدهم : من و هم نسلان من فسیلهای ارزشمندی هستیم دوست دارم ببینم وقتی نسل شما منقرض شد از شما چه فسیلی به جای می ماند :311:
هر چندکه من به عنوان والد به هر حال کار خودم را کرده ام و یک خروار باید و نباید در درونش انبار کرده ام که هیچ معلوم نیست همه ی این باید و نبایدها به دردش بخورد و کارایی نسبت به شرایط زمان و مکانی و ...برای وی داشته باشد و پیش نویسهای زندگی او با من و در کنار من نوشته شده است و گاه خودم می فهمم و درک می کنم که اوبه عنوان یک دختر جوان در تنگناهای باورهای خانوادگی و اجتماعی و...رنج می کشد البته سعی من بعد از آرام کردن وی درک موقعیت وی است وبال و پر دادن برای پریدن بدون در نظر گرفتن آلودگی های من و خانواده و اجتماع و...اما به هر حال چه کنم که باز هم شرایط و محدودیتها و ترسها و الودگی ها یی سد راه جوان جماعت می شود ....!!!
عزیزم دخترمن تا بی نهایت اجازه دارد که راهی را که تشخیص می دهد باید برود را طی کند چه من خوشم بیاید و چه من بدم بیاید او آزاد است و بزرگ و عاقل . من بعد از 18 سالگی او تماما حرف هایم در حد پیشنهاد بوده و نه چیزی بیشتر از آن حال اگر خودش خواسته طبق نظر من عمل کند خواست خودش بوده نه فشار من .
مثلا من فکر می کنم اگر امروز او از من اجازه می گیرد احترامی است که به من می گذارد اگرنه که من در سن و سال او حقی برای صدور اجازه و لغو آن ندارم تا چه رسد به موارد دیگر .
مطمئن باش که مامانت از مادر خودش خیلی بهتر است و تو هم از مامان خودت بهتر خواهی شد .
یادم هست این حرف را از دهان دکتر مجد در جوانی شنیدم و چه لذتی بردم وقتی تفاوتها و شباهتهای ما را با والدین مان باز کرد . پس اگر هر کدام یک پله و فقط یک پله جلو بیائیم خیلی خوب است .
حال با توجه به تکنولوژی و امکانات شما بچه های روشن تری هستید اززمانی که ما به سن وسال شما بودیم .
مامان تو هم زمینه های تغییر را در خودش دارد باید را هش را یاد بگیری و به او کمک کنی .
پدر من همیشه می گفتند : برای جارو کردن فرش باید راه خواب قالی را پیدا کنی تا بتوانی اشغالها را زود و خوب جمع کنی اگر خلاف خواب فرش جارو کنی اشغالها پراکنده می شود و به دردسر می افتی و...( البته این حرف دقیقا در مورد نحوه ی برخورد با افراد بود د رحالیکه ظاهر امر اشاره به مسائل کدبانوگری و خانه داری دارد )
شما هم
رگ خواب مامانها را پیدا کنید .
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
بدترین مامان از بهترین شوهر بهتره!
این کلمه قصار را بنده از خودم زمانی دروکرده بیدم :311: که در این راه بسی رنج بردم. باور کن اگه یکهزارم کارهایی که برای جلب نظر شوهر میکنی و تازه دوقرت و نیمش هم باقیه، برای مامانت بکنی جونشو برات میده. البته خوب آدمیزاد روی هیچکی حساب نکنه بهتره. قم خوبه یا ...
البته ببخشید من پستهای قبلی را نخواندم و فقط جواب عنوان تاپیک را دادم:"آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟"
ازدواج اگه خوب بود و شریک اگه قرار بود بدرد بخوره، خدا حتما بیکار نمینشست و یک کاری هم برای خودش میکرد.
بابا کجای کارید برید تاپیکهای بقیه را در باب مسائل و بدبختیهای بعد ازدواج بخوانید حساب کار دستتان بیاد. :163::160:
زیاد خشن شدم؟:cool:
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام
ریحانه و مهسای عزیز:72: اگه تاپیکتون به انحراف کشیده میشه معذرت میخوام
آنی جان ایشا... سایه شما هم تا 120 سال رو سر دخترتون باشه :323:
لازم نمیدونم در مورد ارتباط خودم با مامانم توضیح بدم فقط اینو بگم که به نظرم ارتباطمون مشکل حادی نداره.
اما آنی جان اگه سوال من رو از مادرهای مهسا و ریحانه هم بپرسی جوابی مشابه جواب شما میدن و صد البته کاملتر و مفصلتر . گوش فلک از صدای شیوه تربیتی اینجور افراد پر شده. همه اطرافیانشون حتما یکبار پی نصیحت های تربیتی و افتخاراتشون رو در تربیت فرزند و موفقیت های فرزندانشون رو به تن مالیدند .
تجربه به من ثابت کرده که با مدعی نگویید اصرار عشق ومستی تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی
شما راهکار دیگه ای برای برخورد با مدعیان همه چی بلد دارید؟
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
هر چندکه من به عنوان والد به هر حال کار خودم را کرده ام و یک خروار باید و نباید در درونش انبار کرده ام که هیچ معلوم نیست همه ی این باید و نبایدها به دردش بخورد و کارایی نسبت به شرایط زمان و مکانی و ...برای وی داشته باشد و پیش نویسهای زندگی او با من و در کنار من نوشته شده است و گاه خودم می فهمم و درک می کنم که اوبه عنوان یک دختر جوان در تنگناهای باورهای خانوادگی و اجتماعی و...رنج می کشد البته سعی من بعد از آرام کردن وی درک موقعیت وی است وبال و پر دادن برای پریدن بدون در نظر گرفتن آلودگی های من و خانواده و اجتماع و...اما به هر حال چه کنم که باز هم شرایط و محدودیتها و ترسها و الودگی ها یی سد راه جوان جماعت می شود ....!!!
من ادعایی بر روش تربیتی خود ندارم و در پست بالا هم به آن اشاره کردم
پس اگر دقت کنی در این قسمت از متن کلی حرف نهفته است و می دانم که هیچ چیز در دنیا کامل نیست .
پس من و نحوه تربیت من هم کامل و بدون نقص نیست و قرار هم نیست که کامل و بدون نقص باشد . مگر من و یا پدر و مادرهای شما قبلا دوره ی کار ورزی و یا حرفه ای مادر و پدری دیده ایم ؟! ما کاری را می کنیم که فکر می کنیم درست است و باید انجام بدهیم اما به واقع کسی هست که بتواند از جایگاه شرایط زمان و مکان و ... دیگری درست و غلط را تعریف کند ؟!!!
یا همین دختران نازنینی که امروز خانواده های خود را به نقد میکشند که حق هم به آنها می دهم اگر روزی خود مادر شوند چه برخورد و واکنشی خواهند داشت نسبت به فرزندانشان آیا گارانتی می دهید که شما مادران و پدران بدون نقص و عیب و اشکالی باشید ؟!!!!که فرزندانتان تماما به به و چه چه گوی شما باشند ؟!!!!و یا این احتمال وجود دارد که شما هم روزی روزگاری به نقد کشیده شوید ؟!!!
من قبلا تجربه ای در زمینه ی مادر بودن نداشته ام و راه آزمون و خطا های بسیاری را مثل همه ی موارد دیگر زندگی ام رفته ام درست مثل همه ی پدر و مادرهای دیگر و درست مثل پدر و مادر خودم و .......... .اما سعی کرده ام که راه و رسم مادری را بیاموزم چرا که فهمیده ام همه ی راه و رسم و فنون آن غریزی نیست .
من همین امروز هم چیز تازه را یاد می گیرم و می فهمم که تا کنون یا با آن رو به رو نشده بودم یا به آن توجه نکرده بودم حتی اگر در مقام مادری یا دختری و....باشد .
اما سعی بر داشتن رابطه خوب را کرده ام حال اگر موفق نبوده ام دلیل بر عدم تلاش و ناکارآمدی من در جایگاهی که قرار دارم ، نیست و صد البته من به عنوان نمونه و اشانتیون جماعت والدین در این مکان نقش سخنگو را دارم .
اما هیچوت هم فکر نکرده ام که مغز پدر و مادر و یا پدر بزرگ و مادر بزرگم کاملا از هم پاشیده شده است و هیچ نمی فهمند و به کل تمام حرفها و اعمال و کردار و احساس آنها اشتباه است و....اما آنکه عقل کل است و می فهمد من هستم !!!آیا من می توانم تجربه آن ها و راه و روش و منش زندگی آنها را انکار کنم ؟!
هر چند که همان نقدی که امروز مثلا صبا - مهسا - ریحانه و ... بر مادران و پدران خود وارد می دانند برای من هم در سن شما حتی امروز که خود مادر هستم نسبت به مادر و یاپدر م در جاهایی وجود داشته و دارد اما نحوه ی برخورد و تعامل و رابطه و....... درک احساس - فکر - عمل ما رابطه و احساس و عمل و فکر ما را نسبت به هم تعریف کرده و می کند .
پس راه جنگ نیست .
من و مادران شما از طرفی مادر هستیم اما در جایی هم دختر یک خانواده هستیم .پس از مریخ نیامده ایم .
حال اگر در جایی من رفتار و اعمال و احساسم نسبت به درک پدر و مادر خودم و شرایط آنها ضعیف باشد همین ضعف را در مورد بچه ام هم دارم و البته برعکس و غیر عادی هم نیست .
اما مسئله بر سر ان است که من به عنوان یک دختر عاقل و بالغ و باشعور به جای اینکه دوربین را به سمت خودم بگیرم و نقاط قوت و ضعف خودم را مورد بررسی قرار بدهم و برای برون رفت از مشکلات در اجتماع کوچکی به نام خانواده اقدام به گرفتن دوربین و زوم آن بر روی پدر و مادرم بکنم !!
خدا رحمت کند پدر بزرگم را همیشه می گفتند : ....بله و چشم را بگو کار خودت را بکن ..... بزرگتر که شدم این حرف را از دهان پدر و مادر خودم هم شنیدم و امروز هم خودم به دختر و پسر جوان و نوجوانم همین را می گویم .
شاید آن روز اول که پدر بزرگ من این حرف را زدند دقیقا نفهمیدم منظورشان چیست اما هر روز که بزرگتر شدم تا به خود امروز ارزش این حرف را بیشتر می فهمم .
اما این را هم می دانم که مقام مادری و پدری یک مدال و لقب پست ویژه به فرد اعطا نمی کند بلکه یک پدر و یا مادر باید قابلیت و مهارت های لازم را برای یک سطح نرمال از این جایگاه داشته باشد تا بتوان به آن فرد مادر یا پدر گفت. حال اگر اختلاف نظری هست که همیشه هم هست قابل درک و حل شدن است . درست مثل همه ی موارد زندگی که هر مشگلی راه حلش کنار دست خودش است کافی است که با دقت و شناسایی و مدیریت و بررسی شود
و من اجازه ندارم همه ی بار را به گردن پدر و مادر بیندازم
تا یک سنی پدر و مادرها در زندگی و سرنوشت ما نقش دارند بعد که ما بزرگ شدیم و دست چپ و راستمان را یاد گرفتیم و....کاملا خودمان مسئول هستیم . از نحوه تربیت و تفکر و باید و نباید های آن ها هرآن چیزی که به درد ما می خورد رانگه می داریم و هر آنچه را هم دوست نداریم و به کارمان نمی آید سرازیر می کنیم در سطل زباله و.....
85در صد ازافراد در خانواده های آشفته و پریشان و ...پرورش می یابند ، آیا تنها 15 درصد انسان موفق در کل دنیا داریم ؟!!! نه .
تعداد بیشماری ازآن آمار 85 درصد ی برای امروز و فردای خود فکر می کنند و اقدام به عمل می کنند و در خود و نگرش ها و عملکردها و احساسات و چشم اندازه های خود تغییر ایجاد می کنند .
نه من و نه شما و نه نسلهای قبل و بعد ما قادر به تغییر باورها و عملکرد و احساسات پدر و مادرها نبوده و نیستند پس روی خودمان کار کنیم و اجازه بدهیم پدر و مادرها هم خودشان به فکر تغییر خودشان باشند و اگر توانستیم در این راه به آنها کمک کنیم اگر هم نتوانستیم که نتوانستیم دیگر .
و اجازه بدهیم هر پدر و مادری به داشتن تربیت خاص خود که به قول صبا گوش فلک را پر می کند افتخار کند . چرا این کمترین حق افتخار را از دیگران دریغ کنیم ؟! یک روزی شما هم مثل هزاران پدر و مادری که در آغوش خاک هستند همین حس افتخار را تجربه خواهید کرد . آیا خوشحال می شوید این کمترین از شما دریغ شود ؟!!
و خواهش می کنم اگر تصمیم به ادامه بحث دارید که جای آن در این تاپیک نیست نقاب و یا کیوان محترم این پستهای نامربوط را به یک بخش جدا منتقل کنند که در تاپیکی جدا به ادامه بحث بپردازیم .
شاید سایر مامان و باباها ی تالار هم تمایل داشته باشند که در بحث شرکت کنند .
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
آنی عزیز:72:من اولا رفع شبهه میکنم اگه احساس کردید تیرم به سمت شما نشانه رفته .
من هم مثل شما معتقدم که من ،صبای نوعی نمادی از افراد هم گروه خودم هستم و شما انی محترم سخنگوی مادران هم عقیده با شما.
قصد زیر سوال بردن زحمات و تلاش های هیچ کسی رو هم ندارم .
چرا که اگر امروز من زیر سوال ببرم فردا هم خودم به عنوان مادر زیر سوال برده میشم.
باور کنید قصد جنگ هم ندارم .
تا حدودی که تواناهاییم بهم اجازه میدن هم به اختلاف تفکرها و تفاوت نسل ها و احترام به سایر تفکرات و عقاید اشراف دارم .
فقط هدف اصلیم این بود که به این سوالم جواب داده بشه:شما راهکار دیگه ای برای برخورد با مدعیان همه چی بلد دارید؟(که متاسفانه شما به خودتون گرفتید)
که جوابم رو هم اینگونه گرفتم
پس راه جنگ نیست .
پس روی خودمان کار کنیم و اجازه بدهیم پدر و مادرها هم خودشان به فکر تغییر خودشان باشند و اگر توانستیم در این راه به آنها کمک کنیم اگر هم نتوانستیم که نتوانستیم دیگر .
که فکر میکنم تاییدی بر تجربه خودم بود که :
با مدعی نگویید اصرار عشق و مستی ...
مهسا جان اگه تاپیکت به انحراف کشیده شد معذرت عزیزم
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلاممممم به همه ی دوستای عزیزم
من یک مدت نبودم اینجا چه خبرایی شده
دوستای عزیزم تا اینجای بحث مشکلی نیست و فکر نکنید که این تاپیک منحرف شده است.ولی اگر هم علاقه مند بودید می توانیم تاپیک جداگانه ای هم باز کنیم و این بحث را کامل و دقیق بررسی کنیم.
ببینید من در مرحله ی تغییر شخصیت خودم هستم.و هم زمان با این تغییر باید روابطم را با پدر و مادرو همسرم و دوستام و غیره از اول پایه ریزی کنم و برای پایه ریزی هر یک از این روابط باید رابطه را کلا مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار بدهم تا بتوانم اشکالات محدودیت ها و اشتباهات آن را رابطه را پیدا کنم.
سلام به آنی عزیزم:72:
آنی جان وقتی حرف هایت را می خوانم احساس می کنم که مامان من این حرف ها را نوشته و خیلی خوشحالم که شما اینجا هستی و من می تونم با کسی مانند شما صحبت کنم و نظرات شما را بدانم.
آنی عزیزم مامان من هم کاملا و دقیقا و عینا حرف های شما را می زند. روش تربیتی مامان من دقیقا عین شما است.ببینید من هیچوقت تمام کارهای مامانم را زیر سوال نبرده ام خیلی جاها خیلی بهتر از مادرهای دیگه عمل کرده و خیلی جاها درست عمل کرده است.
مشکل من و مامانم مشکل امروز است.امروزی که من یک دختر 25 ساله هستم ولی مامان با کارها و حرف هایی که خیلیهاشون ناآگاهانه است استقلال منو از من می گیرد.
ببین آنی عزیزم اگر در بین فامیل و دوستان ما بیایید همه از روش تربیتی مامان من تعریف می کنند و همه در تعجبند که چگونه من این قدر دختری ایده ال برای مامانم هستم و چطور هیچوقت مشکل ساز نشده ام. اما واقعا و عادلانه چه کسی می تواند مامان منو نقد کند؟ من.
به نظر من نقد کردن یک نفر باعث پیشرفت ان فرد می شود و من وقتی مامانم را نقد کنم باعث می شود که مامانم توانایی این را پیدا کند که مسائل را از دید من ببینید. ولی تا زمانی که مادر من در برابر این نقد مقاومت کند و سدی در برابر من بکشد هیچوقت حرف من را نخواهد فهمید.
مسئله را صفر و یکی و سفید و سیاه نگاه نکنیم مطمئنا من تمام فداکاری ها و زحمات مادرم را هیچوقت ار یاد نمی برم و به مادرم افتخار می کنم ولی این دلیل نمی شود که او را نقد نکنم.
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام مهسا
موضوعتون رو خوندم ، تاپیک بیوریتم رو درخصوص شماو دیگر دوستانی که مساله ای مشابه شما رو مطرح کردن اوردم، شایدکمکی بهتون بکنه.
http://www.hamdardi.net/thread-11205-post-103758.html#pid103758