دوستای خوبم چرا چیزی نمیگین؟
:72:
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستای خوبم چرا چیزی نمیگین؟
:72:
خیلی خوبه. یه مثبت دیگه میگیرین.:104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
بازم کارتون عالی بود. یه مثبت دیگه میگیرین.:104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
آره میگیم، اما همش برای فصل دو و سه برنامه است.:305: الان حق ندارین روی این فکر کنین که چی کار کنین تا شوهرتون دروغ نگه. الان فقط باید به تغییر خودتون فکر کنین. بنابراین ما هم در مورد این که چی کار کنی تا شوهرت دروغ نگه، فعلا کمکی نمی کنیم و میزاریم توی برنامه وقتی نوبتش شد، اون را هم حل می کنیم.:303:نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
شما الان چند روزه که تغییر را شروع کردی و واقعا داری خوب میری جلو. آرامش داری و دعوا راه نیافتاده و ...:104: همین جوری ادامه بده. روزهای خوب نزدیک است.:310:
در ضمن، کم کم به فکر این باش که در مورد سردمزاجی و مسائل جنسی هم فکری بکنی. نباید اونها را فراموش کنی.:305: همش روی آرامشت کار میکنی، عالیه، اما اگر می تونی روی این مسائل هم کار کن. اگر هم فکر میکنی که نمی تونی هر دو را با هم حل کنی، می خوای بمونه واسه یه ماه دیگه، هر جور که خودت کشش داری، عمل کن. اما اگر تونستی به هر دو فکر کن.
نظرت چیه؟ میتونی مشکل جنسی ات را هم حل کنی یا باشه واسه یه ماه دیگه که کاملا آرامش پیدا کردی؟
تسوکه جان ممنونم که همچنان از روی دلسوزی کمکم میکنی و به تاپیک سر میزنی. ایشا... بتونم واست جبران کنم!
اما آرامشم واقعی نیست فقط ادای آرامشه.
تو دلم یه غوغاییه که نپرس.
از دیشب تا حالا یه سره اضطراب دارم، دلم خیلی گرفته، دوست دارم برم یه جای تنها مثلا برم کوه و حسابی گریه کنم!!!
شاید من زیادی حساسم، شایدم شما آقایون واستون این چیزا مهم نیست.
من نمیگم چی کار کنم اون دروغ نگه.میخوام بدونم من چطوری باید برخورد کنم؟
آخه همین امروز فردا باید برم واسه وامش ضامنش شم اما دوست ندارم ضامن کسی شم که انقد راحت به من دروغ میگه. میدونین وقتی اینا رو میبینم شارژم تموم میشه.
اگه راحت ازش بگذرم این دروغا ادامه پیدا میکنه.اصلا چرا واسه من کوچکترین توضیحی نداد؟ حالا اگه من بودم هزار تا توجیه میوردم تا از دلش درارم!!
اگه الان بگم من ضامن آدم دروغگو نمیشم یه دعوای تازه راه میفته و اگه نگم از غصه دق میکنم.از دیشب تا حالا حالم خیلی بده.
قبول دارم. اما باید فقط دو فصل تحمل کنی. بعد از اون میبینی که خیلی اوضاع بهتر میشه. توی این دو فصل هم مجبوری که یک تنه همه چیز را تحمل کنی. اگر فکر میکنی که سخته، خب درسته. تا حالا مگه توی زندگی چیزی را بدون زحمت بهت دادن؟ یه کنکور می خوای بدی باید یک سال بخونی، حالا نمی ارزه 6 ماه به خاطر زندگی ات که مهمترین چیزته، سختی بکشی.نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
مشکل کار این جاست که شما بلد نیستی که این مسئله را به شوهرت بگی. :302: اگر رهات کنیم، میری بهش میگی: من ضامن آدم دروغگو نمیشم. خداییش این طرز حرف زدن با همسره.:163: نمیگم که شما بدی، شوهرت خوب. اما هر دوتون نابلدین. حالا ما اینجا می خواهیم کمک کنیم اوضاع درست بشه. اون دفعه یادته که دروغ گفته بود و دلیلش این بود که پدرش پول را گرفته بود. خب شاید روش نمیشده که بگه بابام پولشو گرفته یا شاید نخواسته غرورش جلوت بشکنه،:302: اما تو تا دعوا راه نیانداختی، ولش نکردی. همه چیز را دوست داری الکی الکی منفی تعبیر کنی و براش کلی حالت بد تو ذهنت ترسیم کنی.:163: چرا فکر میکنی که دروغگوییش به خاطر رفتارهای بد تو نیست. شاید چند بار که راستش را گفته، تو ازش ایراد گرفتی و اون ناراحت شده.:302: یادته گفته بود که تو خودت را از من توی مسائل مادی بهتر میدونی. این همون دلیلیه که اون در مورد این مسائل به تو راست نمیگه. چون تو خودت را فهمیده تر می دونی و براش راه درست و غلط تعیین میکنی:163: و این همون چیزیه که همه ی مردها بدشون میاد که زنشون بهشون بگه چی درسته و چی غلط.:305: اگر چند بار که اشتباه کرده بود، بهش می گفتی ایراد نداره و من مطمئنم دفعه بعد بهتر عمل میکنی، الان لین جوری نمیشد.نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
در هر حال، فعلا کاری به این مسئله نداریم و شما مجبوری تحمل کنی. اگر فکر میکنی که نیاز داری بری کوه و داد بزنی، خب برو. اما لطفا خارج از برنامه و بدون هماهنگی کاری نکن.
در ضمن، جواب سوالم را در پست قبلی هنوز هم ندادی:
میتونی مشکل جنسی ات را هم حل کنی یا باشه واسه یه ماه دیگه که کاملا آرامش پیدا کردی؟
مینا جان؛ خوشحالم که نام کاربریه زیبایی برای خودت انتخاب کردی!
در مورد سوالت که پرسیده بودی میخوای بی خیال باشی! راستش بی خیالی کامل هیچ وقت به دست نمی یاد؛ مگر اینکه شما نسبت به تمام آدم های اطرافت بی تفاوت باشی!
اما در مورد اعتدال و خودت اگه بخوای صحبت کنی؛ میشه یه کاری هایی کرد!
میشه آرامش داشت و در کنارش به مسائل دیگران هم فکر کرد و در موردشون راه حل پیدا کرد!
دل عزيز ميشه بيشتر با مثال توضيح بدي :162: آخه دكتر به من گفته eq ام خيلي پايينه.:162:
ما تغییر اسم را به فال نیک میگیریم و آن را نشانه ای برای تغییر خودت میبینیم.:323:
اما خب باز هم جواب سوال منو ندادی؟
میتونی مشکل جنسی ات را هم حل کنی یا باشه واسه یه ماه دیگه که کاملا آرامش پیدا کردی؟
راستشو بگم؟ باز دعوام نکنیدا!نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
اصلا نمیدونم باید چی کار کنم؟:163: یعنی نمیدونم چه کاری از دستم برمیاد!
دفه پیش که رفتم دکتر گفت کاملا سالمی!(روم نمیشه باز دوباره برم،بی فایدس:163:)
(البته یک مقدار خیلی زیادیش فکر میکنم به خاطر این باشه که هنوز دوستش ندارم که به خاطرش فداکاری کنم و درد....!!)
خب پس حالا این مسئله بدلیل عدم تمایل شما، باشه واسه یکی دو ماه دیگه.:300:
فعلا فقط روی آرامش، بی خیالی و جلوگیری از راه افتادن دعوا کار میکنیم.
منتظرم ببینم خونه مادر شوهر چطور رفتار میکنین.:303:
البته این را بگم که مسئله جنسی اولین وظیفه ی شما در مقابل همسرتونه و اصلا فداکاری به حساب نمیاد.:305: بنابراین این که شما روی اون مسئله کار کنین، هیچ لطفی در حق همسرتون نکردین،:305: بلکه اولین وظیفه ای که در تمام این 4 سال ازش غافل بودین را انجام دادین. پس فکر نکنید باز هم دارین فداکاری میکنین. دارین یکی از تکالیفتون را انجام میدین.
اما در هر حال، میزاریم واسه یک ماه دیگه.