Re: اگر بال داشتم ...
به دنبال کسی باش که تو را به خاطر زیبایی های وجودت دوست داشته باشد و زیبا خطاب کند نه به خاطر جذابیتهای ظاهریت..
کسی که دوباره با تو تماس بگیرد حتی وقتی تلفنهایش را قطع می کنی..
کسی که بیدار خواهد ماند تا سیمای تو را در هنگام خواب نظاره کند..
در انتظار کسی باش که مایل باشد پیشانی تو را ببوسد[حمایت گر تو باشد]..
کسی که مایل باشد حتی در زمانی که درساده ترین لباس هستی تو را به دنیا نشان دهد
کسی که دست تو را در مقابل دوستانش در دست بگیرد..
در انتظار کسی باش که بی وقفه به یاد تو بیاورد که تا چه اندازه برایش مهم هستی و نگران تو است و چه قدر خوشبخت است که تو را در کنارش دارد .
نمی تونم دست از عشقم بشویم
هرچقدر هم روزها و شب ها بیایند و بروند
هر چقدر هم که در تلاش برای کم کردن احساسم باشم
باز هم در اعماق وجودم
عشق همسرم جاری است
و من چقدر به اون عشق ..عاشقم ...
همسر عزیزتر از جانم نمی دونم الان کجایی ... وایا هنوز من در خاطرت هستم یا نه
از آخرین باری که تو را دیدم و اون عشق در من زبانه کشید
دیرگاهی است گذشته ...و من هنوز روزها را پر از انتظار می گذرانم که شاید ...روزی رسد که تو باز گردی
نمی دانم آیا این انتظار پایانی دارد یا نه
زندگی در جریان هست
مو طلایی از فردا امتحاناتش شروع میشه
و من به یاد روزهایی میفتم که تو ..ای خوب من در کنار ما بودی ...
روزها در گذزند
کم کم داره یک سال میشه
انگار همین دیروز بود که تو را دیدم
و من چقدر دلتنگت هستم
با زبان نه
با احساس نه
با تمام قطره قطره خونم تو را دوست دارم
عشق من به تو ابدی است
شاید ده سال پیش تو را نمی خواستم
اما اکنون آنچنان تو را دوست دارم و می خواهم که گویی در این جهان تنها خورشید من تو هستی
الهی
از نادانی و جهل من در گذر که آن زمان که همسرم در کنارم بود ...نمی دانستم که رفتارهایم نادرست است ...نخواسته او را رنجاندم و از خودم راندمش
الهی مرا ببخش ....
مرا ببخش که تنها به خودم فکر کردم ...همسرم را درک نکردم ....
حالاکه او را از من دور کردی....و این تنهایی را به من دادی ...خوب درک می کنم ...الان حمایت همسرم را می خواهم ..
اکنون همسرم را با آغوشی باز می پذیرم ...
تنها می توانم در خفا اشک بریزم و با فریاد پر از سکوتم رو به آسمان آبی بگویم
خدایا ....
خدایا
راهی نمی بینم و آینده پنهان است . اما مهم نیست همین هم کافیست که تو همه چیز رامی بینی ومن تو را