حال و احوال یاران همدردی (12)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط « 7 »

سلام

بعضی دوستانی که فعلا در حال فعالیت هستن رو دعوت میکنم :

سحر بهاری ،، آقای c-r-y ،،،آقا غلام ،،، خودتون آقای mvaz ،،، پوه عزیز ،،، _mina ،،،، خودم (7)

---

سلام
خواهش می کنم ،،
ممنون از لطف شماها
شرمنده ،،متاسفانه فرصتی برا شرکت در این تاپیک خوب و آموزنده برا من نیست به عنوان شرکت کننده ...ان اشالله در فرصت های آینده
اگر فرصت و قسمت بشه به عنوان سئوال کننده ، در خدمت هستم ...
اگه فرصت و قسمت نباشه به عنوان سئوال کننده هم حض.ر داشته باشم ،،، که التماس دعا .



الان صندلی داغ های سری های قبل را یه نگاه کردم کلی ،،،
خانم گیسوکمند و محمد رضا 164 در صندلی داغ الگوی خوبی داشته اند و درست کردند :
البته اگه مفهوم مجری هست ، آسون تر کنید مفهومش را :)
اخر سر هم نفهمیدم مجری چه کاره بود :)
شوخی می کنم - ایده خوبی بود .




ابتدا قواعد و نقشه راه صندلی داغ 14 را برسی کنید با مشورت از بچه ها ( یه هفته ای کار کنید و مشورت بگیرید )
سپس دو تاپیک ایجاد کنید ،،،
تاپیک پشت صحنه ( دیگه مجبور نشیم اینجا بنویسیم )
تاپیک اصلی


سئوالات سوسولی هم از هم نپرسید :)
یه جوری که هم آموزنده باش و هم مفرح و در راستای تالار
:305:
:)


تکی شاید سخت باشه برا شما ...از یه دوست دیگه هم کمک بگیرید همراه شما باشه
از ما گفتن بود :)
موفق باشید
یا حق .

جدی چقدر مرگ نعمت بزرگیه....

توی این یکی دو روزی که تعطیل بود سایت باعث شد بیشتر به دوستای اطرافم سر بزنم. یه چند تا کتاب واسه مطالعه پیدا کردم. یه مقداری هم مرور خاطرات کردم.

سرکار خانم پوه، اتفاقی افتاده؟؟؟ یه بار سمت خودکشی نری یه وقت! نگران شدم انصافی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Pooh

جدی چقدر مرگ نعمت بزرگیه....

---

بله نعمت بزرگیه
اگر زندگی به کامت نباشه
که اگه باشه
اون وقت مرگه که هیولای بزرگیه

سلام.
نه،فعلا هنوز طرفش نرفتم.

یادم نمیاد هیچوقت زندگی به کام بوده باشه! چیزی که همیشه بوده، مجبور کردن کام به چیزی بوده که بوده.
هه...
اسمشم قناعت و رضا دادن و پذیرش...

کام هم اگر تلخ شد، حکم خورد ؛ کمال طلبی....

گاهی از روانشناسی لجم میگیره که یه قالب ساخته به اسم انسان سالم و درست، و همه رو میخواد بچپونه توی همون یه قالب... و هر کی هر گوشه ایش از اون قالب زد بیرون، کلا زیر قضاوتهای روانشناسانه، با خاک یکسان میشه و خیال هم میکنند معنای عزت نفس و منحصر به فرد بودن هر کی رو میفهمن!

صد در صد مطمینم اگر بچه های متولد شده توی محیطی بدون هر گونه اموزشی، چه مثبت چه منفی قرار میگذفتند، حتی ددور از چیزی به اسم تربیت پدر و مادر، و فقط همون غرایزشون راهنماشون بود، سالمتر و شریفتر و شادتر رشد میکردن.

- - - Updated - - -

سلام.
نه،فعلا هنوز طرفش نرفتم.

یادم نمیاد هیچوقت زندگی به کام بوده باشه! چیزی که همیشه بوده، مجبور کردن کام به چیزی بوده که بوده.
هه...
اسمشم قناعت و رضا دادن و پذیرش...

کام هم اگر تلخ شد، حکم خورد ؛ کمال طلبی....

گاهی از روانشناسی لجم میگیره که یه قالب ساخته به اسم انسان سالم و درست، و همه رو میخواد بچپونه توی همون یه قالب... و هر کی هر گوشه ایش از اون قالب زد بیرون، کلا زیر قضاوتهای روانشناسانه، با خاک یکسان میشه و خیال هم میکنند معنای عزت نفس و منحصر به فرد بودن هر کی رو میفهمن!

صد در صد مطمینم اگر بچه های متولد شده توی محیطی بدون هر گونه اموزشی، چه مثبت چه منفی قرار میگذفتند، حتی ددور از چیزی به اسم تربیت پدر و مادر، و فقط همون غرایزشون راهنماشون بود، سالمتر و شریفتر و شادتر رشد میکردن.

حسم عوض شده...

فکر نمی کردم هیچوقت روزی برسه که بتونم خدا رو بابت خلقت انسان ببخشم. از کسیکه نمی شناختم و نمی شناسم، بابت کاری که نمی فهمیدم و نمی فهمم، عصبانی بودم و دیگه نیستم.

«انسان» با وجود تمام مصیبت هایی که بوجود میاره، ارزش خلقت و ارزش زیستن رو داره.

و

(شاید) برای اولین باره که می فهمم بازه ی «زندگی» نه طولانی و طاقت فرساست، نه کوتاه و بی معنی. طولش می تونه کوتاه و در عین حال بلند دیده بشه، اما عمقش به اندازه ست. اونقدری هست که انواع و اقسام فرصت ها رو برای تدبیر و تغییر در اختیار انسان قرار می ده. حداقل انسانیکه یه چند سالی بعد از سی سالگی عمر کرده باشه؛ بعد از بلوغش.

چقدر کار دارم که انجام بدم. اما از نیمه کار موندنشون نگران نیستم؛ فکر نکنم چیزی در این عالم نیمه کاره بمونه...

- - - Updated - - -

حسم عوض شده...

فکر نمی کردم هیچوقت روزی برسه که بتونم خدا رو بابت خلقت انسان ببخشم. از کسیکه نمی شناختم و نمی شناسم، بابت کاری که نمی فهمیدم و نمی فهمم، عصبانی بودم و دیگه نیستم.

«انسان» با وجود تمام مصیبت هایی که بوجود میاره، ارزش خلقت و ارزش زیستن رو داره.

و

(شاید) برای اولین باره که می فهمم بازه ی «زندگی» نه طولانی و طاقت فرساست، نه کوتاه و بی معنی. طولش می تونه کوتاه و در عین حال بلند دیده بشه، اما عمقش به اندازه ست. اونقدری هست که انواع و اقسام فرصت ها رو برای تدبیر و تغییر در اختیار انسان قرار می ده. حداقل انسانیکه یه چند سالی بعد از سی سالگی عمر کرده باشه؛ بعد از بلوغش.

چقدر کار دارم که انجام بدم. اما از نیمه کار موندنشون نگران نیستم؛ فکر نکنم چیزی در این عالم نیمه کاره بمونه...

یا خدا، چقدر فلسفی شد، اقا ما بریم که فک نکنم جای ما اینجا باشه.

مدیر جان، گزینه تشکرت غیرفعال هست. لطفا پیگیری بنما، ممنون

- - - Updated - - -

یا خدا، چقدر فلسفی شد، اقا ما بریم که فک نکنم جای ما اینجا باشه.

مدیر جان، گزینه تشکرت غیرفعال هست. لطفا پیگیری بنما، ممنون

سلام سرکار خانم میشل،


نمی شد نقل و قول بگذاری،

در متن نوشته بودین ................... خلقت انسان .............................

تا حالا به این فکر کرده بودین که شاید خیلی از ماها این باشه که از خلقت انسان و حتی جزئی تر از انسان، چیز های کمی می دونیم؟

استاد دینانی می گه یه قاضی خوب اگر بخواد دقیق و عادلانه حکم کنه باید اشراف کامل به قضایا و اتفاقات داشته باشه و بعد بتونه فارق از هرگونه توهم و خیال قضاوت کنه.

الان حرف شما از بخشش خداوند من رو یاد صحبت ایشون انداخت.


یک روز مادرم که از ناراحتی شخصی خوشحال شد، بهش گفتم چرا خوشحال شدی؟ گفت اخه خیلی آدم بدی بود!!!

بهش گفتم علامه طباطبایی می فرمایند، ما انسان ها باید تسلیم امر خدا باشیم، یعنی اگر بهمون خوشی رسید، زیاد خوشحال نشیم و اگر غم رسید زیاد ناراحت نشیم. چون اون رو از جانب خداوند باید بدونیم و معنای تسلیم امر خداوند بودن همینه. ایشون پا رو یک قدم جلوتر گذاشتن و فرمودند:

حتی اگر برای دشمنت هم اتفاقی ناخوشاینی افتاد، خوشحال نشو، چون اون هم از جانب خداوند باید بدونی.

بعد از این گفتگو که انگار فقط حفظ کرده بودم برای همچین روزی، کلی فکر کردم چقدر وضع خودم خرابه،!!!!!!

امیدوارم روزی برسه همه ما ، مثل خانم پو، آقای غلام و همه و همه بتونیم کار هامون رو به خداوند تفویض کنیم.

"افوض امری الی الی الله ان الله بصیر بالعباد"

- - - Updated - - -

سلام سرکار خانم میشل،


نمی شد نقل و قول بگذاری،

در متن نوشته بودین ................... خلقت انسان .............................

تا حالا به این فکر کرده بودین که شاید خیلی از ماها این باشه که از خلقت انسان و حتی جزئی تر از انسان، چیز های کمی می دونیم؟

استاد دینانی می گه یه قاضی خوب اگر بخواد دقیق و عادلانه حکم کنه باید اشراف کامل به قضایا و اتفاقات داشته باشه و بعد بتونه فارق از هرگونه توهم و خیال قضاوت کنه.

الان حرف شما از بخشش خداوند من رو یاد صحبت ایشون انداخت.


یک روز مادرم که از ناراحتی شخصی خوشحال شد، بهش گفتم چرا خوشحال شدی؟ گفت اخه خیلی آدم بدی بود!!!

بهش گفتم علامه طباطبایی می فرمایند، ما انسان ها باید تسلیم امر خدا باشیم، یعنی اگر بهمون خوشی رسید، زیاد خوشحال نشیم و اگر غم رسید زیاد ناراحت نشیم. چون اون رو از جانب خداوند باید بدونیم و معنای تسلیم امر خداوند بودن همینه. ایشون پا رو یک قدم جلوتر گذاشتن و فرمودند:

حتی اگر برای دشمنت هم اتفاقی ناخوشاینی افتاد، خوشحال نشو، چون اون هم از جانب خداوند باید بدونی.

بعد از این گفتگو که انگار فقط حفظ کرده بودم برای همچین روزی، کلی فکر کردم چقدر وضع خودم خرابه،!!!!!!

امیدوارم روزی برسه همه ما ، مثل خانم پو، آقای غلام و همه و همه بتونیم کار هامون رو به خداوند تفویض کنیم.

"افوض امری الی الی الله ان الله بصیر بالعباد"

خیلی مشکلات و سختی ها توی زندگی ادم پیش میاد که هیچ خیر و حکمتی هم نداره....

دروغه که خدا کسی رو بیشتر از حد توانش امتحان نمیکنه.

من که دیگه بریدم.

- - - Updated - - -

خیلی مشکلات و سختی ها توی زندگی ادم پیش میاد که هیچ خیر و حکمتی هم نداره....

دروغه که خدا کسی رو بیشتر از حد توانش امتحان نمیکنه.

من که دیگه بریدم.

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي ، همت كن و بگو ماهي ها ، حوضشان بي آب است.
رفته بودم سر حوض
تا ببينم شايد ، عكس تنهايي خود را در آب ،
آب در حوض نبود .
ماهيان مي گفتند:
"هيچ تقصير درختان نيست."
ظهر دم كرده تابستان بود ،
پسر روشن آب ، لب پاشويه نشست
و عقاب خورشيد ، آمد او را به هوا برد كه برد.

به درك راه نبرديم به اكسيژن آب.
برق از پولك ما رفت كه رفت.
ولي آن نور درشت ،
عكس آن ميخك قرمز در آب
كه اگر باد مي آمد دل او ، پشت چين هاي تغافل مي زد،
چشم ما بود.
روزني بود به اقرار بهشت.

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي ، همت كن
و بگو ماهي ها ، حوضشان بي آب است.

باد مي رفت به سر وقت چنار.
من به سر وقت خدا مي رفتم.