یک لحظه ز کوی دوست دوری
در مکتب عاشقان حرام است حرام
نمایش نسخه قابل چاپ
یک لحظه ز کوی دوست دوری
در مکتب عاشقان حرام است حرام
[/color][/size][/font][/size][size=large][color=#FF0000]:227:[font=Arial][size=medium]
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
از بس که خنک بود سپردم به ننش
شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد
زدیم بر صف رندان هر آنچه بادا باد.
این بیت در ادامه ی مشاعره شعر آقای مدیر
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید
حضور مجلس انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
دانی که را سزد صفت پاکی
آن کو وجود پاک نیالاید
..... مثل آقای مدیر همدردی
در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی درین منزل ویرانه نهادیم
در دایرۀ قسمت ما نقطۀ پرگاریم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمائی
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
آمده ام که سر برم عشق تو را به سر برم
گر تو بگوئیم که نی ، نی شکنم شکر برم