اسرار تو در زبان نمی گنجد
واوصاف تو در بیان نمی گنجد
اسرار صفات جوهر عشقت
می دانم و در زبان نمی گنجد
نمایش نسخه قابل چاپ
اسرار تو در زبان نمی گنجد
واوصاف تو در بیان نمی گنجد
اسرار صفات جوهر عشقت
می دانم و در زبان نمی گنجد
ا...چرا اینجوری شد.. اشکالی نداره .. با ت می گیم
تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است
طنین شعر نگاه تو در ترانه من
تو نیستی که ببینی چگونه می گردد
نسیم روح تو در باغ بی جوانه من
آتنا جان چرا دقت نداري بايد با ت ت ت مي نوشتي !!!!!!!!!!!! بعدشم با ددددددد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نه آهنگی مرا تا نغمه خوانم
نه روشن دیده ای تا پر گشایم
من عادت می کنم با درد تازه
جدایی شاید ازمن ،من بسازه
هرکسی
هم رزمی
هم خشمی
هم رنجی
دارد
هرکسی
هم زجری
هم دستی
هم گنجی
دارد
دل من ارزنی، عشق تو کوهی چه سایی زیر کوهی ارزنی را
ببخشا، ای پسر، بر من ببخشا مکش در عشق خیره چون منی را
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیـــــــــــدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهـــــــی
در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــد
خانم زيباده شرمنده كه اينو عرض مي كنم متاسفانه شما به جاي اينكه با شعر من ادامه بديد چشمتون به امضاي بنده افتاده و با اون شعرتون رو گفتيد ولي اشكالي نداره من دوباره شعر خودمو مي نويسم .
دل من ارزنی، عشق تو کوهی چه سایی زیر کوهی ارزنی را
ببخشا، ای پسر، بر من ببخشا مکش در عشق خیره چون منی را
دوستان ما در اینجا شعر می خوانیم
گاه بر قلب هم فریاد می داریم
که چرا اشتباه شعر می خوانی
و ندانند که ما می دانیم
ممد اقای ما چه بگفت؟
در میان بساط شعر و غزل
اه عرفان تو نیز می فهمی
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد