سلام دوستان
خیلی وقته که نیومدم همدردی....
دلم برای اینجا تنگ شد...
از چند صفحه آخر این تاپیک متوجه شدم دعای خیلی ها براورده شده.... از این بابت بسیار خوشحالم.
و اما من چهل روزی داشتم پر از تلاطم و استرس...
کارهایم خیلی گره افتاده....
می دونید بیشتر همزمانی اتفاقات باعث می شن نتونم درست فکر کنم... شاید اگر در یک زمان فقط یک مساله بود برام موضوع خیلی راحت تر بود.....
دوستان برام خیلی دعا کنید... چند مشکل همزمان دارم...
واقعا در اوضاع خوبی نیستم.... این اوضاع که می گم واقعا پیچیده است...
من از امام حسین خواستم برای من مصباح الهدی شوند ولی نمی دانم این تاریکی مقدمه روشناییست یا...؟
نمی دانم چرا تاریکی؟؟؟...
من فهمیدم هیچ چیز نمی دانم...... هیچ چیز...
من فهمیدم چقدر اشتباه دارم و...
من فهمیدم چقدر می تونم بدون اینکه بخوام آسیب رسون باشم...
در کل فهمیدم چقدر دختر بدی هستم.از خودم به شدت ناراضیم....
40 روز تمام شده ولی هنوز برام خیلی دعا کنید... هیچ وقت این همه به دعا احتیاج نداشتم که حالا دارم.......
متشکرم که به یاد منم هستید.....اگرچه که خیلی حضورم پررنگ نیست ولی تو دعاهام همیشه اعضای همدردی پررنگ هستند....