-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
http://www.hamdardi.net/thread-485-post-3544.html
واییییییییییی الان یهویی این تاپیکمو پیدا کردم
جمعه ۲۸ دي ۱۳۸۶ بدترین روزای زندگیم الان اون دختر 20 ساله بزرگتر شده تقریبا اون بحرانو پشت سر گذاشته و.....
فقط میتونم بگم خدایا ممنون چه روزایی رو پشت سر گذاشتیم
بی خیال:323:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
کاش زودتر پاییز تموم شه،از پاییز و حال و هوایی که توش دارم خوشم نمیاد :101:
چقدر این روزا بی حوصله ام،حتی صندلی داغ هم نتونست حال و هوامو عوض کنه.
بیشتر از همیشه احساس تنهایی میکنم...
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
دستم با در قوطی رب برید !!!!
فکرشو بکن
حتی تصور این صحنه دل آدمو ریش ریش میکنه
در قوطی رب باز بود و تو دریخچال
همیشه مامانم بعد از باز کردنش، میریزه رب رو تو شیشه و درش رو میبنده
شانس که نباشد
جان در عذاب است
خلاصه که اومدم نوشابه رو بذارم تو در یخچال که.........
سریع اتفاق افتاد
از روی خونی که ریخت کف آشپزخونه فهمیدم چه بلایی سرم اومده
خیلی عمیییییییییییییق بریده
فکر کنم 10سال دیگه هم خوب نشه :316:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
در زندگی زخم هایی هست كه مثل خوره روح آدم را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد....
این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند این درددهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمرند .......
و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی بکنند ........
فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم ، اوست كه مرا وادار به حرف زدن می كند ، فقط او میتواند مرا بشناسد ، او حتماً می فهمد ...
می خواهم عصاره ، نه ، شراب تلخ زندگی خودم را چكه چكه در گلوی خشك سایه ام چكانیده به او بگویم:
" ایــن زنـــــدگــــی ِ مـن اســت ! "
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
پدربزرگ عزیز،سر دیگ حلیم نذری من و پسرم رو فراموش نکن و خیلی دعای مخصوص کن که زودتر به وصال هم برسیم
آمین
ماهم نذری شله زرد داریم و تمام دوستان عزیز رو تک تک میخوام نام ببرم و موقع هم زدن دعاشون کنم
راستش من آدم مذهبی نیستم ولی از این نذر مامانم، دیدم که خیلیا حاجت گرفتند
از جمله خود بنده
خدا ایشاا... حاجت همه رو روا کنه
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام اعضای خوب تالار
امشب برای خانم نادیا 7777 محترم دست به دعا بر داریم:323::323:
یا حضرت امام حسین ع یا حضرت امام عباس ع حا جت خانم نادیا 7777 بر اورده کند:323::323:
یا حضرت امام حسین ع یا حضرت عباس ع یا قمر بنی هاشم خانم نادیا 7777 محترم پسر از نزدیک نگاه کند
:323::323::323::323:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
این روزا که اکثرا تو مجالس عزاداری شرکت می کنم بعد از اینکه برمی گردم حالت عجیبی دارم.یعنی حالم خوبه.
بچه ها برای پدرم دعا کنید.من این روزها به امید بهبودی زندگی والدینم تو مجالس شرکت می کنم.:323:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
خیلی وقت بود حرم نرفته بودم. دیروز با هم رفتیم پیش امام رضا مسیر خیلی شلوغ بود دیر رسیدیم اذان مغرب بود هوا سرد بعد نماز رفتم نزدیک ضریح وقتی دلم میگیره میگم میرم حرم اشک میریزم داد میزنم ولی دیشب فاصله 4-5متری ضریح امام رضا بین همهمه آدما نه اشکی رو چشام بود نه التماسی.آروم بودم دلم محکم بود و ذهنم ناخداگاه پیش بچه های همدردی نادیا پسرت از جلو چشام کنار نمیرفت رایحه پدرو مادرتو فراموش نکردم همگی به یاد همتون بودم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
پدر و مادر ... پدر و مادر ... پدر و مادر ...
من نمی دونم واقعاً گیر افتادم .
چرا خودخواهند ؟ چرا بی فکرند ؟ چرا توجه نمی کنن ما چی داریم می گیم ؟
حالم ازشون بهم می خوره .
بی خیال بی خیالند .
دیگه نمی خوام باهاشون حرف بزنم . قهر قهر.
به خدا نامسلموند.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
شام غریبان که می شه: یه حزنی همه جا رو می گیره...
"بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا... بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا....."
صدای چاووشی شام غریبان الان پیچید تو خونمون که داشت کوچه های خلوت و تاریک شهر رو می چرخید و می خوند...
آقا دل من و همه ی بچه های همدردی بد جور هواییت شده، به فریاد دلمان برس!!!
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
شام غریبان ..
همیشه نسبت به این کلمه حس غریبی داشتم..
حتی با شنیدن اسمش گاهی اشک توی چشام جمع میشه..
فقط باید این رو گفت ... یا امام حسین.. خیلی مردی و واقعا کاری که تو کردی رو هیچ کس توی تاریخ انجام نداد. به داشتن امامی چون تو افتخار میکنیم و به خودمون میبالیم که یکی از رهبران ما همچین مرد بزرگی بوده . واقعا امام حسین باعث افتخار اسلامه..
هر زمان به گرفتاری ها و مشکلاتی که برای ایشون بوده فکر میکنم هم از خودم نا امید میشم هم امیدوار میشم..
نا امید میشم که من کجا و اون کجا..
امیدوار میشم که مشکلات من خیلی کوچیکه و باید بتونم حلش کنم..
یا علی..
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام،
ایام محرم رو به همه عزیزان تسلیت می گم.
به آرمان 26 و digitalman خوش آمد میگم و امیدوارم که از حضورشون در تالار همدردی استفاده کنیم.
داشتم خاطراتم رو مرور می کردم و برایم جالب بود.
یه جاش نوشتم:
در تالار همدردی عضو هستم. یک فروم جالب که مدتی هست گاهی حتی بیش از حد برایش وقت می گذارم. در رابطه با مشاوره و روان شناسی.
پایان نامه ام خیلی عقبه. می خواستم دیر دیرش تا آخر امسال تحویل بدهم. ولی معلوم نیست که بتونم.
برای خودم خیلی جالب بود :)
نمی دونم. شاید 20-30 سال دیگه این خاطرات رو بخونم، اصلاً یادم نباشه همدردی چی بوده :)
یاد اون موقع افتادم که مشغول پایان نامه بودم و بیشتر از اینکه برای پایان نامه ام وقت بگذارم، برای همدردی وقت می گذاشتم :)
به سرم زد و رفتم چند صفحه تاپیک حال و احوال شماره 4 رو مرور کردم. چشمم به اسم کسانی افتاد که یا مدتهاست که خبری ازشون نیست، یا کمتر به تالار سر می زنند. خواستم یادی ازشون بکنم:
کامران، آریکس، mahi91، پاییزان، گلنوش67، شایانا، سرافراز، گل مریم، داملا، بی نهایت، یک زن امیدوار، شب بارونی، ...
البته جای اسم "بلو اسکای" هم در تالار خالیه. ولی خدا رو شکر خودشون حضور دارند :)
و یک نکته دیگه!
داشتم یکی از پست های بالهای صداقت رو می خواندم که دیدم زیر اسمش نوشته: کارشناس افتخاری!
خیلی خوشحال شدم! بالهای صداقت گرامی! به شما تبریگ می گم!
همیشه برای تالار موثر بودی و مطمئنم که به عنوان کارشناس افتخاری موفق تر هم خواهی بود.
خلاصه درود من به همه یاران حاضر و غایب همدردی!
شاد و سلامت و بی غم باشید!
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام به همه بچه های باصفا و مهربون تالار همدردی و مدیران عزیز :46::43:
من دوباره برگشتم... (فکر کنم...)
البته این برگشتن ماجرا داره .... خیلی وقت بود دوست داشتم برگردم... نمیشد
تا اینکه یه روز برگشتم و دیدم آلزایمر کار خودشو کرده و پسوردمو فراموش کردم....:162:
بعدش دست به دامان مدیر عزیز تالار آقای سنگ تراشان شدم و مدیر عزیز هم کمال لطف و در حق من
کردن .. هم پسورد بهم دادن و هم ده روز شارژ رایگان بهم جایزه دادن .... :104::227:
همین جا به جناب مدیر همدردی سلام میکنم و ازشون تشکر میکنم ممنون....
....
خب من از همه جا بیخبرم ....
امیدوارم بتونم این ده روز مفید باشم....:72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام به همه دوستان
من هم حالم خوبه ، خیلی خوبه. نه اینکه دلم شاد باشه ، شاد نیستم بخاطر ایام عزای حجج الهی ، اما خوبم ، خوشحالم از اینکه ایقدر امام مهربانی داشتیم و داریم. خوشحالم از اینکه زلفم رو به یه همچین عزیزانی گره زدم.
اگر چه همین دوستی و محبت هم از طرف خودشونه. احساس می کنم اینقدر لطف دارن که به ناپاکی من نگاه نمیکنن. لطف و احسانشون همین جور جوشش داره و فوران میکنه کافیه یه کمی دلمون رو براشون نرم کنیم ، کافیه سر دشمنی باهاشون نداشته باشیم. اونوقت اونها حریصند برا هدایت ما. پیامبرمون هم رحمه للعالمین بودن. حریص بودن برای هدایت مردم. (همین مردم قدر نشناس)
الان بهتر می فهمم کشتی نجات بودن حسین (ع) رو . وچقدر خوبه که با اشک بر ابا عبدالله سینه هامون رو از زنگار گناه شستشو میدیم ، چقدر احساس بهتری دارم بعد از همراهی کردن با حجت خدا در عزا داری بر جدشون.
وقتی شنیدم که مولامون حسین در آخرین لحظات زندگی شون ، به فکر شیعیان و محبینشون بودن
(به نقل از شمر ملعون ، می بینه لبهای امام حرکت می کنه و...)
، به خودم می بالم که رعیت یه همچن پادشاهی هستم.
حسین امیری و نعم الامیر
چه حال و احوالی شد...
حضور دوباره آرمان 26 ،شیرین جون،و digitalman رو هم خیر مقدم میگم.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
حالم خوبه ..
امان از دست این فال و طالع بینی..
تا وقتی خوبه بهش توجه نمیکنم
امروز فالم بد بود حالمو گرفت..
بخدا اعتقادی به فال ندارما.. فقط احساس بدی بهم داد.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
در این هوای بارانی قصه ای در دل دارم :
در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر١٠ سالهاى وارد کافی شاپ هتلى
شد و پشت میزى نشست. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت.
پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟
خدمتکار گفت: ۵٠ دلار
پسر کوچک دستش را در جیبش کرد ، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد . بعد پرسید: بستنى خالى چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عدهاى بیرون کافی شاپ منتظر خالى شدن میز ایستاده بودند، با بیحوصلگى گفت : ٣۵ دلار پسر دوباره سکههایش را شمرد و گفت:
براى من یک بستنى بیاورید.
خدمتکار یک بستنى آورد و صورتحساب را نیز روى میز گذاشت و رفت. پسر بستنى را تمام کرد، صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوقدار پرداخت کرد و رفت. هنگامى که خدمتکار براى تمیز کردن میز رفت، گریهاش گرفت. پسر بچه روى میز در کنار بشقاب خالى، ١۵ دلار براى او انعام گذاشته بود.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام به تمام دوستان خوب همدردی.
عزاداریهاتون قبول باشه.انشاالله.
آقا حامد ممنون از اینکه به یاد ما بودین اما باید به عرض برسونم اینجانب جزء کاربرانی هستم گرچه زیاد پست نمی ذارم اما همراه وخواننده همیشگی تالار هستم و از پست های مفید دیگران استفاده می برم.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام دوستان...
انشالله حال همگی خوب خوب خوب خوب باشه...
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
با سلام
ضمن آرزوی قبولی عزاداری همه دوستان
الحمد الله مثل اینکه حضور قدیمی های تالار داره پر رنگ میشه . بنده هم به نوبه خود بازگشت دوستان قدیمی از جمله digitalman - shirin joon - lord.hamed و بقیه دوستان رو خوش آمد می گویم . البته چون خودم مدتهای زیادی از تالار دور بودم راستش نمی دونم کی تو تالار فعال بوده- کی بعد مدتی اومده و کی خداحافظی کرده ....به هر ترتیب خوش آمدید :43: یه چیزی بپرسم ؟؟؟ این دوستانی که اسمشون با رنگ قهوه ای نوشته شده چیکاره هستند ؟ چرا این رنگین ؟!!!
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
اقای ارمان 26 محترم
رنگ قهوه ای در تالار حق عضویت انجمن ازاد دادند تعرفه حق عضویت انجمن ازاد تالار همدردی فرق می کند
بنده به خانم فرشته مهربان اطلاع دادم تاپیک شما نگاه کند ممنون
:72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام بچه ها
دلم براتون تنگ شده بود . ممنون که به یاد منم بودید:302::302::302:
اینا اشک شوق اند به قول دخترم اکشم اومد:P
***
برنامه ریزی درسی ایم جوری که میخواستم پیش نرفت . تا امتحان ارشد فرصت کمی دارم و کتابای نخونده زیاد:163::303:
ان شالله که قبول میشم:227:
اما :72: بارون :72: خیلی با حاله .خدایا شششششششششششششکر:43: . اینجا چند سالی بود که این نعمت پر برکتت کم شده بود.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
خانم پاییزان محترم
عزاداری قبول باشه
چند وقتی توی تالار نبودی جا در تالارهمدردی خیلی خا لی بود به تالارهمدردی بر گشتی اشک شوق ریختم
امیدوارم دوباره به فعا لیت در تا لارهمدردی ادامه دهید تالارهمدردی به وجود شما نیا ز دارد براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم:72::72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
با سلام و احترام
عزیزان توجه کنند که هر گونه پست های چالشی و بحث بر انگیز به انجمن آزاد منتقل میشود.
لذا بنده چندین پست گذشته در این تاپیک را به خاطر زمینه مباحثه ای آن و اینکه جدا از عنوان حال و احوال بود به انجمن آزاد منتقل کردم.
مراتب جهت اطلاع
این هم لینکش
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
ای بابا چه کشکی چه پشمی! ما که با چشم غیر مسلح نتونستیم ببینیم.
با حلوا حلوا دهن شیرین نمیشه با مرام! :305:
لا اقل عنوانهاشونو یا یه میان پرده از اون ارسالها رو رو کنید، منظورم از اون جذابها و جنجالیهاشه تا اشتیاق و حس کنجکاویمون رو تحریک کنه بریم اتیش بزنیم به مالمون و شارژ انجمن آزاد بخریم به عشق خوندن کل تاپیک مورد نظر.
در ضمن این ادیتورتان همچنان زمینگیره! یه فکری به حال این فلک زده بکنید بد نیست، هم خدا راضی میشه هم بنده اش :305:
راستی سلام! خوبین؟ ما هم بد نیستیم شکر. فقط در این لحظه دارم جون میدم برای لختی استراحت چرا که استخوانهای نحیف و فرتوتمان دارد خستگی را از عمق مغز استخوان فریاد میزند. بیچاره مغزم کشش خواندن حتی همین پست را برای تصحیح اشتباهات احتمالی هم ندارد. خواب بر ما مستولی گشته! آقا ما رفتیم بخسبیم، شب عالی متعالی.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
دیشب دلم گرفته بود.حتما دیگه خودتون می دونید این روزها ناراحتی من به خاطره چیه؟بله کلمه ای به نام پدر
چون مادرم دیروز دوباره موج نا امیدی بهش رو کرده بود.خلاصه دیشب نمی دونم چی شد که تصمیم گرفتم از نگرانیم
واسه همسرم بگم.اون منتظر بود حرفامو بزنم که پشیمون شدم و یه بحث دیگه پیش کشیدم اما طاقتم تموم شد یه
دفعه وسط اون بحث گفتم پدرم توی دو سال حدود 3 میلیون تومان خرج کرده که ترک کنه ولی......
گفتم و گریه کردم گفتم و گریه کردم.از حال و روز مادرمو از وضع زندگیشون .هیچی نگفت فقط ساکت گوش می کرد.
علت این کارم این بود که این روزها تاپیک یکی از دوستان که نگران اعتیاد دختر مورد علاقشون هستند ذهنمو مشغول
کرده بود.ازین که همسرم ممکنه چه احساسی نسبت به شرایط پدرم داشته باشه دل آزرده بودم ولی........
حالم بهتره.بهتر از قبل.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
همسرم رفته ماموریت
:302:
دلم براش تنگ شده ولی نمی دونم چرا بهش نمی گم که دلم براش تنگ شده اصلا انگار نمی شه که بگم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
اقلیمای عزیزم سلام...:43:
مثل اینکه ما در عصر ارتباطات زندگی میکنیم عزیز دلم ...
یعنی چی نمیشه؟؟:163:
کار نشد نداره...
زود باش .... همین الان ... گوشیتو بردار بهش زنگ بزن و بگو دوستش داری و دلت واسش تنگ شده...
نشد اس ام اس بده...
نشد هزار تا راه دیگه که از گریه و دلتنگی آسونتره.... :302:
آهای مهربونای تالار همدردی برای گفتن دوستت دارم به عزیزانتون فرصت رو از دست ندید...
همین الان بهشون بگین....
بهتره که غرورو پای کسانی که دوستشون داریم قربانی کنیم
تا اینکه فرصتها رو از دست بدیم و عزیزانمون رو فدای غرورمون کنیم....:72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام.......................................... ................... :323:
حالم؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونم.. شاید خوبه شاید بده.. شایدم اینقد بده که دیگه هیچی واسم مهم نیست..
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
از زهره خبری نیست جایش در تالار خالی است .آبجی هرکجا که هستی خوش باشی دلمان اندازه این نقطه ها شده
....................
از جوانه؟؟؟ هم خبری نیست یه چند روزی پرنگ شد بی خبر گذاشت رفت . کجایی آبجی بیا که تازه دلمون شاد شده بود
بعداز 1 سال دوباره برگشتی تالار را روحیه دادی . دلمان تنگ شده .
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
از فرشته مهربان امروز خبری نیست..
امیدوارم هر جا باشه موفق باشه..
خیلیییییییییییییییییییییی ییییییی کمکم میکنن.. خیلیییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییی :323:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
منم هستم اما خیلی خستم . امروز هوا خیلی سرد بود از سرکار خسته و کوفته که اومدم دیدم آبگرمکن خونه خراب شده ...(ضد حال ) حالا خر بیار و باقالی بار کن با تن خسته بردم دادمش تعمیر غروبی آوردم نصبش کردم دیدم بازم خرابه و کار نمیکنه ...... خلاصه داستانی شد تا این آبگرمن راه افتاد پدر ما هم حسابی در اومد .... خب خدمت دوستان عارضم اینجا هوا از صبح مه آلود و سرده امیدوارم تو این هوای سرد پاییزی زمستونی - دلاتون همیشه گرم و لباتون همیشه خندون باشه :43:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلاااااام به همه ی بچه های تالار همدردی...
چه قدیمی ها چه جدیدی ها چه اونهایی که هستن و چه اونهایی که رفتن....
امیدوارم همتون سلامت و سرزنده و شاد باشین... و در پناه خدای نازنین و یگانه....
امیدوارم عذاداریهاتون مقبول درگاه حق باشه و من رو هم از دعاهای خیرتون بی بهره نذارین...
(مثل مامان بزرگا شدم):305:
راستی چه خبر از آنی عزیز و فهمیده و صبور؟؟ کجایی آنی جوون بیا که خیلی دلم واست تنگه...
بی دل جان جان کجایی با اون املای قشنگ نوشتاری و گفتاریت.... خدا بد نده نوشتی نحیف و از این چیزا؟؟؟
آرمان عزیز رسیدن بخیر.... چه جالب رفتنمو یادم نیست اما اومدنمون مثل اینکه با هم اتفاق افتاده چه خوب...
بازم از اون کلیپ های قشنگ واسمون درست میکنی؟؟؟ یا وقتتو گذاشتی رو آبگرمکن درست کردن؟؟
بی بی عزیز ... یه سلام ویژه ... چقدر باعث سعادته که باز در کنار شمام... همیشه چیزی واسه آموختن دارید... مرسی که هستین...
فرشته مهربون؟ خانم معلم خوبی؟؟؟ چه خبر؟؟
راستی از کیوان عزیز چه خبر؟؟؟؟ آقا کیوان جناب آقای مدیر شدین دیگه کم پیدایین برادر؟؟ یا شاید فقط وقتی میاین که بخواین یه تذکری چیزی به بنده بدین؟؟؟ حال مرغ عشقاتون (بچه هاتون) چطوره؟؟؟ هنوز دارینشون؟؟؟
خب سارابانو جان شما چطوری خانم دکتر؟؟؟ دلبندتون خوبه؟؟؟ زندگی بر وفق مراده ؟؟؟ دلم خیلی واست تنگ شده خانومی....
وااااا ی بچه ها همتونو دوست دارم و خوشحالم که اینجام...
خدا رو شکر الان حال روحی خوبی دارم احساس میکنم دارم از انرژی های مثبت پر میشم میخوام خودمو دوباره نو کنم .... درونم رو ... وجودم رو از نو بسازم.... از همتون میخوام بعد از خدا کمکم کنین.... تا رشد کنم...
خدا رو هزاران هزار بار شکر میکنم که در کنار شما نازنینانم....
:46::46:
بالهای صداقت عزیزم خوبی؟؟؟ کجایی؟؟؟
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shirin joon
آرمان عزیز رسیدن بخیر.... چه جالب رفتنمو یادم نیست اما اومدنمون مثل اینکه با هم اتفاق افتاده چه خوب...
بازم از اون کلیپ های قشنگ واسمون درست میکنی؟؟؟ یا وقتتو گذاشتی رو آبگرمکن درست کردن؟؟
با سلام
ضمن خوش آمد گویی دوباره به شما خانم shirin joon همانطور که گفتید انگار حضور دوباره بنده و شما همزمان شده امیدوارم که حضورتان تداوم داشته باشد و مثل گذشته در تالار فعالیت نمایید و حضورتان معطوف به اون ده روز شارژی که گفتید نباشه .
اما بعید می دونم بنده مثل گذشته بتونم فعالیت داشته باشم (حداقل در خصوص ساختن کلیپ و کارهای سابق) باور کنید دیگه مثل گذشته وقتش رو ندارم چون ساخت اینگونه کلیپها زمان بر هست . البته بعد از اینکه ویندوز جدید نصب کردم هیچکدوم از نرم افزارها و امکانات ساخت کلیپ و کارهای سابق رو ندارم که بخوام مانند گذشته خلاقیت به خرج بدم :102: به هر حال در حد بضاعت و توانم درخدمت شما عزیزان هستم. قضیه آبگرمن هم اوکی شده و از اون بابت مشکلی نیست :P
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
به این می گن بدشانسی،داشتم لامپ های آکواریومو جا به جا می کردم یکیش سر خورد افتاد تو آب.60تومن لامپ سوخت.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
60تومان فداي سرت داداش
جونت سلامت صدقه سريت.
مال دنيا ارزش نداره خودتوناراحت نكن،
خودت كه چيزيت نشده سلامتي ،برقي چيزي نگرفتد.
---------
شيرين جون خوش آمدي
شما قديمي تالاريدحضور مجدد شما وآرمان عزيز به ما تازه واردها روحيه ميده،ازصميم قلب خوشحالم دوستان دوباره دوره هم هستند.
----------
ازراحيل خانم خبري نيست!!
بعداز صندلي داغ ناپديد شده ،هديه يك ماه شارژ انجمن آزادبراي يابنده راحيل درنظرگرفته شده است!!
بچه ها بدوايد هركي زودتر پيدا كنه.:-)
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
صبح یه دوشاخه زدم به برق دیدم یه نور شدیدی ساطع شد،دیدم همون لامپی که افتاده بود تو آب روشن شده.حالا
از این می سوزم که دیروز سفارش لامپ دادم 30 تومن.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام به همه دوستان و عزیزان همدردی....
اول از همه واسه همتون آرزوی سلامتی و تندرستی میکنم که بزرگترن ثروته و نعمت..
چون هوا متغیره و مریضی زیاد... البته با لطف خدا و بارون رحتمش هوا تمیزتر از چند هفته پیششه...
منم یه هفته ده روزی هست که سرماخوردگی گرفتم اونم از نوع فیل کشش... اما خدا رو شکر رو به
بهبودم.... واسه همینه که زبونم ببخشید دستام سلامتن و در خدمت شمام و چیز و میز مینویسم...
راستش این چن وقت گذشته تو وضعیت روحی خوبی نبودم .... میشه گفت یه بحران روحی رو طی کردم..
اما وقتی فهمیدم که خدای مهربون حتی در ناکجاآباد زندگی هم منتظر یه درخواسته از طرف ما که دستمونو
بگیره و بکشمون بالا دوباره انرژی گرفتم... حالم خوب شد به لطفش دوباره حس کردم که هنوزم دوستم داره
و کافیه که ما بعد از توکل کمی هم "اعتماد" کنیم بهش....
بچه ها همیشه گفتم و بازم میگم : خدای مهربون خیلی خیلی خیلی رحمن و رحیم و بخشنده و رئوفه!!
هزاران هزار بار بهم ثابت شده....
واسه همونه که اینقدر انرژی گرفتم و شنگولم و متغیر.... من وقتی خیلی شاد میشم که باز رحمت خدا
شامل حالم شده باشه....
خلاصه کلام اگه دیدید من مثل هوا متغیرم و عجیب غریب تعجب نکنین....
البته بنده پذیرای هرگونه تذکر از جانب شما دوستان گرام میباشم....:163::160::300:
بگذریم....
امروز یه جایی خوندم از امام محمد باقر (ع) که فرمودند: "همه تقدیرات خدا برای مومن خیر است..." :72:
اینکه خدا همیشه خیر بنده اش رو میخواد خب ثابت شده است اما تو مومن واقعی شدن هنوز راه مونده.... امیدوارم در کنار شما بتونم درسهای جدیدی بگیرم و کمی رشد کنم...
توکل به خدا..
پدر بزرگ عزیز سلام و از لطفتون ممنونم ....
میدونم سنی ندارین اما احساسم میگه حرف واسه گفتن زیاد دارین....
امیدوارم بتونم از راهنمایی هاتون استفاده کنم ...:305:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shirin joon
بی دل جان جان کجایی با اون املای قشنگ نوشتاری و گفتاریت.... خدا بد نده نوشتی نحیف و از این چیزا؟؟؟
:227::104::227: نمردیم و یکی از ما یاد کرد:46: