نمایش نسخه قابل چاپ
بی نهایت عزیزم سلام
اصلا دوست ندارم مخالف تصمیمت حرف بزنم چون میدونم بسیار منطقی و عاقلی و حتما دلیل موجهی پشت این خداحافظیه!!
دوست خوبم برات بهترین ها رو کنار همسر و دو پسرت آرزومندم:43:
دوست دارم در صورت مساعد بودن شرایط بازم کنار ما بیای.....:310:
هنوزم مثه قبل بینهایت دوستت دارم خانومی.....:46:
بی نهایت جان امیدوارم هر جا هستی موفق باشی :46:
امیدوارم این خداحافظی همیشگی نباشه.:72::72:
سلام
خانم بی نهایت محترم
تالارهمدردی به وجود شما نیا ز دارد امیدوارم به مرخصی بروید دوباره به تالارهمدردی بر گردید جا در تالار خیلی خا لی است امیدوارم هر جا هستی موفق باشی براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم:72::72::72::72::72:
سلام دوستان ، خب مثل اینکه من دوباره رفتنی شدم ! راستش هیچوقت تحمل حرف خوردن از کسی رو نداشتم و ندارم ! تحمل بی محلی رو ندارم ! از اینکه احساس کنم وجودم هیچ سودی به حال کسی نداره بیزارم ! از اینکه هیچ کس از حضورم در این محیط خوشحال نیست! بدتر از اون از اینکه نه تنها باعث خوشحالی کسی نیستم بلکه میبینم حضورم باعث اذیت شدن و ناراحتی دو سه تا از بچه های قدیمی تالاره واقعا ناراحتم؛ از اینکه اومدم تا سو تفاهم و کدورتهایی که اون دوستان ازم داشتن رو اصلاح کنم اما نشد ناراحتم ! خب وقتی موندنم باعث اذیت و ناراحتی دوستان و اذیت شدن خودمه بلا نسبت همه شما؛ مرض دارم بمونم !؟واقعا تو این چند روز که در تالار بودم چندبار دلم شکست و... بگذریم . خداحافظ و التماس دعا
سلام جناب آقای آرمان عزیز
باور کنید شما دچار سو تفاهم شدید
این اتفاقایی هم که می افته همش سو تفاهم هستش
باورکنید برای همه ما پیش اومده
مثلا من خودم اوایل که عضو سایت شدم حس میکردم هرچی می نویسم می ام می بینم حذف شده یا تایپکم قفل شده یا میگن پست چت گونه گذاشتید...
بعد واقعا بهم برخورده بود ولی یکمی موندم با روند سایت آشنا شدم و فهمیدم که دچار سو تفاهم شده بودم...
شما چون الان دارین این سایت رو با وضعیت قدیمش مقایسه میکنید اینجوری شدید......
بعدم شما که متاهل هستید فکر کنم دیگه !!
خوب نباید انقدر دلتون زود بشکنه که !!
شما باید خیلی مستحکم باشید :310: اصلا این اتفاقات بهتون یاد میده که تحمل تون رو ببرید بالا و الکی دلتون رو نشکونید.:72:
دوستان اومدم واسه خدافظی
دلم واسه اینجا و همتون تنگ میشه
کلی هنوز شارژ دارم
ولی دیگه نمیتونم بمونم
شاد باشید و سر حال
به امید دیدار
خدانـــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــگ ـــــــــــــــهـــــــــ ـــــــدار
چرا فائزه جون؟؟؟؟؟!!!!
چرا دیگه نمی تونی بمونی؟
چیزی شده؟
از کسی ناراحتی؟؟؟؟
:302:
فائزه جان چرااااااااااااااااااااااا اااا؟
ای بابا
این حرفها چیه
چرا
آخه
ای بابا
سلام فائزه جان:46:
کجا به این زودی؟؟!!تازه میخواستم انتخاب نام کاربری جدیدتو تبریک بگم!!
از fm mohajer خیلی خیلی بهتره.fmاولش آدمو یاد رادیو مینداخت!!!:)
دلت میاد مارو تنها بذاری؟!:(
این حرفا چیه؟!
ما خداحافظی تو قبول نداریم!
يعني جدي جدي راست گفتي؟
نرو...
تو كه ميدوني ...(باز از اين شعرا)
خداييش چرا؟
خداحافظي عين استعفا ميمونه
بايد باهاش موافقت شه
ما موافق نيستيم
دليل؟
می خوام بگم نرو می ترسم باز بهم بگید به بچه های تالار وابسته شدی
به تالار وابسته شدی
آره من به تک تک شما وابسته شدم
سخت ترین لحظات عمرم رو با شما گذروندم
اگه الان زندم بی تردید حرف ها و نصیحت های شما بود
حالا چطور بهم می گید وابسته نشو
من با شما ها خندیدم با شما ها گریه کردم
چجوری می گید دوست نداشته باش بچه های تالار را
خانم مهاجر چرا داری به همین راحتی می ری؟
یعنی قلب بچه های تالار به همین راحتی فراموش می کنه محبت های شمارو؟
فکر کردی بگی خداحافظ ما خوشحال می شیم
از دیروز دلم گرفت
اگر خسته شدید برید استراحت و بعد مدتی بر گردید
اما خداحافظی نکنید
نمی دونم چرا این تصمیم رو گرفتید اما باید از شما بخاطر کمک هاتون در حق من تشکر کنم:72:
امیدوارم نظرتون عوض بشه:72:.
سلام به تمام اعضای خوب تالار
من حق عضویت تمام شود برای همیشه از تالار می روم من 9 اسفند 1386 فعا لیت در تالارهمدردی عضو تالارهمدردی شدم
چند سا ل در تالارهمدردی فعا لیت کردم امیدوارم مفید موثر بوده باشم
چند سا ل مدیر صندلی داغ بودم توانسته دل اعضا تالار شاد کرده باشم
خانم فرشته مهربان محترم اقای کیوان عزیز اقای حامد عزیز چند سا ل در تالار بودم خیلی از تجربیات استفاده کردم خیلی تشکر قدردانی می کنم:72::72::72::72::72::72:
براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم
خداحافظ
به امید دیدار
چی شده آخه؟
چرا دارید می رید؟
واااااااااااااااااااااااا اااااااااا
اقای ابراهیمی محترم....دارید می رید؟اصلا دلتون می یاد برید؟
نظرتون چیه یهو بیاین بگین ما شوخی کردیم؟
ایده ی خوبیه هااااااااااااا
نرید...خواهش می کنم:316:
چی شده همه دارن میرن؟!!
آقای ابراهیمی شما کجا؟!
چه خبره؟
:(
كاش اصلا اين تاپيك ايجاد نميشد!
رفتن چرا؟
مگه گاهي سر زدن به تالار چه زحمتي داره؟
هرچند هر آمدني رفتني داره...
چه بسا يه روز خود ما هم بياييم خداحافظي !
دلمون نميخواد شما بريد،خيلي ناراحت ميشيم
اما براي تصميمتون احترام قائليم
هرجا هستيد شاد و موفق باشيد
:302::72::302::72::302::72::302::72:
با سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط محمدابراهیمی
در دل هر خدا حافظی ، امید دیداری نهفته هست.
برای همین دعا می کنیم که خدا حافظ فرد باشد تا امید دیدار ما پا برجا بماند.
سلام
مدیرهمدردی خیلی دوست دارد من برای همیشه از تالار بروم
مدیرهمدردی صد درصد حق عضویت تمام شود برای همیشه از تالار می روم
من با مدیرهمدردی اختلاف داریم
مدیرهمدردی به فکر تالارهمدردی نیست به فکر صندلی داغ نیست
چند سا ل در صندلی داغ مدیر بودم زحمت کشیدم تمام زحمت من در تالارهمدردی بی فایده بود
از سا ل 1386 تا سا ل 91 در تالار زحمت کشیدم زحمت من در تالار کشیدم مدیرهمدردی قدر زحمت من در تالار نگاه نکرد
مدیرهمدردی من از سا ل 1386 در تالار فعا لیت کردم مدیرهمدردی من در تالارهمدردی قبول ندارد
ممنون
:72::72::72:
سلام بچه ها
اندفعه اومدم توی همدردی برای اینکه ازتون خداحافظی کنم . دلم نیومد ازتون خداحافظی نکنم و برم .
ببخشید اگه رنجوندمتون ، به حرفاتون گوش نکردم ، به مقررات و خط قرمز های اینجا احترام نگذاشتم و ..
الآن سعی کردم که آدم بهتری بشم . با هیچ دختری دوست نیستم و حتی با دختری تلفنی هم حرف نمی زنم . انقدرم مشغله دارم که اصلا احساس تنهایی نکنم .
می خوام از اینی که هستم هم آدم بهتری بشم . به نظرم توی گذشتم اشتباه می کردم که به اعتقادات و فرهنگ ملی کشورم پشت پا زده بودم و فکر می کردم با دوستی با جنس مخالف و گذروندن وقتم با اون ها می تونم اینو فرآموش کنم که از درون تهی شدم . بدون هیچ اعتقاد و فرهنگ و هدف و اخلاقی شده بودم .
الآن دیگه اون طور نیستم . عوض شدم . الآن دیگه می تونم حضور خدا رو توی زندگیم حس کنم .نمی گم خیلی مذهبی شدم ولی افتخار می کنم که تونستم آدم معتقدی بشم و اسلام رو بپذیرم .
نمی خوام بیشتر از این در مورد زندگیم و اینکه چه برنامه هایی براش دارم اینجا بنویسم . دیگه دلتنگ نمی شم که بخوام اینجا بیام و در مورد خودم بگم تا بقیه بام همدردی کنند . دیگه مثله قبل نیستم که نتونم در مورد مسائل مختلف در زندگیم تصمیم بگیرم و بخوام شما رو زحمت بدهم .
به نظرم لازم بود که بدونید که من که این همه شما رو اذیت کردم و توی تایپیکام برام وقت گذاشتید هم بالاخره تونستم خودم رو پیدا کنم .
برای همتون آرزوی موفقیت می کنم :72:
ahmadi00
یک موضوعی از گذشتم هنوز یک موقع هایی فکرم رو مشغول می کنه .
ماجرا مربوط می شه به دوست دختر آخری که داشتم و پسر آبجی اش منو دید . به این فکر می کنم که پسر آبجی دوستم اگه منو ببینه چه برخوردی باش داشته باشم . یک کمی هم از بابت این موضوع نگرانم . خونه ی من یک سمت شهر هست و اون ها یک سمت دیگه . ولی محل کاره پسره نسبتا به خونه ی من نزدیکه و وقتی می خوام برم سمت مرکز شهر از اونجا می گذرم .
می خوام بی خیال گذشتم بشم . اما تنها چیزی از گذشتم که نمی تونم فراموشش کنم ، اون پسر هست .
راستش خوشم نمی یاد دیگه اینجا تایپیک جدید بزنم و اینم فکر نکنم موضوع مهمی باشه که یک تایپیک براش باز کنم ، با این وجود دوستان ببخشید که این بحث ربطی به موضوع تاپپیک نداره .
- - - Updated - - -
بچه ها من در مورد بیشتر امور زندگیم با برخی از دوستان صمیمی ام و همین طور خانواده ام صحبت می کنم .
اما در مورد اینکه با این دوست دخترم بودم و یکی از بستگانش منو با اون دید فقط اینجا حرف زدم . برای همین هم نمی تونم توی مجیط واقعی از کسی مشورت بگیرم .
سلام
من خودم چند بار خواستم برم وواقعا ميخواستم برم اما با لطفي كه دوستان درحقم دارند منصرف شدم.
ما نياز داريم گاهي اوقات بعضي حرفارو كه نميشه به هيچكس بگيم جايي مطرح كنيم ومشورت بگيريم.
خب زندگي شما مثل من نيست اما من واقعا به خاطر كمبود ايمانم گاهي خيلي كم آوردم و وقتي اومدم اينجا نوشتم تونستم بهتر درك كنم و حال بهتر الانمو مديون خداي مهربونم هستم كه توسط دوستاي خوبي كه اينجا دارم كمكم كرد تا به زندگي اميدوارتر بشم.
اين وسط گاهي اشك ريختم گاهي ناراحت شدم وگاهي نااميد اما باز خدا توسط شماها واطرافيانم نجاتم داد.
من واسه شما دعا ميكنم وشما هم براي من دعا كنيد تا شادو خوشبخت باشيم...
سلام:72::72::72:
من براي هميشه هميشه هميشه ميرم.
خواستم بيخبر برم اما حس كردم ديني به گردنم ميمونه.
دوست ندارم هيچكدومتون از من دلخور باشيد.هركسي رو رنجوندم يا باحرفام وسر در گميم باعث ناراحتيش شدم لطفا منو ببخشه.
من اينجا خيلي چيزا ياد گرفتم.
دوست داشتم به بقيه هم كمك كنم اما ديگه نميتونم چون خودم خيلي خالي ام.
اميدوارم همتون خوشبخت بشيد.
من نتونستم خوب باشم اما شما بتونيد.:72::72::72:
سلام یوسف گمگشته گرامی :72:
امیدوارم این رفتن موقتی باشه.برید و نفسی تازه کنید و برگردید.به قول خودتون پر بشید از امید و برگردید.هنوز خیلی چیزا هست که باید یاد بگیریم.
قطعا هیچکس هیچکس هیچکس تو این تالار از رفتن شما خوشحال نمیشه.خودتونم میدونید.
ان شاءالله بچه ها با تایید این پست ، این موضوع رو به شما ثابت می کنن.:72::72:
فقط خدا :72::72::72:
سلام .
برای مدت چند ماه قصد خداحافظی از این تالار رو دارم.
اگر زندگیم روال طبیعیش رو طی کنه ، احتمالا اواخر سال بر می گردم.
اما اگر به مشکلاتی برخورد کنم که نیاز به کمک شما دوستان خوبم داشته باشم ، زودتر بر می گردم.
برام دعا کنید.
از همه و همه و همه دوستان ممنونم. این مدت چیزهای خیلی زیادی از شما و از این سایت یاد گرفتم. برای حل شدن مشکلات همگی دعا می کنم.
موفق باشید :43:
:82: ببخشید آب نبود پشت سرتون بریزم. قهوه ریختم.:72:
سلام.
میخواستم برم. اما دیدم بدون تشکر نمیشه.
فکر کنم جای تاپیکم هم درست نیست. ولی چون همیشه در همین انجمن روانشناسی عمومی مینوشته ام و با دوستان اینجا بیشتر آشنا هستم، همینجا نوشتم.
از تک تک اعضا به خاطر وقتی که برای راهنمایی و کمک به من صرف کردند و توجه کردند ممنونم.
ازمدیر همدردی، فرشته ی مهربان،جناب sciگرامی تشکر ویژه دارم.:72::72::72:
از تمامی دوستان در اینجا، مهرااد، دختر مهربون،آقای ammin،آقای estafT، آقای توجیه، ریحانه،میشل، گیسو،آقای توجیه،آقای جنوب سرخ،آقا مجید،ساکورا، آقای نگارگر،مینوش، شیدا،یاسی، نیکی،آقا کیوان،ترانه،بهارشادی،یلدا ، ویولت، مصباح الهدی،نوپو، آقای هوتی،و تمام آنهایی که الان نامشون در ذهنم نیست، تشکر میکنم. و امیدورام همگی مشکلاتشون حل بشه و سالم و موفق و شاد باشند.:72::72::72:
دیگه از دست پووه راحت شدید.....:biggrin:
خداحافظ
صلوات:103:
Pooh عزیز جدی میری؟یا اینکه ممکنه با یه نام دیگه برگردی؟:302:
چرا تصمیم به رفتن گرفتی؟
دلم برات تنگ میشه دوست خوب من!:47:
گاهی یه سری بزن.:315:
برایت آرزوی سعادت و خوشبختی می کنم!:72::72::72:
هر جا که هستی امیدوارم برات بهترین ها پیش بیاد:43:
اميدوارم بتوني با زمونه كنار بياي :sad:
poohعزيز
بدرود
:310:
آی خانوم کجا؟ کجا؟http://www.freesmileys.org/emoticons...animal-007.gif
مگه من میذارم بری؟؟ تازه دارم باهات آشنا میشم...http://i2.glitter-graphics.org/pub/4...ave7s3vd0d.gif
لطفا تشریف ببرید یه استراحتی بکنیدhttp://oshelam.persiangig.com/image/...thtubsmile.gif و به محض تجدید قوا دلتون برای ما تنگ بشه و برگردید...http://www.thesmilies.com/love/01800000.gif وگرنه، نه من نه تو...http://www.pic4ever.com/images/148fs542321.gif
منتظرتم، خیلی دیر نکنیاااااhttp://www.freesmile.ir/smiles/63601...9fdqxrvb3f.gif
میرم چون فکر میکنم دوستان تمام چیزهایی رو که میشد به من کمک کنه،در راهنماییهاشون به من گفته اند، ولی من گویا موجودی شده ام که دیگه به قول آقای توجیه به پوچی کامل رسیده ام و دنبال هیچی نمیگردم و هیچی نمیخوام.
خانمpooh.خودت مصلحت میدونی.مشکل خیلیا رودیدم توی تالارومتأثرشدم.مشکل شمارو یه جورایی شبیه مشکل خودم دیدم فقط میدونم خدادست ازسرت برنمیداره به حرمت رفاقت قدیمت باهاش.چون دخترمعتقدی هستی..یه زمانی به خداپشت کرده بودم یه شب باسرعت زیاد خارج ازشهرمیرفتم یه تصادف کردم دوسه متر توی جاده روی سینه کشیده شدم بعدش پرت شدم توی یه چاله. جو وحشتناکی بود کسایی که دیدن فکرکردن من جونم رفته.توی حالت غلت خوردن اومد روزبونم گفتم یا خدا.حضورش رو توی اون ثانیه های وحشتناک حس کردم.ازاون به بعد مسیرم تغییرکرد.مطمئنم تو که اینقد واسه ارزشهات زحمت کشیدی به حال خودت رهات نمیکنن.امیدوارم مسیرت روپیداکنی وقوی وپرتوان ادامش بدی.البته منظورم این نیست به خداپشت کردی منظورم اینه اگه یه موقه هایی پیچ رادیو رو کم شده احساس میکنی فکرنکن فراموش شدی.موفق باشی
یعنی تسلیم مشکلات شدی؟
از خودت قطع امید کردی؟؟؟
شاید بهترین اسمی که میشه براش گذاشت همین باشه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط jonube-sorkh
- - - Updated - - -
من فقط میدونم یه چیزی رو واقعا درونم ازم میخواد.واقعا میخوام. اونم اینه که قلب،احساس،ایمان و عشق رو، در هر سطح و در هر شکلی باشه، نخوام.
می دانی خانم پوه منم مدت هاست تصمیم گرفتم خودم را درگیر احساسات نکنم. البته هیچ انسانی نمی تواند بی احساس باشد اما دیگر خودم را اسیر احساسم نکردم. به نظر من اینکه ناظر احساست باشی اما تحت تسلط آن نباشی خیلی خوب است.
تصمیم گرفتم فقط در مقابل احساسی که به خدای خودم دارم تسلیم باشم و لاغیر.
خیلی راه دارم و هنوز کلی احساسات مهار نشده دارم که باید فکری به حالشان بکنم.
امیدوارم هر جا هستی موفق باشی عزیزم.:72:
یک جایی می رسد که آدم دست به خودکشی می زند ، نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند ، نه! قید احساسش را می زندنقل قول:
نوشته اصلی توسط Pooh
چارلز بوکوفسکی / عامه پسند
سلام خانم Pooh، کجا میخوای بری؟ کجا میتونی بری؟ هدفت چیه از اینکار؟ اصلن میدونی هدف چی هست؟!! فکر کردی از اینجا بری حالت بهتر میشه؟ لااقل اینجا
چند آدم که اکثرا درب و داغون هستیم دور همیم و گاهی برای هم مینویسیم تا حس بهتری پیدا کنیم که تنها نیستیم.
من خیلی وقته که دوست دارم فرار کنم برم یک جایی که هیچ کس منرو نشناسه، من هیچ کس رو نشناسم، پشت یک کوه، یک روستای دورافتاده! بدون اینکه دغدغه هیچ کس
و هیچی رو داشته باشم یک زندگی آروم و راحتی شروع کنم!! ولی هر چی فکر میکنم می بینم من کجا میتونم برم که خودم رو همراه خودم نبرم. اگه بخوام واقعا فرار کنم
باید از دست خودم فرار کنم که متاسفانه نمیشه.
خانم Pooh، من و تو هیچ جا نمیتونیم فرار کنیم که زندگی بهتری داشته باشیم. همینجا با همین آدمها و توی همین محیط هم میشه زندگی آرومی داشت. یک درآمد
بخور نمیری میخواد! یک اتاق جمع و جور، چند تا کتاب مال آدمهای درب و داغون، و اینکه به بقیه کاری نداشته باشیم. بعد از ظهری، دم غروبی توی سایه قدمی بزنیم
توی پارک پیرمرد پیرزنی پیدا کنیم باهاش همکلام بشیم...
نرو خانم Pooh، همینجا بمون و نوشته های متناقض بنویس و هر کسی هرچی گفت تو بگو درسته و باز توی نوشته بعدیت کار خودت رو بکن و از علی و خدا بد بگو!! کی به کیه؟!
سلام دوست عزیز
تاحالا نشده بود برات پست بذارم یعنی یادم نمیاد،احتمالا برای اینه که سطح سوادم کمتر از این چیزا بوده!!!:303:
ولی دوستان که می بینم همه خیلی دوست دارن باهات ادامه بدن و به نتیجه برسید،پس خودت رها نکن کسانی رو که شاید (حتی خیلی اندک) بتونن بهت کمک کنن
ببین:
آقای توجیه :72: چه خوب امید میده:311:نقل قول:
نوشته اصلی توسط toojih
آقای توجیه ما درب و داغون هستیم ولی از خیلیای دیگه که فکر میکنن خیلی خوبن وهیچ مشکلی ندارن! بهتریم
لااقل بچه هایی که اینجا هستن دارن برای حل مشکلات(مخصوصا درون خودشون نه بیرون) تلاش میکنن، پس امید هست که روزی به نتیجه هم برسن:18:
آقای توجیه کلا پستتون منو به شگفت آورد!نقل قول:
نرو خانم Pooh، همینجا بمون و نوشته های متناقض بنویس و هر کسی هرچی گفت تو بگو درسته و باز توی نوشته بعدیت کار خودت رو بکن و از علی و خدا بد بگو!! کی به کیه؟!
شما مشکلتون با خدا وامام علی (ع) نیست، تازه اگه توکلتون به اونها باشه، مشکلات قابل هضم تر و قابل حل تر خواهند بود.
وبهتره که تواین تاپیک به مسائل دینی نپردازیم و چیزایی رو که نمیدونیم زیر سوال نبریم:72:
به هرحال پوه عزیز منم با میشل موافقم،اگه میخوای مدتی رو به خودت استراحت بده، تالار هم نمیخوای بیای نیا، ولی مدتی که گذشت و فهمیدی وقتش رسیده باز به مشکلاتت بپردازی ،بیا اینجا
من از طرف بچه ها میگم(بااجازتون!): بچه ها در خدمتت هستن:43:
مواظب خودت باش، هر وقتم اومدی قدمت روی چشم همدردی:72:
pooh نرو
:54::54::54::54::54::54::54::54::54::54::54::54::5 4:
من تازه ميخاستم باهات دوست بشم:228:
هميشه يه حس خنثي و ارامشي توي نوشته هات حس ميكردم
لااقل بعضي وقتا بيا
جون گيسو:blush: