Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
چشم نسترن جان
با همسرم درگیر نشده ام نمی دونم چرا شوهرم از پدر و مادرم کینه داره
الان که زندگی ام رو مرور می کنم به جز همان سالهای اول حدود پنج یا شش سالی می شد که عشق و علاقه من یک طرفه بود و عملا ایشون نسبت به من و دخترم بی تفاوت بود
حالا با اینکه واقعا برایم سخته می خواهم تا پایان خردادماه اصلا یادی از ایشون نکنم
انگار نه انگار که ما زن و شوهر هستیم
الان 10روز از اون درگیری بین ایشون با خانواده ام گذشته هنوز هم برای من مجهول هست بر خوردش
چون ما واقعا آروم بودیم اون بهم ریخته بود
یه خصلتی که من دارم و خیلی بد هست اینه که خیلی زود همه را می بخشم و هیچوقت کینه و نفرت توی دلم نمی مونه این خیلی بد هست
الان توی دلم از شوهرم دلخوری ندارم از رفتارش ناراحت هستم ولی کینه ای ازش ندارم اگه بیاد و بخواهد با من صحبت کند می پذیرم ولی منطقی با او صحبت می کنم من تصمیم گرفته ام
صبر کنم تا پایان امتحانات دخترم
اگر در این مدت ایشون برای آشتی و یا جدایی اقدام کند هرچند جدایی رااصلا نمی خواهم
ولی تا پایان راه با ایشون بروم
به هر حال هرکسی سرنوشتی داره
صد در صد من نیز در این زندگی که به اینجا رسیده نارسایی هایی داشته ام که علیرقم تلاش هایم نتوانسته ام به نتیجه دلخواهم برسم خوب
ادامه زندگی مشترک منوط به خواست دو طرف هست حالا اگه یکی نخواهد به اجبار و زور نمیشود
اگر شوهرم بر خلاف میلش بیاید و به زور و اصرار من به این رندگی ادامه دهد دوباره همین آش و همین کاسه میشود
ما باید هر دو نفرمون به این نتیجه برسیم که می توانیم این زندگی را از نو بسازیم نه فقط یه نفرمون
بچه برایم دعا کنید شوهرم به ادامه این زندگی علاقه مند گردد
الهی امین
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
یه خصلتی که من دارم و خیلی بد هست اینه که خیلی زود همه را می بخشم و هیچوقت کینه و نفرت توی دلم نمی مونه این خیلی بد هست
الان توی دلم از شوهرم دلخوری ندارم از رفتارش ناراحت هستم ولی کینه ای ازش ندارم اگه بیاد و بخواهد با من صحبت کند می پذیرم ولی منطقی با او صحبت می کنم من تصمیم گرفته ام
بالهاي صداقت عزيزم اين خصلت كه بد نيست........ خدا بهت قدرت داده بدي اطرافيان رو فراموش كني....قدر اين نعمت رو بدون...از تمام حرفات هم كاملا مشخصه كه از همسرت كينه اي نداري..اين خيلي بهت كمك ميكنه كه به قول خودت منطقي تصميم بگيري نه از روي عصبانيت و خشم و.....اين خيلي خوبه....:46:
برات دعا ميكنم عزيزم .....:203:
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام بر دوست خوبم :72:
خوشحالم که حالت بهتر شده .
خواهر خوبم یه حکایت هست که کاملا" درست تو ذهنم نیست اما میگم برات.
میگن یه یه شب دو تا از ملائکه مهمون یه خانواده ثروتمند اما خسیس میشن .شب هنگام یکی از فرشته ها که مقام بالاتری داره یه شکاف تو دیوار خونه مرد ثروتمند میبینه . فرشته سریع اون شکاف رو با هر وسیله ای پر میکنه طوری که انگار از اول نیوده . شب بعد این دو فرشته مهمون یه خانواده فقیر اما مهمون نواز و بخشنده میشن .فرشته باز یه چیزی شبیه همون شکاف رو رو دیوا خونه مرد فقیر میبینه اما برای درست کردنش کاری نمیکنه ! فرشته دیگه ازش می پرسه که چرا ؟ اون یکی ثروتمند هم بود اما تو دیوار خونه اش رو درست کردی ولی این یکی فقیر و بی پوله ؟ میگه آخه تو دیوار خونه مرد ثروتمند یه کیسه جواهر بود نمیخواستم مرد خسیس و ثروتمند بهش دسترسی پیدا کنه برای همین اونو پوشاندم و در مورد دومی عکس این حالت وجود داره و من نمیخوام اون شکاف رو بپوشونم تا این مرد فقیر جواب مهمون نوازی و بخشندگیش رو بگیره.
الغرض دوست من ، میخواستم حکمت کار خدا رو بگم .هر اتفاقی تو زندگی ما چه خودمون درش دخیل ابشیم و چه نباشیم یه حکمتی داره که فقط خدا نمیدونه و ما ازش غافلیم .تو هم توکلت رو از دست نده و به این پست آخرت عمل کن . این توصیه رو هم از خوداهر کوچیکت بپذیر که همیشه هم از خدا بخواه که هر چه مصلحت و خیر هست برات پیش بیاره نه فقط خواسته خودت !
ما هم دعا میکنیم تا انشاءالله خدا بهترین تقدیر رو برات رقم بزنه.
موفق باشید خواهرم:72:
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام زهرا جان
نمی دونی این مبارزه با خودم چقدر سخت هست
اگه این خدایی که داریم نبود من چی می شدم
هر وقت دلم می گیره
معولا همیشه:D فوری نماز می خونم با خدای خودم از ته قلبم راز و نیاز می کنم گریه می کنم سبک می شوم
وای از اون موقعی که نتونم دیوانه می شوم
مبارزه با نفس خیلی سخته الان دلم می خواد بهش زنگ بزنم حتی اگه بهم تو هین کنه ولی مبارزه ای سرسختانه دارم
چون با خودم گفتم من تصمیم رو گرفتم اگر اون هم خواست خودش ارتباط برقرارمی کنه اگر نخواست من الان چهار ماهه دارم تحمل می کنم پس از این به بعد هم به کمک خدا بازهم تحمل می کنم:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
یه خصلتی که من دارم و خیلی بد هست اینه که خیلی زود همه را می بخشم و هیچوقت کینه و نفرت توی دلم نمی مونه این خیلی بد هست
الان توی دلم از شوهرم دلخوری ندارم از رفتارش ناراحت هستم ولی کینه ای ازش ندارم اگه بیاد و بخواهد با من صحبت کند می پذیرم ولی منطقی با او صحبت می کنم من تصمیم گرفته ام
بالهاي صداقت عزيزم اين خصلت كه بد نيست........ خدا بهت قدرت داده بدي اطرافيان رو فراموش كني....قدر اين نعمت رو بدون...از تمام حرفات هم كاملا مشخصه كه از همسرت كينه اي نداري..اين خيلي بهت كمك ميكنه كه به قول خودت منطقي تصميم بگيري نه از روي عصبانيت و خشم و.....اين خيلي خوبه....:46:
برات دعا ميكنم عزيزم .....:203:
غزاله جان چرا برای من این خصلت بد هست میگن با هرکسی باید مثل خودش رفتار کرد من بیش از حد قلب رئوفی دارم
اگر می توانستم و یا بهتر بگم بتوانم کینه شوهرم ویا هرکسی رو به دلم بگیرم تحمل و صبر کردن برایم اسان میشه
ببین من الان واقعا شوهرم را بخشیده ام ازش کینه ندارم دلم می خواد باهاش صحبت کنم چرا چون توی دلم هیچ چیزی نیست پس حالا این صبر کردن برای من سخته چون عامل بازدارنده ای در وجودم ندارم درست مثل یه آب روان که تا وقتی که جلوش یه سنگ بزرگ قرار نگیره به جاری بودنش ادامه میده
حالا اگر من توی دلم کینه ای داشته باشم این میشه هومن سنگ بزرگ و باعث میشه من کمتر رنج بکشم
نوشتم که من در حال مبارزه بین خواستن و انجام ندادن هستم
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیز یک روش این هست که هر وقت دلت خواست به همسرت زنگ بزنی به یک دوست زنگ بزن به کسی که باهاش راحت هستی می تونی باهاش در مورد همسرت هم صحبت کنی به قدری با دوستت حرف بزن که آرام شوی این یک روشی هست که در کتابهای روانشناسی توصیه شده است.
خداوند به اندازه دل مهربانت به نعمت خوب آرامش و عشق عطا کند انشاالله:46:
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام
دوستان عزیز
من رفتن شوهرم رو قبول کردم و احساساتم رو هم کنترل کردم
اما مشکل بزرگم الان دخترم هست
خیلی افسرده شده
زیاد دلش می گیره
واقعا محبت پدر و در بین دیگران جستجو میکنه
بهم بگید چی کار کنم
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام خانم به عقل ناقصم
پدر شو یعنی علاوه بر مادر بودنتان پدر هم باید باشید
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
چه طور می تونم برایش پدری کنم
دارم دیونه می شوم
عمر من تموم شد به درک اصلا مهم نسیت
ولی دخترم
باباش میاد بهش محبت میکنه بعد خودش رو میکشه عقب
اخه من چی کار کنم
دخترم رو تشنه نگه می داره
خدایا این مرد چرا این جوری می کنه
به درک من
ولی بچه اش چی؟
یک ماه هست براش موبایل خریده
مزتب بهش زنگ میزد
اومد بردش بیرون
حالا 2 هفته هست اصلا یادی از دخترش نمی گیره http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg
دختر من سرشار از عاطفه هست
خیلی زیاد هم توداره هست هیچوقت نمیاد از چیزی ابراز نارضایتی کنه
خیلی منطقی هست
خیلی دختر خوبی هست
برای اون دل کوچولوش که این شب ها می گیره بمیرم
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام بالهای صداقت عزیز..:72:
شما را درک می کنم اما::
بالهای صد اقت در پاره ای از مواقع باید با حقایق روبه رو شد ....
انچه یک پدر به عنوان محبت و درک پدری بخصوص به فرزند دخترش می بخشد مادر از نثار ان محبت عاجز است.. نه اینکه تلاشی برای محبت کردن نمی کند بلکه دخترش محبت پدری می خواهد.
عرصه زندگی لحظه ایست که باید تصمیم گرفت. شما تجربه ای را گذارانده اید و قطعا در این مسیر ناشناخته های زندگی را شناخته و واقعیات را لمس کرده اید.
می توان با درس گرفتن از تجربیات و ترسیم یک آینده روشن زندگی دوباره ای تشکیل داد.
بالهای صداقت گرامی عشق بزرگترین نعمت الهی است اما عشقی که دوطرفه باشد.
هیچ وقت نگویید خودم مهم نیستم...اتفاقا روحیه شما در این مرحله باید متعادل تر باشد تا فرزندتان نیز متقابلا از این روحیه بهرمند گردد. بنابراین همان گونه که فرزندتان به مهر پدری نیاز دارد شما هم به مهر و پشتوانه ی همسری محتاج هستید. و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند
صبر بدون امید به اینده و پیش بینی آن تنها در مواقعی کارساز است که بدنبال هدف و معیاری نباشیم و خود را رها سازیم. ولی شما هدف دارید.. و هدفتان در وهله اول تامین نیازهای فرزندتان و در وهله دوم تشکیل یک زندگی دوباره است.
زمان در حال سپریست.. و آن کس که حال را فدای آینده سازد ... مطمئن باشد که "اینده" را گذشته زندگی کرده است!
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
مادر بودن خیلی سخته
الهی من بمیرم ولی دردش رو نبینم