بچه ها یه حس خوبی توی وجودم نشسته
احساس می کنم هرلحظه می خواهند یه خبر خوبی بهم بدهند
نمی دونم چه جور حسی هست ولی ته دلم خوشحالم و امیدوار
نگاه خدا و ائمه رو بر وجودم حس می کنم و این که می بینم حضرت زهرا دستاش و آغوشش برای من باز شده
نمایش نسخه قابل چاپ
بچه ها یه حس خوبی توی وجودم نشسته
احساس می کنم هرلحظه می خواهند یه خبر خوبی بهم بدهند
نمی دونم چه جور حسی هست ولی ته دلم خوشحالم و امیدوار
نگاه خدا و ائمه رو بر وجودم حس می کنم و این که می بینم حضرت زهرا دستاش و آغوشش برای من باز شده
پسرک یک روز عاشق یک دختر شد ، دخترک عشق می ورزید به او، اما پسرک به خاطر غرورش
خیلی به اون توجهی نداشت
پسرک نمی دونست چرا بعد از این همه بی معرفتی باز دخترک عاشق هست
یک روز دخترک به پسرک گفت:گلم چرا به من کم محلی می کنی
پسرک گفت:این جوری هاست دیگه . اولش نفهمید چی گفت
دخترک ناراحت شد و گفت :مگه من چی کار کردم
پسرک با لحن بدی گفت:هیچ کار
دخترک گفت:چرا با من اینجوری حرف می زنی
پسرک گفت : دوست دارم اینجوری حرف بزنم
دخترک گفت: باشه و رفت
چند روزی گذشت پسرک دیگه دخترک رو ندید دوستش داشت ولی غرورش اجازه نمی داد
...
یه روز دوست پسرک اومد و بهش گفت: اخه نامرد مگه چی کارت کرده بود
پسرک با غرور گفت: خوب که چی
دوستش گفت:اون ...
پسرک شوکه شد اصلا نتونست حرف بزنه
رفت به دنبال دختر ... کنارش نشست ، فقط نگاهش کرد. هیچ نگفت
بغض گلوی پسرک را فشرد نتونست تاب بیاره بلند شد و رفت توی تنهایی گریه کرد با خودش کلنجار می رفت اخه دخترک را دوست داشت
فردا دوباره پسرک رفت کنار دخترک و با گریه گفت: منو ببخش
دخترک گفت :گریه نکن وقتی گریه می کنی غرورم رو می شکنی
پسرک آروم شد و گفت : راحت شدم غرورم شکست
دوستش گفت اون چی؟
نمیدونم یا مفهوم نبود یا من گیج بودم نفهمیدم دختره چی شد؟
http://www.parsiblog.com/FirendsAlbu...8%A7%D8%B2.jpg
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کن
برگرفته از
http://www.gasedackocholo.blogfa.com/post-45.aspx
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
تو میری و من فقط نگاهت می کنم
تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم
بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم
اما برای دیدن تو همین یک لحظه باقیست
«تا یلدایی دیگر انتظارت را خواهم کشید»
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
اين پستت خيلي دپرس بود!!!بالهاي صداقت عزيز...كم غصه بخور!!!!:302:نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
ببين اين پست چقدر انرژي مثبت داره......آفرين دختر گلم كم غصه بخورنقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط merka
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sayehhaye_mah
عشق یعنی خلوت راز و نیاز
عشق یعنی سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی کوی ایمان و امید
عشق یعنی یک بغل یاس سپید
عشق یعنی لحظه ی دیدار یار
عشق یعنی انتهای انتظار
عشق یعنی وعده ی بوسُ کنار
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار
عشق یعنی حس نرم اطلسی
عشق یعنی با خدا در بی کسی
عشق یعنی هم کلامی بی صدا
عشق یعنی بی نهایت تا خدا....
دلم خیلی گرفته
خیلی زیاد
دنبال دلتنگی توی همدردی گشتم ولی چیزی پیدا نکردم ... دوباره اومدم توی تاپیک خودم ....می خواهم از اوج دلتنگی ام بنویسم
اول اینکه دلم برای مادرم خیلی تنگ شده خیلی زیاد چون واقعا دوسش دارم
...
حالا دلتنگی عظیم
علم اگر از دست علمدار زمین نمی خورد
دگر کسی به زیر تازیانه ها نمی مرد
چون کمر بهر طواف عشق بست
در طواف اولش افتاد دست
دور دوم در مصاف دلبرش
از بدن افتاد دست دیگرش
وای از دل حسین ..وای از دل حسین ...وای از دل حسین
دور سوم خون به جای اشک ریخت
دور سوم خون به جای اشک خورد
تیر دشمن آمد و بر مشک خورد
دور چهارم داشت عزم ترک سر
کرد پیش تیر چشمش را سپر
وای از دل حسین ..وای از دل حسین ...وای از دل حسین
دور پنجم از عمود آهنین
گشت سرو قامتش نقش زمین
گشت در دور ششم از تیغ تیز
قطعه قطعه ، عضو عضوش ریز
وای از دل حسین ..وای از دل حسین ...وای از دل حسین
شد سرو پا چشم ، زخم پیکرش
دید زهرا را به بالای سرش
با زبان حال می گفتش بتول
آفرین عباس من حجت قبول
وای از دل حسین ..وای از دل حسین ...وای از دل حسین
بخوانید و از عشق احساسی ام من
ز گهواره تا گور عباسی ام من
http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...5eab750854.jpg