چقدر صفحات این تایپک زود جلو میره!!!
سورنای گرامی منتظرم ببینم که در مورد شما چی میخوان بگن یعنی چی میتونند بگن!!! مطمئنم یک مشت حرفهای بی پایه و اساس و مسلما این کارها از محبوبیت شما در تالار نخواهد کاست.:72::72::72:
نمایش نسخه قابل چاپ
چقدر صفحات این تایپک زود جلو میره!!!
سورنای گرامی منتظرم ببینم که در مورد شما چی میخوان بگن یعنی چی میتونند بگن!!! مطمئنم یک مشت حرفهای بی پایه و اساس و مسلما این کارها از محبوبیت شما در تالار نخواهد کاست.:72::72::72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مثل من
سلام بر دوستان گرامی و همچنین سلامی گرم تقدیم به "مثل من" و دوست و برادر بزرگوارم سورنا....
مثل من عزیز......سورنای گرامی قطعا این تاپیک را برای شنیدن انتقادات و پیشنهادات و ترقی خود ایجاد کرده اند....
و حتما هم روحیه و شجاعتی داشتند که این تاپیک را باز کرده و خواهان انتقاد هستند..
پس ""صبور"" بودن هم جزئی است خصوصیات ایشان است.....
و قطعا سخنان دیگر دوستان فقط به قول شما چند حرف بی اساس نیست...بلکه سخنی است همراه با نظر شخصی ..که البته می تواند سوء گیری هم داشته باشد اما این سخنان به قول شما بی اساس خود انتقادی است و نباید تنها بخاطر مخالفت ردش کنیم...
همان گونه سورنای عزیز تا حال این کار را نکرده اند و همواره با اغوش باز پذیرای انتقادات هستند.....
پس بهتر نیست بر سخن دیگران نیز احترامی گذاریم و آنان را بی پایه و اساس ندانیم قطعا می شود....همان گونه که تا حال شده است..
ببخشید سورنای عزیز اگر قدری موضوع تاپیک را به حاشیه کشندم..پوزش...
و ممنون از دوست گرامی "مثل من" عزیز..
:72:
پست خصوصی حریم شخصی من است و بنده این تاپیک را ایجاد نموده ام که افراد بدون ترس از اینکه جواب نامناسبی به آنها داده شود هر انتقادی به من دارند وارد کنم.
مثل من عزیز، ممنونم. امیدوارم بنده بتوانم شایسته حرفهای شما باشم.
نقاب گرامی بسیار ممنونم.
5 عدد انتقاد، خدمت برادر بزرگوارم sorena_arman ، جهت تشکر بابت تلنگری که به باورهام زدید.
امیدوارم به کارتون بیاد.
1) عدم توجه به اختلاف در جهان بینی ها.
مقدمه) فکر می کنم شما مسلمان باشید. من مسلمان نیستم. جهان بینی خودم را دارم که (به احتمال خیلی زیاد) با جهان بینی شما متفاوته.
(متاسفانه) "لازمه" یه کم در مورد جهان بینی و اعتقادات خودم توضیح بدم. هرچند براتون کسالت آوره، ولی لطفا تحمل کنید.
اساس درک من از عالم، برپایه "وجود" و "عدم" ه. این منطق "یک و صفر" من برای بیان اندیشه هامه که برگرفته از ادراکات منه. آنچه "هست" ( یعنی چیزیکه شما خدا می نامید ) را "وجود"، و آنچه "نیست" (یعنی چیزیکه شما کفر می نامید ) را "عدم" می نامم.
"راستی" را زاییده "وجود"، و "دروغ" را زاییده "عدم" می پندارم.
از آنجائیکه کمال انسان را در "وحدت" با "وجود" می بینم، هر ناهماهنگی با "ذات هستی" را برگرفته از "عدم" و به عبارتی "دروغ" می دانم.
از طرفی "گفتن" را نه فقط به زبان، و نه فقط در کردار، که در ریزترین حرکات و واکنش های اصیل روحی و قلبی می دانم.
پس دروغگو را کسی تعریف می کنم که در حرکات تاروپود روح و روانش نشانی از ناهماهنگی با "وجود" ( یاهمان خدای شما ) باشد. یعنی هر انسانی که در راه است و به کمال نرسیده، یعنی من، یعنی شما.
می دونم که افکارم رو خشک تصور می کنید، علتش اینه که سعی کردم "تعاریف اساسی" رو بگم. به هرحال قصدم فقط این بود که بگم:
1_1) philosara سالهای عمرش رو صرف تحلیل "وجود و عدم"، "راست و دروغ" کرده و اینها در جهان بینی او کاملا ملموس هستند. اینها نگاه او به عالم رو تشکیل می دن. کلمات مقدسش هستند.
اما برای sorena_arman چی؟
می شناسدشون، ولی نه به اون شکلی که برای philosara درونی هستند. sorena_arman مسلمونه و می دونه دروغ گناه کبیره ست، و می دونه که "دروغگو" فحشه، همین!
حالا این صحنه رو تجسم کنید:
sorena_arman در اتاق ( تاپیک ) رو باز می کنه. philosara اونجا نشسته. به چشمهای sorena_arman نگاه می کنه و می گه:
دروغگو!
واکنش sorena_arman :
الف) شوکه می شه. انتظار چنین چیزی رو نداره. می گه:
<< نه سوالی ندارم. حتما این برداشت شما از شخصیت من بوده>>.
ب) عصبانی می شه.
یه تاپیک جدید باز می کنه و ...
ج) احساس دلشکستگی و قهر بهش دست می ده:
من از تالار می رم!
د) از محبت خالصانه دوستهاش ( که با وجود اینکه گاها آزارشون داده، ولی در هرحالتی دوستش دارن، و براش احترام قائل هستند، و بهش اطمینان می دن که باهاش می مونن، و خلاصه به صبر تشویقش می کنند، یعنی برای مقابله با وضعیت بدی که دچارش شده، بهش راهکار ارائه می دن و ...) احساس امنیت می کنه. الان دیگه حالش خیلی بهتره. دیگه آشفته نیست!
1_2) sorena_arman توی ایران ما بعنوان یک پسر به دنیا اومده!
اگه با دوستاش درگیر بشه، پدرش می گه: قوی باش پسرم. تو از پسشون بر میای. ددد!!!! مرد که گریه نمی کنه!!!!
ایده آلهایی که توی فیلمها و قصه ها باهاشون آشنا می شه: بتمن و ... رستم و ... حسین و ...
خانم X هم توی همین کشور به دنیا اومده ( اصلا فرض کنیم این خانم X آبجی sorena_arman باشه ).
اگه با دوستاش درگیر بشه، مادرش می گه: آخی کی "دلش اومده" دختر "ناز" منو اذیت کنه؟؟ کی بود بگم "بابا" دعواش کنه؟ مامان قربون اشکات بره الهی!!!
ایده آلهایی که توی فیلم ها و قصه ها باهاشون آشنا می شه: معشوق های زیبا رو! ( به مفعول بودن معشوق دقت کنید plz )
خانم X قدرت و استقلال رو صفات پسندیده ای برای خودش می دونه، اما نه به اون شکلی که برای sorena_arman درونی شده!
آقای sorena_arman حالا این صحنه رو تجسم کنید:
خانم X در اتاق ( تاپیک ) رو باز می کنه، sorena_arman اونجا نشسته. sorena_arman برمی گرده، به چشمهای خانم X نگاه می کنه و می گه:
پرتوقع! خودخواه! ضعیف! ...
واکنش های خانم X ( مسلما در مورد خانمهای مختلف، متفاوته ):
الف) شوکه می شه: اون نمی تونه به این سرعت بپذیره که یه معشوق چقدر پر توقعه! اصلا شاید هیچوقت به همچین چیزایی فکر نکرده باشه.
ب) عصبانی می شه: سعی می کنه از جنسیتش دفاع کنه. از باورهایی که تو خونشن. ممکنه کلا یادش بره که برای چی به تالار اومده بود!
ج) دلش می شکنه: اون به بچه های تالار اعتماد کرده، مشکلش رو مطرح کرده، و حالا داره پرخاش گری می بینه!
احتمال قهر کردن و رفتنش هم زیاده. و این یعنی خیلی بد!!! پس هدف تالار چی می شه؟؟
د) آرزو می کنه که با وجود ضعف های احتمالیش، بپذیرنش و بهش احساس امنیت بدن. از حق نگذریم، این تنها بستریه که اون ممکنه درش به مشکلات شخصیتیش و باورهاش پی ببره و قادر به عوض کردنشون باشه.
2) تهمت.
آقای sorena_arman من به هیچ عنوان شما رو "دورو" نمی دونم. این یه تهمت بود ( به قول خودتون، حلال کنید).
می خواستم احساس خانمهایی رو تجربه کنید که سزاوار هیچ کدوم از صفاتی که بهشون نسبت می دید، نیستند!
3) تاکید روی نقایص و کاستیها، در عوض ارائه راهکار و کمک های حقیقی برای برطرف کردنشون.
آقای sorena_arman شما قبول دارید که گاها تندخو هستید. اگه من مدام اینو بهتون یادآوری کنم، چه برداشتی می کنید؟ باتکرار این تذکرات و تاکیدها ( برنقاط منفی شخصیت شما، که خودتون هم قبولشون دارید) چه واکنشی نسبت به من نشون خواهید داد؟ من با این کارم چه کمکی به شما کرده ام؟
فکر می کنید خانمهایی که می دونن کاستیهایی که شما می گید رو دارن، و با حجم عظیم پستهای شما که بر این نکات تاکید دارند مواجهند، چه برداشتی دارند؟ منطقی ترین واکنششون چی می تونه باشه؟ تصور می کنید با این کارتون چه کمکی به اونها می کنید؟
فکر نمی کنید تغییر این خصایصی که شما بهشون تاکید دارید، به اندازه تغییر صفات منفی شما سخته؟ ( همون جهاد اکبر خودتونو می گم )
4) پاک کردن صورت مسئله.
4_1) کسی sorena_arman رو به غیبت متهم کرده. philosara می گه این که اصلا مهم نیست. مسئله غیبت حل شد!!
4_2) آقای Y به تالار میاد تا در مورد مشکلی که با همسرش داره ( قبل یا بعد از ازدواج، در مورد مهریه، یا اینکه خانمش فکر می کنه که اون باید بیشتر بهش توجه کنه، یا ... ) راهنمایی بگیره.
sorena_arman می گه: برادر من، من اصلا با خود ازدواج هم مشکل دارم.
مسئله برای آقای Y خیلی کمرنگ تر می شه. شاید هم توی دلش بگه: زنیکه پر توقع! همینکه گرفتمت باید ازم ممنون هم باشی! (خوب البته این خیلی بستگی به شخصیت آقای Y داره. و من نمی خوام اونقدر بی انصاف باشم که بگم مقصر sorena_arman ه. فقط می گم که می تونست بهتر کمک کنه)
5) پیش داوری.
5_1) philosara میگه: sorena_arman من تصور نمی کنم شما به پدر و مادرت احترام بذاری!
sorena_arman می گه: آخه تو اصلا منو دیدی؟؟ خونواده منو دیدی؟؟ از کجا می دونی تو خونه ما چی می گذره؟؟ چی بهت بگم آخه!!!
سوال: آیا philosara می تونه با تکیه بر اینکه این روزا جوون ها دیگه به پدرومادرشون احترام نمی ذارن، این حکم رو برای sorena_arman صادر کنه؟
5_2) sorena_arman همچین برای همسر خانم Z دلسوزی می کنه که خانم Z با فک افتاده و چشمهای از حدقه دراومده، زل زده به صفحه مانیتور و نمی دونه چی بگه!!!
سوال: آیا sorena_arman می تونه با تکیه بر اینکه این روزا خانمها ( این هیولاهای هفت سر ) به صفات رذیله بسیاری مبتلا شدند، همین حکم رو در مورد خانم Z هم صادر کنه؟
توجه کنید که در بند 5_1 از عبارت "تصور می کنم" استفاده شده، در حالیکه در بند 5_2 همچین خبرایی نیست و قطعیت بیداد می کنه!!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
چقدر انتقاد کردن کار مخاطره آمیزیه!!
از فرداش همه انتظار دارن که خودت ...
ولی از حرف تا عمل فرسنگها فاصله ست، مخصوصا برای من!!
راستش الان خیلی دلم می خواد هرچی نوشتم رو Delete کنم و با خیال راحت برم بخوابم. ولی حیف که یه حرفی زدم و توش موندم!!!
چاره ای نیست، باید send کنم.
آرزو می کنم اینها رو به حساب توهین نذارید. و آرزو می کنم این حرفها احترامی که براتون قائلم رو کمرنگ جلوه نده.
کاش می شد پست نکنم، کاش...
به قول مامانم: عقل که نباشه جان در عذابه!!
(درضمن من دیگه خسته تر از اونم که برم لینک " شیوه انتقاد سازنده" رو مطالعه کنم. ببخشید که سازنده نیست.)
این قسمت رو واقعا عالی نوشتین .نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
واقعا من سورنا رو تحسین می کنم برای اینکه شجاعت اینو داشته که وایسه اینجا تا همه ازش انتقاد کنن و دید اعضای تالار رو روی خودش ببینه
من به شجاعتش تبریک می گم :104:
ممنونم از توجه و دقت شما:72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
من قصد بی احترامی و یا رد کردن حرفهای کسی رو نداشتم منظورم این بود که در مورد احترام به پدر و مادر، غیبت کردن و تحمت زدن نمیتوانیم کسی را در دنیای مجازی متهم کنیم و دلایل بیاوریم. همانطوری هم که دیدید این دوست عزیز میخواستند به چه نکاتی اشاره کنند. . . که با این که پستشان برای من نبود ازشون به خاطره نکته سنجی ممنونم. از شما هم ممنوم که به پست ها دقت میکنید و اهمیت میدهید.
سورنای عزیز هم ببخشند که من در مورد انتقاد و نظرات دیگران در تاپیکش نظر میدم و یا تشکر میکنم.
درودنقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
بنا به اینکه انتقاد شما بنده را از جنبه های گوناگون فلسفی مورد نوازش خود قرار داده است سعی دارم گریزهایی به آن چه بیان داشتید بزنم و برخی مسائل را روشن نمایم.
1- جناب philosara نخستین گام برای اینکه چیزی را مورد نقد خویش قرار بدهید این است که با دلایلی منطقی و بدون آنکه سعی در جهت تحریک احساسات بردارید مطلب خویش را بیان دارید. اینکه شما در کجای بیانات خود به این نکته مهم بی توجهی نمودید را اندکی جلوتر عرض خواهم کرد.
2- بنده چندصد پست فرستاده ام که در برخی از آنها گریزهایی که به احادیث برای نشان دادن صحت یک موضوع زده شده است را کاملا بی دلیل و تهی از ارزش دانستم. اینکه حرف من تا چه حد صحت دارد مهم نیست. مهم این است که شما حتی جهان بینی بنده را نمی دانید و به نقد آن چه ازآن اطلاعی ندارید دست یازیده اید و نتیجه گیری نیز نموده اید.
بنده مسلمان (لااقل به شکل کلاسیکش = معتقد بر معصومیت افراد و...)نیستم خواهر بزرگ من!
3- فلسفه اگزیستانسیالیستی که شما برای بیان نگرش خود به کار برده اید تنها منوط بر این است که افراد نگرشی مشابه شما داشته باشند و تفسیر آنها از عالم بر پایه وجود یا عدم وجود است. اینکه شما راستی را نشانه وجود و کفر و دروغ را هم پایه یکدیگر در انباره عدم طبقه بندی می کنید نشانگر این است که شما حتی بستر نگرشتان(اگزیستانسیالیسم) به جهان برای تدوین جهان بینیتان متفاوت با بستری است که بنده آن را انتخاب نموده ام. حال چگونه دست به نقد می زنید باید خدمت شما عارض شوم که بایستی انگاره های ذهنی بنده را با خویش مورد مقایسه قرار دهید و پارادایمی را که بنده چهارچوب نظری دیدگاههای خود را در آن قرار داده ام بشناسید و سپس اینگونه بی محابا دست به نقدی چنین اساسی بزنید.چیزهایی را که شما نشانه دروغگو بودن بنده دانسته اید در چهارچوب نظری من حتی وجود ندارد.
4- بنده کسی را که از زندگی خویش صحبت می کند و بنا بر آن چه که از زندگیش به من اطلاعات می دهد مورد ارزیابی خویش قرار می دهم و سپس برای او نسخه می پیچم. بدیهی است این کاملا متفاوت با یک تهمت بی اساس است به نام دورویی که حتی یک شاهد نیز نمی توانید بر ان رو کنید. شما اگر یک پست از بنده آوردید که در آن بدون آوردن دلیلی منطقی پر توقع بودن رو به کسی نسبت دادم حرف شما را پذیرفته و سعی در اصلاح این رفتار خویش خواهم کرد.
شما فرمودید"_1) philosara میگه: sorena_arman من تصور نمی کنم شما به پدر و مادرت احترام بذاری!
sorena_arman می گه: آخه تو اصلا منو دیدی؟؟ خونواده منو دیدی؟؟ از کجا می دونی تو خونه ما چی می گذره؟؟ چی بهت بگم آخه!!!
سوال: آیا philosara می تونه با تکیه بر اینکه این روزا جوون ها دیگه به پدرومادرشون احترام
نمی ذارن، این حکم رو برای sorena_arman صادر کنه؟
5_2) sorena_arman همچین برای همسر خانم Z دلسوزی می کنه که خانم Z با فک افتاده و چشمهای از حدقه دراومده، زل زده به صفحه مانیتور و نمی دونه چی بگه!!!
سوال: آیا sorena_arman می تونه با تکیه بر اینکه این روزا خانمها ( این هیولاهای هفت سر ) به صفات رذیله بسیاری مبتلا شدند، همین حکم رو در مورد خانم Z هم صادر کنه؟
"
من به shad، bloom, elina, n. delnaz, ghazale و... هم پاسخ گفته ام. هیچ یک از اینها را با وجود بدبینی خاصی که قسمتی از آن ناشی از توقعات خیره کننده برخی از مراجعان تالار از همسرانشان است را متوقع ندانسته ام. به هر یک از آنها روشی را که به ذهنم برای بهبود زندگیشان می رسد را پیشنهاد کرده ام.
اما چون نگرش من به دختری که حتی درک نمی کند همسر او به خاطر او بالفرض از تمام موقعیتهای اجتماعی تحصیلی و کاری زده است و تا پاسی از شب برای برطرف نمودن نیازهای او کار می کند و بعد انتظار محبت دیدن را دارد به عنوان یک فرد متوقع است نمی توانم دروغ بگویم و از او بخواهم که لطف کند و اندکی بگذارد زندگیش جلو برود و بعد این توقعات را مطرح کند. این دختر باید سعی در اصلاح خود کند. باید بفهمد این یعنی توقع بی جا!! قبل از اینکه همسرش از پا درآیدقبل از اینکه همسر او به او چنین چیزی را بگوید. قبل از فاجعه ای به اسم طلاق.
آن دختر لطفی نمی کند اگر این توقع را نداشته باشد. وظیفه اوست که به همسرش کمک کند تا بار مشکلاتی که بر دوش همسرش است اندکی کاهش یابد و سپس انتظار داشته باشد!! از آن جا که دوستان کمتر به این قسمت از وظیفه خود عمل می کنند بنده سعی دارم که این را جبران نمایم. حال این مشکل من است که طبق این بینش من تعداد زیادی از دخترانی که به این تالار می آیند متوقع به نظر می رسند یا واقعا این دختران متوقعند را باید به نظاره نشست و با مطالعه دقیق این بینش مرا نقد کرد و نه چنین احساسی مقابله به مثل نمود و صفتهایی را به بنده مرتبط دانست که هیچ دلیلی برای هیچ یک از آنها در من نیافته اید.(دقت کنید بنده لااقل یک دلیل برای متوقع دانستن این افراد مطرح نموده ام)
هر چند لحن تندی را پیشه نموده ام که امیدوارم آن را اصلاح نمایم.
5- تند خویی را پذیرفته و سعی در اصلاح آن خواهم داشت.
6-شما فرموده اید که بنده تاکید بر نقاط ضعف افراد دارم. بنده معتقدم هر اصلاحی از خود فرد شروع می شود و بعد از طرف مقابل. اگر من متوقع باشم نمی توانم از همسرم بخواهم متوقع نباشد. اگر من دید منفعت طلبانه ای داشته باشم در زندگی نمی توانم بگویم همسرم مرا و نیازهای مرا درک نمی کند. بنده نخست باید کسی به من بگوید سورنا خان برادر من تو اول این منفعت طلب بودنتو کنار بذار نیازهای واقعیتو بفهم و بعد به همسرت کمک کن که اون نیازهای تو رو برطرف کنه. من بیام بگم " نه، نظر من اینه که تو واقعا حق داری، به نظر من همسرت باید این کار رو کنه، چه معنی داره و..." ایشان تنش را به خانواده خود انتقال می دهند.
به هر حال این نقد را نمی توانم با این توجیهات بپذیرم. چون نحوه مشاوره دهی افراد متفاوت است. برخی عملکردشان به این صورت است (من هم جزیی از این برخی هستم) که افراد رو با ریختن یک لیوان آب سرد از رویایی که برای خویش ساخته اند بیدار نموده یا لذااقل سعی در بیدار نمودن کند تا بقیه بتوانند به او مشاوره درست را انتقال دهند. این انتقال شک واقعا برای برخی نیاز است. من نمی توانم مانند دیگران شوم. همان طور که از دیگران انتظار ندارم مانند من مشاوره بدهند.
البته قسمتی از حرف شما را قبول دارم که آن شدت پاسخگویی من است که شاید نشانگر این باشد که بنده تاکید لحنم بر نقاط ضعف باشد. این از بدبینی من ناشی می شود که البته ممنونم از بیان این حرف. واقعا سعی دارم که این را اصلاح کنم. امیدوارم بتوانم.
باز هم ممنونم.
مثل من گرامی بسیار ممنونم. شما دوست باهوش من هستی. لحن تند من خیلی جاها بچه ها رو اذیت کرده. ممنون می شم نقد تو رو هم بیشتر بدونم.
بخاطر حرفهایی که زدم متاسفم، امیدوارم عذرخواهی من رو بپذیرید.
philosara ی عزیز معذرت چرا؟ من از بابت نقدهایی که به من داشتید ازتون ممنونم. جواب دادن من هم برای رفع شبهه بود. همین