RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
صبا جان چرا از نظرات آقاي مهرداد استفاده نمي كني . چرا اينهمه زندگي رو بر خودت زهر كرده اي ؟ چرا اين همه عجز داري؟ چرا نمي خواي قبول كني كه همسرت داره سوء استفاده مي كنه ؟ چرا ما زن ها اينهمه به اسم عشق و زندگي از همه چيز مي گذريم اونقدر كه نه حقمون معلومه و نه حقوقمون رو حتي خودمون مي شناسيم ؟
صبا اين راهي كه تو پيش گرفتي سر به ؟؟؟؟ داره . عزيزم عاقلانه برخورد كن خيلي از آقايون تفريحات دوره اي و دوستانه دارن اما دوست دختر داشتن و مثلا مدرنيته زندگي كردن و بي بند و باري يكي از نابهنجارهاي زندگيه كه بايد با ريشه يابي اصلاح بشه .
در ضمن اون مشاوري كه تلفني است يك هزارم مشاوري كه حاذقه و شما پول خرج ويزيتش مي كني بهت سرويس نميده
براي اين مسئله وقت - هزينه و عقلي باز بذار.
من تاپيكت رو از اول خوندم يه زماني شما به همسر تون مسيج دادي كه تكليفت رو روشن كنه اما دو خط بعد گفتي همه چيز خوبه آيا اگر خودت مي خواستي به كسي راهنمايي بدي و چنين چيزي رو مي خوندي چيزي جز عدم سياست دستگيرت نمي شد.
داري مي گي همسرت فقط براي نيازش با تو سكس داره ، چرا نيازهاي ديگه اش رو بايد جاي ديگه اي بر آورده كنه ؟ البته اين سوال به اين معني نيست كه تو ايراد د اري ، همسر شما دچار جابجايي احساس شده اين رو با يد بايد و بايد درمان كنيد .
معذرت مي خوام وقتي مردي وقيحانه اسم زن ديگه اي رو جلوي همسرش مي ياره دو دليل بشتر نداره يا هرزه است يا بيمار . صباي عزيزم اين رو تا عمق وجودت درك كن و زندگي ات رو درياب
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
منم با نظر N.DELNAZ موافقم.
صبا جان آخرش كه چي؟ بهتره تكليف خودت رو روشن كني.
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
دلناز جان
به نظر من فعلا" که شرایط بهتره حرفی از تکلیف نزنه بهتره. من به صبا پیشنهاد کردم که اجازه نده تنها بره بیرون ولی اینکه حرفهایی رو که در این سایت زده بهش نشون بده کار عاقلانه ای نیست. حالا که شوهر صبا بیشتر به خانوادش اهمیت میده بهتره صبا هم باهاش با سیلست برخورد کنه و کمتر اجازه بده وقتشو به تنهایی بگذرونه. این اقا به اینترنت معتاد شده و قطعا" وقت لازم داره تا این اعتیاد رو کنار بذاره. من هم معتقدم که این آقا کارهای ناپسندی انجام میده و قطعا" مشکلی هست که اینچنین روابطی داره ولی هرگونه بی سیاستی ممکنه نتیجه عکس بده.
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
اليناي خوبم
شوهر صبا بهتر نشده و توي چند روز بعد از شكر گذاري و خوشحالي صبا باز كارهاشو از نو پيش گرفته . من حرفي از روشن شدن تكليف ايشون نزدم فقط استناد كردم به گفته هاي خودشون در هر حال منظور من از روشن شدن وضعيتشون قهر و دعوا نيست و مراجعه به رانشناسان خبره است شايد نكته اي در نظر آن اساتيد بياد كه ما ها با اين همه تجربه زندگي ازش غافل باشيم . با توجه به علاقه اي كه اين دو به هم دارن قطعاً مشكلشون حل مي شه و با گذر زمان بهبود پيدا مي كنه . مطمئناً همسر صبا هرزه نيست اما كودكه وقتي من پسر هفت ساله ام رو با دختر شش ساله دوستم مي بينم سادگي هاي پسرم در مقابل خانمي اون دختر بچه مشهوده .
پسر 23 ساله مونده تا مرد زندگي بشه و تجربه اندوزي كنه . بر اين نميشه خرده گرفت اما به هر حال راههايي هم هست كه زندگي كنترل شده تر باشه. اونچه مسلمه صبا پخته تر از همسرشون هستن اما هنوز براي مواجه با مشكلات جوانن اميدوارم كه مشكلشون حل بشه
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
نه اصلا اين تاپيك رو نشون نده دليل وجود نداره . ممكنه از اين حرف ها بر عليه صبا استفاده كنه كه تو خودت هم اهل چتي حالا بيا و ثابت كن بابا اين ارتباط براي صلاح زندگيه.من با الينا در اين مورد موافقم .اما اگر بخواد زياد گير بده براي بيرون رفتن فشار قفس رو زياد مي كنه آدم زنداني مدام در فكر فراره اين رو قبول نداريد .
صبا نبايد اين حس رو در شوهرش بوجود بياره كه مراقبشه بايد زماني رو كه توي خونه است ولو نيم ساعت رو به بهترين وجه بگذرونه من بودم حتي نمي پرسيدم كجا مي ري يا با كي حرف مي زني . همين عدم خرده گيري و بي تفاوتي اون رو از حس وطرح كردن خود خارج مي كنه
وقتي صبا نرفت كنارش و چت كردن رو مشاهده كنه اون سراغ زن و بچه اش اومد اما برعكس قضيه اگر رخ مي داد حرفي غير از اين پيش مي اومد
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
آره . ببخشید برداشت من اشتباه بود.
وجود یه روانشناس خیلی میتونه بهشون کمک کنه.
امیدوارم شوهرش با رفتن پیش مشاور مخالفت نکنه.
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
اصولا مردها مشاوران رو پول هدر ده مي دونن (البته برخي از مردها از جمله همسر بنده) روي اين مسئله كه حتما شوهرش بره تأكيد نكنه فعلا بهتره . در وهله اول خودشون برن شايد راهكارهايي دادن و مسئله ختم به خير شد.
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
دلناز جان یه مشکلی که وجود داره اینه که اکثر مشاوران معتقدن که طرف مقابل هم در این جلسات باشد و با او صحبت کنند.
فعلا" بهتره خود صبا بره تا ببینه چی پیش میاد.
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
بازم سلام وممنون از دلناز .الینا وتراوت
من منظورم از زندگیم اینکه تا حالا نتونستم رو حرفم در مقابلش وایسم من در اصل خیلی دل نازکم و اون میتونه منو خام کنه حرفهای همهتون درسته ولی میدونین چیه من اصلا طرز درست برخورد رو بلد نیستم کم کم دارم میفهمم شوهرم بیش از حد مورد محبت قرار گرفته اینجور که حس کردم اون نیازش مثل کسیه که تشنه باشه و طرف مقابل یه لیوان دستش باشه که هر دفعه یه ذره شو بهش بده شوهرم وقتی ازش دور میشم و کمتر بهش توجه میکنم بیشتر گرایش پیدا میکنه و من همیشه در اوج کار برگشتم یا دلم سوخته:47: میدونین چیه من یه جورایی میدونم راه حل مشکلم چیه ولی بلد نیستم چه جوری عملی کنم
دلناز:
(اصولا مردها مشاوران رو پول هدر ده مي دونن (البته برخي از مردها از جمله همسر بنده) روي اين مسئله كه حتما شوهرش بره تأكيد نكنه فعلا بهتره )بدبختانه شوهر منم همینطوره حاضره بگه مشکل از خودش ولی مشاور نره:160:
من واقعا موندم:33: این چند روز سعی کردم بیشتر باهاش باشم و به بهانه ی اینکه حوصله ام سر میره باهاش بیرون برم شاید باورتون نشه ولی مثل کسی که خودش از این جریان خبر داشته باشه داره همکاری میکنه بنظرم دیگه مثل قبل چت نمی کنه برعکس همیشه که سیر نمیشود حالا شاید یه یک روبی بشینه وبعد دوباره پاشه از جاش ولی این زمانیه که من کمتر پاپیش بشم :300:ولی با این فکرام چجوری کلنجار برم چجوری بشینم یه کناری خودمو سرگرم کنم تا اون مشکلش حل بشه یا چجوری ازش دور بشم در حالیکه فکرم پیش اونه بعضی وقتا به خودم میگم بره به جهنم بزار هر کار دلش میخواد بکنه مگه ته تهش چی میخواد بشه یا به خودم میگم این بار اخر که تسلیمش میشم بر نمیگردم به طرفش تا خودش بخواد برگردم ولی این هنر رو هم ندارم تورو خدا بگین من چجوری خودمو کمتر بهش وابسته کنم:162: چجوری توجهمو بهش کم کنم مشکل من این بوده که همیشه جلوش حاضر بودم و همین باعث میشه مشکلم حادتر میشه :203:
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
اولین کاری که خودم امتحان کردم : کمتر بگو دوستش دارم یا نمی تونم ازش دل بکنم و به جای این دو جمله بگو من می تونم ازش دل بکنم اصلا مگه من اون رو دوست دارم یا وابسته به او هستم که بخوام این کمتر کنم یا از بین ببرم(تلقین)