-
خدا
یک کتاب بود به نام خدا کو
میدونی شاید هر روز احتیاج دارم که این کتاب بخونم
جون هر روز احساس میکنم خدا نیست
راستش دوست داشتم یک کتاب بنویسم خدای من گم شده چگونه پیدایش کنیم
فکر میکنم کتاب خیلی خوبی میشد
- - - Updated - - -
الان پر از حسرت شدم جرا یه سری کار برای همسر سابقم نکردم و جرا یه حرفایی زدم
الان میتونستم سر خونه زندگیم باشم مثلا چرا دوسال ازش دور بودم چرا روانشناس بالینی نرفتیم جرا انقدر ازش دور بودم تا به من خیانت کرد
ولی دیگه نمیخوام به کسی مهلت بدم من 2 سال مهلت دادم اخرش این شد
عادت میکنند به دوری
برای کسی بمیر که حد اقل برات تب کنه
-
-
دارم بزرگ میشم
28 ساله که شدم گفتم ادم باید 28 ازدواج کنه
29 که شدم گفتم 29 بهتر از 28
و همین طور ادمه دارد
قهمیدم هر سال چقدر ما رشد میکنیم
انقدر میزان رشدمون بالاست که فکر کنم باید هممون ماه گرد بگیریم و از رشد عقایدمو بنویسیم
-
سلاااااااااااااااااام
خوبید؟
منم با خودم خلوت دارم
یغنی تقریبا هر روز خودمو میسنجم
چقدر به خدا نردیک شدم چقدر ازش دور شدم
خویه که هدق دارم
راستی من بعد از ظهرا خوابم میگرفت بصورت اتفاقی نوشابه خوردم دیدم خوابم نمیگیره
شما هم وقتی خوابتون میاد میتونید امتحان کنید
-
تنها بودن و ماندن جرات میخواد
داشتم به این فکر میکردم که چقدر ما ادما از تنهایی میترسیم
چقدر از اسارت میترسیم
خدایا ما اسیرتیم رحم کن بر ما تو اگر بخوای میشه
چرا انقدر ما از تنهایی میترسیم ؟
مگه چی میشه ؟
چی میشه ؟چی میشه؟ چی میشه ؟مهار بزرگ نباش و مهار نادیده گرفتن
عوضش غرورت له نمیشه یکی خوردت نمیکنه
شاید اگر ازدواج کنیم تا ابد بریم تیمارستان
خدایا ما تورو داریم
یا محول الاحوال حول حالنا الا احسن الحال
مجردی هم خوب هااااااا
مثلا دلت نباید نگران رفتارهای و کارهای یکی دیگه شور بزنه
-
آقا من می ترسم بمیرم و مدیون خودم بمونم که این حرفا رو نزدم :311:
من هر وقت میام تو این تاپیک اصلا خاطره ای نمی بینم که حالا بخواد عاشقانه، دلبرانه، حتی فاسقانه یا هر چیز دیگه ای باشه. بیشتر یادداشت های اینجا دل نوشته هست و حالت درد و دل با خدا داره.
اگر صلاح می دونید اسم تاپیک رو عوض کنید.
یه پیشنهاد دیگه واسم امید خانم دارم؛ جساراتا اگر میشه لااقل اسمتون به امیده یا هر چیزی که نشان دهنده خواسته درونی شماست و البته با اون اشخاص مونث رو می شناسند تغییر بدین و ملتی رو از گمراهی نجات بدید.
با تشکر:72:
-
سلام صبا حانوم
اخه ادم در تنهایی یاد خدا میافته
چشم
امیده خوشم نمیاد عباسه قشنگ
-
سلام دوستان اومدم یک خاطره عاشقانه با خودم بگم که باید لمسش کنین تا به عاشقانه بودنش پی ببرین
شبا وقتی آقایون خونه میخوابن و من همه کارامو میکنمو با خستگی زیاد بعد یک روز صبح تا شب بدون استراحت رو تخت دراز میکشم.
با یک دستمال مرطوب کف پاهاو تمیز میکنم و بعد با یک روغن (من روغن بچه که هم خوشبو هم لطیف میکنه استفاده میکنم ماشالله پسرم ازین دست محصولات زیاد داره)
آروم آروم تمام اجزای کف پامو ماساژ میدم...
به شدت حس خوبی رو تجربه میکنم که برای خودم بی نظیره و اون لحظات که منو پاهام چشم در چشم هم در تنهایی همدیگرو نوازش میکنیم برای من خیلی لذت بخشه...
پیشنهاد میکنم حتما امتحان کنین
(فقط بعدش نباید راه برین همونجا رو تخت دراز بکشین بخوابین که خیلی میچسبه:43:)
-
من همیشه خوبم و این بیاد ماندنی ترین چیزیه که در خاطرمه :72:...
-
الهی بمیرم برای خودم چه تاپیک تنهایی زدم:47:
اینهمه آدم که دوست دارن با من همصحبت بشن و هم من دوست دارم باهاشون همصحبت بشم
و با هم دوست داشتن رو رد بدل کنیم
اتفاقا خیلی خاطره هم دارن
با یه خانومی که همصحبت شدم از میشگون گرفتن خواهر شوهر صحبت میکرد :311:
یا اون یکی از عروسش
یا از تنهاییشون
یا از کار تحصیلشون
انسان احتیاج داره به توجه به درک شدن به همدردی در تنهایی نمیشه به اینا رسید:305:
پس کالبد تنهایی رو بشکنید و برید بیرون آنقدر همصحبت پیدا کنید که آمارش از دستتون خارج بشه
تنها نمونید
آنقدر از دیگران خاطره داشته باشید که وقتی تنهایید یاد این خاطره ها بیفتید
آدم بایس چند نفر داشته باشه که وقتی دلش شکسته بره با اونا حرف بزنه