عزيزم كمتر بهش توجه كن. طوري نشون نده كه وابسته بهش هستي.
نمایش نسخه قابل چاپ
عزيزم كمتر بهش توجه كن. طوري نشون نده كه وابسته بهش هستي.
سلام وهم عزيز. از خانواده ات پيش اون بدگويي نكن. كه طرفداري هم بكن. خانواده ات را در جريان بذار. يه روزي مي شه كه خيلي ديره و تو افسوس مي خوري كه چرا نگفتي؟ پدر و مادر فقط و فقط خوبي بچه هاشون رو مي خوان و بس. با پدرت خيلي منطقي باب صحبت رو باز كن و ازش يه راه حلي بخواه نه طلاق. شوهرت هم از اين روابط تو با خانواده ات داره نهايت استفاده رو مي بره. بذار بفهمه كه پشتت خيلي محكمه، البته غرور اون رو هم له نكن. نه افراط نه تفريط. شما هنوز هيچي نشده كليد خونتون رو هم به اين آقا داديد. از قديم گفتند به داماد رو بدي پر رو مي شه. فعلاً تنها نظري كه به ذهنم اومد همين بود. اميدوارم شاهد موفقيتت در زندگي ات باشي عزيزم.
سلام خانومی
خواهره خوبم برای اینکه یه مقدار آروم بشی من اول از همه می خوام که دیدت رو نسبت به روابطت با همسرت عوض کنی این حسی که تو نسبت به شوهرت پیدا کردی اصلا خوب نیست اینکه اون تو رو فقط برای ارضا شخصیش می خواد
درسته که شوهرت با اشتباهات پی در پی این حس رو تو ذهنت پرورونده ولی خواهش می کنم خودت دیگه بهش پرو بال نده اگه واقعا حس و حال برقراری رابطه با همسرت رو نداری خوب رو راست بهش بگو قرار نیست نقش پتروس فداکار رو بازی کنی که عزیزم
مطمئن باش اگه تو تو روابطت لذت ببری اون هم حس بهتری پیدا می کنه اینو بهش بگو
در مورد رفتارهای همسرت هم کاملا به زمان نیاز داری تا درست اش کنی و تو این زمان باید بهترین راه رو انتخاب کنی به هر صورتی که شده باید دید شوهرتو نسبت به خانوادت مثبت کنی و باید بگم این وسط بیشترین زحمت رو باید خودت بکشی
باید طوری رفتار کنی که شوهرت حس کنه از سمت خانوادت داره تایید می شه به حرفاش بها می دن نظرش واسه همه مهمه من شخصیت شوهرتو نمی دونم ولی بالاخره هر کسی یه رگ خوابی داره رگ خواب شوهرتو پیدا کن
سعی کن حرفاتو بیرون خونه بزنی باهم بیشتر تفریح برین بزار یکم همه چیز از روزمرگی بیرون بیاد یه مدت از حرف و حدیث اطرافیان دور شو بزار مسائل کمرنگ بشن مثلا اگه می بینی خانوادش بهانه ی لباس و سرو وضع و می گیرن بهانه دستشون نده
یا رفت و آمت رو به حداقل برسون اگه چیزی می خری یا می پوی به همسرت بگو این همون رنگیه که تو دوست داری یا من این کارو به خاطر تو کردم یا سلیقت تو فلان چیز حرف نداره
بزار احساس کنه تو زندگی بجز رابطه ی جنسی نقش دیگری هم داره
می دونم سخته ولی سعی کن با دید مثبت به مسائل نگاه کنی
حتما به کارهایی که گفتید عمل می کنم
ممنون
چرا ما همه فكر مي كنيم اگر روزي يه اشتباهي كرديم بايد تا آخر عمر تاوانش رو بپردازيم چرا خيال مي كنيم مردها رو مي شه تغيير داد و زندگي منتظر ما مونده تا بيايم وديگرون رو باب ميلمون تغيير بديم
چرا بايد هي فداكاري كنيم كه بگن زن خوبيه محكمه قاطع است
چرا خيال مي كنيم بايد جاي يه دنيا به همسرمون محبت كنيم و هميشه راضي نگه اش داريم چون زندگيمه
چرا خيال مي كنيم بايد نيمه مكملمون رو بيابيم
چرا مكمل؟ مگر نه اينكه توي يه رابطه دو انسان بايد كامل باشن وبس وقتي همسر اين آقا مي دونه همسر محترمشون به نوعي بيماره چرا بايد سكوت كنه چرا بايد فنا بشه چرا بايد پاسوز بشه چرا نبايد به آيند شيرين نگاه كنه
وهم عزيز نمي گم تو حيفي نمي شناسمت و نمي گم برو طلاق بگير چون توي زندگي ات نيستم اما به عنوان يه فردي كه داره از دور نظراتت رو نسبت به زندگي هنوز نو پايت نگاه مي كنه بهت پيشنهاد مي دم اولا با خانواده ات صحبت كن حتي تا حد امكان نگرش ايشون رو در مورد مسائل جنسي براشون بگو
و سپس به يه مشاوره برو و دست آخر نه با دلسوزي و احساس بلكه با تدبير و عقل براي زندگي يا جدايي ات تصميم بگير و اگر خدايي ناكرده تصميم به جدايي گرفتي اون زماني باشه كه همه راههاي منطقي رو رفته باشي و نتيجه نگرفته اي اما عزيزم هرگز تا همه چيز برات مسجل نشده زندگي مشترك رو شروع نكن و به زندگي خيلي جدي تر نگاه كن
شكسپير ميگه وقتي كسي رو دوست داري رهايش كن اگر اومد به طرفت بدون اون هم تورو دوست داره اگر نه بدون كه از اون ابتدا هم تورو نمي خواسته.
من تا اونجاییکه بشه تحملش می کنم و نمی خوام به طلاق فکر کنم ولی اگه روزی به این نتیجه برسم که دیگه ازش متنفرم و هیچ انگیزه ای برای ادامه زندگی با ایشون رو نداشته باشم ازش جدا میشم
قرار بود ما سه سال نامزد باشیم اگه ایشون توی این مدت وضعیتش برای ازدواج بهتر بشه بریم سر خونه زندگی خودمون ولی با شرایطی که پیش اومده من تا مشکلاتم رو با ایشون حل نکنم عروسی نخواهم کرد
اگه اینجا دارم حرفام رو میزنم می خوام مشکلم حل بشه دلم می خواد مثل خیلیای دیگه یه زندگی خوب و قشنگ داشته باشم انتظار زیادیه؟
عزیزم بهترین کار همینه تا واقعا از ایشون مطمئن نشدی زیر سقف با ایشون نرو:72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط وهم
مطمئن باش همه اینجا میخوان بهت کمک کنن:72:
سعی کن تو این مدت عاقلانه و هوشمندانه اونو بسنجی
بچه ها هم اینجا حتما بهت کمک میکنن:43:
معلوم میشه خیلی دوستش داری که داری برا ی خوب شدنش تلاش میکنی من مطمئنم موفق میشی و دوباره همون دختر خوشبخت ی میشی ک بودی
واقعا اینجوری فکر میکنید؟ یعنی میشه یه بار دیگه برگردم به اون روزهام و ناراحتی و غصه نداشته باشم؟
من با نامزدم آشتی کردم دیشب دقیقا همون کاری رو که او با من در این مدت می کرد رو من باهاش کردم ازش تقاضای س ک س کردم بعد ازش خواستم که اول من ارضا بشم و بعد از ارضا شدن به بهانه سردرد یه مقدار درازکشیدم و بعدشم خودمو زدم بخواب با اینکه اولش یه مقدار عذاب وجدان داشتم ولی فردا صبحش با یه آرامش خاصی از خواب بیدار شدم البته خودش منو از خواب بیدار کرد باورم نمیشد من بوس کرد نازم کرد اونجوری بیدارم کرد باورتون میشه؟
آیا کاری رو که کردم بازم ادامه بدم و تکرارش کنم یا نه؟
فکر می کنید توی بقیه موارد این کار رو بکنم درسته؟ جواب میده؟
راستی قراره عید غدیر خم برای چند روز بریم خونه پدریش یه مقدار نیاز به راهنمایی دارم تا بهانه ای دست خانواده اش ندم