-
سلام متاسفم شما فقط دوراه داری یا دوباره با اضطراب و عجولی پیش بری که اینبار طلاقت حتمیه
یا
فقط ارام و ومهربون باشی و نچسبی به همسرت اونوقت زندگیت رو 100%بدون
شما هرچی دوستان مدیر میگه ارام باش مهارت یادبگیر باز کار خودترومیکنی
سه ساله اینجا هستی ولی.......
دختر خوب مثل یه خاهر بهت میگم مردا عاشق زنایی اند که خودشون دوست دارن وبخودشون میرسن و شادند و هرگززززز اویزون و چسب نیستن
شما وقتی همسرت عصبانی هست فقط سکوت کن تا اینقدر بگه وتخیله بشه اصلااااااااااا اون لحظه حتیاگه حق با شما هم باشه توجیهش نکن
فقط سکوت و حتی گاهی همدلی و تکان دادن سر به معنای تایید اگر حقبا ایشونه
بهیچعنوان اون لحظه جواب نده بذار وقتی خالی شد خودش شرمنده بشه شک نکن میشه
تو اینجا مرداهایی بدتر ازشما بوده که همسرش وقت عصبیت سکوت کرده و توجیه نکرده همسرش بعد چند ساعت یا یه روز اومده از دلش دراورده
الان شما باید همسرت رو درک کنی و با اینشرایط مواظب باشی کوچیکترینکاری نکنی که عصبیش کنی
بهش برس باهاش مهربون باش اگه دوست داره تو خودش باشه بذاره راحت باشه غذایی که دوستداره درست کن خونه تمییز باشه
فقط مهربون باش
محبت شوهر با اینچیزها بدست میاد خودت رو جاش بذار هرکاری میکنی
-
من اين مدت همش خونه پدرم بودم چون اومديم شهرستان
فقط طول روز ميرفتم خونشون و موقع خواب برميگشتم چون جو سنگين بود و همه دعوا داشتن
بعد ديروز ظهر شوهرم زنگ زد كه برادرش ميگه بخاطر دعوا اون ماه آبرومونو بردي و نسيم حق نداري بياي اينجا
ولي امروز دوباره زنگ زدن كه دايي اومده و نهار بيا اينجا
منم خيلي بهم زور داشت و بهش گفتم منو كردي عروسك خيمه شب بازي و فقط براي نمايش منو ميخاين كه مادرش گفت بله ما حفظ آبرو و ظاهر خيلي برامون مهمه
گفتم دعواي اون دفع تو داشتي منو خفه ميكردي الان اصل قضيه يادت رفته كه گفت حقت بوده
كلا شده ضد من
همش دست هاي مامانشو جلوي من ماچ مي كرد
الان ٢٠روزه شهرستانيم و حتي نمياد تهران براي اداره اش
برادرهاش همه رفتن سره درس و دانشگاشون ولي اين همش با من دعوا داره ميگه تو به ما خيلي بدي كردي
درصورتي كه من با پدرش رابطه ام خوب بود حتي آخرين شماره ايي كه رو موبايلش زنگ خورده من بودم
عيد امسال با قهر ميخاست بياد تهران كه با اصرار من رفت و از خونواده اش خداحافظي كرد
چندروز پيش خوب بود ولي برادرش ذهنش و عوض كرده
چون برادر وسطي خيلي عصبيه و ناراحت و همه رو مقصر ميدونه
اصلا محبت هاليش نيست من هرچه ميخام بهش نزدبك شم خودش رو قايم مي كنه
چندشب خونشون خوابيدم تا صبح پشتش رو كرد به من و بي محل كرد
الان موندم چه كنم
نمي دونم ٥شنبه برم باشون سره خاك يا نه؟
خيلي اوضاع بدي دارم
خونواده ام هم ديگه تحملمو ندارم
مامانم ميگه وقتي هيچ محبتي ازش نميبيني چرا برگشتي
دكتر اون سري گفت وقتي دركت نمي كنه خوب جدا شو
بابام ميگه تو سياست نداري بايد رامش مي كردي
-
نسیم جان شوهرت پدرشو از دست داده اینو میتونی درک کنی؟!
الان همسرت در بدترین شرایط روحیه.بهش محبت کن بی چشمداشت
اصلا او درشرایطی نیست که بتونه باشماعشقولانه باشه مخصوصا که رابطه خوبی هم قبلش باهم نداشتین.میتونه فوت پدرشوهرت یه شروع دوباره برای زندگیت باشه یعنی دراین شرایط اینقدری کنارهمسرت باشی که به اون،مادرشوهر وبقیه نشون بدی چقدر درموردت اشتباه فکرکردند.
این که مرتب دست مامانشو میبوسه برای لج درآوردن تو نیست بلکه داره به مادرش نشون میده حالاکه بابا نیست من بامحبتام جای خالیشو برات پرمیکنم.(مثالی برات میزنم از زندگی خودم:حدودچهارماه پیش واقعا زندگی من درمرحله سقوط بود ولی بافوت برادرشوهرم دوباره زندگیم به حالت قبل برگشت وحتی خیلی بهتر.بااینکه شوهرم باهام قهربود ولی من هواشو داشتم وقتی گریه میکرد شونه هاشو نوازش میکردم اگه هرروز هم مزار میرفت حتی نیمه شب باهاش میرفتم به معنای واقعی کنارش بودم.اونم بعد چندروز یخش وا شد منو بغل کرد وگفت چقدرخوبه که توکنارمی.)
من اگه جای شماباشم حتما پنجشنبه سرخاک میرم.اگه میبینی تو خونه جو سنگینه میتونی نمونی و برگردی خونه مامانت
-
نسیم جان
الان وقت بحث و داشتن توقع از همسرت نیست!
الان فقط باید کنارش باشی...مواظبش باشی...با غصه ش ناراحتت شی و سکوت کنی...نوازشش کنی و ....
از دست دادن پدر غم بزرگی به ایشان وارد کرده و اینطور که مشخصه و هنوز برنگشته سر کار، نشون میده عمیقا بهشون وابسته بوده و براش خیلی خیلی سختته...
مطمئن باش این روزها میگذره و اگر شما رفتار مثبت یا منفی از خودت نشون بدی تا همیشه تو ذهن همسرت باقی میمونه
بهیچوجه باهاش بحث و جدل نکن...شرایط روحی مساعدی نداره...
اگر بحث کنی یه چیزایی از دعواهای قبل میگه و شما هم طاقت نمیاری جواب میدی و بحث بالا میگیره و شرایط زندگی دو نفره خودتون رو سخت تر و پیچیده تر میکنی
طاقت بیار
آروم باش
اگر گله کرد سکوت کن...
سر مزار هم باهاش همراهی کن
اما زیاد خونشون نمون و جلو چشم نباش که بخواد حرفی پیش بیاد
:72::72::72: