نوشته اصلی توسط
amf66
واقعا متاسفم خانم ارامش خیال
حستون رو میفهمم و درک میکنم
پیش میاد که ادم یدفعه بدون هیچ دلیل و اتفاقی یاد اذیت و ازارای طرف مقابل میافته یاد همه محبتها و گذشتهایی که براش انجام داد تا بفهمه اما نفهمیدم تا ببینه اما ندید همین میشه که یهو به هم میریزی و دلت میخاد یه نفر باشه باهاش درددل کنی
ادم دلش میخاد طرفش رو به زانو در بیاره بهش بچشونه طعم شکست رو
به زانو در اومدن رو
بعد بهش بگه این بلایی بود که خودت سر هردومون اوردی
اما.....
باید بدونی دوست من که اولین اثار این کینه و خشم گریبان گیر خودت میشه
بزرگترین ضرر و لطمه طرف مقابل همینه که یه همراه و یه همسر خوب رو از دست میده بنظر من باید بخشید
فراموش کرد و حتی براش ارزوی خوشبختی کرد
من با همه اذیت و ازارای همسرم بخشیدمش از ته دل
واقعا ازش کینه ندارم
اگر بدونی چه کارا که با من نکرد
شما هم به شوهرت بفهمون و بگو راضی به طلاق نیستی و همه سعیتم بکن تا زندگیت رو احیا کنی دوباره اما بزار بفهمه اویزون و ذلیل هم نیستی
وقتی نمیخاد و حرفش یکلامه امروز بره بهتر از فرداست
اینو باور کن
من میخام فردا به مناسبت روز زن برای همسرم کادو بگیرم و گل با یه نامه بفرستم در خونشون
میخام بهش بگم انتخاب با تو
من اماده تغییرم
شروع مجدد با یه دنیا تجربه جدید و پختگی
مثل روز اول با انگیزه و با انرژی
و بگم اگر نمیخای بمونی و خوشبختیت توی طلاقه مانعت نمیشم از امروز من اماده شروع مسیر جدایی ام
شما هم ببین اگر همسرت واقعا نمیخادت
دقت کن اون یه مرده نه یه زن
احتمال بده که اونم دوستت داره فقط بخاطر یه سو تفاهم به اینجا کشیده و شاید دروغهاش واسه بستن راه قانونی بوده که تو مجبورشی برگردی البته این بدترین راهه
شک نکن الان غرور و لجبازی شما داره حکومت میکنه بینتون
سعی کن جو رو برگردونی به روال عادی به دور از دادگاه و قانون بشین باهاش حرف بزن اگر دیدی که نمیخادت و مصممه باهاش توافق کن سر همه چیز و از زندگیت و از ذهنت بکنش بیرون
اما بدون کینه و حس انتقام....
اما اینو بدون شما در قبال یه ادم دیگه هم مسوولید
بچه تون
سعی کنید همه اثار طلاق رو در زندگی اون طفل معصوم در نظر بگیرید بعد تصمیم بگیرید
شاید شوهرتون هنوز به اون حد بلوغ نرسیده که اینو بفهمه اما شما چی؟؟؟!!
امیدوارم خدا به همه جوونای گرفتار کمک کنه یه گوشه چشمم بندازه اینطرف