قاطعيت جرات ميخواد ك من ندارم، در ثانى پدرم حمايتم تميكنه، ميگه هرچى كه هست باهاش بساز
نمایش نسخه قابل چاپ
قاطعيت جرات ميخواد ك من ندارم، در ثانى پدرم حمايتم تميكنه، ميگه هرچى كه هست باهاش بساز
تلاش برای زندگی و دوست داشتن زندگی مشترک، از خودگذشتگی و ... لازمه زندگی مشترکه.
ولی این که یک طرف فکر کنه هر بلایی سر طرف مقابلش بیاره چیزی تغییر نمی کنه، نتیجه گیری جالبی نیست.
این چیزیه که از همون ابتدا توی رابطه تون به همسرت نشون دادی
از دوستی و نامزدی و عقد و ... همیشه و همه جا دم دستش بودی و منفعل!
تزت کی تموم می شه؟
فعلا جایی نرو (قهر خونه مامان و ... )
کار خاصی هم نکن
زندگی معمولیت توی خونه مشترکتون را داشته باش و زودتر تزت را تموم کن.
وقت نداری مشاوره حضوری بری؟
چرا وقت دارم، ولى پول ندارم، اما اشكال نداره، از مامانم ميترنم پول بگيرم و برم مشاوره. تزم بايد قيلا تحريل ميدادم كه تا الان مونده، اما ديگه نميخوام به خاطر كاراى شوهرم باز غقب بندازمش و ميخوام تحويلش بدم و راحت شم،
اره، من اصلا نميتونم از حقم دفاع كنم، از بچه گى همينطور بودم، تا ميخواستم حقمو بگيرم عذاب وحدان ميگرفتم كه ولش كن شايد اونم حق داره....
امروز ظهرم كه اومد باهام قهر بود و حرف نميزد، مطمعنم شبم اگه نره و بياد خونه م باز باهم قهر ميكنه، كلا اون عادت داره همه چيزو با زور بدست بياره،
توروخدا يكى بهم قاطعيت چجوريه؟! مثلا امشب كه نيومد خونه من چه برخوردى بايد بكنم بعدش؟!
اول باید روی خودت کار کنی .اونم کم کم تغییرات تو رو متوجه میشه.
تو برای قاطع بودن به حمایت کسی از جمله پدرت احتیاج نداری.
منم با شیدا موافقم .سعی کن زودتر تزت رو تموم کنی. برای آیندت برنامه ریزی داشته باش.
ما آدمها خیلی قابلیت ها توی وجودمون داریم که از اونا بی خبریم.
تا وقتی خودت رو به عنوان یک زن قوی و قابل باور نداشته باشی فکر نمیکنم اوضاع زندگیت تغییری کنه .
زنی که به موقع خودش از هنرهای زن بودن و ظرافت و لطافتش استفاده می کنه و به موقع قاطعیت و قدرتش و اتکا به نفسش رو نشون میده.
منتظر نباش کسی برات کاری بکنه.خودت دست به کار شو.
الهام جان
شما الان از خودت ناراضی هستی ( تزت ناتمومه، زندگی مشترکت اونطور که می خواستی نشده و ...)
از مادرشوهر و خانواده شوهر ناراضی هستی
از پدر و مادرت ناراضی هستی
این نارضایتی ها توی رفتارت منعکس می شه.
اولین قدم این هست که یه کم روی آرامش خودت کار کنی.
به نظر من یه مدت به همسرت فکر نکن
مداوم و پیوسته روی خودت کار کن.
ورزش برو ... حتما حتما حتما
تزت را تموم کن
روزی چند بار به مدت خیلی کوتاه تمرینهای تمرکز و آرامش داشته باش. چند تا 5 دقیقه.
برنامه حال خوب
روزهای فرد
شبکه سلامت
ساعت 21-22
این برنامه را ببین.
یه کم که آرومتر شدی، گامهای بعدی را برمی داری.
--------
با همسرت نمی خواد برخوردی کنی.
فکر کن همخونه ات هست.
مستقله برای خودش.
هر وقت دوست داشت اومد خونه، دوستته. باهاش برخورد خوب و عادی داشته باش
هر وقت هم نیومد زندگی خودشه، کاریش نداشته باش.
واقعا فکر کن هم خونه است و زندگیش به شما ربطی نداره. گیر بهش نده. حتی توی فکرت.
باج و امتیاز هم بهش نده.
من خودم فك ميكنم راقعا الان خييييييلى بهتر از يه ماه پيشمم، واقعا كمتر غصه ميخورم و گير ميدم و عصبانى ميشم، يغتى جز اين مورد كه شوهرم ميخواس خونه نياد به هيچييييش گير ندادم.
كه اونم ديشب اومد، سر سنگين بود اما اومد. بهدشم گف فردا ناهار با يكى از دوستام ميرم بيرون از شهر ديگه اومده ميخوام مهمونش كنم، گفتم اگه بخواى بيارش اينحا، گف اگه نبودى مياوردم ولى تو هستى نميشه، گفتم ميخواى ناهار واستون ميذارم ميزم خونه مامانم، اول ك گف نميخواد، باز گف باشه، منم ناهار درس كردم، اونم با دوستش و چن تا بطرى مشروب اومد خونه و منم رفتم. در همين حد كه شب لطف كرده برگشته بايد سپاسگذارش باشم.
راجه به اين كه ميگين همخونه ته، خيييلى سخته، ادم از شرهرش هيييچ توقعى نداشته باشه اما باهاش زندگيم كنه، واقعا به حرف اسونه، بالاخره تو زندگيته، مى بينش، بعدشم من ميترسم به خمين شرايطم عادت كنم، همونطور كه الان به خيييلى چيزاى بدش عادت كردم و پديزفتم، هيچى خطرناكتر از عادت به بدبختى نيس
الان دارم تزمو پيش ميبرم، نميخوام بيشتر ازين زندگى شخصيمو ببازم
شوهرم كلى اس ام اس راحع به اينكه زن و شوهر به تنهايى نياز دارن، ب دوست احتياج دارن، زنها بايد ياد بگيرن به تنهايى شوهراشون اخترام بذارن و .... اينا فرستاده واسم.
واقعا منظور ازين حرفا چيه؟! من فك ميكردم همين كه ادم شام يا ناهار ميره با دوستش بيرون يعنى تنهايى، يا اينكه صب تا شب تنها خونه مامانشه يعنى ازادى، نميدونم، ميشه بگين ايا من بازم توقع بيجا دارم؟
آره سخته.
ولی الان یه کم سعی کن بی خیال بشی.
اگه در ادامه همون تفکراتت بری جلو، بازی به همین شکل ادامه پیدا می کنه.
یه مدت متوقف شو و فاصله بگیر
از فکرهات
از قضاوتها و برداشتهات
تمرکز کن روی یه موضوع دیگه ( مثل تزت )
تموم که شد و برگشتی به موضوع می بینی می شه از یه دید دیگه هم بهش نگاه کرد
الان اصلا به اس ام اس هاش فکر نکن
کاریش نداشته باش
فقط خودت ...
همه فکرت به خودت و کارهای شخصیت باشه.
سلام دوستاى خوبم، امشب نشستم كل تاپيكو از اول خوندم و نت بردارى كردم، دلم نيومد نيام اينجا ننويسم كه حالم خيلى بهتره، وقتى پستاى اولمو ميخوندم حس ميكردم چقد بچه بودم، ميدونم ادم تو اين زمان كم نميتونه خيلى بزرگ شده باشه اما من هيلى حس خوبى دارم،
شوهرم هرروز با دوستاشه اما خداروشكر شبها مياد خونه، منم به توصيه شيدا. جان خودمو درگير تز كردم، يه كلاس نقاشيم زدم تنگش كه ديگه اصلا فرصت غصه خوردن نداشته باشم...
خواستم بگم چن بارى خونوادم اومدن اينجا و شوهرم خيييلى خوب برخورد كرد، هرچند بعدش يه شب كه مست بود بهم گف " مكه نگفتم اين گشنه ها رو حمع نكنى اينحا؟ گفتم نميخوام ببينمشون" و من ازون به بعد ديگه زياد نداشتم خواهر و داداشم بيان اينحا، اونم شبا چك ميكنه يه جورايى اگه اونا هستن نياد و اين حرفا...
مادر همسرم همچنان مارو دعوت نميكنه نميدونم چرا، حنى چن شب پيش شوهرم يه جيگره كوساله گرفت برد اونجا و باهاش مهمونى داد اما يه تعارفم به من نكردن. و من بعدا فهميدم
ظهر روز بعد شوهرم گف اگه دوسسسس دارى، ناهار زياد درس كن بريم خونه مامانم همه بخوريم، اگه م نه بيخيال.
منم گفتم درس ميكنم ببر واسًشون، يا يه روز ناهار بگو بيان اينحا، گف پس بيخيال.
ميدونم الان همه تون ميگين چرا درس نكردى؟؟؟؟ اما من برا اولين بار در زندگيم عذاب وحدان ندارم چون حس ميكنم با اينكار غرور خودمو حفظ كردم، من هميشه برا پدرشوهرم غذا ميفرستم، اما اينكه سفره مو ببرم خونه كسى پهن كنم كه كيخواد يه چيزى كه نميفهممو بهم بفهمونه رو دوس ندارم، و نميدونم چرا ازين كارم ناراحت نيستم.
شوهرمم همچنان خونه مامانم نميادو من اصلا اصرار نميكنم
ورابطه ما باهم فوق العاده خوبه و با اينكه اوضاع همونه، اما ما هرشب با هم ميگيم و ميخنديم. منم سعععععى ميكنم غصه نخورم
مثلا با اينكه امروز جمعه رو كامل با دوستاش بوده و شب مست اومده خونه، اما من همين كه اومده خونه و به من كمك كرده لباس پهن كنم به فال نيك ميگريم و به روش ميخندم
خواستم از حال خوبم خبردار باشين ❤️
خوشحالم كه دارم تزمو تموم ميكنم و نقاشى رو از سر گرفتم
سلام دوست عزیز
خیلی خوشحال شدم پستتون رو خوندم.شما دارین تبدیل به یک زن قوی میشین.
حداقلش اینه که اگر کارهاتون هم نتیجه نداد شما میدونین که کارهای درست و اصولی رو برای بهتر شدن این زندگی و حال خودتون انجام دادین و بعدش میتونین بهترین
و منطقی ترین تصمیم رو بگیرین. چون معمولا تصمیماتی که در حالت ضعف و انفعال گرفته میشن نمیتونن تصمیمات درستی باشن.
اینکه اینقدر انعطاف پذیر بودین که تونستین راهنماییهای دلسوزانه بقیه رو تو زندگیتون پیاده کنین نشون دهنده قدرت درونی بالای شماست.
اگر هم یه جاهایی نشد که بهترین رفتار رو داشته باشین ناامید نشین.
چون شما دارین در مسیر درست قدم برمیدارین و روز به روز بهتر میشین.
داشتن قاطعیت بدون غر غر کردن و ضعف نشون دادن ، در عین حال سعی در جذاب و خواستنی بودن برای همسر ، نشون دادن همه عشق و علاقه به همسر
و در عین حال عدم وابستگی به اون از ویژگی های یه زن قوی و جرات منده.
سعی کنین دیگه این حس رو به همسرتون انتقال ندین که بدون اون نمیتونین زندگی کنین و تحت هر شرایطی باهاش میمونین .البته این رو بهتره عملی نشون بدین
یعنی همون کارهایی که الان دارین انجام میدین.
من با طرح نیاز به همسر مخالف نیستم ولی این کار هم روش های خودش رو داره.
براتون بهترین آرزوها رو دارم.