-
سوده جونم سلام.خدا رو هزار مرتبه شکر که دعاهات تلاشات به بار نشست.مرسی از اینکه به یادم هستی.سوده جان بدجور گیر کردم همسر اومد گفت میخوام یه فرصت دوباره بدم.اما حاضر نیست خونه بگیره اولش گفت یه سال خونه بابات بمون بعد گفت نه خودت طرح بده تا من بررسی کنم یه روز زنگ میزنه میاد بحث میکنه حالش خوبه کمی کوتاه میاد بعدش دوباره زنگ میزنه میاد با عصبانیت منو میخواد تحت فشار بذاره خلاصه که انگار تکلیفش با خودشم مشخص نیست.منم بدجور اذیت میشم این وسط.عزیزم واسم دعا کن.درضمن بگو من چجوری خودمو تغییر بدم؟مشاور بهم میگه تا الان خوب تونستی خودتو تغییر بدی ولی با همسرم که حرف میزنم میگه تو تغییر نکردی از هر دری باهاش وارد میشم اون ساز خودشو میزنه.بگو چجوری خودمو تغییر بدم تا زبونشا بفهمم .مرسی
پارمیدا رو ببوس
-
سلام دوستای یک و تک خودم که هیجا به دل پاکیه شماها پیدا نمیشه٫ :72::72::72:ایشالا همتون کمی به خواسته هاتون نزدیکتر شده باشید...:203:
خوب من خیلی وقت بود اینجا سر نزده بوده٫یادم میاد اون اولها که امده بودم اینجا هر دقیقه اینجا بودم و یه قول بالهای صداقت جواب هر پستی رو همون لحظه میدادم٫ خدا چقدر عجول بودم من! :81:
پارمیدا یه مدتی بود مریض بود واسه همین باید حسابی ازش مواظبت میکردم٫خدارو شکر الان بهتره!:203::43:
بچه ها انقدر خوشحالم که حد نداره باورم نمیشه که کاملیا و پاییزه دارن نی نی دار میشن و پارسا تونست (من که شرمندشم کم بهش سر زدم) یه استارت جدید به زندگیش بزنه٫میدونم که کیت کت عزیز و شیدا جونم خیلی کمکش کردن٫ایشالا خیر ببینند...:203:و منتظرم تا بقیه دوستانم همه خبرهای خوب خوب بیارن واسمون..:203:.:203::203:
خوب من اول تو چهل شب نوشتم و فکر کنم دیگه با خبر شدید که همسرم خدارو شکر برگشته پیشمون و خونشو پس داده و خدارو شکر انقدر باهام مهربون شده که خودمم باورم نمیشه!:43::43::43::43::312:
دوستان گلم ازتون ممنونم که پا به پام باهام امیدید و کمکم کردید و منو توی این بحران تنهام نزاشتید و منو از این باطلاق بیرون کشیدید! :72:یه تشکر ویژه از بالهای صداقتم میکنم که منو با تجربیاتشون تو تاپیکهام و با پستهای آموزندشون به اینجا رسوند:43: و از آونگ مهربونم:72: که اون اولها چقدر کمکم کرد و گفت برو از ده سال زندگیت و رفتارات لیست بگیر از خاله قزی عزیز:72: و از واحد عزیزم:43: که ایشالا همیشه شادیشو ببینم! از مینوش گلم:43: که گفت بابا رو خودت زوم کن و تو تاپیک اولم مخصوصا چقدر یاریم کرد و منو بیدار کرد!از شیدای گلم :43:و از زندگی موفق پاک دلم:43:٫ از آقا امین:72: و از پاییزه عزیزم:43: که الان پیش امام حسین تو کربلاست از آرام دلم عزیز دلم:43: و از کاملیا:43: که خودش میدونه تو خصوصی چقدر کمکم کرد٫از فرشته اردیبهشتم:43: و رزا:43: که معلوم نیست کجاهستن؟! ایشالا علوسی کرده باشن و خوشبخت بشن!از پارسا داداشی مهربونم:72: ممنونم که همیشه بهم امیدواری داد!از ققنوس مهربونم٫:43:بی نهایت:43: وآویژه گلم :43:ممنونم از همه و همه ودوستانی که فقط در پاهاشون تو تشکرها هست٫همتون با تمام پاکی مهربونیهاتون کمکم کردید تا زندگیمو به دست آوردم! :72::72::72::72:
راستش هفته پیش علی بعد از کارش امد بود اینجا و من با اونی که وقت نهار نبود واسش غذا بردم٫اولش یه نگاه مهربونی بهم کرد و بعد همشو خورد بعد تا شب که پارمیدارو خوابوند و دیدم داره کفش میپوشه( گفتم مثل همیشه الان میره خونش) گفت سوده من میرم باشکاه ورزش میکنم شب برمیگردم خونه٫تو برو رو تخت پیش پارمیدا من تو پذیرای میخوابم( آخه پارمیدا تختشو فرختم و پیش من میخوابید) گفتم یعنی شب میای خونه٫گفت آره دیگه دیر میام تو بخواب...:43: و از همون موقعه دیگه بر نگشت و گفت من میمونم و خونمو پس میدم ولی بدون که میشه دوباره خونه گرفت و خندید... :311:خالصه گفت سوده بریم واسه خونه وسایلهای جدید بگیریم و گفت از همه مهمتر تخت پارمیداست رفتیم واسش خریدیم و علی پارمیدارو زود برد تو اتاقش خوابند و خودشم چون صبح زود میرفت کار رفت جاشو رو تخت درست کرد و خوابید!من اولش دو دل بودم که برم بقلش بخوابم یا نه٫خوب علی رفتارش با من خیلی خوب شدم و کاملا معمولی رفتار میکنه ولی هنوز منو بوس نکرده یا با عشق در آغوش نگرفته!خلاصه رفتم کنارش و دیدم علی متکامو چسبونده به خودش و روشو کرده طرف من:43:( اون وقتا که قهر بودیم میرفت سر تخت میخوابید و پشتشو بهم میکرد) منم یواش بوسش کردم و دستشو گرفتم و خوابیدم!:43::43::43:
خیلی خوب بود٫چه حس قشنگیه که بعد از این همه مدت بوشو حضورشو تو خونه حس میکنم و میبینم!:43:
از خدا میخوام هر چه زودتز تقدیر گلم هم در کنار همسرش به آرامش برسه و سما گلم که واقعا نمیدونم چی میکنه و نیکا کجاست!!!
پاییزه جونم یادم میاد چقدر بیقرار بودم و عصبی٫چقدر پریشون حال بودم٫اگه شما رو نداشتم نمیدونم الان کجا بودم و چی میکردم٫میدونم کربلا هستی ایشالا شیکم گنده برگردی...:203:
پارسا امیدوارم تو هم به آرامش قلبیت برسی و یکی مثل خودت خوش قلب و مهربون به تورت بیفته و نی نی هایه خوشگل بیارید...:203:
سمنفت عزیزم من هم واسه شما بهترین آرزوهارو دارم و از خدا واستون خوشبختی و سلامتی و شادکامی میخوام مهربونم...:43:
و اما تقدیر خودم که اگه بدونه چقدر دلم پیششه٫ خوشحالم که همسرت داره قدم به قدم نزدیکت میشه گلی و تو هم که ماشالا خوب باید گفت که همیشه خوب بودی! ببین عزیزم خودتم خوب میدونی تو زندگی ما من مشکل اصلی بودم و خودسر ولی شما تو زندگیتون همیشه از خود گذشته بودی و این همسر شما بوده که زندگی مجردی رو دوست داره٫البته همسر منم زندگیه مجردیشو خیلی دوست داشت ولی شما یه امتیاز دیگه ام داری اینکه همسرت دوستت داره و اینو ار پستتات میشه فهمید!
من اولین کاری که کردم برگشتم به عقب و از همون موقعه که با همسرم آشنا شدم رو واسه خودم رو کاغذ آوردم و تمام رفتار هایه خودم و علی رو نوشتم٫من درست بعد از اینکه بعد از پارمیدا دیگه نتونستم به درسم ادامه بدم بد شدم و غر غرو و با بی احترامی و کم محلی شروع کردم ولی علی همیشه باز مهربون بود و عادی رفتار میکرد٫ولی الان که دیگه درسم هم داره تموم میشه دیگه درم راحت میشم و حواسم بهش هست!
میدونم احترام گذاشتن بهش و مهربونی کردن همش به خودم برمیگرده و زندگیمو عشقولانه تر میکنه! :43:
خیلی دوست دارم کمکت کنم واسه همین پیشنهاد میکنم که من آدرس ایمیلم رو اینجا میزارم البته اگه مخالف قوانین تالار نباشه تا بهتر باهم در تماس باشیم یا شماره تلفنم رو میزارم تا با واتساپ باهم در تماس باشیم و اگه کاری از دستم بر بیاد انجام بدم!
من فقط کمی خجالتی شدم که باید دوباره مثل قدیما پرو بشم!:227:
باز هم از همه شما دوستای گلم ممنونم و بی نهایت دوستتون دارم چون همتون پر از صداقت و مهربونی هستید..خواهرای عزیزمو میبوسم و سفت بقلشون میکنم و برادرهایه گلمو هم نه گناه داره دستشونو میفشارم٫فکر کنم باز هم گناه داره ولی برادرهام نه خیلی ماهید همتون.:43::43::43::43::43::43:
-
مبارک باشه :72:.
خواهرم سوده . این شروع یه زندگی جدید برای تو البته با تجربه ای جدید و عقلی کامل تر و سلیم تر .
سوده . غیر ممکن در ادامه راه حرفتون نشه باعلی یا دعوا تون نشه ولی خب تو باید بهتر و سنجیده تر رفتار کنی . اشتباهات گذشته خودتو تکرار نکنی مواظب . به اون زندگی برنگردی . :102::grief:
سوده همدم شوهرت باش مونسش باش مطیعش باش . تو موفقیتها پشتش باش . تو تلخی ها کنارش باش .
سوده هیچوقت پرده نگاه تو چشمای شوهرت پاره نکن . :81:هیچوقت مقابل شوهرت قرار نگیر :81: هیچوقت جیغ بنفش نکش:311::81:. با علی دعوا کن بحث کن ولی احترامشو نگه دار . :305:. به خانواده همسرت بی احترامی نکن :81:
سوده اجازه نده شخص سوم (مادر . پدر خواهر چه از طرف خودت چه علی ) تو زندگیت سنگ بندازن . :81:
سوده دهن بین شوهرت باش دهن بین دیگران نباش .:81:
امروز تو باید در زندگی هم مادر باشی:43: هم همسر:43: هم مشاور هم دکتر :18: تو باید رفتار های غلط همسرتو با زبان و منطق مشاوره ای اصلاح کنی
امروز تو یه دختر عادی نیستی که با شکستن و پرت کردنو لیچار بار کردن و پرخاشگری بتونی حقتو بگیری این رفتار ها درست نیست . :97:
امروز تو مهارت زندگی آموختی و هنوزم به مهارت نیاز داری :18:
خب موعضه بسه مبارکت باشه . تالار ترک نکن میدونم گرفتاری و درسها و کارت سنگینه ولی هر از گاهی تو حال و احوال یه پست برامون بذار :122:
سوده حتما دعات میکنم اونایی رو که خواستی به آقا میگم :310:
راستی تخت پارمیدا مبارک . :43: فقط با برنامه ای که داری ایکاش یه تخت دو طبقه میگرفتی بهتر بود یه دفعه کار راحت میشدین :43: انشااله :72:
از دعا هات از احوال پرسی هات از حمایتت برای بدست آوردن سلامتیم از دعوت کردن هات ممنونم . قابل جبران نیست ولی قابل تشکر و سپاسگذاری که هست .:323::203:برای آرزوی دلت و خوشبختی دو چندانت .
پس میبینمت ........ بدروووووووووووووووووووووو ود :72::72::43:برا پارمیدا و برادرش
-
سلام دوستان وفادار و مهربون خودم :72::72::72:
:72:پارسا جانم داداشی ممنونم واسه تک تک خطی که باز توش پر از راهنمای و توصیه است٫ باور کن خوب حواسم جمع و انقدر تو این مدت رو خودم کار کردم که در من بدون شک نهادینست و تمام سعیم رو دارم که هر روز با چیزای که یاد میگیرم بهترشون کنم!:72:
الان داشتم تاپیک (مشاوره برای همه) رو میخوندم! بالهای صداقت گلم باز سنگ تموم گذاشتن:43: و من از همه زحماتشون متشکرم و توصیه میکنم به این تاپیک سر بزنید چون واسه هرکسی میتونه مفید و آموزنده باشه! :72:
پارسا جان هنوز به اونجا هاش نرسیدم که اونجوری رابطه داشته باشیم که تخت دو طبقه بگیریم٫:311:داریم خودمونو یواش یواش بهم نزدیک میکنیم٫خیلی حلزونی٫به قول بالهای صداقت باید تشنش کنم و زیاد هم خودمو بهش نچسبونم که اون طوفم بیاد و واقعا داره جواب میده!
دیشب وقتی خواب بود کمی بقلش کردم و بعد راحتش گذاشتم( فکر کردم خوابه) دیدم خودش امد طرفم و بقلم کرد و خوابید... :227:
آقایون تو تالار بگم دیگه چجوری تشنش کنم تا عاشقتر بشه؟!
یه چیز دیگه ای که نگرانم میکنه لحظه دیدار علی با خانوادمه٫ خوب مامانم اینا یکشنبه از ایران برمیگردند و من میرم دیدنشون ولی نمیدونم اصلا علی دوست داره بیاد٫ ازش بپرسم؟!
چجوری بپرُم که فکر نکنه میخوام مجبورش کنم بیاد?!
واقعا نمیدونم آمادگیشو داره بعد از این مدت با خانوادم برخورد کنه یا نه؟! با اون خواهرم که جریان کارت بانکو واسم قایمکی میخواست درست کنه با اون چی میشه!!!نکنه با هم حرفشون بشه؟! من چطوری مدیریتش کنم که دعوا نشه؟!
البته خوب علی اصلا نه دیگه حرفشو میزنه و نه ناراحتی نشون میده وقتی خواهرم اینجا زنگ میزنه ولی رو در رو چی میشه خدا داند٫خیلی نگرانم!!!
دوستای مهربونم لطفا مثل همیشه راهنمای بفرمایید!
من با اجازه مدیر محترم ( امیدوارم خلاف قانون نباشه) ایمیلمو اینجا واسه تقدیر گلم میزارم٫چون جور دیگه ای نمیتونم واسش پست بزارم و شماید بتونم ذره ای کمکش کنم...
soodeh@arcor.de
پ.م. پارسا داداشی خیلی ممنون:72: که واسطه میشی و پیقاممو به امام رضا(ع) میدی٫انقدر به الهام جون گفتم دیگه روم نمیشه بگم برو پیش امام رضا(ع)....
-
یا خدا.......قند تو دلم اب میشه پست هات می خونم سوده جون.امیدوارم همیشه همین طور خوب باشی!
صدقه بده برای خودتون.
-
:327::163: :324:
:hopelessness: پاکش کن :311::58: بانو تقدیر پرنگ شو تا سوده کار دست خودش نداده :311:
خیلی حلزونی:blank:...........................چن د ماه گذشت.........................:dodgy:-------------------------:311:
سوده جان علی تنشنه هست خیالت راحت فقط تو لیوان دستش نده بذار خودش برداره:very_drunk: ................. :81::311:
سوده جان سلام کلی خندیدم خدا نگه داره دختر . تو رو جون من از اتاق خوابت تو صحن تالار بیا بیرون . :311: قند تو دل بچه ها آب میشه مرض قند میگرن دور از جونشون . :58:
سوده خب قبلش خودت با خانوادت صحبت کن و بگو به رو نیارن . هرچند اونا خودشون این چیزارو بهتر درک میکنن و راهشو بلدن . تو زیاد نگران نباش .
خیلی عادی رفتار کن این جدایی تو ذهنت حذف کن .مگه قهر بودی با علی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زندگی عادی تو داشته باش . یه جوری باهم چشم تو چشم میشن اولش سخته ولی حله نگران نباش خانواده ها به دنبال خوب بودن رابطه شمان به بقیه چیزا کار ندارن و زود هم فراموش میکنن .
ممنون . حتما فراموشت نمیکنم . بدرووووووووووووووووود :72:
- - - Updated - - -
:327::163: :324:
:hopelessness: پاکش کن :311::58: بانو تقدیر پرنگ شو تا سوده کار دست خودش نداده :311:
خیلی حلزونی:blank:...........................چن د ماه گذشت.........................:dodgy:-------------------------:311:
سوده جان علی تنشنه هست خیالت راحت فقط تو لیوان دستش نده بذار خودش برداره:very_drunk: ................. :81::311:
سوده جان سلام کلی خندیدم خدا نگه داره دختر . تو رو جون من از اتاق خوابت تو صحن تالار بیا بیرون . :311: قند تو دل بچه ها آب میشه مرض قند میگرن دور از جونشون . :58:
سوده خب قبلش خودت با خانوادت صحبت کن و بگو به رو نیارن . هرچند اونا خودشون این چیزارو بهتر درک میکنن و راهشو بلدن . تو زیاد نگران نباش .
خیلی عادی رفتار کن این جدایی تو ذهنت حذف کن .مگه قهر بودی با علی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زندگی عادی تو داشته باش . یه جوری باهم چشم تو چشم میشن اولش سخته ولی حله نگران نباش خانواده ها به دنبال خوب بودن رابطه شمان به بقیه چیزا کار ندارن و زود هم فراموش میکنن .
ممنون . حتما فراموشت نمیکنم . بدرووووووووووووووووود :72:
-
سوده عزیزم سلام:43:چند روزی نبودم. وااای که چه اتفاق های خوبی افتاده. گریه ام گرفته. البته این چند وقته دلم اندازه گنجیشک شده. هم خوشحال میشم گریه میکنم و هم وقتی ناراحت میشم.:43:
اما این گریه خوشحالی بود. خدا رو هزار مرتبه شکر:43::43::43::43:
-
سوده عزیزم نمیتونم بگم چقدر برات خوشحالم . امیدوارم به امید خدا خونه تون همیشه گرم عشق و صفا باشه .و خودت و همسر مهربون و دختر قشنگت سالم باشید . سوده عزیزم برای من همیشه بهترین لحظه عمرم اون لحظه ایه که همسرم کلید می اندازه تا در خونه رو باز کنه و این صدای کلید رو خیلی دوست دارم . دقت کردی به صدای کلید ؟
-
سلام
فقط اومدم تبریک بگم :104::104:
بازهم صبور باش
می دونم سخت بین عجله نکردن و نگران سرد شدن همسرت بودن راه درستو انتخاب کنی
اما الان به موقعیتی رسیدی که نمیشه حکم کلی داد باید وابسته به شرایط تصمیم بگیری
جسارتا دوباره یادآوری می کنم
همیشه یک قدم نه کمتر نه بیشتر از علی جلوتر باش
موفق باشی:323:
-
سلام دوستای عزیزم٫:72::72::72::72:
کیت کت مهربونم :43:ایشالا با این خاستگار جدیده کارتون به لی لی لی برسه و اونوقت من قند تو دلم آب بشه واستون و خوشبخت بشی گلی!:203: اینو بدون خدا هر آنچه به صلاحته رو انجام میده و خودش کارارو جلو میبره٫جوری که اصلا تو نمیفهمی کی چی شد!توکل کن به خدا عزیزم و چشماتم خوب باز کن( خوشگلم که باشه دیگه حرفی نیست:227:) شوخی کردم!!!
پارسا داداشی:72: لیوانو خوب امدی٫خدا بگم چیکارت نکنه مردم از خنده! :311:
میدونی من کاملا عادیم ولی مامانم از دیروز داره یکسره میگه پس علی کی میاد خونمون٫گفتم مامانی علی کار میکنه شما خودتون میدونید که هفته ای که کاره بعدش فقط وقت میکنه ورزش بره٫ایشالا تو تعطیلاتش میاد! باید یه جوری به علی بگم که نگه نمیام٫فکر نمیکنم نه بگه٫نمیدونم!ولی بابام اینا میدونن چطوری عادی رفتار کنند تا اصلا بحث گذشته وسط نیاد٫علی هم خودش عادیه! پس اینم به خدا میسپارم خودش راهکارو نشونمون میده...:203:
زیارتت قبول پارسا جانم٫حاجت روا شده برگردی ایشالا! :203::203::203:
کاملیای عزیزم:43:٫حال جفتتون که خوبه مهربونم؟! اصلا به خودت استرس وارد نکن و ریلکس باش٫باید حسابی مواظب خودتون باشید٫میدونم همسرت حواسش خوب بهته!
ایشالا نی نی صحیح و سالم به دنیا بیاد :203:و به زودی آرام دلم هم بیاد و خبرایه خوب خوب بیاره!:203:
واحد مهربونم :43:واقعا ازتون واسه همه توصیه هاتون و گوش زدهاتون ممنونم٫چقدر نصیحتم کردید و همیشه بهم میخواستید بفهمونید که همسرم مرد خوبیه و اون منم که باید تغییر کنم٫خیلی دوستتون دارم٫مرسی از نگرانیهای خواهرانتون! :43:واقعا که همینطوره٫وقتی کلیدو میندازه تو و میاد تو خونه و با تمام خستگیش میخنده و کاری یا چیزی میگه که ما بخندیم و در آغوشمون میگیره!:228:خونه با بودنش همیشه گرم و پر شادیه! :227:خدا سایه هیچ مردی رو از بالا سر زن و بچش کم نکنه!:203:
سلام آونگ جان:72:٫خوب هستید برادر مهربونم؟! ممنونم ازتون که باز لطف کردید و واسم پست گذاشتید ولی راستش متوجه نشدم از چه نظر باید یک قدم ازش جلو باشم؟! منظورتون فکره؟! من باز هم صبوری میکنم تا خودش طرفم بیاد که البته امده ولی پارسا گفت نگو دیگه قند آب میشه و این حرفها...:311:
هر روز بیشتر به این پی میبرم که آره دوستم داره و من سخت در اشتباه بودم که نداره! واسمون باز دعا کنید تا در برخورد اول با خانوادم همه چیز بدون مشکل باشه و اصلا بحثی پیش نیاد! نمیدونم اگه بیاد چطوری مدیریت کنم باید یه جوری سر و تشو هم بیارم...:103: