-
همه پستای شیدا جون و بالهای صداقت عزیز رو خوندم
لایک و تشکر کردم چون برخی از فرمایشات شما رو واسه خودمم دیدم
انگاری واسه منم نوشته شدند
حالا که همسرم رفته قدرشو بیشتر میدونم وقتی بوده عیب و ایرادش رو میدیدم
اونم الآن داغونه!!
شاید این جدایی تمرینی باشه واسه اینکه من خودمو اصلاح کنم صبرمو زیاد کنم
خسته شدم بریدم دلتنگش شدم اما عاقلانه و درست رفتار میکنم و خواهم کرد
شارژی حرف نمیزنم...
شیدا جون و بالهای صداقت عزیز خیلی خیلی ممنونم خیلی پستاتون منو آرومم کرد
چقدر دلسوزانه به مراجع کمک میکنید انشاالله خیر ببینید و همیشه سلامت باشید:72:
بهار جان ببخشید تو تاپیک شما نوشتم :72:
-
سلام بهار جان
قبلا هم گفتم استعفای شما از کارتون تو این شرایط بدترین کار ممکن هست. اما بهار در مورد بچه من هم نظرم مثل خیلی از کاربرای دیگست . بهار منم یه مادرم نمی تونم درک کنم چطور به همین راحتی بچتو گذاشتی زیر دست مادرشوهر و شوهری با این توصیفاتی که ازشون کردی؟ الهی بمیرم براش ، قصدم آزارت نیست قبلا گفتی که بچتو بهش دادی چون در هر صورت تو هفت سالگیش ازت میگرفتش . ولی بهار تا اونجا که مشاورها گفتن و ما شنیدیم 80 درصد شخصیت بچه تو 8 سال اول زندگی شکل میگیره حالا که شاغلی حالا که استقلال مالی داری چرا یه بچه رو نمیتونی پناه بدی؟ بهار این بچه ای که ازش داریم حرف میزنیم بچه ی توئه از گوشتو خونته ، شاید تو فکر کنی بچست و به مادر شوهرت عادت کرده ولی اون بی پناهی رو با تمام وجودش حس میکنه نبود شما و پدرش رو با تمام وجودش حس میکنه ، شرمندم به خاطر غمی که به دلت هجوم آورد با این پست من چون میدونم یه چیزی الان به روحت چنگ زده و داره عمق وجودتو خراش میده چون تو مادری بهار، بهار تو یه مادری یادت باشه:72:
-
سلام
من از خواندن پست بالهای صداقت و خانم شیدا لذت بردم خیلی دلسوزانه هم پخته بود.
راهنمایی شما نیاز به اطلاعات شرعی ، حقوقی و روانشناسی مستدل داره .
تمام راهنمایی ها که از طرف کاربرها و مدیران برای شما شده از نظر جهت دهی کلی به 2 دسته تقسیم میشه ،
1- نظراتی که به شما توصیه میکنه کار را رها کنید و پیش شوهرتون برید (مشاوره با هدف حفظ زندگی مشترک درواقع به نحوی حساب و کتاب را کنار بزارید و عاشقانه و دلسوزانه و مادرانه عمل کنید)
2- نظراتی که به شما توصیه میکنه کار حفظ کنید .( درواقع محافظه کارانه با هدف حفظ منافع و استقلال )
نظراتی به دنبال هم حفظ کار و استقلال شما و هم حفظ زندگی مشترک و احیای عشق با این شرایط خاص و این شوهر خاص هست درواقع یک نظر انزاعی و خوش خیالانه هست که ناشی از خطای بنیادی اسناد که در تقریبا تمام انسان ها وجود داره . پس این راه حل را من در نظر نگرفتم.
خانم بهار ، الان حدود یک سال هست که من پست های شما را میخونم تقریبا یک روال داره بغیر از این پست اخر که دیگه قبول کردید کار برای شما از زندگی با شوهر فعلی مهمتره ، شما اولین قدم برای تعین تکلیف خودتون ( حالا هر چی که هست) را برداشتید یعنی دوری حتی المکان از تناقض در افکار و رفتار. ( عاشق بودن با عدم از خودگذشتگی متناقض هست)
درگیری و اختلاف شما و شوهرتون در این مدت طولانی ظاهرا یک ذهنیت و پیشداوری منفی در هر دو طرف ایجاد کرده که برطرف کردن این پیشداوری با شرایط موجود و پتانسیل های هر دو طرف ، تقریبا در حد غیر ممکن سخت هست .( این یکی از اصول روانشناسی و مشاوره هست).
من خودم ابتدا موافق بودم ( با توجه به این که شما ادعا میکردید عاشق شوهرتون هستید) که کار را رها کنید ، حسن نیت خودتون را ثابت کنید ، از خودگذشتگی کنید تا این عشق به شوهر و زندگی 3 نفره با دخترتون پایدار بمونه .
اما الان به نظر راه حل شماره 2 یعنی نجات و منافع خود شما باید هدف مشاوره قرار بگیره ، یعنی حفظ کار و استقلال شخصی شما پس دیگه باید رودرواسی را کنار گذاشت و واقعیت را دید .
شما بهتر وقت و انرژی و عمر و جوانی خودتون را بیشتر مصرف و تلف نکنید و به خواسته ایشون مبنی بر جدای و طلاق احترام بزارید. در همین مسیر هم بهتر خیلی واقع بین باشید و لجبازی و خیالپردازی بیهوده هر چند قانونا حق شما باشه، نکنید . شما از ایشون چیزی به عنوان مهریه یا هر چیز دیگه نمیتونید بگیرید چون چیزی نداره و این موضوع را مد نظر داشته باشید که ایشون داره دخترتون را نگه میداره پس انصافا شما هم باید از حقوقتون چشم پوشی کنید . با این کار شما زمان را برای خودتون حفظ میکنید ، عمر انرژی و جوانی تون را حفظ میکنید که ارزشی خیلی بیشتر از پول یا حتی مثلا ادب کردن شوهرتون یا مادر شوهرتون داره .
اگر هنوز به راه حل شماره 1 یا چیزی شبیه به ان که به نوعی زندگی مشترک شما را حفظ کنه فکر میکنید ، باید تغیرات بنیادی در افکار و رفتار خودتون ایجاد کنید که این هم مشکلات و پیچیده گی های خودش را داره .
-
بهار جان چه خبر به کجا رسیدی؟
-
سلام
به هیچ جا به کجا باید برسم؟
نشستم تا ببینم دست سرنوشت برام چی نوشته
برای بچه هم از طریق دادگاه اقدام کردم که هفته ای دو روز ببینمش
ولی فایده نداشت گفته بچه تهرانه اگه میخواهی ببینیش بیا تهران
-
نمی دونم اگه جای شمابودم یه کاری می کردم مثلا یه هفته می رفتم پیش همسروفرزندم زندگی روباتوافق باراه حل 2طرفه شکل می دادم وبعدهم می رفتم سرکار
-
سلام بهار جان همین جوری هم باز کمی جلویی چون همین که می تونی بچه رو ببینی باعث میشه در سنی که یادش می مونه یادش نره که مادر داره و هر وقت لازم شد کسی هست که از او حمایت کنه....هیچ وقت برای دیدن او کوتاهی نکن
-
با سلام
این تاپیک بیش از ظرفیت پیش رفته و تا حدودی هم از جنبه مشاوره ای خارج شده و شکل گزارش دهی پیدا کرده است
از بهار عزیز تقاضا می کنم اگر تاپیک جدید ایجاد کردند هم در عنوان هم در محتوا مدیریت داشته باشند که جنبه مشاوره تخصصی آن حفظ شود و بجای گزارش دهی دقیقاً هرجا نیاز به به دریافت راهکار داشتید ارسال پست نمایید تا از تاپیک استفاده کاربردی و مفید داشته باشید
موفق باشی