اتفاقا سایت خیلی خوبیه. من سه چهار روزه که بیست و چهارساعته دارم مطالب این سایت میخونم.تاپیک سرکاری ندیدم ولی تاپیک هایی با موضوعات بسیار ساده زیاد دیدم.البته متاسفانه.آدم متاسفانه بعضی موضوعات میخونه اصلا موضوع خودش یادش میره.
کاملا این مطلبی که میفرمایید درسته و من بارها متاسفانه شاهد این موضوع در محیط دانشگاه بودم.حتی در همین سایت به صورت برعکس هم موضوعی دیدم که دانشجوی آقا فکر میکنه استاد خانمش که ظاهرا متاهل هم هستن بهشون نظر دارن.اونم بخاطر یک لبخند و شاید توجه بیشتر.
ببینید من کلا یک عقیده ای دارم و اون هم اینه که به کاری که به من ربطی نداره دخالت نکنم. این تجربه ای هستش که از اساتید دانشگاهم گرفتم. از طرفی هم رشته ی تحصیلی من چیزی هستش که با همین مسایل سروکار داره. نمونه ی این آقا رو من بسیار زیاد دیدم.در مرکز مشاوره ای که مدتی پیش استادم میرفتم این نمونه زیاد دیده شد. و اکثرشون هم بخاطر همون موضوع تنوع طلبی و مشکلات اجتماعی و مسایلی از این قبیل میشه.(شاید بگید چرا نمیرم همونجا کار کنم. باید عرض کنم که بخاطر اون دختر.چون اون هم همونجا مشغول به کار هستش و اینکه حقوقی هم نداره)
از تذکرتون ممنونم.اما این مسائل روحی و روانی چیزی نیست که بشه اینطور درمورد یک حسی که در یک لحظه هست و در یک لحظه نیست قضاوت کرد. اینکه من بعد از جداییمون حس عذاب وجدان داشتم کاملا طبیعی بود.الان هم دارم. اما این دلیل نمیشه چون این حس رو دارم فکر کنم دارم بهش ترحم میکنم یا مسله ی علاقه و دوست داشتن وجود نداره و بخاطر یه حس ناپایدار میخواستم دست به کاری به اسم ازدواج بزنم. نه اینطور نبود. و من هیچ وقت راجع به ظاهرش حتی نظر غیر مثبت هم نداشتم. حتی همون موقعی که دخترخاله ی من گفت آنچنان خوشگل هم نیست. حتی یک ذره هم نظر من عوض نشد. من در طول این چهارسال تحصیل و اون دوره ای که در مرکز گذروندم به این رسیدم که زیبایی و تیپ و ... یک حباب و سراب بیشتر نیست. شنیدین که میگن لیلی اونقدر هم که مجنون میگه خوشگل نبوده. مهم اینه لیلی برای مجنون خوشگل بوده. و اون بحثی که به دوستمون گفتم تجربه دارم و درکش میکنم بخاطر حس شک در انتخاب بود. مگه انتخاب فقط ظاهره؟؟!!! اما حس اشتباه کردن و عدم علاقه بخاطر یک مسله که در طرف مقابل میبینی ممکنه به وجود بیاد. که باید آدم راجع بهش فکر کنه. نکه مثل دوستمون بهش دامن بزنه و بزنه زیر همه چیز. به نظر شما درسته این کار؟؟!!! و حالا چون یه حسی به نظر آدم اومد باید کلا قید همه چیز رو بزنیم!!! اتفاقا این یکی از مباحثی بود که من به عنوان کار تحقیقاتی انجام دادم. متاسفانه این روحیه و دید که یک اتفاق کوچیک,یک حس ساده ی عدم علاقه بخاطر یک رفتار و یا دیدن فردی زیباتر از همسر که باعث شده فرد کمی به انتخابش شک کنه باعث چه مشکلاتی شده که نمونش رو همینجا و به روز داریم میبینیم. چون یک حس ساده به وجود اومده دیگه بگیم آینده خرابه؟؟ اینجوریه که آمار طلاق اینقدر بالاست متاسفانه.
من در طول دوران تحصیل یاد گرفتم که در حرفه ی ما نباید قضاوت کرد.به هیچ وجه نباید قضاوت کرد. اما من از این جمله ی شما و جمله های قبلی شما در این پست قضاوتی در مورد شما کردم. من فکر میکنم شما دچار مشکلی مشابه اون دخترخانم در تاپیک فردی که من در اون نظر دادم شدید. ظاهرا ترس عجیبی از شک در مورد ظاهر و ... دارید. من ممنونم از تذکرات شما اما شما با این ترستون در مورد دیگران قضاوت میکنید که ممکنه درست نباشه.
احتمالا منظورتون روحیه ناجی گرایانه است. من به مقتضای رشته ای که خوندم و شدیدا بهش علاقه دارم این روحیه رو دارم. اما همونطور که گفتم سعی میکنم دخالت زیادی نکنم.و تا جایی که به خودم و اطرافیانم آسیب نزنه به وظیفم عمل کنم.
خواهش میکنم.از شما بخاطر توجهتون بسیار ممنونم. شرایط روانی و احساسی روانشناس و غیر روانشناس نداره که!!
خانواده ستاره خیلی مذهبی هستن و احتمالا خانواده پسر هم مذهبی هستن که برای اینکه این ها با هم آشنا بشن عقد کردن. و طبق چیزایی که به من گفته بود این در خانوادشون رسم هست که وقتی دختر و پسر میخوان با هم بیشتر حرف بزنن و آشنا بشن یک صیغه محرمیت میخونن تا صحبت کردنشون گناه نداشته باشه. به ظاهر چیز بد و غیر طبیعی نمیاد. از خیلی های دیگه هم من شنیده بودم.احتمالا در شهر شما رسم نیست.اما اینجا اینطور هست.
آرزوی بسیار زیبایی کردید.حتما به خاطر میسپرم. خیلی ممنونم از شما.