الینای عزیز، نمیشه طوری برنامه ریزی کنید که خانواده همسرت با خبر نشن؟ مثلا وقتی می خواین برین بیرون اونا نفهمن؟
نمایش نسخه قابل چاپ
الینای عزیز، نمیشه طوری برنامه ریزی کنید که خانواده همسرت با خبر نشن؟ مثلا وقتی می خواین برین بیرون اونا نفهمن؟
عزیزم تا زمانیکه شوهرت کمرو هست مشکل داری تازه وقتی هم که یه کم روش زیاد شد و گفت که مارو راحت بذارید شما میشید اولاد ناخلف و همه باهاتون بد میشن اینجور خانواده ها اینجورین باید بی خیاله بیخیال باشی و به شوهرت کمک کنی تا بتونه ازشون انتقاد کنه منم قبلا در شرایط تو بودم اما ما تو یه ساختمان زندگی نمیکردیم ولی همیشه دخالت میکردن تا اینکه شوهرم جلوشو وایستاد بهتر شدن امااااااااااااااااااااااا اااا حالا ما شدیم اولاد بد بچه ای که زحمات پدرو مادرو هدر داده ااز رفت امد خوشش نمیاد تو پیری دست پدرو مادرو نمیگیره وخواهر و برادر شوهرم هم به طرفداری از اونا به ما کم محلی میکنن اما نباید حساس بود این کم محلی ها و تهمتهاشون بهتر از دخالتهای بی موردشونه
شاد عزیزم
بعضی وقتها این کارو میکنم ولی گاهی هم نمیشه اون روز در عرض 5 دقیقه لباس پوشید و باهامون اومد
مارال عزیزم
میدونم شوهرم خیلی کمروه و مادرش پرتوقع هیچ وقت از ما راضی نیست
من هم زدم بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد
دیروز یه کم با شوهرم بحثم شد خلاصه ما رفتیم تو لاک خومون حرف میزدیم ولی سرسنگین
خلاصه اینکه اصلا" بالا نرفتیم و من مشغول آشپزی شدم مامانش اینا که دیدن ما نرفتیم همه اومدن پایین و حتی شام موندن تا نصف شب هم نشستن و رفتن انگار نه انگار که من صبح میخوام برم سر کار
ولی میدونین چیه هی به خودم میگم من که نمیتونم عوضشون کنم رفت و آمدمو کم میکنم که تنشها کمتر شه و واقعا" هم بهتره
تو رو خدا واسم دعاکنید
دیشب به شوهرم گفتم من دیگه نمیتونم اینجوری زندگی کنم به خدا دارم اضطراب میگیرم داغونم بچه ها
سلام الینای گلم
خانومی من واقعا متاسفم که با همسرت بحث کردی اونم بخاطر دیگران ولی عزیزم تو و شوهرت باید با رفتارتون اونا رو متوجه کنین نمی شه که هر روز و هر شب بیان مزاحم بشن
هر جور شده یا باید همسرت تذکر بده یا اینکه زودتر مستقل بشین
ممنونم بلوم جان از توجهت
راستش قراره این دفعه که رفت تکلیفمونو روشن کنه
واسم دعا کن
سلام الينا جان. من تمام پست ها تو خوندم . نمي دانم ديگه اين چه وضع شه؟ ايندفعه كه شوهرت اومد خيلي محكم باهاش برخورد كن. اينطوري زندگي كردن فقط اعصاب خورديش براي تو مي مونه. حتي بهش بي محلي كن. بذار بفهمه زندگي مستقل يعني چي؟ فقط شوهرته كه مي تونه مشكلتون رو حل كنه. سريعتر از اون خونه بايد بلند شي. به نظر من مادرشه كه نمي ذاره شما از اون جا بلند شيد. سعيتو بكن عزيزم. موفق مي شي.
ببخشيد اينجوري صحبت كردم خيلي اعصابم خرد شد. دوست دارم سرم بزنم به ديوار
الینا جان واقعا در نبود شوهرت برای مشخص کردن مرزها چه کردی ؟؟؟؟
الينا جون
شوهرت تا چه حد مي دونه كه تو مشكل داري؟!
واقعا چقدر تلاش مي كنه تا رضايت تو رو فراهم كنه؟!