صبوری جان.راستش نمی دونم چقدر افکارم برای ازدواج درست هست.
اما کلا من فکر می کنم تو مشکلی نخواهی داشت.چون با سیاست هستی.
اما اگر می خوای همسرت واقعا از نظر مدیریتی خوب باشه؛اصلا به خانواده های مرفه فکر نکن!
چون به عینه دیدم بیشترشون خیلی تیتیش مامانی هستند!و زود بزرگ نمی شن.حالا شاید بعضی ها پسرشون را مرد بزرگ کنند ولی اغلب نمی تونن.
یکمی دقت کن مسیر زندگیش را چه جوری تا حالا طی کرده.مثلا درس خونده .چه جوری درس خونده.کنارش کار کرده یا نه.آدم موفقی تو همون درسش بوده یا نه.
به نظرم یک اعتدالی در نظر بگیر و از اون کوتاه نیا.مثلا واقعا خیلی مهمه یک پسر زود رنج نباشه یا استقلال مالی داشته باشه. از این کوتاه نیا.با توجه به شخصیتت بعدا اذیت می شی که ناشی گری های او را تحمل کنی!!!
ولی از طرفی هم افراط نکن.اگر فردا ازدواج کردی و همسرت از نظر استقلال و شخصیت درجه قابل قبولی داشت ولی به اندازه تو مدیریت نداشت باید یکمی صبوری کنی.و سخت نگیری!
ببین من اینو از یک روانشناس شنیدم دو سال اول زندگی مشترک از بعضی جهات سخت ترین سالهای زندگی است.از دوستان متاهلم هم پرسیدم گفتند آره دقیقا!
می دونی چون دو تا آدم کاملا غریبه و متفاوت کنار هم قرار می گیرند.و اصطکاک زیادی بینشون هست.اما این اصطکاک ها باعث می شه که بعد از مدتی زن و شوهر اخلاق های همو می گیرن و خیلی شبیه هم می شن.برای همین من فکر می کنم همسرت از اخلاق های تو به خودش می گیره و مثل تو مدیر میشه.اما حتما با یکی ازدواج کن که حداقل دو سالی تو جامعه شاغل بوده باشه.
به نظر من خیلی ایده آلگرایانه داری فکر می کنی که می خوای این قدر به همسرت مطمئن باشی که تمام مدیریت خانواده را بدی دستش.
مردهای قدیم اینو دوست داشتند.اما الان مردها دوست دارن از خانومشون کمک فکری بگیرن!!!
به نظرم یکم زاویه دیدت را چند درجه تغییر بده.نه بیشتر
ببین من خودم دوست ندارم همسرم نقش آقا بالا سر داشته باشه برام.
دوست دارم بهترین دوستم باشه.با هم مشورت کنیم.با هم هم فکری کنیم.از بعضی جهات شاید من یک سری نکات را بهتر بدونم بهش بگم.اونم استقبال کنه.از بعضی جهات هم او بهتر بدونه من استقبال می کنم.
خیلی دوست ندارم چیز پررنگی به نام من تو زندگی مشترکمون باشه.
دوست دارم یک رو دروایسی کمرنگ تو زندگیمون از هم داشته باشیم و یک احترامی بینمون باشه.منم برا نظرش ارزش قائل بشم.اونم برای نظر من ارزش قائل باشه و نظرم مهم باشه.
آره منم شاید مثل تو دوست داشته باشم همسرم این قدر کامل باشه که دیگه همش به تصمیم اون متکی باشم و خیالم راحت.
ولی اگه فکر کنه فقط نظر اون درسته و من همش اشتباه می کنم که خب همفکری و دوستی چی میشه؟
اما شیرینی زندگی مشترک به همین اشتباهاته و کمک کردن همسران به همه.
اینکه بتونی همیشه کمک کننده خوبی برای شوهرت باشی فوق العاده است.حس خوبی بهت دست خواهد داد که تو هم فکر یک شخص هستی و با هم دارید زندگی زا اداره می کنید.
این باعث میشه جایگاه تو نزد شوهرت بالا باشه.
اصلا یک چیزی یکی از دوستان متاهلم به من گفت.نمی دونم تا چه حد درسته.
گفت ظاهر قضیه اینه که آقا مدیره.در واقع مدیریت اصلی خانواده بر عهده زنه.آقا هر چقدر هم که مدیریت مالی فوق العاده ای داشته باشه از مسائل خونه که بچه ها چی لازم دارن چی ندارن.الان برای آشپزی چی لازمه و تا ماه بعد چقدر .... اون قدر مطلع نیست.و این خانم هست که باید حواسش را جمع کنه و مدیریت را انجام بده.
از طرفی از نظر احساسی با این نکاتی که گفتی حس لطافت و شادابی یک دختر را داری و این منجر به این نمیشه که آدم حس کنه با یک رئیس ازدواج کرده.
یعنی این توانایی را که تو بدست آوردی یک امتیاز خیلی خیلی مثبت برای تو محسوب میشه!!!و خوش به حال همسر آیندت که همچین خانومی خواهد داشت.
و اوایل زندگی تو خیلی جلو تر از بقیه هستی.
این که فکر می کنی نمی تونی همسری که از تو مدیریتش پایین تره را بپذیری همش تو ذهنته.در واقع این طور نیست.
اولا که با این گفته دوستم بالاخره مدیریت داخلی خانواده با زن است.و تو خیلی ماهری.حالا اگه یک چند درجه او پایین تر باشه یا نباشه چندان فذقی به حالت نخواهد داشت.
ثانیا اگر همسرت از نظر شخصیتی یک مرد باشد و منطقی باشد حتی اگه اشتباه کنه ولی منطقی برخورد کنه حس اعتماد به وجود میاد.عاطفی هم باشه حس حمایت را اضافه می کنه.و تو شرایط سخت همدردته.حس تکیه گاهی به وجود میاد دیگه.زیاد سخت نگیر.
ولی اگه عاطفی باشه ولی منطقی نباشه از همون مردای لوس میشه.
اما در مورد سن هم صحبت های آقای 1234567 را تو تاپیک من بخون.به نظرم دیدگاه جالبیه.من داشتم خیلی سخت گیر می شدم.اما دیدم راست می گن آدم بهتره زندگیش را با همسرش بسازه و به هم کمک کنند نه اینکه حاضر و آماده یک مرد کامل و مدیر و... نصیبش بشه.
موفق باشی دوست عزیز من :72: :72::72: